اشاره این نوشتار بخشی است از مقاله کیش زرتشت نوشته پروفسور مری بویس که در بخش آغازین آن به زرتشت، پیشینه نگارش در میان زرتشتیان، متون مقدس بهویژه اوستا، و ترجمه و تدوینِ تقریبی تمام آثار پهلوی اشاره کرده، سپس گذرا به تاریخ دیانت زرتشتی پرداخته و از پیشینه ایران و ایرانیان، زرتشت، آغاز تبلیغات او و گسترش و رسمیّت یافتن دین او یاد کرده است; مغان و تأثیرگذاری آنها بر آموزه های زرتشتی و آسیب دیدن این کیش در چیرگی اسکندر نیز از نظرِ وی دور نمانده است.
در ادامه در ذیل عنوان تعالیم اصلی، باورهای مؤبدان ایرانی،اسطوره هایی درباره آفرینش و پرستش خدایان طبیعت در مرتبه فرازین و فرودین مطرح، و زمینه های پیدایش اندیشه های زرتشت و دین زرتشتی و خدایان و اصول اعتقادی آن معرفی گشته است. درهمین بخش به امشاسپندان وآفریده هایشان ونیز فلسفه تعالیم زرتشت وانتظار او از پیروانش، هچنین شرایط خاص آخرالزمان و نجات بخشِ ویژه و پیروزی او ونیز چگونگی پیدایش زُروانی گری وباورهای آنان نیزمطرح گردیده است.
مری بویس دربخش پایانی در ذیل عنوان تحولات جدید ازجمله به این مسائل پرداخته است:
طرح مباحث اعتقادی از سوی برخی مبلغان مسیحی و دفاعیات زرتشتیان از دین زرتشت و تلاش آنها در همگون سازی آن با نیازهای زمان; تأسیس انجمن اصلاحی زرتشتیان; تأثیرپذیری زرتشتیان از آیین هندو و رویکرد باطنی آن; تلاش های فرهنگی و آموزشی خاص، به منظور آشناسازی کودکان با آیین زرتشتی; تأثیرگذار بودن الاهیات اخلاقی سنّتی در شکل گیری زندگی زرتشتیان و خدمات عام المنفعه آنها و ورود ایشان به امور سیاسی.
مقدمه
کیش زرتشت مقدس است، اما تمام متون «اوستای جدید» آمیزه ای از آثار دانشوران و شاعران گمنام از نسل موبدان می باشد. اوستای کامل در دوران حکومت سلسله ساسانیان در ایران نوشته شده و در آن زمان مجموعه حجیمی در بیست و یک کتاب بوده است. نسخه های معدودی که از این مجموعه فراهم شده بود در ویرانی هایی که بعدها در چیرگی عرب ها، ترک ها ومغول ها به بارآمد، از میان رفت. ازاین رو اوستای برجای مانده عبارت ازمناجات نامه، سرودها و ادعیه است. نسخه خطی آن به دوران ساسانی برمی گردد، اما قدیمی ترین نسخه موجود، در ۱۳۲۳ م نوشته شده است. اوستای چاپ شده و ترجمه هایی از آن را به زبان آلمانی، فرانسوی، انگلیسی، گَجَراتی و فارسی می توان یافت. با توجه به روشنگری هایی که همچنان پیوسته از راه پژوهش ها صورت می گیرد، هیچ کدام از آن ترجمه ها را نمی توان معتبر دانست.
بعضی از دست نوشته های اوستایی، ترجمه روانی به زبان پهلوی یا تفسیرمشهورند; زبانی که به خط دشواری نوشته می شده است. ترجمه ها و خلاصه هایی به زبان پهلوی از کتاب های مفقودشده اوستای دوره ساسانی، و همچنین آثاری مذهبی که در درجه دوم اهمیت است وجود دارد. اکثر این متون بی نام و نشانند. تقریباً تمام آثار پهلوی تدوین و ترجمه شده است، اما برخی از ترجمه ها به شدت به بازنگری نیازمند است. آثار مذهبی متأخر به زبان فارسی، گَجَراتی و انگلیسی است.
مقدمه ای کوتاه بر تاریخ دیانت زرتشتی
شواهد درونی متون «اوستای قدیم» گواهی می دهد که زرتشت قبل از آن که ایرانیان، سرزمینی را که اکنون به نام ایران می نامند فتح کنند می زیسته است. به احتمال، این کشورگشایی به حدود ۱۲۰۰ ق.م باز می گردد (۵۱ـ۲۷:۸). در آن هنگام، ایرانیان به عنوان شبان های روستانشین در جلگه آسیای مرکزی در شرق ولگا معروف بودند. آموزه های زرتشتی در آن زمان تأثیر زیادی بر برخی رعایای پارس به ویژه یهودیان برجای گذاشت.
عمده شواهد صریح درباره عقاید و مناسک زرتشتی در این دوران از آثار و کتیبه های ایرانی و نوشته های یونانی فراهم آمده است. به نظر می رسد که چیرگی اسکندر بر امپراطوری ایران و از دست رفتن متون مقدس با مرگ موبدان، سهمگین ترین ضربه را بر پیکره سنت شفاهی زده باشد.
در همین زمان پارت ها، مردم شمال شرقی ایران، امپراتوری دیگری را تأسیس کردند (در حدود ۱۲۹ ق.م تا ۲۲۴ م) و بار دیگر زرتشتی گری را دین رسمی خود قرار دادند(۱۰۰ـ۷۸:۹). دومین امپراتوری ایرانی یعنی ساسانیان نیز همین رویه را پی گرفت. آنان برای امور دینی، سازمان مذهبی نیرومندی را همراه با سلسله مراتب متنوعِ موبدان و معابد و مدارس فراوان به وجود آوردند. در قرن هفتم با غلبه اعراب، اسلام به مثابه دین رسمی ایرانیان جایگزین زرتشتی گری شد، هرچند گسترش این دین بر سرتاسر این سرزمین، ۳۰۰ سال بعد تحقق یافت.
بنابه باورهای زرتشتی، در اواخر قرن هفتم میلادی گروهی از زرتشتیان برای دست یابی به آزادی دینی سفری دریایی را به شرق آغاز کردند و سرانجام در ۷۱۶ در سنجان در گُجرات اقامت گزیدند. در آنجا عده ای به آنان پیوستند و هسته مرکزی جامعه «پارسیان» هند را تشکیل دادند. پارسیان تا نسل ها به عنوان کشاورز و خرده بازرگانِ پراکنده در شمال و در طول سواحلِ میان براج از رونق اندکی برخوردار بودند. اما از قرن نوزدهم با آمدن روحانیان اروپایی به سرعت پیشرفت کردند و مالک ثروت عظیم و برهم انباشته ای شدند. جامعه اصلی زرتشتیان در ایران که بعدها در اطراف شهرهای کویری یزد و کرمان متمرکز شدند برخلاف پارسیان، پیوسته متحمل فقر و مشقت بودند. پارسیان نقش قابل توجهی در توسعه بمبئی ایفا کردند و تا قرن بیستم جامعه ای عمدتاً شهری را با طبقه متوسط و تحصیلاتی مناسب پدید آوردند. ایرانیان زرتشتی تقریباً از طریق کمک آنان تا حدودی توانستند خود را از پارسیان، اضمحلال نجات دهند و در تهران با یک جامعه رو به گسترش توانستند به آنان تأسی کنند. و در سال ۱۹۴۷ با پایان یافتن حکومت بریتانیا در هند، گروهی از پارسیان در خارج از کشور بهویژه در کشورهای انگلستان، کانادا، استرالیا و آمریکا سکنا گزیدند و به طور فزاینده ای در سال ۱۹۷۹ پس از برپایی جمهوری اسلامی ایران گروهی از زرتشتیان ایرانی نیز به آنها پیوستند. زرتشتیان اگرچه متنعمند، از جمعیت بسیار کمی برخوردارند.
تعالیم اصلی
روحانیان ایرانی که ساکنان استپ های وسیع و خالی بودند، در باب آفرینش اسطوره ای سخت بسیط خلق کردند FF:9;FF130:5. آنان معتقد بودند که جهان را خدایان از ماده ای بی شکل در هفت مرحله ساختند; نخست، آسمان را از سنگ با پوسته سختی دورتادور آن آفریدند، سپس زمین را مانند بشقابی بزرگ و مسطح بر روی آن قرار داده اند و آن گاه در مرکز آن، اولین گیاه و پس از آن گاو نرِ تنها را آفریده، سپس اولین انسان، یعنی کیومرث پایدارخواهدماند. واین بازتابِ نظم درجهان، و عدالت وحقیقت درمیان انسان هااست.
ایرانیان خدایان طبیعت، یعنی سه موجود اخلاقی بزرگ را همراه با تکریم می پرستیدند. این سه را که اهوراها (خداوندان) می نامیدند عبارتند از: اهورا مزدا، خداوند میثاق و سوگند، که اگر باهم لحاظ شوند به انسان ها برپایه قانون اشه انسجام خواهند بخشید.
زرتشت خود روحانی ای بود که با این عنوانِ موروثی زاده شد، اما چنان که از گات ها برمی آید، جامعه دیرپای شبانی ایرانیان در زمان حیات زرتشت در حال از هم پاشیدن بود. عصر برنز در آن زمان، مراحل شکوفایی خود را طی می کرد و شاهزادگان جنگجو و پیروانشان که مجهز به اسلحه های کاری و ارابه های جنگی بودند، مدام در جنگ و غارت غرق بودند; گویا قوم زرتشت قربانی تهاجم همسایگان پیشرفته و غارتگر شده بود. بدین ترتیب زرتشت که خود شاهد این خشونت ها و بی عدالتی ها بود، به تفکر عمیق درباره خیر و شر، و منشأ آن دو سوق داده شد. وی در موعد مقرّر آنچه را دریافته بود و به صورت سلسله ای از الهامات الاهی تجربه کرد. این الهاماتْ او را به تبلیغ دین جدیدی رهنمون شد. او پیروانش را چنین تعلیم داد که تنها یک خدای سرمدی وجود دارد که او آن را اهورا مزدا می دانست; موجودی که حکیم، خیر و عدل کل است، اما قادر مطلق نیست; زیرا که خود وی گفته است: «به درستی که دو روح نخستین وجود دارد; دو همزادی که در ستیز با یکدیگر شهره اند. آنها در اندیشه و گفتار و کردار، دوگانه اند: خیر و شر» (یسنه ۳۰،۳); یعنی خدا دشمنی به نام انگره مئینیو تحقق بخشید.
نمودار زیر امشاسپندان بزرگِ ششگانه و یک سپنته مینیوی بزرگ، یعنی موجودات هفتگانه بزرگ را همراه با مخلوقاتی که تحت حمایت ومحل سکنای آنهایند نشان می دهد:
اوستا (پهلوی) برگردان تقریبی به فارسی مخلوق
۱. خْشَژوَئیریه (شهریور) قدرت/سلطنت آرزو شده آسمان
۲. هئورهوتات (خرداد) انسجام / تندرستی آب
۳. سْپَنْتَه اَرمَئیْتی (اسپندارمذ) عشق / پارسائی مقدس زمین
۴. اَمِرِتات (امرداد) زندگی طولانی / بی مرگی گیاهان
۵. وهُوْمَنَه (وهمن) قصد نیک / هدف نیک گاو
۶. سْپَنْتَ مَینیو روح مقدس انسان
۷. اشه وَهْیْشته (اَرْدِوهیشت) حقیقت / درستکاری، نظم آتش
هر کدام از این هفت موجود یکی از مخلوقات هفتگانه را حمایت کرده، در آن، سکنا می گزیند و در عین حال همچون وجهی از خدا، و ایزدی مستقل به شمار می آید، که از آن رو که تجلی او است، پرستیده می شود.
تمام آنانی که می خواهند اشون شوند، یعنی براساس اشه زندگی را بگذرانند، می باید تلاش کنند تا امشاسپندان بزرگ را در قلب و بدن خود درآورند و با پاس داشتن مخلوقات مادی خود به آنان خدمت کنند. این نظریه در خصوص خلق انسان شالوده نوع دوستی فراوان و مستمری را پی ریزی کرده است. خصوص خشثره را که دربرگیرنده فلزات و آسمانِ سنگی می انگاشتند (بسیاری از مردمان کهن هیچ تمایز اساسی ای بین فلزات و سنگ نمی گذاشتند). بنابراین عنایتی که به همه اشکال فلزات می شد می توانست نوعی احترام گذاشتن به او باشد (که نهایتاً سکه ها را نیز در برمی گرفت تا از آن به خوبی و خیرخواهانه استفاده کنند).
این امشاسپندانْ نامیرایان مقدس دیگری، یعنی ایزدان را که موجوداتی سزاوار ستایشند برانگیختند. در میان خدایان سودمند قدیمی دو اهورای کِهْتَر نیز وجود دارد; انگره مینیو از دوران باستان با ایجاد، و به مدد ارواح شریر مانند «دِوَها یا خدایان شریر جنگ» به مخلوقات خیر حمله آورد. از دیدگاه تعالیم زرتشتی او است که اولین گیاه، گاو و انسان را از بین برد و مرگ را به این جهان آورد، در حالی که امشاسپندان با آفریدن زندگانی های بیشتر از دل مرگ، شر را به خیر تبدیل کردند. مبارزه با شر و تقویت خیر وظیفه امشاسپندان است. مخلوقات آنان به طور غریزی در راه دست یافتن به همین هدف تلاش می کنند; به استثنای انسان ها که می باید با انتخاب سنجیده خود و در پرتو وحی زرتشت این کار را صورت دهند، سپس به هنگام مرگ درباره همه آنها داوری خواهد شد; اگر پندار، گفتار و کردار نیکشان بر بدی آنها غلبه کند، روحشان از پلِ فراخ، عبور و به بهشت عروج خواهد کرد، در غیر این صورت از پل تنگ به درون دوزخ با تمام مجازات های آن سقوط می کنند.
هدف نهایی از تلاش های فضیلت آمیز، نجات از این دنیا است. براساس تعالیم زرتشت، مجموعه کوشش های نیکوکاران کم کم شر را ضعیف خواهد کرد و بدین ترتیب پیروزی خیر را میسر می گرداند و این انتظاری است که همواره از پیروان او می رود. به هر تقدیر مجموعه ای از اعتقادات به دلائل مختلف گسترش یافت که از آنها برمی آید که نشانه آخرالزمان بدبختی روزافزون و مصائب عالم گیر خواهد بود، سپس چنان که عموماً می انگارند منجی عالم، سوُشینت، با شکوه خواهد آمد. تقدیر چنان است که او از نطفه زرتشت پیامبر، که به گونه ای معجزه آسا در دریاچه ای نگهداری می شود از مادری باکره متولد می گردد. در آن زمان نبرد عظیمی بین ایزدان و دیوان درخواهد گرفت که سرانجام با پیروزی خیر پایان می پذیرد و بدن های کسانی که پیش از این مرده اند دوباره شکل می گیرد و به ارواحشان خواهند پیوست و داوری نهایی از طریق آزمونی سخت و آتش بار صورت می گیرد; فلزاتی که در کوه ها هستند ذوب خواهند شد و سیلاب سوزانی تشکیل می شود که شریران را نابود و جهنم را از آنان پاک خواهد ساخت. اما بنابه تعدیلی که برای اولین بار در قرن نهم در این نظریه صورت گرفت، شریرانی که با درد و رنجِ این آزمایشِ سخت، پالوده شده، زنده می مانند، به سعادتمندان می پیوندند و به آنها خوراک بهشتی می دهند و بدن های آنان همانند روحشان نامیرا خواهد شد. پادشاهی اهورا مزدا بر زمینی که بازسازی شده است برقرار خواهد شد و سعادتمندانْ جاودانه، در حضور او شادمان خواهند بود.
تنها یک گرایشِ عمده ای وجود دارد که نسبت به دین زرتشت بدعت به شمار می رود و آن زروانی گری است که احتمالا در قرن پنجم ق.م در بابِل (که در آن زمان جزو قلمرو حکومت ایرانیان بود) ظهور پیدا کرد . آیین آنان بر یکتاپرستی استوار بود; با این اعتقاد بنیادی که فقط یک موجود غیر مخلوق به نام زروان (زمان) که پدر اهورا مزدا ونیز انگره مئینیو است وجوددارد. این بدعتْ بسیارخطرناک بود، چراکه بدین ترتیب برای خیر وشر، منشأ مشترکی فرض می کرد، اما زروانی ها معتقدبودند که زروان، که خدایی دورازدسترس است، قدرت های خود را به پسر نیک خویش سپردهوبه این ترتیب او جهان را آفریده است. از این رو است که زروانی ها و بهکیشان همه می توانستند به رغم تفاوت بنیادین اعتقادی، خالق، یعنی «اهورا مزدا» را یکسان پرستش کنند…
تحولات جدید
از حدود قرن نهم، زرتشتی ها از پیشرفت های عمومی در آموزش محروم بودند و نمی توانستند کاری بیش از عمل به تکالیف مذهبی و حفظ ایمان خود انجام دهند. افزایش ثروت در میان پارسیان موجب هیچ تغییر واقعی ای در این وضعیت نشد تا آن که در اوائل قرن نوزدهم، مردم عامی توانستند در بمبئی پسران خود را به مدارسی از نوع غربی بفرستند. در آن ایام، موبدی پارسی اولین دستگاه چاپ را در آن شهر به راه انداخت و روزنامه های پارسی انتشار یافت، اما اندکی پس از آن، مبلّغی اسکاتلندی به نام جی. ویلسون است، در حالی که «اهورا مزدا و اهریمن» چیزی بیش از تمثیل هایی برای نفوس خیروشر بشرنیستند. آنان براین اعتقادبودندکه ایزدانْ عقول میانی هستند و زرتشت آموزه تناسخ و نیل به نجات از راه از خود گذشتگی و روزه داری را به طور تلویحی بیان کرده است. اگرچه همه اینها درواقع باآیین زرتشت مغایربود، برخی از پارسیان آن را به عنوان راه گریزی از تحیّری که ناگهان بر آنان تحمیل شده بود، پذیرفتند.
