مبلغان و پدیده کم‌حجابی

مبلغان و پدیده کم‌حجابی

مبلغان و پدیده کم‌حجابی

نویسنده:یوسف غلامی

به اعتقاد جامعه شناسان هیچ پدیده اجتماعی بدون علت رخ نمی‌دهد، جز آنکه ریشه یابی و شناخت علت‌برخی از آن‌ها چنان دشوار و پیچیده است که گمان می‌شود علت‌خاصی ندارد. این پدیده‌ها به سادگی رخ می‌دهد و رشد می‌یابد اما سامان دهی آن‌ها همچون کوه‌ها ناممکن است، یا همچون آب است که به راحتی بر خاک جریان می‌یابد اما چون در زمین فرو رود بیرون آوردن آن بسی دشوار است.

موضوع پوشش زنان امروز از زمره همان پدیده‌ها است که در نگاه سطحی علت عمده آن ناآگاهی یا سست اعتقادی و ضعف ایمان است، اما به دیده عمیق‌تر این پدیده برگرفته از عوامل روانی و اجتماعی دیگری است که چاره‌جویی برای آن بدون شناخت دقیق علت‌بروز آن ممکن نیست. چنانکه پزشک پیش از چاره اندیشی برای درمان بیمار، درصدد شناخت عوامل بیماری و علائم آن بر می‌آید، درد را از علائم آن تشخیص می‌دهد و آنگاه به درمان می‌پردازد، در پدیده‌های اجتماعی نیز بدون شناخت علت دقیق هر پدیده ارائه یک راهکار برای اصلاح همه آن‌ها همانند صدور یک نسخه برای همه دردها است که نه تنها درد و ضایعه را برطرف نمی‌کند، گاه مشکل را پیچیده‌تر و درمان ناپذیر می‌گرداند.

بی‌تفاوتی زنان و دختران به پوشش اندام، برگرفته از عوامل و انگیزه‌های متفاوتی است که مبلغ بدون شناخت دقیق علت آن نمی‌تواند در طریق اصلاح رفتار فرد گامی مؤثر بر دارد. شاید یکی از عوامل بی تاثیر شدن اندرزها در این باره همین نکته باشد که معمولا افراد بدون شناسایی انگیزه و علت‌بد حجابی، با روش و برخوردی ثابت در صدد اندرز و اصلاح بر می‌آیند و چون نتیجه‌ای مشاهده نمی‌کنند، اینان دلسرد و آنان جسورتر می‌گردند و رفته رفته از موضوعی عادی، مشکلی بزرگ پدید می‌آید.

در این نوشتار سعی شده است پیرامون برخی از انگیزه‌ها و عوامل مهم‌تر بد حجابی نکاتی ارائه و آنگاه شیوه کار تبلیغی بیان شود.

این عوامل چند گونه‌اند: فرهنگی، اعتقادی، روانی و اجتماعی. در این نوشتار به موضوع ناآگاهی زنان و جنبه‌های درست و نادرست تبلیغی در این باره اشاره می‌گردد.

دورنمای عوامل و انگیزه‌ها

بر پایه نظرسنجی و تحقیق هشت‌ساله اینجانب پیرامون علت کم توجهی دختران و زنان به حجاب، نتایجی به دست آمده که برخی به قرار زیر است:

الف – از میان پانصد نفر بانوی کم حجاب، اظهارات هشتاد درصد آنان نشان داد که بی‌اطلاعی از فوائد و آثار پوشیدگی و پیامدهای ناپوشیدگی، اصلی‌ترین عامل کم حجابی ایشان است; هر چند انگیزه‌های دیگری نیز در رفتار آنان تاثیر داشته است.

ب – در میان بانوان بی تفاوت به حجاب، برخی دخترانی از خانواده‌های مذهبی بودند که مادران ایشان در توجیه و تربیت آنان موفق نبوده‌اند. در نظر خواهی از مادران، آن‌ها اظهار کرده‌اند که با همه اعتقاد خود به خوبی حجاب، نتوانسته‌اند دلایل قانع کننده‌ای به فرزندانشان ارائه کنند.

ج – به تصور عده‌ای پوشش مورد اعتقاد و عمل آنان همان است که خداوند از ایشان خواسته است و بیش از این لازم نیست.

د – به اظهار عده‌ای دیگر، مراعات پوشش اسلامی دشوار و مانع از فعالیت‌های اجتماعی است. بعضی با اعتقاد به لزوم پوشش بهتر، اعتراف می‌کردند که برای چنین کاری باید ایمان زیادی داشت که آن‌ها از آن بی بهره‌اند.

ه – گروهی بدین سبب به پوشیدگی خود اهمیت نمی‌دادند که حجاب را در زندگی شان عامل خوشبختی و موفقیت‌یا پیشرفت نمی‌دانستند و نقش آن را خنثی می‌پنداشتند. نزد این عده نه فقط حجاب، بلکه بیشتر امور مورد تایید دین عامل خوشبختی یا پیشرفت نیست. پس از تحقیق و نظر سنجی از بانوان با حجاب و معتقد نیز معلوم شد که تعداد فراوانی، هر چند مراعات حریم میان زن و مرد را نوعی وظیفه ضروری می‌دانستند، ولی از آثار شگرف آن در سلامت محیط جامعه و ایجاد امنیت عمومی و استحکام پیوند خانوادگی بی‌اطلاع بودند.

از دیگر دلایل بی‌اطلاعی افراد از فلسفه حجاب و پیامدهای نا پوشیدگی، وجود بهانه‌های واهی است که نسبت‌به حجاب مطرح می‌کنند. از آن نمونه برخی می‌گویند:

ما همه آزاد آفریده شده‌ایم. نباید دختران و زنان را در حجاب زندان کرد. زن و مرد همه باید مثل خواهر و برادر باشند. پوشش ظاهر مهم نیست، قلب باید پاک باشد. وظیفه مردان است که از نگاه دوری کنند.

دختری دانشجو در نظر سنجی اظهار کرده بود: «حجاب به دوره ما مربوط نمی‌شود، چون باید با زمانه پیش رفت» اما وی معلوم نکرده بود که درستی یا نادرستی حرکت زمانه را چه کسی معین می‌کند. او معنی «با زمانه پیش رفتن» را «زمانه تو را به پیش بردن» دانسته بود.

برخی از ابعاد بی اطلاعی زنان به قرار زیر است:

الف – نشناختن ویژگی‌های جسمی و روحی خود.

ب – نشناختن مرد.

ج – ندانستن هدف آفرینش خود و تفاوت‌هایش با مرد.

د – بی‌آلایشی زنان که سبب می‌شود به همگان اعتماد داشته باشند.

ه – بی‌اطلاعی از معارف دین و احکام.

و – وجود همسران کم اطلاعی که در رشد فرهنگی خانواده خود کوشش نمی‌کنند.

ز – کمبود مجالس پربار برای بانوان.

ح – کمبود کتاب‌های ویژه زنان.

زنان به علت اشتغال به کار خانه کمتر فرصت مطالعه یا حضور در نشست‌های علمی دارند و وظیفه مدیر خانه است که تا می‌تواند در رشد فکری و فرهنگی آن‌ها بکوشد. «گویند: اولین کسانی که در روز قیامت‌به انسان می‌آویزند همسر و فرزندانند که فرد را در پیشگاه خداوند باز می‌دارند و می‌گویند: پروردگارا، حق ما را از او بستان، زیرا آنچه نمی‌دانستیم به ما تعلیم نداد و بی آنکه ما بدانیم از مال حرام ما را تغذیه می‌نمود.پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: هیچ کس خدای را به گناهی بزرگتر از جهالت همسر و فرزندان دیدار نمی‌کند.» (۱)

گفت و گوی ما با گروهی از بانوان، آشکار ساخت که بیشتر بانوان بی آلایش، به علت نشناختن طبیعت غرایز مرد، به آن‌ها بسیار خوشبین‌اند و اظهار نظرها و نگاه‌های آنان را ناپسند و غرض‌آلود نمی‌دانند، عده‌ای نیز می‌پندارند هر گاه مردی همسر داشته باشد نگاه و رفتارش بی‌غرض و نسبت‌به زنان بی‌تفاوت است. غافل از اینکه تا ایمان اشخاص آزموده نشده و نگاه‌هایشان مهار نگردیده باشد نمی‌توان به آن‌ها مطمئن بود.

آموزگاران ناآزموده

پیوسته باید این اصل روان شناختی را در نظر داشت که برای تخریب یک عقیده یا پدیده اجتماعی دفاع نادرست همانند مبارزه سنجیده تاثیرگذار است. مشکل پوشش ناکامل بانوان، فقط نبود کتاب راهنما نیست. وجود برخی گفتارها یا کتاب‌های بی‌محتوا نیز در این بحران نقش داشته است.

نویسنده‌ای در ده‌ها صفحه از کتاب خود پیرامون حجاب، بدون ارائه دلایل منطقی و قانع کننده، ضمن نقل روایاتی چنین نوشته است: هر مردی که زنش آرایش کرده از خانه بیرون رود، بی‌غیرت است. هر زنی که معطر از خانه خارج شود تا مردان بوی او را دریابند، بدکار و آلوده است. هر زنی که خود را برای غیرشوهرش خوشبو کند مایه ننگ است.

در درستی سند و دلالت روایات نامبرده تردید نیست، جز آنکه آنچه بیش از نقل روایت دارای اهمیت است‌شیوه ارائه روایت و بیان دلایل است.

راستی، آیا می‌توان از مردان انتظار داشت که کتابی برای همسرشان به خانه ببرند که در آن بدون ارائه دلیل، کوشش شده تا ابت‌شود مردی که زنش کم حجاب است، بی‌غیرت و همسرش آلوده و مایه ننگ است؟ ! آیا امروزه راهی برای انضباط اخلاقی دختران و زنان باقی نمانده است مگر آنکه مانند برخی نویسندگان به زنان هشدار دهیم که با برهنگی، ران آن‌ها چاق می‌شود و دچار سرماخوردگی و سنگ کیسه صفرا می‌گردند. آیا این همان «بهترین شیوه» راهنمایی افراد است که خداوند پیامبرش را به آن سفارش کرده است! آنجا که می‌فرماید: «و جادلهم بالتی هی احسن» (۲) ; «با آنان به شیوه‌ای که نیکوتر است‌به گفت و گو بپرداز.»

در گفتار رهبران معصوم: از رفتار هر زنی که خود را برای غیرهمسر خوشبو کند نکوهش شده است، خواه بی‌حجاب باشد یا با حجاب; هرچند می‌پذیریم که این رفتار از بانوان متدین و با حجاب کمتر مشاهده می‌شود. متن صحیح گفتار چنین است: «ایما امراه تعطرت ثم خرجت فمرت علی قوم لیجدوا ریحها فهی زانیه; (۳) هر زنی [با حجاب باشد یا بی‌حجاب] عطر استفاده کند و از خانه بیرون رود و از کنار مردان بگذرد تا آن‌ها بوی خوش او را دریابند، وی زشت‌کار است.»

کسی که نمی‌داند با چه شیوه‌ای نابسامانی فرهنگی را سامان دهد هرچند دارای بهترین ابزارها باشد نمی‌تواند کمترین قدمی در راه زدودن آن نابسامانی بردارد و کار را برای دیگران دشوارتر می‌سازد. به گفته سعدی: یا سخن دانسته گوی ای مرد بخرد یا خموش.

به فرموده رسول اکرم صلی الله علیه و آله «من عمل علی غیر علم کان ما یفسد اکثر مما یصلح; (۴) آن که ندانسته بخواهد کاری را سامان دهد، آنچه تباهی و خرابی بارآورد بیشتر است از آنچه اصلاح کند.»

نیز امام صادق علیه السلام فرموده است: «العامل علی غیر بصیره کالسائر علی غیر الطریق لایزیده سرعه السیر الا بعدا; آن که بدون آگاهی و شناخت، کاری را انجام می‌دهد مانند کسی است که بیراهه می‌رود. هر چند شتاب کند از هدف دورتر می‌گردد.» (۵)

باید بدین واقعیت تلخ اعتراف کرد که بخشی از علت پوشش ناکامل بانوان امروز جامعه ما به سبب برخوردهای ناصحیح یا ناآشنایی به شیوه آموزش و راهنمایی افراد است. آدمی زمانی که بتواند با شیوه‌های صحیح، دیگری را با خود هم عقیده کند، به توجیهات غیرمنطقی یا تحمیل و ناسزاگویی رو نمی‌کند. زمانی که تحمیل و ناسزا به میان آمد معلوم می‌شود که فرد از راه‌های عاقلانه و سنجیده به بن بست رسیده است. اجبار در جایی به کار می‌رود که همه شیوه‌های تربیتی به کار گرفته شده و شخص با همه توجیهات، نخواسته ست‌سخن درست را بپذیرد و از طرفی می‌خواهد محیط اجتماعی را برای دیگران آشفته و آلوده سازد.

رنج‌آور است که اینک پس از گذشت‌بیست‌سال از پیروزی انقلاب شکوهمند ملت مسلمان ایران، کمتر کتابی را می‌توان یافت که به طور گزیده و جامع، موضوع پوشش بانوان را با نگاهی روان شناختی و جامعه‌شناختی مورد تحقیق و بررسی قرار داده باشد و محتوای آن، بدون مطالب شعار گونه و تکراری، برای زنان و دوشیزگان مفید باشد و حجاب را تنها از یک جنبه ارزیابی نکرده باشد.

زمانی که فرد از فواید حجاب و پیامدهای بی‌حجابی چیزی نداند، بدان پایبند نمی‌شود.

نخستین موضوعی را که مبلغ مورد توجه قرار می‌دهد، این است که پیوسته عامل بی توجهی زنان و دختران به حجاب را انحراف اخلاقی و اعتقادی نمی‌داند و مطمئن است که برای معتقد کردن دختران و زنان به حجاب، تنها دانش افزایی آنان نیز چاره کار نیست و باید به اموری دیگر هم توجه داشت. در این گفتار به ه علتهای این پدیده اشاره می‌کنیم:

۱ – سستی و تزلزل ایمان

اولین قدم در راه هدایت این گروه از بانوان، پس از آگاه کردن ایشان، معتقد ساختن آنان به مبانی اخلاقی و دینی است. تا زمانی که فرد به خداوند و حکیم بودن او و نیز به وجود روز واپسین اعتقاد نداشته باشد، بسیار دشوار است که بتوان در وی اعتقاد و رفتاری پایدار نسبت‌به حجاب پدید آورد. اگر ایمان زن استوار نباشد، در پی سیراب ساختن حس محبت‌خواهی، به شیوه‌های ناروا رو می‌کند و خود و دیگران را به رنج می‌افکند. بنابراین باید کوشید که اول والدین از محبت‌به فرزندان خود دریغ نورزند تا آن‌هادر محیط خانه احساس شکوه و ارج کنند و به جلوه‌گری‌های خیابانی نپردازند.

برای این کار باید احادیثی که در گرامی داشت مقام آن‌ها است، به ایشان یادآوری کرد. یک ضرب المثل ایرلندی می‌گوید: زن را با شمشیر بزنی بهتر از آن است که به او بی‌اعتنایی کنی.

دوم آن که: از تبعیض میان فرزندان و مقایسه آن‌ها با یکدیگر بپرهیزند. زیرا پیوسته در این مقایسه کردن‌ها فرد شکست‌خورده که احساس حقارت می‌کند، می‌کوشد تا به هر وسیله به خودنمایی و جلب توجه بپردازد و همین امر زمینه‌های انحراف او و دیگران را فراهم می‌سازد.

سستی ایمان در مردان نیز گاه سبب دور شدن ایشان از غیرت می‌گردد. بنابراین سزاوار است که به موازات هدایت‌بانوان، در طریق تقویت ایمان و اعتقادات مردان نیز کوشید تا ناخواسته عامل کم توجهی خانواده‌شان به حجاب نشوند.

زمانی که مرد در جنبه‌های مختلف زندگی احساس ناکامی کند، ناخواسته با توسل به توانایی‌های آماده‌اش در پی جبران کست‌بر می‌آید. در چنین موقعیتی، برای مردانی که ایمان کاملی ندارند، یکی از راه‌ها، وادار ساختن همسر و اعضای خانه به کم حجابی است. فرد ممکن است‌بدین وسیله بخواهد با نمایش گذاشتن زیبایی‌های همسرش، احساس توانمندی و مباهات کند.

از این رو باید نیمی از مسؤولیت زنان را در پایبندی به حجاب بر عهده مردان دانست. هرگاه او به هر علت نتواند حضور تاثیرگذاری در خانواده داشته باشد، فرزندان تربیت و پرورش صحیحی نمی‌یابند، نیز باید حدود روابط فامیلی را برای اعضای خانواده مشخص کرد و از آمیختگی جلسات زن و مرد بپرهیزیم.

۲ – انحراف اخلاقی و اعتقادی

وراثت و محیط دو عامل تاثیرگذار با اهمیت در تربیت افراد است. مربی و مبلغ بدون در نظر گرفتن این دو عامل نه می‌تواند موقعیت افراد را دریابد و نه با تبلیغ خود تاثیر دلخواهی بر رفتار ایشان داشته باشد. چگونه می‌توان از دختری که در دامن مادری ناآشنا به اصول اخلاقی تربیت‌شده و در محیط مدرسه و اجتماعش به این اصول بهایی داده نشده، انتظار داشت که به پوشش اسلامی معتقد باشد. از این رو مربی ناچار است در آموزش‌های خود، نسبت‌به رعایت اصول اخلاقی، انگیزه آفرینی کند و برخی از زیان‌های اختلاط زن و مرد و بی توجهی به اصول اخلاقی را یادآور شود. گاه لازم است‌بعضی حوادث و خاطرات تلخ که در اثر انحراف اعتقادی برای خانواده‌ها پیش آمده است، بیان گردد و از آن بهره‌برداری تبلیغی شود.

۳ – راهی برای ستیز با جامعه

این واقعیت تلخ را نمی‌توان از نظر دور داشت که یکی از عوامل بی‌توجهی دختران و زنان به حجاب، ستیز با جامعه و گریز از تحقیر است. ارائه تصویر ناصحیح از حجاب و انتظار گوشه نشینی از زنان مسلمان، گویا سبب شده است که برخی پوشش اسلامی را برای خود نوعی عامل تحقیر و مانع پیشرفت‌بپندارند. آموزه‌های ناصحیح نیز سبب شده است که زن در بسیاری از مواقع، خود را مقهور مرد بشناسد و بپندارد که او می‌خواهد زن را به خدمت‌خویش محدود سازد. گویا در نگاه مردان، زن موجودی است که فقط برای خدمت‌به مرد آفریده شده است و خود در آفرینش سهمی ندارد.

با چنین پندار و توهم ناصواب، زن هر گونه اصول انضباطی و اخلاقی را که از سوی مرد سفارش شود، برای خود نوعی عامل محدودیت‌زا قلمداد می‌کند و می‌خواهد از آن بگریزد. در این حالت، زن با بی‌توجهی خود به حجاب قصد فسادانگیزی ندارد و تنها می‌خواهد نشان دهد که وی نیز دارای امتیازاتی است که در صورت لزوم می‌تواند در جلب توجه مردان از آن استفاده کند. در این مرحله زنان چند کوشش را سر لوحه کار خود قرار می‌دهند:

۱ – ۳ – همدوش شدن با مردان

هنگامی که زن خود را در نظام آفرینش و درنگاه مرد کم مقدار بپندارد، در پی اثبات استعداد و توانایی خود به تکاپو می‌افتد و یکی از راه‌های موفقیت‌خود را در هم دوش شدن با مردان جست وجو می‌کند. به گمان او هر چه به حوزه فعالیت مردان نزدیک شود و در قلمرو مرد گام نهد بهتر و زودتر می‌تواند به نقش حقیقی خود دست‌یابد و نیرو و استعدادش را شکوفا سازد. در آن صورت، مرد نمی‌تواند به دارا بودن امتیازی خود را بر زن برتر بنمایاند و او را از چیزی محروم کند.

در چنین حال باید به زنان امنیت داد و در عمل به آن‌ها ثابت کرد که مرد خود را برتر از او نمی‌داند و زن را در درک، هوش، هنر و فرهنگ، خردتر از خود نمی‌شناسد و او را مکمل خود می‌داند، نه رقیب.

۲ – ۳ – سلطه بر مرد

چون کسی نسبت‌به فرد یا گروهی احساس ستم کند و در خود توان مقابله و مبارزه نبیند، کینه ستمگر را در دل جای می‌دهد تا در فرصت مناسب بر او بتازد و حق خود را از او بستاند.

هیچ تردیدی نیست که یکی از علل بدخلقی و بهانه‌جویی زنان در محیط خانه و بی‌توجهی به حجاب در بیرون خانه، احساس ستمدیدگی است. وقتی زن در نگاه مرد، بی‌لیاقت و کم خرد و سست همت‌شناخته شود، شک نیست که زن در صدد تلافی بر می‌آید و می‌کوشد تا با ارائه امتیازات ظاهری و جسمی، مرد را اسیر هوس‌های خود و به داشتن توان زن معترف سازد.

۳ – ۳ – آزار رسانی

زن در نیروی عاطفی برتر از مرد است و از این که مشاهده کند مرد با قدرت جسمانی سعی دارد در همه چیز، خود را برتر از زن بشناساند، ناخرسند است. از طرفی زن به خوبی ضعف مرد را در نیاز غریزی به زن، حس می‌کند و می‌داند که آفریدگار، مرد را در این طلب و نیاز بسیار ضعیف و سست آفریده و زن را در غریزه جلوه‌گری و ناز، قدرت بخشیده تا بدین وسیله ضعف جسمی زن در برابر قدرت بدنی مرد جبران شده باشد.

در این حال، اگر زن از ایمان، کم بهره باشد، با نشان دادن زیبایی‌های خود و سود جستن از ضعف مرد، قدرت خود را به رخ می‌کشد تا مرد را به شیفتگی وادارد و خود از این حالت وی لذت ببرد.

مربی آشنا در مقابله با چنین نگرش‌های نسنجیده می‌کوشد تا زن را از این تفکر اشتباه بیرون آورد و به او بفهماند که با توسل بدین شیوه نه فقط مرد به وظایف خود در قبال زن آشنا نمی‌شود، بلکه راه‌های آسیب به زنان فراهم‌تر می‌گردد. جامعه در موقعیت نابسامان اخلاقی، نه برای زن امنیت آور است نه برای مرد. تا فرهنگ اجتماعی و تفکر بشری، زن را آنچنان که آفریدگارش خواسته است، نشناسد، با خود نمایی‌های خیابانی به حقی دست نمی‌یابد. آنچه زن با توسل به خودنمایی به دست می‌آورد، نمای آزادی است نه خود آزادی.

هنگامی که زن شخصیت‌خویش را باور کرد و خود را والاتر از یک شی‌ء گران‌بها شناخت، بدون کمترین سفارشی آنچه را لازمه محافظت از خویشتن است، به کار خواهد بست و طوری رفتار می‌کند که مرد هم او را یک انسان تمام عیار بداند. باید مربی به بانوان و مردان بیاموزد که حجاب حق مرد نیست که زن ناچار از مراعاتش باشد. زن برای حفظ پاکی از برهنگی می‌پرهیزد، هرچند از پاک ماندن او، مرد (همسر) نیز بهره‌مند می‌شود. اگر مراعات حجاب برای حفظ حق شوهر و پدر بود می‌بایست‌با رخصت آن‌ها و بی‌تفاوتی‌شان نسبت‌به حجاب، زن بتواند ناپوشیده در مجامع حاضر شود، حال آن که چنین حقی به ایشان داده نشده است.

۴- احساس محدودیت، خشونت و سخت‌گیری

از مهم‌ترین وظایف مبلغ و رموز موفقیت وی شناخت‌بهترین راه تفهیم موضوعات به مخاطبان است. بدین وسیله می‌توان دشوارترین وظایف را در نگاه آنان آسان جلوه داد و به عکس، تکالیف آسان را سخت و تلخ نشان داد. اینکه برخی زنان و دختران از رعایت پوشش کامل می‌پرهیزند یکی بدین علت است که می‌پندارند این پوشش فقط برای محدود ساختن فعالیت‌های ایشان و سلب نیروی اختیار و انتخاب آنان است.

در تفهیم ضرورت حجاب برای بانوان، حقیقت جز این نیست که گاه تعریف و ترسیم نامناسب حجاب خود مهم‌ترین سبب نپذیرفتن حجاب از سوی بانوان است. بدین منظور باید به نکات زیر توجه داشت:

الف: روان شناسان رفتارهای نابخردانه جوان را ناشی از دگرگونی ترشح غدد و مسمومیت روانی می‌دانند. (۶) بدین سبب مراعات بیشتر اصول مصونیت‌آور و ضوابط اخلاقی را به اشتباه عامل محدود کننده اختیارات خود می‌پندارند و امر و نهی دیگران در این باره را نوعی تجاوز به حریم خود می‌شناسند و پیوسته در بروز هر رفتار به شیوه‌ای بیمار گونه در پی اثبات هویت و نشان دادن شخصیت مستقل خویش‌اند و مهم‌ترین معیار نزد آنان حفظ استقلال فکری و بلوغ شخصیتی است.

بنابراین اگر در انتخاب نوعی لباس کم پوشش، پافشاری می‌کنند معمولا برای فسادآفرینی یا آزرده‌سازی والدین نیست. گویا می‌خواهند به خود و دیگران بباورانند که بزرگ شده‌اند و می‌توانند خود درباره طرز پوشیدن لباسشان تصمیم بگیرند.

در این مرحله مهم‌ترین وظیفه مربی درک موقعیت فرد و تشخیص انگیزه او است. وی نباید در نخستین قدم این رفتارها را برگرفته از خوی فسادآفرینی فرد بشناسد و او را به داشتن چنین انگیزه متهم سازد، که این شیوه جوان را ناخواسته به همین انگیزه وادار خواهد ساخت.

ب: سزاوار است‌با درک موقعیت جوان به وی تفهیم کرد که برای کسب استقلال فکری و خودآزمایی شخصیت، شیوه‌های پسندیده‌تری نیز وجود دارد که هیچ آسیبی را برای وی و دیگری در برندارد. چه بهتر که از آن شیوه‌ها استفاده کند. از طرفی، هیچ‌گاه مراعات ضوابط صحیح اجتماعی در روابط زن و مرد به معنای محرومیت و محدودیت و سلب آزادی و انتخاب نیست.

سلامت زندگی ما آدمیان در هر زمینه نیازمند رعایت ضوابط اخلاقی و اصول اجتماعی است، بی‌اعتنایی به این ضوابط نه نشان رشد فرهنگی است و نه علامت استقلال و شخصیت فرد.

ج: تفهیم این نکته به والدین ضروری است که مراقبت از جوان به معنای اظهار خشونت و سخت‌گیری بی‌مورد نیست. خشونت و سخت‌گیری والدین هرگاه بدون توجیه منطقی و تنها برگرفته از سلیقه پدر و مادر باشد، یکی از عواملی است که بر خلاف انتظار، روح تسلیم وسازش را در فرد به سرکشی و گستاخی مبدل می‌کند و کار تربیتی را بر والدین دشوارتر می‌سازد.

در طریق توجیه ایشان توجه دادن بدین نکته ضروری است که نباید از خردسالی به دختران تفهیم کرد که «دختر موجودی مقید، محدود و تحت‌سلطه است و پسر به عکس، موجودی آزاد، قدرتمند و سلطه‌گر.» ! این تفکر و تعریف متضاد از دختر و پسر، دختران را به کوشش تلافی جویانه و سرکشی وا می‌دارد. به حقیقت‌یکی از دشوارترین وظایف والدین و مربیان، ارائه تصویر و تفسیر صحیح از وجود زن و مرد است.

فرزندان ما باید زن و مرد را مکمل یکدیگر بشناسند نه ضد هم. از طرفی، انتظار رعایت پاره‌ای اصول انضباطی از دختران، به معنای «آزادتر بودن پسران و محدود بودن دختران نیست.» آسیب‌پذیری دختر است که سبب می‌شود از او انتظار داشته باشند که اصول انضباطی را بیشتر مراعات کند.

د: یادآوری این نکته به والدین ضروری است که تفاوت گذاشتن میان آزادی پسر و دختر در خانه و بیرون آن – در آن‌جا که رواست – باید با توجیه منطقی صورت گیرد. تفاوت غیرمنطقی و توجیه‌ناپذیر میان این دو سبب می‌شود دختر در جایی که میدان را برای آزادی خود گشاده‌تر می‌بیند شتابان به آن رو کند و گاه مصالح خود و خانوده‌اش را در نظر نگیرد و تنها بدین بیندیشد که هر روز بیشتر از قبل، مثل مرد شود.

۵- انگیزه‌های سیاسی

تاثیرپذیری افراد از پدیده‌ها و کنش‌های سیاسی، امری انکارناپذیر است. به موجب این امر، فرد زمانی که به هر علت – بجا یا نابجا – با موجودیت‌سیاسی حاکم مخالف شود یا بخشی از عملکرد آن را نپسندد و از سویی نتواند واکنشی ستیزه جویانه پیش گیرد، مخالفت‌خود را در رفتارهای اجتماعی‌اش ظاهر می‌سازد و اگر حاکمیت‌سیاسی و اجتماعی با مذهب گرایان است، او سعی می‌کند هر چه نشان مذهب دارد از خود دور سازد و بر ضد آن، موضع‌گیری کند.

امروزه این پدیده، پوشش بانوان را نیز در برگرفته است و گروهی از کم حجابان سعی دارند با بی‌توجهی به حجاب، به ارزش‌های موجود در نزد مذهب گرایان حاکم بی‌اعتنایی کنند. مردان نیز گاه به همین انگیزه سعی در کم حجابی همسران خود دارند، تا بدین وسیله به نوعی، رنجش خود را از طرز تفکری خاص، التیام بخشند.

حقیقت آن است که به هیچ شیوه نمی‌توان از تاثیرپذیری این پدیده جلوگیری کرد، جز آن که به شیوه‌هایی می‌توان از فراگیر شدن آن کاست.

نخستین گام ثمربخش این است که به افراد تفهیم شود که آدمی نباید در ستیز با نوعی طرز تفکر، همه خوبی‌های آن را نادیده انگارد. لجاجت و مخالفت نباید سبب شود که فرد سود وزیان خود را در نظر نیاورد و پیوسته به راهی گام بردارد که برای وی و جامعه‌اش آسیب آفرین است.

دوم: گروهی که حاکمیت‌سیاسی را بر عهده دارد و نیز هواداران ایشان، پیوسته باید جوانب رفتارهای خود را در نظر گیرند تا مبادا کرداری از ایشان مشاهده شود که افراد را از پذیرش عقاید صحیح نیز دور سازد و ناخواسته به پیمودن راه باطل سوق دهد.

سوم: همواره نباید میان تمامی «سیاست‌های جاری» و «دین» پیوندی قطعی برقرار دانست، به طوری که افراد بپندارند که مخالفت‌با هر شیوه جاری سیاسی در حقیقت نوعی مخالفت‌با دین است و آنگاه که با پدیده‌ای سیاسی مخالف شوند گمان کنند که برای نپذیرفتن آن پدیده، چاره‌ای جز مخالفت‌با فرامین دین ندارند و همین امر سبب شود که رفته رفته اعتقاد ایشان به اصول مذهبی سست گردد و راهی برای بازگشت‌خود نیابند.

۶ – آموزه‌های اشتباه

برخی از پدران و مادران به منظور هوشیار ساختن دختران خود و در امان نگاه داشتن ایشان از آسیب‌های اخلاقی، می‌کوشند تا افراد غیر همجنس ایشان را موجودی مرموز و ناامن جلوه دهند که پیوسته باید از او گریخت. فرد نامحرم وجودی نامطمئن، هراس‌آور با انگیزه‌هایی آلوده است که برخورد با او آداب و انضباط ویژه‌ای دارد که از عهده هر کس برنمی‌آید.

حقیقت آن است که این گونه ترسیم‌سازی از شخصیت افراد غیر همجنس، گاه دختران را بیش از آن که در پرهیز از نامحرم قرار دهد، به شناخت دنیای آنان کنجکاو می‌سازد و نما و تفسیر احکام را در نگاه وی پیچیده، موهوم و غیر متعارف جلوه می‌دهد.

حس کنجکاوی ویژه دوره نوجوانی و جوانی پیوسته سبب می‌شود که افراد، هر پدیده‌ای را که پیش از این آن‌ها را به پرهیز از آن هشدار می‌داده‌اند، بیازمایند و از موارد مصرف آن و خطرهای احتمالی‌اش اطلاعاتی به دست آورند; هر چند این آزمودن اندکی با خطر همراه باشد.

دختران جوان و گاه زنان همواره در جست وجوی شناخت روحیات و تمایلات کسانی‌اند که با ایشان در ارتباط‌اند. آنان همیشه می‌خواهند بدانند که چه عوامل جاذبه‌آفرینی در ایشان وجود دارد که چشم‌ها را خیره می‌سازد و دل‌ها را به شیفتگی وامی‌دارد.

در این میان یکی از عواملی که ایشان را در این شناخت‌یاری می‌سازد کم‌پوشیدگی و نیمه برهنگی است. این امر پارسایی و متانت مرد را دستخوش هوس می‌گرداند و روحیات و تمایلات مرد را به سهولت عیان می‌سازد و دنیای اسراسرآمیز و پرهیجان او را بهتر می‌شناساند.

مربیان کارآزموده بیش از هر کس می‌دانند که در امان داشتن دختران، مستلزم پرهیز دادن افراطی آنان از پسران و مردان نیست. آموزه‌ها در این باره زمانی تاثیر صحیح و دلخواه دارد که با اصول تربیتی و سفارش‌های منطقی آمیخته باشد. بدین منظور باید این نکات را از نظر دور نداشت.

۱. در تشریح و بیان هر موضوع و خاطره، نباید از افراط و دورغ‌سازی پرهیز کرد و رخدادهای تجربه شده را همان گونه که به وقوع پیوسته‌اند، برای فرزندان بیان کرد و هرگز برای ایجاد ترس اضافی، باید به تحریف واقعیت رو نمود. اگر از پسری یا مردی نسبت‌به زنی رفتاری ناروا صورت پذیرفته است، با درج مطالب غیر واقعی، مساله تشدید نگردد و حادثه بزرگ‌تر از آنچه بوده نشان داده نشود.

۲. در تعلیم اصول دینی پا فراتر از آنچه دین خواسته است ننهیم و نخواهیم پرهیزگارتر از آن باشیم که خداوند خواسته است. بدین منظور بایست چنان که از محرمات گفته می‌شود از آنچه حلال است نیز استفاده شود و دختران در انجام آنچه خدا روا دانسته است آزاد باشند، هر چند سزاوار است که این آزادی بانظارت خود فرد، مربی یا والدین او همراه باشد.

شرم و خجالت نسبت‌به افراد غیر همجنس، زمانی حافظ حدود و شؤون رفتار دختر و پسر با یکدیگر است که درون مایه‌ای از دلایل منطقی با خود داشته باشد. آن شرم افراطی که در روایات مورد نکوهش قرار گرفته است، عامل زبونی و ترس است نه حافظ پاکدامنی. «شرم افراطی گاه فرد را چنان زبون می‌سازد که در مقابل افراد غیر همجنس اراده را از او می‌ستاند تا جایی که ناخواسته به دشمن خود پناه می‌برد.» (۷)

مبلغ هوشمند وظیفه دارد رعایت‌حدود را به مخاطبان خود بیاموزد. به آن‌ها یاد دهد که در ارتباط با هر فرد – محرم یا نامحرم – باید اصولی در نظر گرفته شود. این اصول گاه بازدارنده و بیم‌دهنده است و گاه تعریف‌کننده روابط انسانی و اسلامی. فرد غیر همجنس، هیولا نیست. موجودی است‌با طبیعتی متفاوت با جنس ما; جز آنکه اصول و آداب اجتماعی و شرعی رابطه با وی باید رعایت‌شود.

در نظر گرفتن این اصول نیز نه تنها ارزش اجتماعی انسان را پایین نمی‌آورد، موقعیت و منزلت او را نزد سایرین بالا می‌برد و نشانگر آشنایی فرد با ضوابط اخلاقی و اجتماعی است.

۳. در دوره نوجوانی و جوانی بایست صمیمانه پیرامون شناخت طبیعت زن و مرد با فرزندان به گفت وگو نشست و آنان را راهنمایی کرد. پیش از آنکه آنان بخواهند با کوشش‌های انحرافی و خطرآفرین، با دنیای افراد غیر همجنس آشنا شوند همان بهتر که ما خود هر آنچه این دانش‌اندوزی آنان را کامل‌تر می‌کند به ایشان بیاموزیم و در انجام این مهم از چیزی نهراسیم.

۷- تظاهر به زیست مترقی اجتماعی

رفتارهای مردم از نظر مرتبه اجتماعی سه گونه است: غیر اجتماعی، عادی و مترقی. همه افراد دوست دارند نوع روابط اجتماعی خود را با دیگران در سطح عالی حفظ کنند و خود و خانواده‌شان را مردمانی با فرهنگ و آداب مترقی نشان دهند. اما گاه این کوشش با موانعی روبه‌رو می‌شود که نابهنجاری اجتماعی می‌آفریند. از آن نمونه به دو مورد اشاره می‌شود.

۱.گاه موقعیت‌خانواده‌ای به سبب عوامل جغرافیایی، محدود بودن روابط اجتماعی، وضع درآمد و اموری دیگر، به گونه‌ای است که زمینه رشد فرهنگ و آداب اجتماعی (Folkways) برای ایشان فراهم نیست، اما از طرفی مظاهر فرهنگ و نمونه‌های مترقی رفتارهای اجتماعی از نگاه آنان دور نیست; مانند آن که به وسیله رسانه‌هایی همچون تلویزیون، شاهد نوعی منش‌های اجتماعی‌اند که به نظر ایشان مترقی‌تر از مرحله‌ای است که خود در آن قرار گرفته‌اند.

یا فرزندی از خانواده، خود را در سطحی پایین و دور از فرهنگ و رسوم متعالی مشاهده می‌کند و می‌کوشد تا به هر وسیله ممکن، ضعف خانوادگی‌اش را با تظاهر به رفتارهای نوین اجتماعی پنهان کند یا خود را ممتاز از خانواده و در سطحی والاتر نشان دهد.

با تاسف، بعضی از دختران جوان می‌پندارند که سنت‌شکنی و بی‌اعتنایی به اصول مذهبی علامت رشد فکری و اجتماعی است و به همین سبب از هر چه نشان دهنده پایبندی آنان به اصول اخلاقی و مذهبی است فاصله می‌گیرند و در رفتارهای خود شیوه بی‌تفاوتی و آزادمنشانه برمی‌گزینند.

گاه در چنین خانواده‌ها نه یک فرد، بلکه همگی سعی می‌کنند پایین بودن سطح درآمد یا فرهنگ اجتماعی خود را با رفتارهای مترقیانه پنهان کنند و خویشتن را از نظر وضع اقتصادی و فرهنگی رشد یافته و امروزی جلوه دهند.

