عدالت در کلام و رفتار علی (ع) ۲

عدالت در کلام و رفتار علی (ع) 2

فرق عدالت و جود :
زمانی فرد باهوش و نکته سنجی از امیرالمومنین علی علیه السلام سوال می کند: «افضل العدل او الجود؟ آیا عدالت شریفتر و بالاتر است یا بخشندگی»؟ علی علیه السلام به دو دلیل می گوید عدل از جود بالاتر است، یکی اینکه: «العدل یضع الامور مواضعها، و الجود یخرجها من جهتها» یعنی عدل جریانها را در مجرای طبیعی خود قرار می دهد. اما جود جریانها را از مجرای طبیعی خود خارج می سازد. دیگر اینکه: « العدل سائس عام، و الجود عارض خاص»، عدالت قانونی است عام و مدیر و مدبری است کلی و شامل، که همه اجتماع را در بر می گیرد و بزرگراهی است که همه باید از آن بروند، اما جود و بخشش یک حالت استثنائی و غیر کلی است (جنبه خصوصی دارد) که نمی شود رویش حساب کرد. علی علیه السلام آنگاه نتیجه گرفت: « فالعدل اشرفهما و افضلهما» یعنی پس از میان عدالت و جود، آنکه اشرف و افضل است عدالت است (نهج البلاغه/ حکمت ۴۳۷). از نظر علی علیه السلام آن اصلی که می تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضی نگهدارد، به پیکر اجتماع، سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد عدالت است، ظلم و جور و تبعیض قادر نیست حتی روح خود ستمگر و روح آن کسی که به نفع او ستمگری می شود راضی و آرام نگهدارد تا چه رسد به ستمدیدگان و پایمال شدگان، عدالت بزرگراهی است عمومی که همه را می تواند در خود بگنجاند و بدون مشکلی عبور دهد، اما ظلم و جور کوره راهی است که حتی فرد ستمگر را به مقصد نمی رساند.

عثمان بن عفان قسمتی از اموال عمومی مسلمین را در دوره خلافتش تیول خویشاوندان و نزدیکانش قرار داد، بعد از عثمان علی علیه السلام زمام امور را به دست گرفت. از آن حضرت خواستند که عطف به ما سبق نکند و کاری به گذشته نداشته باشد. کوشش خود را محدود کند به حوادثی که از این به بعد در زمان خلافت خودش پیش می آید، اما او جواب می داد که: «الحق القدیم لا یبطله شی ء» حق کهن به هیچ وجه باطل نمی شود. فرمود به خدا قسم اگر با آن اموال برای خود زن گرفته باشند و یا کنیزکان خریده باشند باز هم آن را به بیت المال برمی گردانم. «فان فی العدل سعه و من ضاق علیه العدل، فالجور علیه اضیق» (خطبه ۱۵ نهج البلاغه) یعنی همانا در عدالت گنجایش خاصی است، عدالت می تواند همه را در برگیرد و در خود جای دهد، و آنکس که بیمار است اندامش آماس کرده در عدالت نمی گنجد باید بداند که جایگاه ظلم و جور تنگتر است. یعنی عدالت چیزی است که می توان به آن به عنوان یک مرز ایمان داشت و به حدود آن راضی و قانع بود، اما اگر این مرز شکسته و این ایمان گرفته شود و پای بشر به آن طرف مرز برسد دیگر حدی برای خود نمی شناسد، به هر حدی که برسد به مقتضای طبیعت و شهوت سیری ناپذیر خود تشنه حد دیگر می گردد و بیشتر احساس نارضائی می نماید.

نتوان تماشاچی صحنه های بی عدالتی بود :

