در مورد انسان و تفاوت انسان با همه موجودات دیگر و از آن جمله حیوانات دیگر، این مسئله مسلم است که انسان یگانه فرزند بالغ دنیا و خلقت است. فرزند بالغ یعنی چه؟ به اصطلاح حکما جمادات و نباتات و حیوان و انسان را موالید می گویند. اکثر موالید و فرزندان این عالم حکم فرزند نابالغ را دارند. فرزند نابالغ یعنی آن که در حدی است که پدر و مادر در هدایت و راهنمایی و در نگهداری از او سرپرستی می کنند. فرزند بالغ به دلیل اینکه به حد بلوغ و کمال رسیده است حالت به خود واگذاشتگی پیدا می کند. این به خود واگذاشتگی، اصلی است که در فلسفه های امروز مطرح است مخصوصا اگزیستانسیالیستها از آن به «وانهادگی» تعبیر می کنند، می گویند انسان یک موجود وانهاده است یعنی یک موجود به خود واگذاشته شده است، و این حرف درستی است؛ ولی این به خود واگذاشته شدن نه به معنای طرد از خانواده است. اگر یک فرزند بالغ بخواهد از این سر شهر به آن سر شهر برود، دیگر شما نمی آیید همراهیش کنید، دستش را بگیرید و برسانید، بلکه به او می گویید تو بزرگ شده ای خودت برو؛ خودت می فهمی؛ خودت خود را اداره می کنی، خودت باید بفهمی که اگر مریض هستی باید بروی پیش طبیب، خودت باید بفهمی که با این پول و سرمایه باید بروی کسب و کار کنی، زندگی کنی، درس بخوانی؛ یعنی این بلوغ و کمال در انسان سبب وانهادگی انسان می شود. همین وانهادگی است که ممکن است انسان را به عالی ترین درجات برساند که از ملائک پران شود و همین وانهادگی است که انسان را از حیوان هم پست تر می کند.
«انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا؛ ما راه را به او نشان دادیم یا سپاسگذار است (می پذیرد) و یا کفران (می کند)» (انسان/۳). این همان حالت واگذشتگی و وانهادگی است. «انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا؛ همانا ما انسان را از نطفه ای آمیخته آفریدیم که او را بیازماییم پس وی را شنوا و بینا گردانیدیم» (انسان/۲). ما انسان را از سرشتها و اصلهای گوناگون آفریده ایم، بعد او را در مرحله ای قرار دادیم که مرحله آزمایش است. (یک موجود به مرحله بلوغ رسیده قابل آزمایش است؛ یک بچه شش ماهه را کسی آزمایش نمی کند) او را سمیع و بصیر و آگاه قرار داده ایم. به موجب همین آگاهی «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا» راه را به او نشان دادیم؛ از آن به بعد به خودش مربوط است یا شکور است یا کفور. این خصوصیتی است که انسان دارد. ولی حتی حیوانات – تا چه رسد به نباتات و جمادات – اینچنین نیستند. ما می بینیم زندگی حیوانات با غریزه اداره می شود.
غریزه یعنی یک دستگاه خودکار راهنمایی در درون حیوانات که این دستگاه خود به خود کار خودش را انجام می دهد بدون آنکه این حیوان وظیفه ای و تکلیفی داشته باشد و سر دو راهی قرار بگیرد. مثل یک دستگاه رادار است که موجود را از این طرف به آن طرف می کشد. پس خداوند انسان را به صورت یک موجود به خود واگذاشته شده و یک موجود وانهاده آفریده است. این وانهادگی یک سرمایه می خواهد، بی جهت که وانهاده نیست، اگر بی جهت وانهاده باشد او طرد شده است، مثل بچه طرد شده است که پدر او را از منزل بیرون کند. وانهاده به معنی بالغ است، یعنی با داشتن چنین سرمایه ای – سرمایه فکری، سرمایه بدنی، سرمایه مالی و امثال اینها – حالا وقت آن است که تو دیگر خودت روی این سرمایه کار بکنی. چنین موجودی سرمایه هایی مثل استعداد فکری، استعداد بدنی و سرمایه مالی را باید داشته باشد. چه برایش نقص است و چه کمال؟ داشتن اینها برایش کمال است اما ماندن و توقف کردن در همین مرحله برایش نقص است. استعداد درس خواندن داشتم الآن هم دارم، آن پول و سرمایه ای که شما دادید بروم کسب و کار کنم الآن هم دارم، (این امر برای او نقص است زیرا به او می گویند) این را به تو ندادند که به این حد بمانی، این را دادند که سرمایه تو باشد.