در روضه الوافی ص۴۲ از کافی از ابی عبدالله علیه السلام ازجابر نقل کرده که میگوید: روزی ما در مجلس انس خود نشسته بودیم که رسول خدا(ص) سوار برناقه هنگام برگشتن از حجه الوداع از کنار ما میگذشت به ما که رسید توقف کرد و سلام کرد جواب سلامش را دادیم و فرمود:
۱. چه شده است که میبینم محبت دنیا بر بسیاری از مردم چنان غلبه کرده است که گویا مرگ در این دنیا سرنوشت آنان نیست و برای دیگران نوشته شده است و حق در این دنیا بر غیر آنان واجب شده است، و گوئی چون خبر مردن اقوام قبل از خویش را میشنوند گمان میکنند مسافرانی هستندکه پس از اندک زمانی بنزدشان باز میگردند و در حالیکه تنها بدنهایشان را قبرها در خود جای داده است میراثشان را میخورند و پس از آنان جاودان میمانند. و چه دورند از مطلب!! آیا ماندگان از گذشتگان پند نمیگیرند؟ در واقع نفهمیدند و موعظه های کتاب خدا را از یاد بردند و خود را از هر عاقبت بدی در امان دیدند و از نزول بلا و مصیبت های کمرشکن نمیترسند، و از هیچ پیش آمد سوئی باک ندارند.
۲. خوشا بحال کسی که خوف خدا او را مشغول داشته بخوف مردم توجه ندارد.
۳. خوشا بحال کسی که کسبش پاکیزه، باطنش صالح، آشکارش نیکو و سرنوشت طبیعتش مستقیم باشد.
۴. خوشا بحال کسی که از زیادی مالش انفاق کند و از زیادی گفتارش امساک.
۵. خوشا بحال کسی که برای خدای بزرگ تواضع کند و در آنچه خدا برایش حلال کرده است، بدون اینکه از روش من منحرف شود، میانه روی اختیار کند و از خوشیهای شکوفان دنیا کناره گیرد بدون دگرگون ساختن سنت من، و پس از من از نیکان عترتم پیروی کند و با اهل فقه و حکمت معاشرت و نسبت به بیچارگان مهربانی.
۶. خوشا بحال مؤمنانی که از راه غیر معصیت مالی را کسب و آنرا در راه غیر معصیت خرج و در راه دستگیری بیچارگان صرف کنند، از اهل تکبر و تفاخر و دنیا طلبانی که بدعتهائی بر خلاف روش من بوجود آورده اند و از کسانی که بروشی غیر از روش من عمل میکنند کناره بگیرند.
۷. خوشا بحال کسی که خلق و خوی خود را با مردم خوب کند و روزی خود را در راه آنان صرف نماید و شر خودش را از آنان باز گیرد.