قرآن از زبان شیطان در قیامت نقل می کند که در جواب کسانی که به او اعتراض می کنند و او را مسؤول گمراهی خویش می شمارند می گوید:
و ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا انفسکم (ابراهیم/ ۲۲)؛ من در دنیا قوه اجبار و الزامی نداشتم. حدود قدرت من فقط دعوت بود. من شما را به سوی گناه خواندم و شما هم دعوت مرا پذیرفته و اجابت کردید، پس مرا ملامت نکنید، خویشتن را ملامت کنید که به دعوت من پاسخ مثبت دادید. ارتباط من با شما صرفاً در حدود دعوت و اجابت بوده و بس. فلسفه و حکمت این اندازه تسلط شیطان بر بشر، اختیار انسان است. مرتبه وجودی انسان ایجاب می کند که حر و آزاد و مختار باشد. موجود مختار همواره باید بر سر دو راه و میان دو دعوت قرار گیرد تا کمال و فعلیت خویش را که منحصراً از راه اختیار و انتخاب بدست می آید تحصیل کند.
در جهان بینی اسلامی، هیچ موجودی نقشی در آفرینش به صورت استقلال ندارد. قرآن برای هیچ موجودی استقلال قائل نیست. هر موجودی هر نقشی را دارد بصورت واسطه و مجرا واقع شدن برای مشیت و اراده بالغه الهیه است. قرآن برای فرشتگان، نقش واسطه بودن برای انفاذ مشیت الهی در خلقت قائل است، ولی برای شیطان حتی چنین نقشی نیز قائل نیست. شیطان از نظر قرآن به هیچ وجه قطبی در مقابل خداوند نیست، حتی قطبی در برابر فرشتگان که به اذن پروردگار دست اندر کار خلقت اند و مجری مشیت الهی در آفرینش اشیاء می باشند، نیز نیست.
شیطان از نظر قرآن مصداق: الذی احسن کل شیء خلقه؛ همان کسى که همه چیز را نیکو آفرید، و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد”. (سجده/ ۷) و همچنین مصداق: ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی؛ گفت: پروردگار ما کسى است که آفرینش هر چیزى را به او عطا کرده سپس هدایتش نموده است. (طه/ ۵۰) است. وجود شیطان و شیطنت و اضلال او خود مبنی بر حکمت و مصلحتی است، و به موجب همان حکمت و مصلحت، شیطان شر نسبی است نه شر حقیقی و واقعی و مطلق. از همه شگفت تر این است که بر حسب منطق قرآن، خدا خودش به شیطان، پست اضلال و گمراه سازی را اعطاء فرموده است.
در این باره قرآن کریم می فرماید: و استفزز من استطعت منهم بصوتک و اجلب علیهم بخیلک و رجلک و شارکهم فی الاموال و الاولاد وعدهم و ما یعدهم الشیطان الا غرورا (اسراء/ ۶۴) در اینجا، خدا شیطان را مخاطب ساخته به وی فرمان می دهد که: ”هر که را از فرزندان آدم می توانی بلغزان، با سواره نظام و پیاده نظامت بر آنان بتاز، در ثروت و فرزند شریکشان شو و نویدشان ده، شیطان جز دروغ و فریب نویدشان نمی دهد. گوئی شیطان آمادگی خود را برای تحویل گرفتن پست اضلال، اعلام می دارد آنجا که می گوید: فبما اغویتنی لاقعدن لهم صراطک المستقیم* ثم لاتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لا تجد اکثرهم شاکرین (اعراف/ ۱۶ و ۱۷)؛ به این سبب که مرا گمراه ساختی، بر سر راه ایشان خواهم نشست، آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان، و از راست و از چپشان خواهم آمد و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت.
البته معنی و مفهوم اضلال و قلمروی شیطان در این پست همان وسوسه است و نه بیشتر، یعنی هیچگونه اجبار و الزامی نسبت به بشر در کار نیست، هر چه هست وسوسه است و دعوت است و تزیین است وتسویل . قرآن برای شیطان و جن، نقشی در تکوین قائل است اما مجموعاً از نقش انسان برتر و بالاتر نیست. قرآن مسأله شیطان را به شکلی طرح کرده است که کوچک ترین خدشه ای بر توحید ذاتی و اصل لیس کمثله شیء؛ چیزی همانند او نیست. (شوری/ ۱۱) و همچنین بر توحید در خالقیت و اصل الا له الخلق و الامر؛ آگاه باش که خلق و امر از آن اوست. (اعراف/ ۵۴) قل الله خالق کل شیء؛ بگو خداوند آفریننده هر چیزی است. (رعد/ ۱۶)، و لم یکن له شریک فی الملک؛ نه در فرمانروایی شریکی دارد. (اسراء/ ۱۱۱)، وارد نمی سازد.
* * *
منبع :
تفسیر نمونه ج ۱۹ ص ۳۴۷-۳۴۶ و ص ۳۳۵
عدل الهی، ص ۷۴-۷۳