مروارید گران‌بها

مروارید گران‌بها

مروارید گران‌بها

نقل شده است که شبی در هند، خردمندی طول ساحل اقیانوس را می‌پیمود که به دهکده کوچک ماهیگیران رسید. درحالی‌که آواز می‌خواند از آن‌جا دور می‌شد تا به راهش ادامه دهد که مردی دوان‌دوان در پی او آمدو گفت:

خواهش می‌کنم صبر کنید! مروارید گران‌بها را به من دهید! خردمند کوله‌بارش را بر زمین نهاد و گفت: از کدام مروارید سخن می‌گویی؟

از آن مرواریدی که در کوله شماست. دیشب خواب دیدم که فردا خردمندی وارسته را ملاقات می‌کنم و او به من مرواریدی به من خواهد داد که تا آخر زندگی، مرا ثروتمند خواهد ساخت.

خردمند کوله‌اش را باز کرد و واقعاً مرواریدی زیبا و درشتی از آن بیرون آورد که چون خورشید می‌درخشید.

خردمند گفت: کمی پیش‌تر روی شن‌های ساحل، این گلوله درشت را دیدم. به نظرم قشنگ آمد. آن را داخل کوله‌ام گذاشتم. این باید همان مروارید نادری باشد که تو از آن صحبت می‌کنی. بگیر، مال تو!

ماهیگیر از خوشحالی دیوانه شده بود. مروارید را گرفت و پای‌کوبان دور شد.

درحالی‌که خردمند روی ماسه‌ها دراز کشیده بود تا شب را بگذراند، ماهیگیر در کلبه خود، نمی‌توانست بخوابد.

به این‌طرف و آن‌طرف غلت می‌زد. می‌ترسید که دارایی‌اش را بدزدند. در تمام طول شب، خواب به چشمش نیامد. پس صبح زود، مروارید را برداشت و به‌سوی خردمند برگشت.

من این مروارید را به تو بازمی‌گردانم، زیرا بیش‌تر از ثروت به من نگرانی و اضطراب داده است. بهتر است به من خردمندی را بیاموزی زیرا که به تو این عدم وابستگی را داده است که به‌راحتی این مروارید را به من ببخشی و این ثروت واقعی است.

*

ثروتمندترین آدم‌های دنیا «دارندگان نخواستن‌ها» هستند و آن‌هایی که سکه‌های رایج دنیا پیش چشمشان بی‌اعتبار است. آیا شما هم این تجربه را داشته‌اید که تا وقتی چیزی را ندارید، یک حسرت دارید ولی وقتی آن را به دستش آوردید، رنج‌ها و هراس‌های بسیار؟ قصه پرافسون دنیا همین است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا