قرآن کریم از حقیقتی یاد کرده است بنام ملک و فرشته، و از حقیقت دیگری یاد کرده است به نام شیطان و جن در آیه ۱۵ سوره الرحمن آمده: «و خلق الجان من مارج من نار»؛ ” و جن را از شعله هاى مختلط و متحرک آتش خلق کرد!”
قرآن همه مأمورانی را که در نظام خلقت از طرف پروردگار دخالت دارند ” ملک ” می نامد، ولی در مقابل به ” جن ” هم قائل است. جن در ردیف ملائکه نیست، در ردیف انسان است، یعنی در عالم جزء مخلوقاتی است که مکلف و موظف اند، مثل انسان، منتها جن مخلوقی است که درجه اش از انسان پایین تر است. قرآن می گوید ما انسان را از خاک، گل، این جور چیزها آفریدیم و جن را از شعله ای از آتش آفریدیم .جنس او آتشین است، این یک جنس است و او جنس دیگری، مبدأ مادی این یک چیز است و مبدأ مادی او چیز دیگری.
شیطان هم راجع به آدم اول همین حرف را زد، گفت: «خلقتنی من نار و خلقته من طین» (اعراف/۱۲)؛ ”مرا از آتش آفریدی و او را از گل”. معروف است که: جن، جسم آتشین است که به شکلهای گوناگون حتی به شکل سگ و خوک درمی آید و فرشته جسم نورانی است که به شکل های گوناگون به جز سگ و خوک در می آید. جن واقعا وجود دارد حتی تکلیف دارند و مانند انسانها عبادت می کنند. شیطان یکی از مقربان الهی بود که بعد از سالها عبادت به علت سرپیچی از فرمان الهی از درگاه الهی رانده شد. او از جنیان بود و از فرمان الهی مبنی بر سجده در پیشگاه آدم سرپیچی نمود. معمولا ارتباط ملک با انسان را به شکل القاء خاطرات خوب در روح انسان بیان می کنند که حدیث هم هست که در قلب انسان دو گوش است، از یک گوش ملک و از گوش دیگر شیطان القائات تلقین می کنند.
و در قرآن آمده است که ملک یا فرشته تمثل پیدا می کند یعنی ذات و جنسش جسم نیست ولی می تواند مثال جسمانی پیدا کند و در نظر انسان، در جلوی چشم انسان مجسم بشود. درباره روح القدس و مریم می گوید: «فتمثل لها بشرا سویا»؛ در این هنگام، ما روح خود را بسوى او فرستادیم و او در شکل انسانى بى عیب و نقص، بر مریم ظاهر شد (مریم/ ۱۷). شیطان هم همین طور است، گاهی بشر را صرفا به وسیله وساوسی که در دل او القاء می کند اغوا می نماید و گاهی در جلوی چشم بشر تمثل پیدا می کند. فرشتگان پاک و معصومند، و قرآن هم به پاکى و عصمت آنها اعتراف کرده، آنجا که مى گوید: «بل عباد مکرمون* لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون»؛ ”آنها بندگان گرامى خدا هستند، در هیچ سخنى بر او پیشى نمى گیرند و فرمانهاى او را گردن مى نهند” (آیه ۲۶ و ۲۷ سوره انبیاء). اصولا از آنجا که در جوهر آنها عقل است و نه شهوت بنابراین کبر و غرور و خودخواهى، و بطور کلى انگیزه هاى گناه در آنها وجود ندارد..
آیا شیطان فرشته بود؟
استثناء ابلیس در بعضى آیات قرآن از جمع ملائکه این تصور را به وجود مى آورد که ابلیس از فرشتگان بوده و با توجه به عصیان و سرکشى او این اشکال به نظر مى رسد که چگونه از فرشته اى این گناهان کبیره ممکن است سر بزند؟! آیات قرآن این مشکل را حل کرده مى گوید: کان من الجن؛ (ابلیس از طائفه جن بود) آنها موجوداتى هستند از چشم ما پنهان و داراى عقل و شعور و خشم و شهوت.
قرآن از یک سو مى گوید: ”جن را از شعله هاى مختلط آتش آفرید ”(سوره الرحمن آیه ۱۵). و از سوى دیگر هنگامى که ابلیس از سجده بر آدم سرپیچید منطقش این بود: مرا از آتش آفریدى و او را از خاک و آتش برتر از خاک است (اعراف آیه ۱۲). از این گذشته آیات قرآن براى ابلیس ذریه (فرزندان) قائل شده است، در حالى که مى دانیم فرشتگان ذریه ندارند. ساختمان جوهره فرشتگان بخوبى گواهى مى دهد که ابلیس هرگز فرشته نبوده ولى از آنجا که در صف آنها قرار داشت و آنقدر پرستش خدا کرده بود که به مقام فرشتگان مقرب خدا تکیه زده بود مشمول خطاب آنها در مسأله سجده بر آدم شده و سرپیچى او به صورت یک استثناء در آیات قرآن بیان گردیده است.
در کتاب عیون الاخبار از امام رضا (ع) مى خوانیم: فرشتگان همگى معصومند و محفوظ از کفر و زشتیها به لطف پروردگار، راوى حدیث مى گوید: به امام عرض کردم مگر ابلیس فرشته نبود؟ فرمود: نه، او از جن بود، آیا سخن خدا را نشنیده اید که میفرماید: «و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس کان من الجن»؛ و آنگاه که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید. پس همه سجده کردند، جز ابلیس که از جنیان بود. (کهف/ ۵۰)
در حدیثى از امام صادق (ع) آمده است: «الملائکه لا یأکلون و لا یشربون و لا ینکحون، و انما یعیشون بنسیم العرش»؛ ”فرشتگان نه غذا مى خورند و نه آب مى نوشند و نه ازدواج مى کنند، آنها تنها با نسیم عرش زنده اند!؟” آنها نه خواب دارند نه سستى و غفلت چنانکه علی علیه السلام در حدیثى چنین مى گوید: «لیس فیهم فتره، و لا عندهم غفله، و لا فیهم معصیه … لا یغشاهم نوم العیون و لا سهو العقول، و لا فتره الابدان، لم یسکنوا الاصلاب و لم تضمهم الارحام»؛ ”در آنها نه سستى است، و نه غفلت، و نه عصیان … خواب بر آنها چیره نمى گردد و عقل آنها گرفتار سهو و نسیان نمى شود، بدن آنها به سستى نمى گراید، و در صلب پدران و رحم مادران قرار نمى گیرند ”. آنها مقامات مختلف و مراتب متفاوت دارند، بعضى همیشه در رکوعند و بعضى همیشه در سجودند. «ما منا الا له مقام معلوم* و انا لنحن الصافون* و انا لنحن المسبحون»؛ ”هر یک از ما مقام معلومى دارد، ما همواره صف کشیده منتظر فرمان او هستیم و پیوسته تسبیح او مى گوئیم” (صافات/ ۱۶۴ – ۱۶۶) .
* * *
منبع :
آشنایی با قرآن ۳، ص ۱۰۸-۱۰۹ و ج ۶، ص ۴۲-۴۱
خلاصه تعالیم اسلامی، علامه طباطبائی، ص ۹۴
تفسیر المیزان، ذیل سوره ص و اعراف
تفسیر نمونه ج ۱۲ ص ۴۶۷