زرتشتیان دیگر نیز تلاش کردند تا به نحوی معقول تر ایمانشان را با نیازهای زمان مطابق سازند. و در همین راستا در سال ۱۸۵۱م انجمن اصلاح زرتشتیان تأسیس شد «تا از هزار و یک تعصّب دینی که موجب کند شدن پیشرفت جامعه می شود، گذر کنند.» برخی از اعضای این انجمن این ایده افراطی غربی (تبلیغ شده توسط ویلسون) را که زرتشت یکتاپرستی محض) قرار گرفتند. این گروه فقط یک جنبش زرتشتی معتقد به علوم خفیه است که آن را در سال ۱۹۰۲م یک پارسی تحصیل نکرده به نام بهرام شاه شرف، پی ریزی کرد. او اوستا را در پرتو مکاشفات خود تفسیر کرد و افزون بر این، خدای واحدِ غیرشخصی و مراحل هستی و تناسخ را همراه با افسانه های فراوانی که درهم آمیخته و به سیارات، مربوط بودند، تعلیم داد. وی دقت متنی یا تاریخی را کاملا بی اهمیت شمرد، اما بر اهمیت اجرای صحیح مراسم عبادت و پیروی از قواعد پرهیزکاری تأکید کرد. تعدادی آتشکده ایلمی خشوم وجود دارد، اما این جنبش علی رغم رشد خود اکنون به جناح های رقیب تقسیم شده است.
اصلاح طلبان پیش از این، نسخه هایی از خرده اوستای کتاب نیایش زرتشتیان را به خط گَجراتی و با چاپی ارزان منتشر کرده بودند، به طوری که هر پارسی در آن موقع به متون مقدس دسترسی مستقیم داشت. این امر نقش موبدان را باز هم کاهش داد; موبدانی که به سرعت از مقام افراد آگاه و مورد احترام به جایگاه افراد ناآگاه تنزل یافتند; به گونه ای که از معرفت غیردینی جدید و حتی از محتوای واقعی کتاب های مقدس، آگاهی ندارند. نیاز به درک بهترِ محتوای کتاب های مقدس موجب آن شد که شخصی غیر موبد به نام کی. آر. کاما پژوهش خود را درباره قواعد لغت شناسی غربی ارائه دهد. شاگردان او که همگی موبدان جوانی بودند با رغبت به کار تصحیح و ترجمه متون اوستایی و پهلوی پرداختند، اما نسبت به مطالعات بنیادین کلامی اقدامی نکردند. پارسیان، که حتی فاقد یک مرجع مذهبی پذیرفته شده هستند، سردرگم ماندند و به گروه های مذهبی رقیب تقسیم شدند. سنت دوگانه پرستی کهن عمدتاً در شهرهای کوچک و روستاهای گجرات باقی ماند، اما در بمبئی علناً بیش از هر چیز، یگانه پرستی از نوع غربی یا از نوع اعتقاد به نیروهای اسرارآمیز وجود داشت. با وجود این در دهه ۱۹۷۰ توجه مجدد غربی ها به ثنویت زرتشتی به تدریج بر مردم تأثیر گذاشت و در عین حال جنبش دیگری در میان عوام به راه افتاد تا اعتقادات سنتی بیشتری احیا شود و اساطیر باستانی با دانش علوم روز منطبق شود.
از اواخر قرن نوزدهم جنبش اصلاحی پارسی در جوامع شهری ایران نفوذ کرد، اما کهن کیشی محض تا اوایل نیمه قرن بیستم در نواحی روستایی ایران باقی ماند. در خارج از ایران و هند، پارسیان و ایرانیان با هم نشست و برخاست می کنند و در میان آنان علاوه بر سکولاریسم متداول، هر عقیده دینی ای که دارای تفاوت اندکی است، نمایندگانی دارد. حفظ ایمان بیشتر اوقات به عنوان بخشی از شرایط نگهداری هویت اجتماعی محسوب می شود. به همین خاطر و نیز به دلایل کاملا دیندارانه غالباً تلاش های پرشوری در سطح منطقه به عمل می آید تا حیات دینی تداوم یابد. تلاش های فرهنگی خاصی نیز هم اکنون انجام می شود تا برای کودکان زرتشتی کتاب های آموزشی جذابی منتشر، و اطمینان حاصل شود که آنان با دین خود آشنا می گردند. این که آیا افراد زرتشتی که پدر یا مادر غیرزرتشتی دارند می توانند کاملا پذیرفته شوند یا نوکیش قلمداد می گردند موضوع های بحث برانگیزی هستند که به دلیل شمار رو به کاهش جامعه زرتشتی که ناشی از کاهش نرخ تولد، و جذب به جوامع مجاور است، به عنوان امری بسیار مبرم مورد توجه قرار گرفته است.
علی رغم ابهامات عقیدتی می توان ملاحظه کرد که الاهیات اخلاقی سنتی همچنان در شکل گیری زندگی زرتشتیان مؤثر است. پیامبر آنان به هر یک از پیروانش ضرورت این نکته را تعلیم داد که همواره در کمک به پیشبرد امر خیر کوشا باشید. از زمانی که زرتشتیان در صحنه تاریخ عمومی، مجدداً ظاهر شدند می توان مشاهده کرد که برخی از آنان از طریق هدایای سخاوتمندانه، در کارهای عام المنفعه، مانند خدمات درمانی جد و جهد می کنند و اخیراً نیز وارد امور سیاسی محلی و ملی شده اند و از این راه نه تنها از اقلیت های خود، بلکه از کل جامعه حمایت می کنند. سه نفر پارسی عضو مجلس عوام انگلیس بوده اند و دیگرانی نیز در امور سیاسی هند فعالیت می کردند و می توان گفت که یکی از اعضای مؤسس اولین مجلس در ایران در سال ۱۹۰۶ نیز یک زرتشتی ایرانی بود. دستاوردهای فوق العاده دو اقلیت زرتشتی که در قرن نهم از هم جدا شدند و هر دو برای مدت طولانی دچار فقر و ستم بودند، به نظر می رسد ناشی از دو عامل بوده که میان هر دو اقلیت مشترک است: نیاکان دلاوری که آماده بودند تا تقریباً هر چیزی را برای ایمانشان فدا کنند; و خود ایمان که شجاعت، راستی، عشق به خدا و هم نوع و مقاومت فعال و بدون واهمه در برابر گناه را در هر شکل آن، ایجاب می کند.
نویسنده: مری بویس ؛ مصطفی فرهودی
کتاب نامه
۱. GELDNER, K., Avesta: The Sacred Books of the Parsis, 3 vols, Stuttgart, Kohlhammer, 1896.
۲. BOYCE, M., Zoroastrianism: Its Antiquity and Constant Vigour, Columbia Iranian Lectures, Costa Mesa, Mazda Publishers, 1992.
۳. BOYCE, M., A History of Zoroastrianism, vol. 2, Under the Achaemenians, Leiden, Brill, 1982 (Handbuch der Orientalistik, ed. B. Spuler, I. viii. 1. 2)
۴. BOYCE, M., Zoroastrians: Their Religious Beliefs and Practices, London/Boston, Routledge, 1979; pb 1984.
۵. BOYCE, M., A History of Zoroastrianism, vol. 1, The Early Period, Leiden, Brill, 1975 (Handbuch der Orientalistik, ed. B. Spuler, I. viii. 1.2); repr. with corrs 1989, 1996
۶. BOYCE, M., with GRENET, F., A History of Zoroastrianism, vol. 3, Under Maeedonian and Roman Rule, Leiden, Brill, 1991 (Handbuch der Orientalistik, ed. B.