عریضه ۷

عریضه 7

۱ – توجه به این نکته نیز لازم است که اگر کسى تمام آداب و شرایط توسّل را در موقع نگارش عریضه به جاى آورد امّا به حسب ظاهر در خواستش بر آورده نشد نباید تصور کند که درخواست او ردّ شده است، چه بسا خداوند دوست دارد بنده‏اش باز به او مراجعه کند، پس بدون آنکه ناامید شود دوباره حاجت خود را از خدا طلب کند. به علاوه بعضى از دعاها سزاوار است که چند سال بعد از درخواست، اجابت شوند. بنابر این در مواردى شاید وقت استجابت دعا نرسیده است. و گاهى نیز اصل بر آورده شدن حاجت به صلاح فرد نیست لذا خداوند بواسطه لطف و عنایتى که به بنده خود دارد خواسته او را چون به ضرر اوست برنمى‏آورد، امّا وى را از پاداش معنوى دعا محروم نمى‏سازد، چون اصل دعا کردن داراى برکاتى است که مؤمن از هیچ طریقى به جز دعا کردن به آن برکات نمى‏رسد. 

 در روایتى از امام صادق‏علیه السلام  به مسیربن عبد العزیز مى‏فرمایند:
 «اى مسیر! دعا کن…گمان مکن که دعا تأثیرى ندارد همانا در نزد خداوند متعال مقام و منزلتى هست که جز از طریق دعا نمى‏توان به آن دست یافت…» 

  ۲- گاهى در نتیجه عادت و انس بیشتر با عالم طبیعت و عدم آگاهى از واقعیت‏هاى ماوراى طبیعت گمان مى‏شود که تمامى علل و اسباب اداره نظام عالم منحصر در تأثیرات متقابل امور مادى در یکدیگر است، لذا وقتى از ضرورت دعا و توسل و نظایر آن بحث به میان مى‏آید سؤال مى‏شود: مگر دعا چه خاصیتى دارد که از طریق آن بتوان در نظام تکوین و عالم نفوس تصرّف کرده و تغییراتى انجام داد؟
 حقیقت آن است که طرح این گونه سؤالات یا ناشى از عدم اطلاع درست نسبت به حقایق هستى و یا حاکى از عدم آشنایى کافى نسبت به معارف اسلامى است. چرا که اولا: حقایق عالم هستى منحصر در پدیده‏هاى مادى محسوس و تأثیرات آنها نمى‏باشد. ثانیا: امورى چون ذکر توسل و دعا و استغاثه و… نه تنها مخالف سنن الهى نیستند بلکه این امور هم از جمله علل و اسباب مهم معنوى حاکم بر جهان هستند. به عبارت دیگر امور مذکور هم در کنار سایر سنن و اسباب در حفظ و یا ایجاد تغییر در اجزاى مختلف نظام هستى مؤثرند.
 لذا وقتى به توصیفات موجود در سخنان معصومین‏علیهم السّلام  در زمینه دعا مراجعه مى‏کنیم، به تعابیرى نظیر آنچه در ذیل به آنها اشاره مى‏شود بر خوریم:
 امیرالمؤمنین‏علیه السلام  مى‏فرماید:
 «الدعاء ترس المؤمن».
¬ دعا سپر مؤمن است».
 یا در روایتى، امام صادق‏علیه السلام  مى‏فرماید:
 «الدعاء أنفذ من السنان الحدید».
 «دعا از نیزه آهنین (در تأثیرگذارى) تیزتر و نافذتر است».
 رسول خداصلّى اللّه علیه و آله  مى‏فرماید:
 «الدعاء سلاح المؤمن و عمود الدین و نور السموات و الارض».
¬ دعا سلاح مؤمن و ستون دین و نور آسمان‏ها و زمین است».
 مجموعه چنین روایاتى جایگاه و نقش مهمّ ذکر و دعاء و میزان تأثیر آن را در نظام هستى مشخص مى‏نمایند. 

 ۳ – مطلب دیگرى که در زمینه دعا و توسل مورد اشکال قرار مى‏گیرد آن است که نظام عالم بر اساس قضا و قدر الهى اداره مى‏شود و قضا و تقدیر الهى امرى غیر قابل تبدیل و تغییر است، در نتیجه اگر دعا مؤثر هم باشد، در مواردى که امرى از طرف خداوند مقدّر شده است دعا نمى‏تواند در آن تأثیر داشته باشد.
 در این زمینه نیز بعد از بررسى دقیق معارف اسلامى معلوم مى‏گردد که:
 اولا: در لوح اثبات و محو تغییر امکان‏پذیر است یعنى مقدّرات الهى به گونه‏اى هستند که گاهى کم و زیاد مى‏شوند. به عبارت صحیح‏تر گاهى مقدّرات الهى مشروط هستند و در شرایط خاصّى تغییر پیدا مى‏کنند. به عنوان مثال ممکن است براى شخصى مدّت زمان خاصى مثلا سى سال عمر کردن مقدر مى‏شود البته مشروط به اینکه فلان گناه را مرتکب نشود و گرنه تأثیر آن گناه آن است که ده سال از عمر او مى‏کاهد و یا فلان عمل خیر مثل صله رحم، یا دعاو… را اگر انجام دهد عمرش طولانى مى‏شود، چون این امور هم بر طول عمر او مى‏افزایند.
 ثانیا: بر فرض قبول اشکال عدم امکان وقوع تغییر و تبدیل در تقدیر الهى، مى‏توان گفت: از بررسى روایات مربوط به دعا و نیایش بخوبى معلوم مى‏گردد که از جمله مقدّرات الهى آن است که دعا مى‏تواند جلو وقوع قضا و قدر حتمى الهى را بگیرد، در این باره پیامبر اکرم‏صلّى اللّه علیه و آله مى‏فرمایند:
 «الدعاء یردّ القضاء وقد اُبرم إبراما-وضمّ اصابعه‏صلّى اللّه علیه و آله ».
¬ دعا مى‏تواند جلوى قضایى را که به مرتبه حتمیّت رسیده است بگیرد و مانع تحقق آن در خارج بشود».
 و یا امام صادق‏علیه السلام  در تعبیرى نزدیک به این مضمون مى‏فرمایند:
 «ان الدعاء یردّ القضاء وقد اُنزل من السماء وقد اُبرم إبراما».
¬ دعا مى‏تواند جلو آن قضایى را که از آسمان نازل شده و به مرحله حتمیّت و ابرام رسیده است بگیرد».
 یعنى از تحقق خارجى آن جلوگیرى به عمل مى‏آورد. 

  ۴- موضوع دیگرى که در این زمینه بعضى‏ها مطرح مى‏کنند آن است که باتوجه به جایگاه بسیار رفیعى که اصل امامت در جهان‏بینى اسلامى دارد، امام از ویژگى‏هاى خاصّى برخوردار است که از جمله آنهاست اعلم بودن وى به تمامى امور و مصالح موجود در جهان، یعنى از آنجا که امام، اولواالامر و واجب الاطاعه است لذا نه تنها باید به همه مسائلى که مورد نیاز مردم است عالم باشد بلکه باید آگاه‏ترین فرد به آن امور باشد.
 بر این اساس است که در کتابهاى روایى ابواب مختلفى به تشریح و تبیین این موضوع اختصاص داده مى‏شود. در بخشى از آنها با تعبیر «خزّان العلم» و در برخى دیگر با عنوان «عالم بما کان وما یکون وما هو کائن» و در طایفه‏اى دیگر از روایات تصریح شده است که ائمه‏علیهم السّلام به همه احتیاجات و اعمال بشر و به احوال شیعیان خود آگاهى کامل دارند:
 سعد بن ابى الاصبغ مى‏گوید:
 روزى در حضور امام صادق‏علیه السلام  بودم، حسن کرخى وارد شد و درباره موضوعى از آن حضرت سؤال کرد. امام‏علیه السلام پاسخ دادند، ولى او قبول نکرد و آن مطلبى را که امام‏علیه السلام فرموده بودند انکار نمود. امام‏علیه السلام  وقتى انکار ایشان را دیدند فرمودند:
 «أترى من جعله اللّه حجّه على خلقه یخفى علیه شى‏ء من امورهم؟» 
¬ آیا گمان مى‏کنى که خداوند از کسى که او را حجّت براى خلق قرار داده است، مسائل آنها را از وى پنهان و مخفى نگه مى‏دارد؟»
 حال این سؤال است که وقتى حضرات معصومین‏علیهم السّلام  از چنین علمى برخوردارند یعنى از تک تک خواسته‏هاى مردم خبر دارند، در این صورت چه نیازى به دعا و طلب و توسل خود افراد وجود دارد؟ این بزرگواران با توجه به لطف و محبّت و قدرت و توانایى و علمى که دارند، قبل از درخواست شخص، نیازش را برآورده کنند. و یا بعضى دیگر مى‏گویند: دعا کردن نه تنها با اصل لزوم تسلیم در برابر اراده خدا و رضا به قضاى خداوند متعال هم خوانى ندارد بلکه به گونه‏اى اظهار وجود و مخالفت در مقابل خداوند است، بدیهى است که چنین کارى به هیچ وجه برازنده یک مؤمن واقعى نیست. در پاسخ به این گونه از سؤالات باید گفت:
 اولا: اصل دعا و توسل به خودى خود نوعى از عبادت است که بسیارى از کمالات معنوى تنها از طریق آن قابل تحصیل است و علیرغم احاطه علم معصومین‏علیهم السّلام  به تمامى نیازهاى مؤمنین، باز مناسب است که آنها همواره به دعا و توسل اهتمام بورزند تا به آن مراتب و منزلت‏هاى والا دست پیدا کنند.
 ثانیا: ما دعا و توسل و استغاثه و… را به دستور خداوند متعال که عالم بر جمیع امور است انجام مى‏دهیم یعنى خداوند حکیم و علیم که نظام هستى را بر اساس یک سلسله اسباب و عللى خلق کرده و اداره مى‏نماید با توجه به واقعیت‏هاى موجود و مصالحى که مقدّر شده است از انسان مى‏خواهد یا خواسته که جهت تحقق بعضى از کارها به امورى چون دعا و توسل متمسک شود؛ چرا که این امور خود در ردیف بسیارى از موضوعات دیگر از سنن الهى محسوب مى‏شوند که بر این مسأله آیه «ادعونی استجب لکم» دلالت صریح دارد، یعنى بسیارى از کارها در نظام عالم تنها از طریق توسل و درخواست و دعا  قابل تحصیل و دست یابى هستند. 

۵  – اگر واقعا توسل به پیامبرصلّى اللّه علیه و آله  و ائمه اطهارعلیهم السّلام  جائز است واین همه مفید و مؤثر مى‏تواند باشد، پس چرا افرادى چون ابن‏تیمیه و محمدبن عبدالوهاب و ابن قیّم جوزى با آن مخالفت مى‏کردند و حتى چنین امورى را شرک و موجب کفر و خروج از دین به حساب مى‏آورند؟
 گر چه وقتى در مطالب صفحات قبل، به ویژه بخش توجیه عقلى و ادله نقلى عریضه نویسى توجه شود، پاسخ این سؤال هم معلوم مى‏شود، ولى به نظر مى‏رسد باتوجه به اهمیّت این بحث، ضرورت دارد که ضمن نقل اقوال بعضى از علماى وهابى به صحّت و سقم گفتار آنها ولو به نحو اختصار اشاره‏اى شود.
 ابن تیمیّه (ابن تیمیّه از علماى حنبلى بوده است که در قرن هفتم و هشتم هجرى) درباره توسل به پیامبر اکرم‏صلّى اللّه علیه و آله و حاجت خواستن از آن حضرت و… مى‏گوید: خواندن میّت بدون توجه به خداوند اگرچه آن میّت از انبیاء باشد، و یا اینکه از میّت خواسته شود که او از خداوند بخواهد که حاجت ما برآورده شود، و یا اینکه از خداوند چنین بخواهیم: اى خدا! به جاه و مقام فلانى، حاجت ما را برآور و… این‏ها منهى و غیر جائز است و سرانجام منتهى به شرک در عبادت مى‏گردد.
 باز در جاى دیگر مى‏گوید: اگر کسى از زیارت قبر پیغمبرصلّى اللّه علیه و آله  قصد دعا و سلام نداشته باشد، بلکه منظور او طلب حاجت از پیغمبر باشد و براى این منظور در نزد قبر مطهّر، صداى خویش را بلند کند، چنین کسى رسول خداصلّى اللّه علیه و آله  را اذیّت کرده و به خدا شرک آورده و به خود ستم روا داشته است.  ۱
 محمّد بن عبدالوهاب بنیانگذار فرقه وهابیّت مى‏گوید: توسّل به مردگان خطاب به معدوم است و از نظر عقل، کار زشتى است، زیرا مرده قدرت بر اجابت تقاضاى زندگان را ندارد، و در جاى دیگر مى‏گوید: انواع عبادت‏هایى که خداوند به آنها امر کرده است از قبیل اسلام و ایمان و احسان و دعا و… تمام اینها خاص خدا مى‏باشد. ۲
 و باز در جاى دیگر مى‏گوید: هرکس پیغمبر اسلام‏صلّى اللّه علیه و آله  یا به غیر او از پیغمبران و اولیاء صالحین، استغاثه کند و یا یکى از ایشان را مورد نداى خود قرار دهد و یا از او طلب شفاعت کند، چنین کسى همانند مشرکین مى‏باشد…
 و همین‏طور گفته است: شرک کسانى که در قبور طلب شفاعت مى‏کنند از شرک بت‏پرستان جاهلیّت بدتر است. ۳
 از ابن قیّم در این باره نقل شده است: در توسل به میّت اگرچه پیامبر اسلام‏صلّى اللّه علیه و آله  هم باشد شرک است زیرا او مرده و نابود شده است. به دلیل این که قرآن مى‏گوید «إنّک میّتٌ وانّهم میّتٌ» یعنى تو اى پیامبر مى‏میرى و آنها هم خواهند مرد. و بعد اضافه مى‏کند: استغاثه به اموات و گفتن کلماتى مثل یا سیّدى! یارسول اللّه! انصرنی. یاسیّدی! علی بن ابی‏طالب اغثنی و نظایر آنها شرک است!! ۴
 از دقت در این مطالب و نظایر آن چند مطلب استفاده مى‏شود، که از جمله آنهاست:
  ۱- توسل به غیر خدا شرک است.
  ۲- توسل به مرده، توسل به معدوم است.
 در ضمن اشاره به ادله علماى مزبور، این دو مسأله را با توجه به آیات و روایات و دیدگاه‏هاى علماى دیگر به نحو اختصار مورد بررسى قرار مى‏دهیم:
 ابن تیمیّه آن جا که مى‏گوید: توسل شرک است در ادامه اضافه مى‏نماید: ۵ دلیل ما این آیه شریفه است:
 …وَ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما یَمْلِکُونَ مِنْ قَطْمِیرٍ× إِنْ تَدْعُوهُمْ لایَسْمَعُوا دُعائَکُمْ وَلَوْ سَمِعُوا ما اسْتَجابُوا لَکُمْ وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ وَ لایُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ [۲۲]
¬ کسانى را که بخدایى مى‏خوانید در جهان داراى پوست و هسته خرمایى نیستند؛ اگر آنها را بخوانید نشنوند و اگر بشنوند (مانند عیسى و عزیز و فرشتگان و فراعنه) جواب ندهند و روز قیامت چون آنها را شریک خدا گرفتند شما را کافر دانند و هیچکس مانند خداى دانا تو را به حقیقت آگاه نگرداند».
 یا در جاى دیگر به آیات شریفه:
 قُلِ ادْعُوا الَّذینَ زَعَمْتُم مِّنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُم وَلا تَحْویلا اُولئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ اِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَهَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ کانَ مَحْذُورا۶
[¬ اى رسول ما مشرکان را] بگو: از این بتها، آن را که بجز خدا مؤثّر مى‏پندارید در حوایج خود بخوانید تا ببینید که نه دفع ضررى از شما توانند کرد و نه تغییر حالى بشما توانند داد. آنهایى را که کافران، بخدایى مى‏خوانند آنان خود بدرگاه خدا وسیله تقرّب مى‏جویند و هر که مقرّب‏تر است بیشتر امیدوار به رحمت و ترسان از عذاب اوست که البته از عذاب خدا باید سخت هراسان بود».
 و همین‏طور به آیات دیگرى که متضمن این مضمون‏اند استدلال کرده، مى‏گوید: برطبق مفاد این گونه آیات عقیده و عمل کسانى که براى تقرّب به خدا و یا براى رفع و دفع مشکلات خویش به غیر خدا توسّل مى‏جویند، فاسد و باطل است. به این ترتیب هرگونه توسّل به ارواح پیامبران وامامان‏علیهم السّلام  را نفى مى‏کنند و آن را مخالف با توحید مى‏شمرند.
 به این‏گونه استدلال‏ها مى‏توان به چند صورت پاسخ داد:
 اولا: از قرائنى که در قبل و یا بعد از این آیات است، به خوبى معلوم مى‏شود که منظور از آنها بت‏هاست که عده‏اى آنها را شریک خدا مى‏پنداشتند و براى آنها قدرتى در برابر قدرت خداوند قائل بودند، که این همان شرک در ربوبیّت مى‏باشد و امر غلط و باطلى است، امّا قائلین به جواز توسل به انبیاء وائمه‏علیهم السّلام  هرگز براى آنها در مقابل خداوند استقلال قائل نیستند، بلکه هدف‏شان آن است که از آبرو و منزلت آنها در پیشگاه خداوند مدد جسته و از احترام و عظمتى که در نزد خداوند دارند کمک بگیرند. این کار به هیچ وجه قابل قیاس بانوع نگرش بت‏پرستان به بت‏هانیست.
 ثانیا: در مقابل آیات مذکور، یک سلسله از آیات دیگرى هم در قرآن وجود دارند که اجازه توسل به غیر خدا را تأیید مى‏کنند:
 در قرآن کریم آمده است که فرزندان حضرت یعقوب‏علیه السلام براى استغفار به پدرشان توسل جستند و او را در پیشگاه خداوند متعال واسطه قرار داده، چنین گفتند:
 یا أَبانا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا کُنّا خاطِئِین َ× قالَ سَوْفَ أسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الَّرحِیمُ ۷
¬ اى پدر! براى ما طلب آمرزش کن زیرا ما خطا کاریم پدر گفت: بزودى براى شما از درگاه خداوند آمرزش مى‏طلبم که او بسیار بخشنده و مهربان است».
 و همچنین در سوره نساء مى‏فرماید:
 لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهُ وَ اسْتَغْفَرُ لَهُمْ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوابا رَحیما ۸
¬[اى پیامبر] اگر هنگامى که گروه منافق بر خود به گناه ستم کردند از کردار خود به خدا توبه نموده و به تو رجوع مى‏کردند که براى آنها استغفار کنى و از خدا آمرزش خواهى، البته در این حال خدا را پذیرنده توبه و مهربان مى‏یافتند».
 و حتى در آیه‏اى از سوره مائده که قبلا اشاره شد، صریحا دستور داده مى‏شود که:
 «اى مؤمنان! براى تقرّب به خداوند وسیله‏اى انتخاب کنید…» ۹
 ثالثا: وقتى تاریخ اسلام را ورق مى‏زنیم به موارد زیادى بر مى‏خوریم که از آنها چنین معلوم مى‏شود که مسأله توسّل به انبیاء و ائمه‏علیهم السّلام  و صالحان، در صدر اسلام و در زمان صحابه یک امر عادى به حساب مى‏آمد و نه تنها کسى با آن مخالفت نمى‏کرد بلکه در مواقع ضرورى، خود آنها به حضرت رسول‏صلّى اللّه علیه و آله  و بلکه به اطرافیان او توسّل مى‏جستند. چنانکه نقل شده است در زمان خلافت عمر یک سال خشک‏سالى پیش آمد، عمر به عبّاس عموى پیامبرصلّى اللّه علیه و آله  توسّل جست و چنین گفت:
 «اللّهم کنّا نتوسّل إلیک بنبیّنا فتسقینا وإنّا نتوسّل إلیک بعمّ نبیّنا فاسقنا»  [۲۷]
¬ بار پروردگارا! ما هنگام خشک‏سالى به پیغمبرمان متوسّل مى‏شدیم تو ما را سیراب مى‏کردى، اکنون به عموى پیامبر تو متوسّل مى‏شویم ما را سیراب کن».
 یا همانگونه که پیش از این اشاره شد پیامبرصلّى اللّه علیه و آله  به مرد نابینایى دستور دادند این دعا را بخواند:
 «الّلهم انّى أسألک وأتوجّه إلیک بنبیّک محمّد نبیّ الرحمه یا محمّد انّى توجّهت بک إلى ربّی فی حاجتی لتقضی لی الّلهم شفّعه لی» ۱۰
 و همین‏طور آمدن بلال به همراه عده‏اى از صحابه بر سر قبر پیامبرصلّى اللّه علیه و آله  و توسّل کردنش به آن حضرت با عبارت:
 «یارسول اللّه استسق لأمّتک… فانهم قد هلکوا» ۱۱
¬ اى رسول خدا! از خدایت براى امّتت باران بخواه… ممکن است آنها هلاک شوند».
 نتیجه آنکه: توسل به ما سوى اللّه اگر نظیر احترام به پدر و مادر و سجده براى ملائکه به اذن خداوند باشد، هیچ‏گونه منعى ندارد، چون فرد توسّل‏کننده آن امر را شریک خدا در آفرینش جهان یا اداره آن نمى‏داند و عقیده لزوم پرستش آنها را هم ندارد. بلى اگر نظر توسّل‏کننده مثل دیدگاه بت‏پرستان نسبت به بت‏ها باشد که آنها را دخیل در خلقت و اداره نظام هستى مى‏دانستند، چنین کارى باطل و محکوم بود. ولى همان طور که بارها اشاره شد منظور از توسّل این است که به مقام پیامبر یا امامان‏علیهم السّلام  در پیشگاه خدا متوسل شود و این در حقیقت توجه نمودن به خدا است، زیرا احترام به پیامبر و ائمه‏علیهم السّلام  نیز به خاطر آن است که آنها فرستاده و برگزیده او هستند و در راه او گام بر مى‏دارند. و بعلاوه اجازه این توسل را خود پروردگار عالم صادر فرموده و به عنوان یک تکلیف و وظیفه، بندگان خود را ملزم به رعایت آن ساخته است.
 امّا این‏که مى‏گویند: چون هرکس مُرد معدوم گردیده است! لذا از معدوم حاجت خواستن امر باطل و عبثى است:
 اولا: این حرف را بسیارى از علماء اهل سنّت ردّ کرده‏اند. مثلا ابوحامد غزالى در احیاء علوم‏الدین مى‏نویسند: بعضى از علماء گفته‏اند: «مرگ همان عدم است». این نظریه ملحدان و همه کسانى است که ایمان به خدا و روز دیگر ندارندو…
 ثانیا: در تاریخ ومتون روایى آمده است که در پایان جنگ بدر پیامبرصلّى اللّه علیه و آله به سرچاهى که مرده‏هاى کفّار و مشرکان را در آن ریخته بودند تشریف آوردند و خطاب به آنها چنین فرمودند:
 آیا وعده خداوند تبارک و تعالى درست بود یا نه؟
 اصحاب به آن حضرت گفتند: یا رسول اللّه! مردگان را صدا مى‏زنى؟!
 پیغمبرصلّى اللّه علیه و آله  فرمودند: شما از آنها شنواتر نیستید، آنها هم مى‏شنوند ولى نمى‏توانند جواب بدهند…
 ثالثا: گذشته از روایات و کلمات علماء، برخوردارى از حیات برزخى و زنده بودن برزخیان، یک اصل مسلّمى است که در قرآن هم بارها به آن اشاره شده، از جمله در آنجا که درباره شهدا مى‏فرماید:
 وَ لاتَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَل فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتا بَلْ أَحْیاءٌ وَلکِنْ لاتَشْعُرُونَ ۱۲
¬ و به آنها که در راه خدا کشته مى‏شوند مرده مگوئید بلکه آنها زنده‏اند، ولى شما درک نمى‏کنید».
 یا در آیه دیگر:
 وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ  ۱۳
¬ گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند. آنها زندگانند و در نزد خداى خود روزى مى‏خورند».
 یا در آیه‏اى مى‏بینیم خداوند به اهل ایمان این‏گونه خطاب مى‏کند:
 یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ إِرْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَّرْضِیَّهً فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی ۱۴
¬ اى نفس به اطمینان رسیده! به سوى پروردگارت برگرد. در حالى که هم تو از او خوشنودى و هم او از تو خشنود است، به میان بندگان من درآى و در بهشتم داخل شو».
 اگر بعد از مرگ، انسان‏ها معدوم مى‏شوند، این خطاب به آنها چه معنى دارد که خداوند به آنها خطاب مى‏کند و یا چگونه بعضى از بندگان بعد از مرگ به خداوند عرض مى‏کنند:
 رَبِّ ارْجِعُونِ لِعَلّیِ أَعْمَلُ صالِحا فیما تَرَکْتُ ۱۵
¬ پروردگارا! مرا به دنیا باز گردان تا کارهاى نیک را که ترک کرده‏ام انجام دهم».
 همچنین در کتب روایى خود اهل سنّت ابواب مختلفى به بیان این امر اختصاص داده شده است، مثلا در کتابهاى صحاح و سنن به ابوابى نظیر باب «مرده صداى کفش زندگان را مى‏شنوند»، باب «مرده در قبر سخن مى‏گوید»، باب «مرده جاى خود را در بهشت و جهنم مى‏بیند»، و باب «کیفیت سلام کردن بر پیغمبر و آل پیغمبر و سایر اهل ایمان به هنگامى که انسان به قبرستان مى‏آید» و… برمى‏خوریم که صدها روایت در این قبیل از این ابواب به چشم مى‏خورد. براى نمونه به یک روایت از کتاب سنن نسائى اشاره مى‏کنیم:
 پیغمبر اکرم‏صلّى اللّه علیه و آله  فرمودند: بر من زیاد درود بفرستید که درود شما به من عرضه مى‏شود.
 گفتند: یارسول اللّه چگونه درود ما بر شما عرضه مى‏شود، حال آن که بدن شما پوسیده خواهد بود؟!!
 حضرت فرمودند: به همین جهت که پیغمبر خدا زنده است و از خدا روزى مى‏گیرد، بنابراین اگر بر انبیاء و شهیدان که پس از مرگ زنده و متنعم هستند، هر کس بر آنها درود بفرستد، چه از دور یا نزدیک، صداى او را مى‏شنوند چرا صداى کسانى را که آنها را خطاب قرار مى‏دهند و به آنان متوسل مى‏شوند را نشنوند؟
 سخن آخر آنکه عریضه نویسى و توسّل فقط براى مواقع درخواست حلّ مشکلات و برآورده شدن نیازمندى‏ها و برطرف شدن ناراحتى‏ها و… اختصاص ندارد، بلکه یکى از بهترین شیوه‏هاى ارتباط با اهل‏بیت‏علیهم السّلام و اظهار محبّت و ارادت به وسائط فیض الهى هم هست.
 توضیح آنکه وقتى انسان با مقام و نقش و منزلت اولیاء و انبیاء الهى‏علیهم السّلام در نظام هستى به حدّ کافى آشنا شد و متوجه گشت که درست‏ترین و در عین حال کوتاه‏ترین راه و مهم‏ترین وسیله تقرّب به خداوند، این ذوات مطهّرند، از آن به بعد مانند یک عاشق دل‏سوخته، درصدد برخواهد آمد تا با آنها هرچه بیشتر ارتباط برقرار نموده و از هر طریق ممکن به حفظ ارتباط و گسترش آن بپردازد تا در سایه عنایت آنها و با اطاعت از آنها به سعادت دنیوى واخروى نایل آید.
 گذشته از اینکه در دوره غیبت یکى از اهداف مهمّ توصیه و تأکید حضرات معصومین‏علیهم السّلام  به «یاد امام عصرعلیه السلام بودن» همین مسأله است، چون کسى که در این برهه از زمان همواره در یاد آن حضرت باشد، نه به سمت گناه کشیده مى‏شود، نه در سختى‏ها خود را بى‏پناه مى‏بیند که در نتیجه گرفتار مسائلى چون یأس و ناامیدى شود.
 اگر ریشه بسیارى از گرفتاریهاى موجود در جامعه کنونى بررسى شود به خوبى معلوم خواهد شد که اغلب آنها در نتیجه غفلت و فراموشى یاد و وجود امام زمان‏علیه السلام بوجود آمده است. لذا ضرورت دارد نسبت به زنده ساختن یاد، و تعمیق باور، و حاضر و ناظر بودن وجود مبارک آن حضرت، اقدامات لازم را به عمل آوریم. و از جمله کارهایى که در این راستا مى‏توان انجام داد این است که از همان دوران کودکى و نوجوانى در دبستان و دبیرستان‏ها به موازات تعلیم و آموزش اصول اعتقادى از طریق شیوه‏هایى چون نامه‏نگارى و عریضه‏نویسى و شعرسرائى و… خاطره امام زمان‏علیه السلام  را در دلهاى پاک و آماده نوجوانان و جوانان جامعه زنده نمود و در مراحل و شرایط و موقعیت‏هاى دیگر هم به تناسب هر یک در این زمینه‏ها اقدامات لازم به عمل آورد تا آحاد جامعه اسلامى از همان ابتدا با عشق و عرفان و معرفت به وجود امام زمان‏علیه السلام رشد نمایند و از این طریق زمینه ایجاد یک جامعه به تمام معنا اسلامى و الهى فراهم آید و انسان و جهان مهیاى پذیراى قدوم نورانى آخرین ذخیره خداوند متعال گردد.
 
   اشعار و دلنوشته‏هاى جوانان
  همانطور که پیش از این اشاره شد یکى از راه‏هاى مؤثر تحکیم وتعمیق ارتباط قشر جوان جامعه با فرهنگ مهدویّت و امام زمان‏علیه السلام آنست که در مراکزى که مسئولیت تعلیم و تربیت جوانان و نوجوانان را عهده‏دارند به موازات تعلیم اصول اعتقادى، راه‏هاى مناسب ایجاد وتحکیم ارتباط با امام‏علیه السلام  به آنها آموزش داده شود. به عنوان مثال به آنها آموخته شود که جهت بیان درددل‏ها و ابراز احساسات و نشان دادن عواطف پاکى که به ساحت قدس امام عصرعلیه السلام دارند مى‏توانند از شیوه‏هایى چون سرودن اشعار، کشیدن طرح و نقاشى و به نگارش درآوردن متن‏هاى ادبى نظیر نوشتن نامه و مقاله… استفاده کنند.
 بدیهى است که تداوم صحیح و حساب‏شده این قبیل کارها علاوه بر آن که در درازمدّت سَمت و سوى فعالیتهاى فرهنگى وهنرى را به شکل مناسبى عوض مى‏کند در عین حال بستر خوبى را براى تربیت و پرورش نسل زمینه‏ساز ظهور حضرت مهدى‏علیه السلام فراهم مى‏آورد. چرا که از طریق توجّه به فرهنگ انتظار، مردم بویژه قشر جوان جامعه با وظایف و مسئولیتهاى مهمّ خود در دوران غیبت آشنا مى‏شوند و بدنبال آن از طریق انجام تکالیفى که بر عهده دارند زمینه ظهور را فراهم مى‏سازند.
 گرچه امروزه به واسطه انواع توطئه‏هاو تهاجمات ناجوانمردانه فرهنگى دشمنان و غفلت و ندانم‏کارى‏هاى دوستان ناآگاه یا غرب‏زده و… در عرصه فرهنگ شاهد نابسامانیهاى زیادى در برنامه‏ریزى و سیاست‏گذاریها و مدیریت مراکز فرهنگى کلان جامعه هستیم، با این همه در گوشه و کنار کم نیستند افراد متعهّد و دلسوزى که از طریق بسیج امکانات هر چند ناچیز در راستاى احیاء و تحکیم مبانى فرهنگ اصیل اسلامى در حدّ توان خود تلاش مى‏کنند که ترویج معارف قرآنى نظیر حفظ، ترجمه، تجوید و… که نتایج خوبى نیز درپى داشته است از جمله آنهاست به‏گونه‏اى که امروز ده‏ها و بلکه صدها نفر از نوباوگان جامعه اسلامى حافظ کلّ قرآن هستند و این امر به شرط آنکه تداوم داشته باشد نوید آینده بهترى را مى‏دهد. در عرصه ادبیات و هنر نیز در نتیجه تشویق و راهنمایى‏هاى صحیح این‏گونه افراد دلسوز، شاهد پرورش هنرمندان و شاعران و نویسندگان متعهّدى هستیم که هر یک به پیروى از دعبل‏خزاعى و سید حمیرى و… در راستاى احیاء و ترویج فرهنگ اهل‏بیت‏علیهم السّلام  مشغول فعالیت‏اند.
 در این قسمت، تعدادى از سروده‏ها و دلنوشته‏هاى این دسته از جوانان و نوجوانان که با هدف ترویج فرهنگ مهدویّت به طبع آزمایى پرداخته‏اند ارائه مى‏گردد، بدان امید که این کار در نوع خود ضمن تشویق هر چه بیشتر این عزیزان در دنبال کردن ترویج و تحکیم فرهنگ ناب اسلامى، به ایجاد و تداوم ارتباط قشر جوان با امام عصرعلیه السلام یارى نماید.
عریضه نویسی
سید صادق سید نژاد
انتشارات مسجد مقدس جمکران
 
۱  الجواب الباهر، ص ۵۰
 
۲ ثلاث رسائل، ص ۸
 
۳  کشف الشبهات، ص  ۴۷و ۴۸
 
۴  فتح المجید، ص  ۱۹۸
 
۵   جزء اول منهاج السنّه، ص  ۱۱
 
۶  سوره فاطر، آیه ۱۴
 
۷  سوره اسرى، آیه  ۵۶و ۵۷
  ۷ سوره یوسف، آیه  ۹۷و ۹۸
 
۸ سوره نساء، آیه  ۶۴
 
۹   سوره مائده، آیه ۳۵
 
۱۰  صحیح بخارى، ج  ۲ص ۳۳
 
۱۱  وفاء الوفاء، ص ۱۳۷۳
 
۱۲  التوصل الى حقیقه التوسّل، ص ۲۵۳
 
۱۳ سوره بقره، آیه ۱۵۵
 
۱۴   آل عمران، آیه  ۱۷۰و ۱۷۱
 
۱۵  سوره فجر، آیه ۳۰ – ۲۷
 
۱۶  سوره مؤمنون، آیه ۹۹

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا