عمومی بودن مسئله قضا و قدر

عمومی بودن مسئله قضا و قدر

سرنوشت! قضا و قدر! کلمه ای رعب آورتر و هراس انگیزتر از این دو کلمه، پرده گوش بشر را به حرکت نیاورده است. هیچ چیز به اندازه اینکه انسان آزادی خود را از دست رفته و خویشتن را مقهور و محکوم نیرومندتر از خود مشاهده کند و تسلط مطلق و بی چون و چرای او را بر خود احساس کند، روح او را فشرده و افسرده نمی سازد. می گویند بالاترین نعمتها آزادی است و تلخ ترین دردها و ناکامیها احساس مقهوریت است، یعنی اینکه انسان، شخصیت خود را لگدکوب شده و آزادی خود را به تاراج رفته ببیند و خود را در برابر دیگری مانند گوسفند در اختیار چوپان مشاهده کند و خواب و خوراک و موت و حیات خویش را در دست اقتدار او ببیند. آن “تسلیم و رضا” که از نبودن “چاره” و مقهور دیدن خود “در کف شیر نر خونخواره ای” پیدا شود، از هر آتشی برای روح آدمی گدازنده تر است. این در صورتی است که انسان خود را مقهور و محکوم انسانی دیگر زورمندتر یا حیوانی قوی پنجه تر از خود مشاهده کند. اما اگر آن قدرت مسلط یک قدرت نامرئی و مرموز باشد و تصور خلاصی از آن و تسلط بر آن، تصور امر محال باشد چطور؟ مسلما صد درجه بدتر.

یکی از مسائلی که توجه بشر را همیشه به خود جلب کرده است این است که آیا جریان کارهای جهان طبق یک برنامه و طرح قبلی غیرقابل تخلف صورت می گیرد و قدرتی نامرئی، ولی بی نهایت مقتدر، به نام سرنوشت و قضا و قدر بر جمیع وقایع عالم حکمرانی می کند و آنچه در زمان حاضر در حال صورت گرفتن است و یا در آینده صورت خواهد گرفت در گذشته، معین و قطعی شده است و انسان مقهور و مجبور به دنیا می آید و از دنیا می رود؟ یا اصلا و ابدا چنین چیزی وجود ندارد و گذشته هیچ نوع تسلطی بر حال و آینده ندارد و انسان که یکی از موجودات این جهان است، حر و آزاد و مسلط بر مقدرات خویشتن است؟ یا فرض سومی در کار است و آن اینکه سرنوشت، در نهایت اقتدار بر سراسر وقایع جهانی حکمرانی می کند و نفوذش بر سراسر هستی بدون استثناء گسترده است، در عین حال این نفوذ غیرقابل رقابت و مقاومت ناپذیر، کوچکترین لطمه ای به حریت و آزادی بشر نمی زند. اگر اینچنین است، چگونه می توان آن را توجیه کرد و توضیح داد؟ مسأله سرنوشت یا قضا و قدر از غامض ترین مسائل فلسفی است و به علل خاصی از قرن اول هجری در میان متفکرین اسلامی مطرح شد. عقاید مختلفی که در این زمینه ابراز شد، سبب صف بندیها و کشمکشها و پیدایش فرقه ها و گروههایی در جهان اسلام گردید. پیدایش عقاید گوناگون و فرقه های مختلف بر مبنای آن عقاید، در طول این چهارده قرن آثار شگرفی در جهان اسلام داشته است.
فلسفه مادی و سرنوشت :
تصور بعضی چنین است که این معضله تنها برای الهیون مطرح است و مادیون از طرح چنین مسأله ای و زحمت درک و حل آن فارغ اند. این تصور باطل است. برای کسانی که طرز تفکر مادی دارند، عینا همین مشکل با اندک تفاوت وجود دارد، زیرا طبق قانون ثابت و مسلم علت و معلول، هر پدیده و حادثه ای مولود علت یا عللی است و آن علت یا علل نیز به نوبه خود مولود علت یا علل دیگر می باشد، و از طرفی به وجود آمدن معلول با فرض وجود علت مربوطه، ضروری و قطعی و اجتناب ناپذیر است و با فرض عدم وجود آن علت، ممتنع و ناشدنی است. مادیون اصل علت عمومی و ضرورت علی و معلولی را به همین ترتیب پذیرفته اند و این را بزرگترین تکیه گاه فلسفه مادی می شمارند. اینجاست که این پرسش برای آنها و مکتب آنها پیش می آید که اعمال و افعال بشر مانند همه پدیده های دیگر تابع این قانون اند و نمی توانند از آن مستثنی باشند، یعنی اعمال بشر تحت قوانینی مسلم و قطعی و جبری انجام می یابد و در این صورت، آزادی و اختیار را چگونه و از چه راه باید توجیه کرد؟ لهذا می بینیم در تمام سیستمهای فلسفی قدیم و جدید، خواه الهی و خواه مادی، مسأله جبر و اختیار مطرح است. البته مشکل مسأله در فلسفه الهی با فلسفه مادی متفاوت است و این تفاوت در جوهر مسأله تأثیری ندارد، بلکه اعتقاد به قضا و قدر الهی امتیازاتی دارد که اعتقاد به قضا و قدر مادی و جبر طبیعی، آن امتیازات را ندارد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا