شما چند شخصیت دارید؟

شما چند شخصیت دارید؟

چیستی ما به عنوان یک انسان، از زمان خلقت بشر همواره اذهان را به خود درگیر کرده است. اما در میان ویژگی‌های گوناگونی که به عنوان مقوم انسانیت ما یاد می‌شود همواره تاکید بر یک ویژگی محوری برای جدا ساختن انسان از سایر موجودات به نام “انتخاب‌گری” می شود.

محدوده انتخاب‌گری انسان، امکان و یا عدم امکان آن، میزان اراده انسان، جایگاه اراده انسان در مقابل اراده خداوند، تقابل انتخاب‌گری و محدودیت توسط ساختارها، دنیای مدرن و رهایی از قید و بندهای سنت و… که در آثار دینی، فلسفی، روانشناختی و جامعه‌شناختی مختلف مورد بررسی قرار گرفته‌اند، نشان از اهمیت اساسی این موضوع دارد؛ چرا که قائل بودن به همین یک ویژگی به کلی زندگی ما را زیر و رو خواهد ساخت.
 فارغ از حوزه‌های فکری و علمی کافی است به حدود انتخاب‌هایمان در سبک زندگی که برای خویش برگزیده‌ایم نگاهی بیندازیم. قدرتی که در انتخاب سبک زندگی به مدد زیستن در دنیای مدرن به دست آورده‌ایم همچون، تحقق گمنامی در کلان‌شهرها و رهایی از قضاوت و ارتباط تنگاتنگ با آشنایان، فرارفتن از محدوده انتقال وراثتی سبک زندگی، تحمیل انتخاب‌ها توسط سنت، خانواده، عرف و رسوم و از همه مهم‌تر امکان گزینش آنچه که می‌خواهیم باشیم یا نباشیم ما را به افرادی پازلی تبدیل کرده است. افرادی که تکه تکه توسط انتخاب‌های متنوع و بعضاً متناقضشان ساخته شده‌اند.
 

انسان های هزار رنگ

از همین روست که در زندگی روزمره با افرادی مواجهیم که شاید به دلیل تنوع رفتارهایشان در موقعیت‌های مختلف و تناقض در انتخاب‌هایشان ما را گیج می‌سازند؛ زنی که با ناخن‌های مصنوعی نماز می‌خواند، تحصیل‌کردگانی که برای حل مشکلات خود دست به دامن سحر و جادو می‌شوند، کسی که ادعای عزت‌نفس دارد اما به انواع و اقسام عمل‌های جراحی روی آورده، مرد شاعری که شعرهای عاشقانه می‌سراید اما به افکار ضد زن مشهور است، کسی که در پی پیوند زدن سکولاریته و دین‌داری است، فرد متأهلی که پیوند زناشویی را معتبر نمی‌داند و به آزادی روابط معتقد است، جوانی که در محرم و صفر با ظاهری زننده در دسته‌های عزاداری حضور دارد، فردی که ادعای وطن‌پرستی دارد اما قائل به مرزهای کشورش نیست، صلح‌طلبی که به حذف فیزیکی مخالفانش دست می‌زند، دین‌داری‌های انتخابی و رفتار هر دم به سویی، اموری هستند که هرروز شاهد آن هستیم و دامنه آن از کوچک‌ترین انتخاب‌های ما گرفته تا سطوح کلان و ساختاری را دربر می‌گیرد.
ممکن است در بسیاری اوقات، این رفتارها ما را با ریاکاری و تزویر مشتبه سازد، که چندان نیز بی‌ربط به یکدیگر هم نیست اما چه‌بسا بسیاری از افراد ناخودآگاه دست به چنین رفتار متناقضی می‌زنند. ازآن‌رو که هر یک از تکه‌های شخصیت خود را از یک موقعیت، طرز فکر و پارادایم اخذ کرده‌اند.
سبک زندگی پازلی به‌ویژه برای جوانان در نگاه اول بسیار جذاب و موردپسند است اما درعین‌حال می‌تواند تبعات بسیاری را نیز با خود در پی داشته باشد که مهم‌ترین آن عدم اطمینان به ثبات روانی و اخلاقی فرد است.
این افراد ما را در برزخ چه باید کرد رها می‌سازند. ازاین رو نمی‌توان هیچ‌یک از رفتارهای آنان را به بخش دیگری از زندگی‌شان تسری داد. از سوی دیگر این سبک زندگی می‌تواند درعین‌حال که داعیه فراهم ساختن بیشترین حد آزادی، کم‌ترین پایبندی به اخلاقیات و امور مختلف، امکان نگه‌داشتن همه‌چیز در کنار هم را داشته باشد اما با خود عدم تعادل رفتاری، سردرگمی، کشاکش درونی را نیز به دنبال آورد.
به نظر می‌رسد این سبک زندگی پازلی با منفعت‌طلبی نیز پیوند داشته باشد. فرد در هر موقعیتی بر مبنای منفعتی که دارد به یک‌گونه رفتار می‌کند.همچنین این سبک زندگی با عدم اعتماد در ارتباط است؛ عدم اعتماد فرد به یک نگرش، نظام اخلاقی و رفتار. ازاین‌رو او می‌کوشد با انتخاب‌های گوناگون میزان ضرر و شکست خویش را به حداقل برساند.
 

