غازها پرندگان باوفایی هستند و تمام زندگی خود را فقط با جفت خود میگذرانند؛ آنان پیمان همسری را برای تمام عمر میبندند. همدیگر را همواره حمایت میکنند حتی زمانی که غاز ماده بر روی تخمها خوابیده غاز نر وظیفه خود میداند که در کنار جفت خود بماند.
اگر غاز، همسر خود را از دست بدهد، از جفتگیری با هر غاز دیگر در منطقهای که همسرش در آن جانباخته است، خودداری میکند و حتی بسیاری از آنان پس از مرگ همسر تا آخر عمر از انتخاب مجدد همسر، سرباز میزنند! آنان از همسر و فرزندان خود بهشدت مراقبت میکنند بهطوریکه اگر همسر یا یکی از جوجهها مریض شود، تماموقت خود را در کنار فرد مریض خانواده میمانند حتی اگر گروه کوچ کند و مجبور شوند تمام زمستان را همانجا بگذرانند و حتی اگر این وفاداری به قیمت جان آنها تمام شود. این حیوانات بهشدت عاطفی هستند و یک غاز پس از مرگ همسر یا بعد از ناامید شدن از درآمدن جوجهها از تخم از گروه جدا میشود و مدتها سوگواری میکند.
وفاداری غازها مرا به یاد توصیه بسیاری از متأهلها میاندازد که به مجردان در شرف ازدواج توصیه میکنند: یا ازدواج نکنند یا اگر ازدواج کردند حواسشان به گربه و حجله باشد! بانوان، دختران را از آن روزی میترسانند که بیماری و دردهای جسمانی باعث شود همسرشان آنان را ترک کند و مردان، پسران را از روزهای سخت بیپولی میترسانند که تعهد مهریه آن را سختتر هم میکند؛
روزهای مشکل زندگی که بیمهری همسران رخ مینماید؛ همسرانی که یا دلخوش به موقعیت مالی شریک زندگیشان بودهاند یا بودن با همسری بیمار و تحمل هزینههای درمانی و شنیدن آه و نالههای ناشی از دردهای وقت و بیوقت را حق خود نمیدانند.
خیلیها نمیدانند که انتخاب بر مبنای تفاهم باید توأم با تعهد و وفاداری نیز باشد، اما وقتی انتخابها سودجویانه و بر مبنای مصلحتاندیشیهای زودگذر شکل میگیرد، ازدواجها اقامت در خانه سست عنکبوت میشود. گاهی هم جوان ما با «عدم انتخاب» بهخاطر ترس از تنهایی، برای همیشه تنها میماند! حالآنکه هنوز هم آدمهایی که از دوری هم تب میکنند، کم نیستند.
همین چند روز پیش دختری از مادربزرگش میگفت که وقتی سفر زیارتی پدربزرگ اندکی طولانیتر میشود از غصه دوری همسر راهی بیمارستان شده! اما ما آدمها ترجیح میدهیم چشمها را بر زندگی غازهای مجنون اطرافمان ببندیم تا راحتتر ترسهایمان را توجیه کنیم.