صدای مرگ برگها
مقر ما در یکی از پایگاههای مرزی در کردستان بود. برای اینکه بدانیم چه زمانی ضد انقلاب به ما نزدیک میشود، دور تا دور پایگاه برگ خشک میریختیم شب وقتی کسی پایش را روی برگها میگذاشت، صدای خش خش آنها باعث میشد بلافاصله مسلح شویم.
منبع: کتاب فرهنگ جبهه
صید دشمن
در هور وقتی باید یکی از افراد دشمن سالم اسیر میشد تا از او اطلاعاتی از وضع ارتش دشمن و توان رزمی به دست آورند، غواصهای شناسایی در محلهایی که احتمال عبور عراقیها از آن جا وجود داشت تور میانداختند و با بستن راههای دیگر عملاً آنها را به سمتی میکشاندند که تلهگذاری شده بود.
وقتی دشمن به آن نقطه میرسید در تور میافتاد و وقتی متوجه قضیه میشدند که دیگر کاری از دستش ساخته نبود.
منبع: کتاب خلاقیت ها صفحه ۱۰۴
طنابی از زیرپوش
در عملیات عاشورا در منطقه میمک معبر میزدیم که طناب معبر کم آوردیم. قرار بود تانکرها و کامیونهای حامل تجهیزات عبور کنند. باید راه هرچه زودتر مشخص میشد تا وارد میدان مین نشوند. به همین خاطر تمام بچههای گردان رزمی زیرپوشهایشان را درآوردند و با پاره کردن و بستن آنها به هم طناب بلندی بوجود آمد که در دو طرف معبر قرار گرفت.
به این ترتیب تجهیزات به بچههایی که در خط از ساعتی پیش حمله را شروع کرده بودند رسید.
منبع: کتاب خلاقیتها
صخرههای عبور
ضدانقلاب در کردستان در پیمودن صخرههای صعبالعبور مهارت زیادی داشت. از دیوارهای سنگی کوه، تند و سریع بالا میرفتند. یکی از دلایل علاقه ی آنها به درگیری با رزمندگان در کوهها، همین تواناییشان بود.
بچهها هم جاهایی را که فکر میکردند محل عبور آنهاست به گازوییل و روغن سوخته آغشته میکردند تا آنها به علت لغزندگی سقوط کنند.
منبع: کتاب خلاقیت ها صفحه ۱۰۳
صحنه سازی
بچهها در جبههی جنوب برای اینکه نیروهای شناسایی و گشتی دشمن را بفریبند، صحنه سازی میکردند.
مثلا اطراف سنگر فرماندهی شیشه آبلیمو، قوطی کنسرو و بستههای پنیر و حلبی و…. میگذاشتند یا کنار سنگر خالی با قراردادن جعبههای خالی مهمات پوکههای خالی و مصرف شده توپ و تانک و اسلحه های سبک، زاغه مهمات جلوه میدادند.
منبع: کتاب خلاقیتها