بحران هویت

سبک زندگی پازلی بیش از هر چیز با بحران هویت پیوندی تنگاتنگ دارد. مفهوم بحران هویت ناشی از شرایط جدید فضای جهانی شده کنونی است. از مهم‌ترین عوامل بروز بحران هویت در جوامع فعلی، گسترش صنعت ارتباطات و به‌ویژه فضای مجازی اینترنت و شبکه‌های اجتماعی سایبری است. اینترنت و شبکه‌های اجتماعی که آزادترین محیطی است که بشر تا به امروز با آن مواجه بوده، منابع هویت‌ساز سنتی و معمول در جوامع را تضعیف و کارکرد آن‌ها را با دشواری روبه‌رو کرده است. این بحران فقط به کشورهای جهان سوم و درحال‌توسعه محدود نبوده و نخواهد بود؛ به‌طوری‌که در جهان امروز هیچ جامعه‌ای نمی‌تواند ادعا کند که از تأثیرات ناشی از این بحران در امان خواهد بود. هویت‌های دینی و ملی در ایران امروز، هر یک به گونه ای با نوعی از بحران هویت مواجه‌اند.(۱)
 
رسانه‌ها می‌توانند با بهره جستن از نمادها و واژه‌ها، به پدیده‌ها و حوادث و رفتارها و کردارها، محتوا و معنای خاص خود را اعطا کنند و از رهگذر انتقال این معنی و محتوا، بر فرد مصرف‌کننده تأثیری ژرف بگذارند و او را از گزند بحران‌های هویتی، فرهنگی، معرفتی، ارزشی، سیاسی و اجتماعی برهانند یا در معرض و مسیر چنین بحرانی‌هایی قرار دهند. به‌بیان‌دیگر، رسانه‌ها می‌توانند بازی بالقوه پایان‌ناپذیری از نشانه‌ها را پایه‌گذاری کنند که نظم جامعه و احساس آرامش و ثبات روانی، شخصیتی و هویتی افراد را تقویت یا تضعیف کند.(۲)
 

چرا سبک زندگی پازلی؟

اگرچه مفهوم سبک زندگی با انتخابی بودن آن معنا پیدا می‌کند اما سبک زندگی افراد در خلأ شکل نمی‌گیرد و باید در نظر داشت که تا حد زیادی تحت تأثیر طبقه اجتماعی و اقتصادی، جنسیت، شهرنشینی یا روستانشینی، دین، فرهنگ، رسانه، اتفاقات بزرگ تاریخی همچون انقلاب‌ها و جنگ و … قرار دارد. حتی در میان اعضای یک طبقه اجتماعی، یک خانواده و حتی یک فرد در دوره‌های مختلف زندگی نمی‌توان تنها و تنها یک‌رویه را مشاهده کرد. تنوع انتخاب‌ها کاملاً طبیعی است زیرا افراد تاریخچه و تجربیات متفاوتی را پشت سر گذاشته‌اند، انتخاب‌های متفاوتی دارند و با هر تلفیقی که دارند، مجموعه متفاوتی  از سبک زندگی نسبت به دیگری به وجود می‌آورند. بنابراین اساساً تلاش برای ایجاد یک سبک زندگی مشترک و یک‌شکل کردن جامعه تلاش عبثی است.
 نباید فراموش کرد که هرگز نمی‌توان از سطح زندگی یکپارچه، تمامیت‌گرا و کلی یادکرد اما درعین‌حال نیز نمی‌توان متصور شد با روند کنونی دامنه سبک زندگی انتخابی تا کجا خواهد بود؟ تا کجا زندگی رنگارنگ ما ادامه خواهد یافت و جایگاه محکمی که بتوان خود را با آن تعریف کرد کجاست؟ شاید بهتر باشد راهی میانه در این خصوص برگزیده شود راهی که نه همچون گذشته در دامن رسوم و سنت بیفتیم و نه همچون دوران کنونی در دام عدم ثبات.
در کشوری که به لحاظ فرهنگی، قومیت، دین‌داری، رسوم، جغرافیا، قشربندی اجتماعی و… به‌خودی‌خود دارای تنوع و اقسام گوناگون است، کشش مواجهه با دامنه وسیع‌تری از تنوعات را یکه‌تازی رسانه‌ها در غفلت نهادهای مؤثری همچون آموزش‌وپرورش نخواهد داشت. بسیاری از آسیب‌های اجتماعی همچون افزایش طلاق، افزایش خشونت، درگیری‌های فکری و کلامی، فاصله نسلی، آسیب‌های اجتماعی معطوف به جوانان و … ریشه در همین سبک زندگی انتخابی دارند؛ این در حالی است که همواره این تنوع و گوناگونی مصادره به میل شده و در رسانه‌های دولتی و نهادهای کلان تنها به جنبه‌های همسویی از آن اشاره می‌شود. بی‌آنکه توجه شود انکار این مقوله و بی‌اعتنایی به آن هرروز تبعات بیشتری را با خود در پی خواهد داشت.

پی نوشت:
(۱) معمار، ثریا؛ عدلی پور، صمد؛ خاکسار، فائزه (۱۳۹۱)، شبکه‌های اجتماعی مجازی و بحران هویت (با تأکید بر بحران هویت در ایران)، مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران دوره اول زمستان ۱۳۹۱ شماره ۴
(۲)تاجیک، محمدرضا(۱۳۸۷)، رسانه و بحران در عصر فراواقعی‌ات (با تأکید بر بحران هویت)، مجله پژوهش های ارتباطی، شماره ۵۶

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا