لابی اسرائیل در آمریکا، یک گروه خاص و تعریف شده در ایالات متحده نیست، بلکه طیفی از سازمانهای بزرگی (مثل آیپک) را شامل میشود که به صورت کاملاً سازماندهی شده و هماهنگ عمل میکنند.
اصولاً نمیتوان همه یهودیان آمریکا را جزو لشکر لابی اسرائیل در این کشور دانست، زیرا بسیاری از آنها (حدود ۳۰%) هیچ نسبتی میان خود و اهداف اسرائیل نمیبینند. لابی اسرائیل در ایالات متحده، در کنگره این کشور حضوری کاملاً پررنگ دارد؛ به طوری که به جرأت میتوان گفت، یکی از سه رکن ساختار حکومتی آمریکا (یعنی قوه مقننه)، زیر سلطه خفهکننده لابی اسرائیلی قرار دارد. البته این لابی میداند که از چه راههایی، دیگر شاخهها را نیز در خدمت منافع اسرائیل درآورد.
ما از «لابی» به عنوان علامت اختصاری ائتلاف اشخاص و سازمانهایی استفاده میکنیم که فعالانه تلاش میکنند تا سیاست خارجی آمریکا را به سمت خواستههای اسرائیل سوق دهند. معنیاش این نیست که بگوییم، لابی یک حرکت منسجم با رهبریت مرکزی است، یا اشخاص درون آن، در ارتباط با موضوعات خاص با هم اختلاف ندارند. همه یهودیان آمریکا بخشی از این لابی محسوب نمیشوند، زیرا برای بسیاری از آنها اسرائیل یک موضوع برجسته و مهم نیست. به عنوان مثال، طی تحقیقاتی که در سال ۲۰۰۴ صورت گرفت، تقریباً ۳۶% یهودیان آمریکا اعلام کردند که یا «اصلاً» احساسی نسبت به اسرائیل ندارند و یا چنین احساسی در آنها «قوی» نیست. بسیاری از یهودیان آمریکا هم هیچ نسبتی میان خود و سیاستهای خاص اسرائیل نمیبینند. اما بسیاری از سازمانهای کلیدی این لابی، مثل کمیته امور عمومی آمریکایی- اسرائیلی (آیپک) و کنفرانس رؤسای سازمانهای اصلی یهودی، توسط افراد تندرویی رهبری میشوند که معمولاً از سیاستهای توسعه طلبانه حزب لیکود، از جمله مخالفت این حزب با روند صلح اسلو حمایت میکنند. ضمناً تمایل اکثریت یهودیان آمریکا این است که اسرائیل از فلسطینیان امتیاز بیشتری کسب کند؛ و تعدادی از گروهها از جمله «صدای یهود برای صلح» چنین گرایشهایی را نمایندگی میکنند. به هر حال، علیرغم چنین تفاوتهایی، هم میانهروها و هم تندروها، در حمایت از اسرائیل، ثابت قدم و استوارند.
تعجبی ندارد که رهبران یهودی آمریکا اغلب با مقامات اسرائیلی مشاوره میکنند تا مطمئن شوند که اقداماتشان باعث پیشبرد اهداف اسرائیل میشود. همانطور که یک فعال وابسته به یک سازمان بزرگ یهودی نوشت: «برای ما آسان است که بگوییم، سیاست ما در مورد این موضوع، به خصوص است؛ اما به هر حال باید خود را با اهداف اسرائیلیها هماهنگ کنیم. ما به عنوان یک جامعه، در همه مواقع، باید چنین رویهای داشته باشیم.» این یک پیش داوری شدید علیه هر گونه انتقاد نسبت به سیاستهای اسرائیلی است و در نتیجه این پیش داوری، تحت فشار قرار دادن اسرائیل، به عنوان امری خارج از قاعده دانسته میشود. ادگار برونفمن اس آر، رئیس کنگره جهانی یهود، وقتی که در میانه سال ۲۰۰۳ نامهای به رئیس جمهور بوش نوشت و از وی مصرانه خواست تا اسرائیل را از ایجاد «دیوار امنیتی» جنجالی باز دارد، «متهم» به خیانت شد. منتقدان وی گفتند: «برای رئیس کنگره جهانی یهود، در هر زمانی زشت است که با رئیس جمهور ایالات متحده لابی کند و وی را وادارد، در مقابل سیاستهای حامی اسرائیل، بایستد.»مشابه آن نیز زمانی بود که سیمور ریچ، رئیس هیأت سیاستگذاری برای اسرائیل در آمریکا، در نوامبر سال ۲۰۰۵ از کاندولیزا رایس خواست تا از اسرائیل بخواهد، مرز بحرانی نوار غزه را بازگشایی کند. اقدام وی هم تحت عنوان یک عمل «غیر مسئولانه»، تقبیح شد؛ و منتقدان وی گفتند: «مطلقاً هیچ بخشی از جریان اصلی یهودی نباید در جهت کسب نظر علیه سیاستهای امنیتی … اسرائیل فعال شود.» ریچ برای پس زدن این حملات اعلام کرد که کلمه «فشار» در هیچ فرهنگ لغتی، وقتی که در ارتباط با اسرائیل باشد، معنی و مفهوم ندارد.
یهودیان آمریکا یک رشته از سازمانهای مؤثر را ایجاد کردهاند تا از این طریق بتوانند سیاست خارجی آمریکا را تحت تأثیر قرار دهند و در میان این سازمانها، ایپک قدرتمندترین و مشهورترین آنها است. در سال ۱۹۹۷، مجله فورچون از اعضای کنگره و کارمندانش خواست تا فهرست قدرتمندترین لابیها را در واشنگتن ارائه کنند. در فهرست مذکور، آیپک در رتبه دوم و پس از «اتحادیه آمریکایی افراد بازنشسته» و جلوتر از «ای اف ال سی آی اُ» و «اتحادیه ملی تفنگداران» قرار گرفت. تحقیقاتی که نشنال ژورنال در مارس سال ۲۰۰۰ انجام داد نیز به همین نتیجه رسید، در این تحقیقات هم آیپک (به همراه ای آرپی) در جایگاه دوم در واشنگتن و در «رده نیرومندان» قرار گرفت.
این لابی همچنین افراد برجسته مذهب پروتستان مثل گاری با اوثر، جری فالول، رالف رید، پت روبرستون و به علاوه دیک آرمی و تام دلی، رهبران سابق اکثریت در کنگره را در خود جای میداد. همه آنها معتقد بودند که تولد دوباره اسرائیل، پیشگویی کتاب مقدس را تکمیل میکند و آنها از برنامه توسعهطلبانه اسرائیل حمایت میکنند؛ آنها معتقدند که مخالفت با این برنامه، مخالفت با اراده الهی است. محافظهکاران جدید غیر کلیمی مثل جان بولتون، روبرت بارتلی، سردبیر سابق وال استریت ژورنال و ستون نویس ذی نفوذ جرج ویل هم از حامیان ثابت قدم اسرائیل هستند.
ساختار دولت آمریکا هم راههای نفوذ زیادی را برای فعالان، جهت اعمال نفوذ در روند سیاستگذاری، فراهم میکند. گروههای ذینفع میتوانند با نمایندگان منتخب و اعضای قوه مجریه لابی کنند؛ در تبلیغات انتخاباتی به آنها کمک کنند؛ در انتخابات به آنها رأی دهند؛ افکار عمومی را در راستای اهداف خود شکل دهند و … . در زمانی که آنها متقبل موضوعی میشوند و عده زیادی از مردم هم نسبت به آن موضوع بیتفاوت هستند، لابی مذکور از نفوذ بیحد و اندازه خود بهره میگیرد و آنها را به سمت خود متمایل میکند. بدین ترتیب سیاستگذاران تمایل پیدا میکنند، با این گروها، بیشتر هماهنگ شوند؛ چرا که مطمئن هستند، از جانب بقیه مردم به خاطر اقدامشان مورد توبیخ قرار نمیگیرند.
لابی اسرائیل در عملیات مهم و اساسیشان، با لابی مزرعهداران، صاحبان فولاد، اتحادیههای کارگران نساجی و یا دیگر لابیهای قومیتی فرقی نمیکند. برای یهودیان آمریکا و همپیمانان مسیحی آنها، اگر بخواهند سیاست آمریکا را تحت سلطه خود بگیرند، مانعی وجود ندارد. در لابیگری آنها، چیزی توطئه محسوب نمیشود، در بیشتر بخشها، افراد و گروههایی که جزو لابی اسرائیل به شمار میآیند، فقط اقداماتی را انجام میدهند که دیگر گروههای خاص ذی نفع (البته به شکل خیلی بهتر) انجام میدهند. در مقابل، گروههای مؤثر طرفدار اعراب، که در حال حاضر وجود دارند، ضعیف هستند و همین امر باعث میشود که فعالیت لابی اسرائیل آسانتر شود.
لابی اسرائیل دو استراتژی گسترده را پی میگیرد. نخست، نفوذ قابل توجهاش را در واشنگتن به کار میگیرد و کنگره و قوه مجریه را تحت فشار قرار میدهد. عقاید خاص هر قانونگذار و یا سیاستگذار، هرچه که باشد، این لابی تلاش میکند آن را عوض کند و به آنها بقبولاند که حمایت از اسرائیل برای آنها یک انتخاب «هوشمندانه» است. دوم این لابی تلاش میکند تا با تکرار افسانههای مربوط به چگونگی شکلگیری اسرائیل و با ترویج نقطه نظرهای آن در مباحثات مربوط به سیاستگذاری، همه را متقاعد سازد که در گفتمان عامه مردم آمریکا، اسرائیل دارای یک جایگاه مثبت است.رکن کلیدی در اثرگذاری این لابی، نفوذ آن در کنگره است، جایی که اسرائیل در مقابل انتقادات مصونیت دارد. این مورد به علت اینکه کنگره به ندرت وارد موضوعات جنجالی میشود اهمیت زیادی دارد. به هر حال، در موضوعاتی که در کنگره مطرح میشود و به اسرائیل مربوط است، منتقدان مجبور به سکوت هستند. یک دلیل آن این است که بعضی از اعضای کلیدی کنگره مثل دیک آرمی از جمله صهیونیستهای مسیحی هستند. آرمی کسی است که در سپتامبر سال ۲۰۰۲ گفت: «اولویت نخست من در سیاست خارجی، حمایت از اسرائیل است.» علاوه بر آن، حضور سناتورهای یهودی در کنگره، این اطمینان را به وجود میآورد که سیاست خارجی آمریکا در حمایت از منافع اسرائیل به اجرا در میآید.
منبع دیگر قدرت لابی اسرائیل، بهرهگیری از کارمندان طرفدار اسرائیل در کنگره است، مثل موریس آمیتاری رئیس سابق آیپک، که زمانی اعتراف کرد: «در این جا افراد زیادی وجود دارند که در سطوح عالی- عمارت کنگره- فعالیت میکنند و یهودی هستند و مایلند… به موضوعات خاصی که مربوط به خود آنها میشود، توجه ویژه کنند… در این جا افرادی هستند که جایگاهشان تصمیمگیری در حوزههای مربوط به اسرائیل برای سناتورها است… شما میتوانید تعداد کثیری از آنها را در سطوح کارمندی کنگره بیابید.»
در هر صورت، آیپک هسته نفوذ لابی در کنگره را تشکیل میدهد. موفقیت آن، به خاطر تواناییاش در اعطای پاداش به آن دسته از قانونگذاران و کاندیداهای کنگره است که از برنامههایش حمایت نمایند و آنهایی را هم که با این برنامه مخالفت کنند، تنبیه میکند. در انتخابات آمریکا «پول» اهمیت قاطعی دارد و آیپک اطمینان میدهد که دوستانش از جانب بسیاری از کمیتههای طرفدار اسرائیل، کمک مالی گسترده میشوند. هر کسی هم که به عنوان دشمن اسرائیل شناخته شود، میتواند مطمئن باشد که آیپک مستقیماً به رقبای سیاسی وی کمک مالی- انتخاباتی خواهد کرد. آیپک جنگ نامهنگاری هم راه میاندازد و سردبیران روزنامهها را تشویق میکند که کاندیداهای طرفدار اسرائیل را مورد حمایت قرار دهند. نفوذ آیپک در کنگره حتی بیشتر از این است. طبق گزارش داگلاس بلوم فیلد کارمند سابق آیپک، «این موضوع در میان اعضای کنگره و کارمندان آن امری جا افتاده است که در صورت نیاز به کسب اطلاعات، قبل از آنکه به کتابخانه کنگره، سرویس تحقیقاتی آن، کمیته ستادی یا کارشناسان اداری رجوع کنند، نخست باید به آیپک مراجعه نمایند.» چیزی را که او متذکر شده و اهمیت بیشتری دارد این است که از آیپک معمولاً سیاهه سخنرانیها، فعالیتها، قانونگذاری، مشاوره در مورد تاکتیکها، انجام تحقیقات و همیاریهای گروهی درخواست میشود.
نکته دیگر این است که آیپک عامل بالفعل یک دولت خارجی است و بر کنگره تسلط خفهکنندهای دارد؛ بنابراین هیچگاه در کنگره، در مورد سیاست آمریکا نسبت به اسرائیل، بحث و گفتوگویی نمیشود، هر چند این سیاست پیامدهای مهمی را برای همه جهان داشته باشد. به عبارت دیگر، یکی از سه شاخه اصلی دولت، کاملاً متعهد به حمایت از اسرائیل است. همانطور که ارنست هولینگز، سناتور سابق دموکرات، در روز ترک نمایندگی متذکر شد: «به جز راهکارهای سیاسی که از طرف آیپک در اینجا به شما ارایه میشود، شما نمیتوانید رویکرد سیاسی دیگری را در مورد اسرائیل داشته باشید.» یا همانطور که آریل شارون زمانی به یک آمریکایی گفت: «هر وقت که مردم از من میپرسند، چطور میتوانند به اسرائیل کمک کنند، من به آنها میگویم: به آیپک کمک کنید.»
بخشی از این نفوذ هم به رأی دهندگان یهودی در انتخابات ریاست جمهوری مربوط میشود. این لابی اهرم مهمی را در شاخه مجریه دارد. هرچند یهودیان کمتر از ۳% جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند، ولی آنها مساعدتهای زیادی را در مبارزات انتخاباتی به کاندیداهای هر دو حزب اهدا میکنند. زمانی واشنگتن پست برآورد کرد که کاندیداهای ریاستجمهوری حزب دموکرات، «برای فراهم کردن بالغ بر ۶۰% بودج انتخاباتی خود، به حمایتهای یهودیان وابسته هستند»؛ و به خاطر این که رأی دهندگان یهودی نرخ بالای تولیدات را در اختیار دارند و در ایالتهای کلیدی مثل کالیفرنیا، فلوریدا، ایلی نویز، نیویورک و پنسیلوانیا متمرکز هستند، کاندیداهای ریاست جمهوری که به این پست میاندیشند، نمیتوانند با آنها مخالفت کنند.
سازمانهای کلیدی فعال در لابی فوق، وظیفه خود میدانند، این اطمینان را به وجود آورند که منتقدان اسرائیل نمیتوانند شغلهای مهم را در سیاست خارجی به دست آورند. جیمی کارتر میخواست جرج بال را نخستین وزیر خارجه خود کند، اما پس از اینکه فهمید، بال منتقد اسرائیل است و لابی مذکور با این انتصاب مخالفت خواهد کرد، از این اقدام منصرف شد.
زمانی که هوارد دین خواستار «نقش بیطرفانهتری» برای آمریکا در منازعه اعراب- اسرائیل شد، سناتور جوزف لیبرمن او را متهم کرد که به فروش اسرائیل تن داده است و گفت که اظهارت هوارد دین «غیر مسئولانه» است. همه سران دموکرات در کنگره نیز نامهای را امضا کردند که در آن به اظهارات دین انتقاد شده بود.
البته این نگرانی بیمورد است: در حقیقت دین، یک جنگ طلب محسوب میشود؛ کرسی وی در مبارزات انتخاباتی، رئیس سابق آیپک بود و نظرات او در مورد خاورمیانه، بیشتر منعکس کننده نظرات آیپک بود تا آمریکاییهای معتدلتر که طرفدار صلح در شرایط کنونی هستند. او صرفاً پیشنهاد داده بود که «این دو جناح را باید به هم نزدیک کرد» و واشنگتن باید به عنوان یک میانجی منصف و بیطرف عمل کند. به سختی میتوان نظر او را یک ایده رادیکال دانست، ولی لابی مذکور بیطرفی را تحمل نمیکند. در خلال ریاست جمهوری کلینتون، بخش اعظم سیاست خاورمیانهای، توسط مقاماتی شکل میگرفت که مناسبات نزدیکی با اسرائیل و یا با سازمانهای برجسته طرفدار اسرائیل داشتند که از جمله آنها میتوان به مارتین اندیک، قائم مقام سابق مدیر تحقیقاتی آیپک و از بنیانگذاران مؤسسه حمایت از اسرائیل واشنگتن برای سیاست شرق نزدیک (وینپ)، و دنیس راس، که پس از ترک دولت در سال ۲۰۰۱ به وینپ ملحق شد و آرون میلر، که در اسرائیل زندگی کرده است و اغلب از این کشور دیدن میکند، اشاره کرد. این افراد از جمله نزدیکترین مشاوران کلینتون در نشست سران کمپ دیوید در جولای سال ۲۰۰۰ بودند. هر چند هر سه این افراد از روند صلح اسلو حمایت کردند و علاقمند به ایجاد دولتی فلسطینی بودند، ولی دیدگاه آنان شامل محدودیتهایی میشد که این محدودیتها مورد پذیرش اسرائیل هم بود. هیأت آمریکایی راهنماییهای خود را از ایهود باراک دریافت میکرد و مواضع مذاکراتی خود را پیشاپیش با اسرائیل هماهنگ مینمود و پیشنهادهای مستقلی ارایه نمیکرد. تعجبی ندارد که مذاکرهکنندگان فلسطینی شکایت میکردند که آنها «با دو تیم اسرائیلی مذاکره میکنند؛ یک تیم پرچم اسرائیلی در دست دارد و تیم دیگر پرچم آمریکایی.»
این وضعیت در دولت بوش که مقاماتش شامل طرفداران پر حرارت اسرائیل مثل الیوت آبرامز، جان بولتون، داگلاس فیث، آی لیویز (اسکوتر) لیبی، ریچارد پرل، پل ولفوویتز و دیوید ورمسر میشوند، بیشتر نمایان است. این مقامات پیوسته سیاستهایی را اجرا کردهاند که مورد علاقه اسرائیل بوده است و توسط سازمانهای موجود در لابی مذکور حمایت میشوند.البته این لابی نمیخواست مباحثات آشکاری را در حمایت از اسرائیل صورت دهد، چرا که احتمال می رفت، چنین مباحثاتی منجر به ایجاد پرسش در آمریکاییها نسبت به حمایت گسترده این لابی از اسراییل شود. بنابراین، سازمانهای طرفدار اسرائیل به سختی تلاش میکردند تا در مؤسساتی اعمال نفوذ کنند که بیشترین نقش را در شکلدهی به افکار عمومی داشتند.
دیدگاه این لابی بر جریان اصلی رسانهای نیز حاکم است: اریک آلترمن روزنامه نگار مینویسد، بحث و گفت و گو میان کارشناسان خاورمیانه، «توسط افرادی صورت میگیرد که نمیتوانند حتی انتقاد از اسرائیل را تصور کنند.» او نام ۶۱ ستوننویس و مفسر را فهرست میکند که «میتوانند بیقید و شرط در زمره حامیان اسرائیل قرار گیرند». متقابلاً، او دریافته است که تنها پنج کارشناس اقدامات اسرائیل را نقد میکنند و یا مواضع اعراب را مورد تأیید قرار میدهند. روزنامهها گاهگاهی مطالبی را به صورت مقالات وارده منتشر میکنند که سیاست اسرائیل را به چالش میکشند، اما وزنه نگرشها به وضوح به سمت طرف دیگر (حمایت از آن) سنگینی میکند.
از طرف دیگر، گرایش روزنامههایی مثل نیویورک تایمز نیز معمولاً این است که گاهگاهی از سیاستهای اسرائیل انتقاد و بعضی وقتها هم تصدیق شود که فلسطینیها مشروعیت شکایت را دارند، اما این یک رویکرد بیطرفانه نیست. در یادداشتهایی که ماکس فرانکل سردبیر سابق این روزنامه مینوشت، اعتراف کرد که طرز تلقیهای خاص خودش را در سر مقالههای خود وارد میکند: «من بیشتر از آنچه که جرأت میکنم بگویم، جان نثار اسرائیل هستم… دانش من در راستای تقویت اسرائیل به کار میرود و دوستیهای من هم در آنجاست؛ من شخصاً بسیاری از تفاسیر روزنامهمان را مینویسم. از آنجا که بیشتر از یهودیان، اعراب خواننده مطالب من هستند، من برای آنها از نگاه یک طرفدار اسرائیل مطلب مینویسم.»
البته گزارشهای خبری بیطرفانهتر است و این تا حدودی بدین خاطر است که گزارشگران میکوشند بیطرف باشند. علاوه بر آن، دلیلش این است که پوشش دادن رویدادها در سرزمینهای اشغالی، بدون نادیده گرفتن اقدامات اسرائیل در این مناطق، مشکل است. لابی مذکور برای آن که جلوی چنین گزارشهای نامطلوبی گرفته شود، دست به جنگ نامه نویسی و تظاهرات میزند و انتشار آن دسته از خبرهایی را که مفادشان ضد اسرائیلی دانسته میشوند، تحریم میکند. یک بار مدیر «سی. ان. ان» گفته بود که وی برخی اوقات، تنها طی یک روز ۶۰۰۰ پیام الکترونیکی دریافت میکند که در آنها فقط در ارتباط با یک خبر شکایت میشود. در ماه مه سال ۲۰۰۳، «کمیته طرفدار اسرائیل، گزارشگری دقیق از خاورمیانه در آمریکا» (کامرا) تظاهراتی را مقابل ایستگاههای ملی رادیو در ۳۰ شهر سازماندهی کرد؛ کامرا همچنین تلاش نمود تا اعانهدهندگان را ترغیب نماید، حمایت خود را از این ایستگاههای رادیویی، تا زمانی که پوشش خبری خاورمیانهای آنها نسبت به اسرائیل دلسوزانهتر شود، قطع کنند. طبق گزارشها ایستگاه رادیوی ملی بوستون (وبور) بیش از یک میلیون دلار اعانه را به خاطر چنین اقداماتی از دست داد. بیشتر فشارهایی که متوجه ایستگاههای رادیویی ملی میشود، از جانب دوستان اسرائیل در کنگره صورت میگیرد؛ یعنی کسانی که خواستار دقت بیشتر در پوشش خبری خاورمیانه و نادیده گرفتن بخشهایی از این اخبار هستند.
ایده جانبداری از اسرائیل، بر حوزههای تفکری که نقش مهمی را در شکلدهی به مباحثات عامه و سیاستگذاریهای عملی دارند نیز مسلط است. لابی مذکور نگرش خاص خود را در سال ۱۹۸۵ مسلط کرد، یعنی زمانی که مارتین ایندیک کمک کرد تا «وینپ» تأسیس شود. هرچند وینپ ارتباطاتش را با اسرائیل مخفی نگه میدارد، ولی مدعی است که در صدد ایجاد یک دیدگاه «متوازن و واقعی» در ارتباط با مسایل خاورمیانه است؛ این نهاد توسط کسانی تغذیه مالی و اداره میشود که خود را به پیشبرد برنامه اسرائیل عمیقاً متعهد میدانند.
بههرحال، نفوذ لابی مورد نظر از وینپ هم فراتر رفته است. در خلال ۲۵ سال گذشته، نیروهای طرفدار اسرائیل در نهادهایی چون مؤسسه سرمایهگذاری آمریکایی، مؤسسه بروکینگز، مرکز سیاستگذاری امنیتی، مؤسسه تحقیقات سیاست خارجی، بنیاد میراث، مؤسسه هودسون، مؤسسه تجزیه و تحلیل سیاست خارجی، و مؤسسه یهودی امور امنیت ملی (جین سا) حضور آمرانهای را برای خود دست و پا کردهاند. این مؤسسات و نهادها، به ندرت حمایت آمریکا از اسرائیل را مورد انتقاد قرار میدهند.
مؤسسه بروکینگز را در نظر بگیرید. کارشناس ارشد آن را در امور خاورمیانه، به مدت طولانی، ویلیام کانت مقام سابق «ان. اس. سی» بود و شایسته است که وی را بیطرف بخوانیم. اما، اکنون تغذیه بروکینگز از طریق «سبان سنتر میدل ایست استادی» که توسط حیم سبان تاجر آمریکایی- اسرائیلی و صهیونیست تندرو حمایت مالی میشود، صورت میگیرد. مدیر این مرکز مارتین ایندیک است. مؤسسهای که زمانی نسبت به هیچ سیاستی تعصب نمیورزید، اکنون به هماهنگ کننده طرفداران اسرائیل تبدیل شده است.
منبع: / ماهنامه / سیاحت غرب / ۱۳۸۵ / شماره۴۱
به نقل از: LEMOND/New Folder/LRB
نویسنده : استفن والت
نویسنده : جان میرشایمر
لابی آیپک
- آبان ۲۴, ۱۳۹۳
- ۰۰:۰۰
- No Comments
- تعداد بازدید 74 نفر
- برچسب ها : اسرائیل, امریکا, صهیونیسم, فرقه های سری, فلسطينيان, کمیته امور عمومی, لابي آيپک, یهود, یهودیت