علی علیه السلام عدالت را یک تکلیف و وظیفه الهی، بلکه یک ناموس الهی می داند، هرگز روا نمی شمارد که یک مسلمان آگاه به تعلیمات اسلامی، تماشاچی صحنه های تبعیض و بی عدالتی باشد. در خطبه شقشقیه، پس از آنکه ماجراهای غم انگیز سیاسی گذشته را شرح می دهد، بدانجا می رسد که مردم پس از قتل عثمان به سوی او هجوم آوردند و با اصرار و ابرام از او می خواستند که زمامداری مسلمین را بپذیرد و او پس از آن ماجراهای دردناک گذشته و با خرابی اوضاع حاضر دیگر مایل نبود این مسؤولیت سنگین را بپذیرد، اما به حکم اینکه اگر نمی پذیرفت حقیقت لوث شده بود و گفته می شد علی از اول علاقه ای به این کار نداشت و برای این مسائل اهمیتی قائل نیست، و به حکم اینکه اسلام اجازه نمی دهد که آنجا که اجتماع به دو طبقه ستمگر و ستمکش، یکی پرخور ناراحت از پرخوری، و دیگری گرسنه ناراحت از گرسنگی، تقسیم می شود، دست روی دست بگذارد و تماشاچی صحنه باشد، این وظیفه سنگین را برعهده گرفت: «لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر، و ما اخذ الله علی العلماء الا یقاروا علی کظه ظالم، و لا سغب مظلوم، لالقیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بکاس اولها؛ اگر آن اجتماع عظیم نبود و اگر تمام شدن حجت و بسته شدن راه عذر بر من نبود و اگر پیمان خدا از دانشمندان نبود که در مقابل پرخوری ستمگر و گرسنگی ستمکش ساکت ننشینند و دست روی دست نگذارند، همانا افسار خلافت را روی شانه اش می انداختم و مانند روز اول کنار می نشستم» ( نهج البلاغه/خطبه ۳) .

انعطاف ناپذیری در اجرای عدالت :

تبعیض و رفیق بازی و باند سازی و دهانها را با لقمه های بزرگ بستن و دوختن، همواره ابزار لازم سیاست قلمداد شده است. اکنون مردی زمامدار و کشتی سیاست را ناخدا شده است که دشمن این ابزار است، هدف و ایده اش مبارزه با این نوع سیاست بازی است. طبعا از همان روز اول ارباب توقع، یعنی همان رجال سیاست، رنجش پیدا می کنند، رنجش منجر به خرابکاری می شود و دردسرهائی فراهم می آورد، دوستان خیراندیش به حضور علی علیه السلام آمدند و با نهایت خلوص و خیر خواهی تقاضا کردند که به خاطر مصلحت مهمتر، انعطافی در سیاست خود پدید آورد، پیشنهاد کردند که خودت را از دردسر این هوچی ها راحت کن، اینها افراد متنفذی هستند، بعضی از اینها از شخصیتهای صدر اولند، تو فعلا در مقابل دشمنی مانند معاویه قرار داری که ایالتی زرخیز مانند شام را در اختیار دارد، چه مانعی دارد که به خاطر مصلحت فعلا موضوع مساوات و برابری را مسکوت عنه بگذاری؟ علی علیه السلام جواب داد: «اتامرونی ان اطلب النصر بالجور فیمن و لیت علیه! و الله لا اطور به ما سمرسمیر، و ام نجم فی السماء نجما، لو کان المال لی لسویت بینهم، فکیف و انما المال مال الله؛ شما از من می خواهید که پیروزی را به قیمت تبعیض و ستمگری به دست آورم؟ از من می خواهید که عدالت را به پای سیاست و سیادت قربانی کنم؟، خیر سوگند به ذات خدا که تا دنیا دنیا است چنین کاری نخواهم کرد و به گرد چنین کاری نخواهم گشت، من و تبعیض؟ من و پایمال کردن عدالت؟ اگر همه این اموال عمومی که در اختیار من است مال شخص خودم و محصول دسترنج خودم بود و می خواستم میان مردم تقسیم کنم هرگز تبعیض روا نمی داشتم، تا چه رسد که مال مال خدا است و من امانت دار خدایم» (خطبه ۱۲۶).

علی علیه السلام در نامه به یکی ازعمالش می نویسد: «و بوسا لمن – خصمه عند الله – الفقراء و المساکین و السائلون و المدفوعون، و الغارمون و ابن السبیل ….. و ان اعظم الخیانه خیانه الامه، و افظع الغش غش الائمه؛ وای به حال آن کس که مخاصم و جلوگیرش در نزد خدا فقرا و ضعفا و بیچارگان و قرض داران و راه ماندگان باشند.بالاترین اقسام خیانت، خیانت به اجتماع است و بدترین اقسام دغل بازی دغل بازی با پیشوایان است» (نهج البلاغه، نامه ۲۶ ).

* * *

منبع :

کتاب سیری در سیره ائمه اطهار، صفحه ۲۶

سیری در نهج البلاغه ص ۱۱۷-۱۰۸

حکمتها و اندرزها، ص ۱۵۶-۱۵۴

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا