ایمان تنها این نیست که انسان اعتقاد به وجود خدا داشته باشد بلکه یک موحد خالص کسى است که غیر از خدا، معبودى به هیچ صورت در دل و جان او نباشد، گفتارش براى خدا، اعمالش براى خدا و هر کارش براى او انجام پذیرد، قانونى جز قانون خدا را به رسمیت نشناسد و طوق بندگى غیر او را بر گردن ننهد و فرمانهاى الهى را خواه مطابق تمایلاتش باشد یا نه، از جان و دل بپذیرد و بر سر دو راهیهاى خدا و هوى، همواره خدا را مقدم بشمرد، این است ایمان خالص از هر گونه شرک: شرک در عقیده، شرک در سخن و شرک در عمل. و راستى اگر بخواهیم حساب دقیقى در این زمینه بکنیم، موحدان راستین و خالص و واقعى، بسیار کمند! به همین دلیل در روایات اسلامى مى خوانیم که امام صادق (ع) فرمود: «الشرک اخفى من دبیب النمل؛ شرک در اعمال انسان مخفى تر است از حرکت مورچه» و یا مى خوانیم: «ان اخوف ما اخاف علیکم الشرک الاصغر قالوا و ما الشرک الاصغر یا رسول الله؟ قال الریا، یقول الله تعالى یوم القیامه اذا جاء الناس باعمالهم اذ هبوا الى الذین کنتم ترائون فى الدنیا، فانظروا هل تجدون عندهم من جزاء ؟!؛ خطرناکترین چیزى که از آن بر شما مى ترسم، شرک اصغر است اصحاب گفتند شرک اصغر چیست اى رسول خدا؟ فرمود: ریاکارى، روز قیامت هنگامى که مردم با اعمال خود در پیشگاه خدا حاضر مى شوند، پروردگار با آنها که در دنیا ریا کردند مى فرماید: به سراغ کسانى که به خاطر آنها ریا کردید بروید، ببینید پاداشى نزد آنها مى یابید؟».
از امام باقر (ع) در تفسیر آیه فوق نقل شده که فرمود: «شرک طاعه و لیس شرک عباده و المعاصى التى یرتکبون و هى شرک طاعه اطاعوا فیها الشیطان فاشرکوا بالله فى الطاعه لغیره »: منظور از این آیه شرک در اطاعت است نه شرک عبادت، و گناهانى که مردم مرتکب مى شوند، شرک اطاعت است، چرا که در آن اطاعت شیطان مى کنند و به خاطر این عمل براى خدا شریکى در اطاعت قائل مى شوند. در بعضى از روایات دیگر مى خوانیم که منظور شرک نعمت است به این معنى که موهبتى از خداوند به انسان برسد و بگوید این موهبت از ناحیه فلانکس به من رسیده اگر او نبود من مى مردم! و یا زندگانیم بر باد مى رفت و بیچاره مى شدم در اینجا غیر خدا را شریک خدا در بخشیدن روزى و مواهب شمرده است. بعضی از شرکها آن اندازه ریز و پنهان است که با ذره بینهای بسیار قوی نیز به زحمت قابل دیدن است. در حدیث است از پیامبر اکرم (ص): «الشرک اخفی من دبیب الذر علی الصفا فی اللیلهالظلماء، و ادناه یحب علی شی ء من الجور و یبغض علی شی ء من العدل و هل الدین الا الحب و البغض فی الله. قال الله ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله »؛ شرک ( راه یافتن شرک ) مخفی تر است از رفتن مورچه بر سنگ صاف در شب تاریک. کمترین شرک این است که انسان کمی از ظلم را دوست بدارد و از آن راضی باشد و یا کمی از عدل را دشمن بدارد. آیا دین چیزی جز دوست داشتن و دشمن داشتن برای خداست؟ خداوند می فرماید: بگو اگر خدا را دوست می دارید مرا ( دستورات مرا که از جانب خداست ) پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد.
اسلام هرگونه هواپرستی، جاه پرستی، مقام پرستی، پول پرستی، شخص پرستی را شرک می شمارد. قرآن کریم در داستان برخورد موسی و فرعون، جابرانه فرمان راندن فرعون بر بنی اسرائیل را ” تعبید ” ( بنده گرفتن ) می خواند. از زبان موسی در جواب فرعون می گوید: «و تلک نعمه تمنها علی ان عبدت بنی اسرائیل؛ و آن هم نعمتی است که بر من منت می نهی که فرزندان اسرائیل را بنده ی خود ساخته ای؟» (شعراء/۲۲ ). بدیهی است که بنی اسرائیل نه فرعون را پرستش می کردند و نه بردگان فرعون بودند بلکه صرفا تحت سیطره طاغوتی و ظالمانه فرعون قرار داشتند که در جای دیگر از زبان فرعون این غلبه و سیطره ظالمانه را نقل می کند که «انا فوقهم قاهرون؛ آنان زیردست ما و ما فوق آنها هستیم و قاهر بر آنها» (اعراف/۱۲۷ ) و هم در جای دیگر از زبان فرعون نقل می کند: «و قومهما لنا عابدون، یعنی خویشاوندان موسی و هارون ( بنی اسرائیل ) بندگان ما هستند» (مؤمنون/ ۴۷). در این آیه کریمه کلمه «لنا» ( از برای ما ) بهترین قرینه است بر اینکه مقصود پرستش نیست زیرا فرضا بنی اسرائیل مجبور به پرستش بودند فرعون را پرستش می کردند نه همه فرعونیان را آن چیزی که از ناحیه فرعون و همه فرعونیان ( به اصطلاح قرآن ” ملا ” فرعون ) بر بنی اسرائیل تحمیل شده بود اطاعت اجباری بود.
امام علی علیه السلام در خطبه ۱۹۲ (خطبه قاصعه) نهج البلاغه آنگاه که محکومیت بنی اسرائیل در چنگال فرعون و تسلط ظالمانه فرعون را شرح می دهد با تعبیر «بنده گرفتن» ذکر می کند، می فرماید: «اتخذتهم الفراعنه عبیدا؛ فراعنه آنان را عبد خود قرار داده بودند». آنگاه این بندگی را به این صورت توضیح می دهد: «فساموهم سوءالعذاب، و جرعوهم المرار، فلم تبرح الحال بهم فی ذل الهلکه و قهر الغلبه، لا یجدون حیله فی امتناع، و لا سبیلا الی دفاع؛ فراعنه آنها را تحت شکنجه قرار دادند، جرعه های تلخ به آنها نوشانیدند، در ذلت هلاکت کننده و در مقهوریت ناشی از سلطه ظالمانه دشمن بسر می بردند و راهی برای خودداری یا دفاع نداشتند».
از همه صریح تر و روشن ترمفاد آیه کریمه وعده خلافت الهی به اهل ایمان است که می فرماید: «و عدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا؛ خداوند نوید داده به آنان که ایمان آورده و شایسته عمل کرده اند که آنها را خلافت زمین دهد آنچنانکه پیش از آنها به کسانی دیگر خلافت زمین داد، دینی را که خداوند برای آنها پسندیده است منتشر سازد و ترس آنها را تبدیل به امنیت نماید. مرا عبادت کنند و چیزی را شریک من قرار ندهند» (نور/۵۵ ). جمله آخر این آیه که ناظر به این است که آنگاه که حکومت حق و خلافت الهی برقرار می شود اهل ایمان از قید اطاعت هر جباری آزادند، به این صورت بیان شده که تنها مرا عبادت می کنند و شریکی برای من نمی سازند. از این معلوم می شود که از نظر قرآن هر اطاعت امری عبادت است، اگر برای خدا باشد اطاعت خداست و اگر برای غیر خدا باشد شرک به خداست. این جمله عجیب است که فرمانبرداریهای اجباری که از نظر اخلاقی به هیچ وجه عبادت شمرده نمی شود از نظر اجتماعی عبادت شمرده می شود. رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «اذا بلغ بنو العاص ثلثین اتخذوا مال الله دولا و عباد الله خولا و دین الله دخلا؛ هرگاه اولاد عاص بن امیه ( جد مروان حکم و اکثریت خلافای اموی ) به سی تن رسد، مال خدا را میان خود دست به دست می کنند، بندگان خدا را بنده خود قرار می دهند و دین خدا را مغشوش می سازند» اشاره است به ظلم و استبداد امویان. بدیهی است که امویان نه مردم را به پرستش خود می خواندند و نه آنها را مملوک و برده خود ساخته بودند بلکه استبداد و جباریت خود را بر مردم تحمیل کرده بودند. رسول خدا (ص) با آینده نگری الهی خود، این وضع را نوعی شرک و رابطه «رب و مربوبی» خواند.
* * *
منبع :
جهان بینی توحیدی، ص ۹۳-۸۸ ،
تفسیر نمونه ج : ۱۰ ص : ۹۲-۹۱