۲.خانواده‌هایی که درآمد ایشان در مدت کوتاه افزایش چشمگیری می‌یابد، می‌کوشند تا سطح اجتماعی و فرهنگی خود را نیز رشد دهند یا آن را رشد یافته نشان دهند و خود را در زمره خانواده‌های سطح بالا وانمود کنند. «آن‌ها بدون کسب مقدمات لازم فرهنگی – با این تصور که رشد اجتماعی نیز ممکن است‌به سهولت درآمدهای کاذب، رشد کند – به انجام کارهایی رو می‌کنند که برای خود و نظام اجتماعی مشکل‌آفرین است. توصیه فرزندان به بروز رفتارهای به اصطلاح اجتماعی، رفتن به مهمانی‌های مجلل، پوشیدن لباس‌هایی با رنگ‌ها و مدل‌های عجیب، اختلاط دختران و پسران در مراسم، رقص دختران با پسران و کارهایی از این نمونه، نمایی از همان رفتارهای مشکل‌آفرین است.» (۸)

این خانواده‌ها بدین نکته کمتر توجه دارند که هیچ‌گاه رشد سریع درآمد خانواده به مفهوم رشد سطح فرهنگ و تفکر افراد آن خانواده نیست و گاه میان این دو هیچ توازن و تناسبی وجود ندارد. «خانواده‌هایی که دارای هویت اجتماعی روشنی هستند و برای روابط اجتماعی خود، حدود مشخص و تعریف شده قائل‌اند، چنین ناشیانه به افراطگری گرفتار نمی‌شوند.» (۹)

۸. تاثیرپذیری از محیط

این عامل به قدری در طرز رفتار اشخاص تاثیرگذار است که ادعا می‌شود همه رفتارها و معتقدات اشخاص تابع عوامل تربیت (وراثت، محیط خانوادگی، اجتماعی و …) است. چه افراد غیرمسلمانی که اگر در محیط اسلامی یا خانواده مذهبی پرورش می‌یافتند، مسلمان بودند و برعکس، چه فراوان دختران و زنان ناپوشیده‌ای را می‌توان یافت که با کمترین راهنمایی، بانوان پاک و معتقد می‌گردند.

مهمترین رمز موفقیت مربی در اصلاح رفتار اشخاص، درک موقعیت آن‌ها است. او باید بنگرد که اگر خودش در خانواده یا محیط اجتماعی ناسالم زندگی می‌کرد تا چه میزان می‌توانست‌خویش را از رفتارهای نامناسب دور بدارد و به اصول اخلاقی پایبند باشد. با خود بیندیشد که به واقع زنان و دختران کم‌حجاب مخاطب وی، تا چه میزان از آموزش‌های لازم درباره رفتارهای صحیح و فواید پاکدامنی بهره‌مند بوده‌اند که به جلوه‌گری خیابانی می‌پردازند!

هیچ‌گاه نمی‌توان بدون در نظر گرفتن موقعیت‌خانوادگی و اجتماعی افراد، رفتار و اعتقادات ایشان را مورد نکوهش جدی قرار داد. آدمی موجودی است که هر چه را به نفع خود بداند می‌پذیرد و در راه دستیابی به فواید آن، دشواری‌ها را به آسانی تحمل می‌کند و در این راه به اندرز کسی نیازمند نیست.

مهم‌تر این‌که تاثیر پدیده محیط به گونه‌ای است که در زمان طولانی، اعتقادات اشخاص را دستخوش دگرگونی و آلودگی خود می‌سازد و رفتارها را ثبات می‌بخشد، به طوری که پس از ترک آن محیط نیز همچنان تاثیرات زیانبار گذشته باقی است. از این رو هرگاه بانویی به هر علت‌برای مدتی نتواند یا نخواهد پوشش خود را رعایت کند، پس از تغییر شرایط محیطی‌اش نیز، بازگرداندن وی به شرایط پوشیدگی بسیار دشوار است. زیرا گذشت زمان گناه را نزد وی آسان و عادی می‌سازد و رفته رفته اعتقاد جدیدی در وی پدید می‌آورد که بدان خو می‌کند و چه بسا رفتار خود را ناپسند نمی‌شمرد تا بخواهد از آن باز ایستد.

در این موقعیت، مربیان و مبلغان کارآزموده خوب می‌دانند که برای راهنمایی این افراد باید سنجیده‌تر گام برداشت و باید مدت زمانی طولانی آن‌ها را در شرایط بهتر قرار داد تا رفته رفته تاثیر محیط گذشته در آن‌ها خنثی شود و از محیط سالم تاثیر بپذیرند.

۹. خودباختگی (کم‌پنداری خویشتن)

از آنجا که خودباختگی فرهنگی، پیش درآمد وابستگی فرهنگی و سیاسی است، سال‌ها است که جامعه‌شناسی صنعتی غرب برای گسترش آن در جوامع شرق کوشش می‌کند. هدف آن است که ارزش‌های معنوی فرهنگ‌ها نزد ملت‌ها بی‌مقدار جلوه کند تا به سادگی خود را وابسته فرهنگی و سیاسی بیگانه بشناسند و از این طریق احساس بزرگی و عظمت کنند.

از آن زمان که غرب اصول اخلاقی و معنوی را دور افکند، ناچار به علم و رفاه و صنعت، بیشتر بها داد، تا بدین وسیله خلا فرهنگی خویش را جبران کند و مردمان دیگر فرهنگ‌ها را بفریبد و به فرهنگ پوشالی خود جذب کند. از این پس، شرق‌نشینان مجذوب رفاه و علم و صنعت و اختراعات غرب شدند و آنچه خود داشتند همه خرد پنداشتند و غرب در نگاهشان عظمت و شکوه صد چندان یافت و گمان کردند که آن‌ها با دارا بودن نبوغ و دانش و تخصص، همه‌چیزشان ستودنی است و آنچه ما داریم سراسر نکوهیده است. در آنجا زنانی یافت می‌شوند که بی‌پوشش مناسب، به مدارج علمی و سیاسی و اقتصادی دست‌یافته‌اند، و در اینجا بانوانی با بهترین پوشش، در پایین‌ترین مرتبه اجتماعی، علمی و اقتصادی!

با گذشت زمان، این خودباختگی برای انسان شرقی معیاری کلی استخراج کرد که: آنچه او (انسان شرقی) معتقد است و انجام می‌دهد با عقب‌افتادگی پیوند دارد، چنان‌که آنچه آن‌ها (انسان غربی) معتقدند و در پیش گرفته‌اند، با «پیشرفت» رابطه‌ای ناگسستنی دارد.

این خودباختگی، به تدریج تبلیغات و برنامه‌های فرهنگی ما را هم در بر گرفت و تاکنون، در فیلم‌ها، زنان باعفت و حجاب بیشتر به صورت خدمتکار خانه یا مدرسه، فالگیر، جادوگر، عناصر ژولیده و بی‌ادب و بی‌سواد نمایش داده می‌شوند و بی‌حجابان، نظیف و مؤدب و بافرهنگ! (۱۰)

سزاوارترین وظایف مبلغان که در زدودن چنین افکار انحرافی، بدان توجه دارند، تبیین این حقیقت است که: آنچه آنان را به پیش می‌برد کنار نهادن اصول اخلاقی و معیارهای دینی مانند حجاب نیست; چنان که مانع پیشرفت ما نیز در نظر گرفتن معیارهای دینی مانند حجاب نیست. سلسله‌ای مسایل است که مردمان هر کشوری بدان‌ها بها دهند کشورشان توسعه می‌یابد، هر چند به معیارهای اخلاقی و دینی پایبند نباشند. و آن که به آن‌ها بها ندهد عقب می‌ماند، هرچند به اخلاق و دین پایبند باشد; از آن نمونه: رعایت‌بهداشت، نظم اداری و اجتماعی، مدیریت صنعتی و بهره‌جویی از فن‌آوری پیشرفته است.

زمانی که مربی اندرزهای خود را بدون تحلیل‌های علمی مناسب ارائه کند به نتیجه دلخواه دست نخواهد یافت و نه فقط جوانان که بزرگسالان نیز به اشتباه می‌پندارند «دور افکندن اصول اخلاقی و دینی، مایه رشد و توسعه اجتماعی است و پایبندی به اصول اعتقادی عامل عقب‌گرد و رکود.» سال‌ها پیش بی‌خردانی مانند رضا شاه نیز به همین گونه می‌اندیشیدند. وی در نامه به محمود جم – که کشف حجاب در کابینه او انجام گرفت – می‌نویسد: این چادر چاقچورها را چطور می‌شود از بین برد! دو سال است که این موضوع فکر من را به خود مشغول داشته. از وقتی به ترکیه رفتم و زن‌های آن‌ها را دیدم که پیچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش مردها کار می‌کنند، دیگر از هر چه زن چادری بود بدم آمده است. (۱۱)

۱۰. الگوهای ناپذیرفته

با همه آنچه گفتیم، نمی‌توان از این نکته غفلت ورزید که گاه وجود برخی الگوهای ناپذیرفته سبب گریز دختران و زنان از حجاب می‌گردد. الگوی نامناسب نقش تخریبی دارد و ارزش‌های معنوی را نیز در نگاه افراد تیره و نامناسب جلوه می‌دهد.

مبلغان اندیشمند به گروه مخاطب خود می‌آموزند که: وقتی بانویی پوشش اسلامی به تن می‌کند باید بداند که مسؤولیتش بسی افزون شده است. اخلاق و رفتار ناشایست، دور از شان زن مسلمان است و بدخلقی، شرارت، حسادت، رقابت ناسالم، تقلیدگری، فزون‌خواهی و تجمل‌دوستی زیبنده بانوی باحجاب نیست. حجاب زن مسلمان زمانی جاذبه‌آفرین است که دیگر دافعه‌ها در وجود او یافت نشود. هرگاه بانویی از میان همه صفات خوب تنها به داشتن پوشش اسلامی بسنده کند هرگز نخواهد توانست دیگر زنان را به حجاب و اسلام دعوت کند و به رعایت اصول اخلاقی خوشبین سازد.

نزد خیلی از زنان، حجاب – در حد چادری معمولی – آسان‌ترین علامت مسلمانی شناخته می‌شود; در حالی که قرآن چون ویژگی‌های زن مسلمان را برمی‌شمارد، حجاب را در زمره صفاتی دیگر، نشان مسلمانی او می‌داند. (۱۲)

مهم‌ترین وظیفه مبلغ در تحلیل و بررسی این موضوع و تبیین آن برای فراگیران، تفکیک دو مساله از یکدیگر است. نخست آن که به ایشان تفهیم کند که زن به هر مرحله از رشد دست‌یابد، زمانی کوشش او در پیشگاه خدا و بندگان پاک، ارزشمند و دارای پاداش است که به حجاب پایبند باشد و با ناپوشیدگی‌اش فساد نیافریده باشد.

از طرفی «تمام دینداری زن، در حجاب خلاصه نمی‌شود.» این پندار که «هر زن بی‌حجاب، بی‌دین است و هر فرد باحجاب، دیندار کامل، پنداری غلط و ویرانگر است.» دشمنان همواره کوشیده‌اند که بین حجاب و دین پیوندی ناگسستنی به وجود آوردند تا با دور ساختن زن مسلمان از حجاب، وی را گسسته از دین نشان دهند. با همین دستاویز، تهاجمی بزرگ برای مقابله با حجاب در کشورهای اسلامی آغاز گردید و چون حجاب را از زن مسلمان گرفتند گویی همه دینش را به یغما بردند. از آن پس، زن مسلمان نمازش، روزه‌اش و هر چه نمای دین داشت را از دست داد. حال آنکه در خیلی از کشورها زن مسلمان هم بی‌حجاب بود و هم دیندار شناخته می‌شد. بنابراین بی‌مبالاتی نسبت‌به حجاب هرگز نباید به بی‌دینی پایان پذیرد یا به مفهوم آن انگاشته شود. (۱۳)

پی‌نوشت‌ها:

۱.مسائل و مشکلات زناشویی، دکتر احمدبهشتی، ج ۲، ص ۲۸۶. «لایلقی الله سبحانه احد بذنب اعظم من جهاله اهله و اولاده» قرآن کریم نیز می‌فرماید: «یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا…» .

۲.نحل/۱۲۵.

۳.نهج الفصاحه، ص ۱۰۱۹، مشابه این حدیث در منابع معتبر فراوان است.

۴.الکافی، ج ۱، حدیث ۱۰۶، کتاب فضل‌العلم، باب «من یعمل بغیر علم.»

۵.همان، ح ۱۰۴.

۶.دنیای نوجوانی دختران، علی قائمی، ص ۱۱۷.

۷.تحلیلی بر روابط دختر و پسر در ایران، ص ۳۴، با تصرف.

۸.تحلیل تربیتی بر روابط دختران و پسران در ایران، ص ۸۰ و ۸۱.

۹.همان.

۱۰.برای شناخت نمونه‌های این ترسیم‌سازی نامناسب، ر.ک: اطلاعات، ش ۱۹۲۳۶.

۱۱.تاریخ بیست‌ساله، حسین ملکی، ص ۲۶۱.

۱۲.نساء / ۳۴: «فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله»; احزاب / ۳۵: «والحافظات … والذاکرات … .»

۱۳.حریم عفاف، ص ۱۱ و ۱۲، با تصرف.

منبع: مبلغان ، شماره های ۱۹،۲۰و۲۱

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا