چکیده
اسکوفیلد نویسنده ی کتاب مقدس مرجع، چنان که مسیحیان منتقد نوشته اند، در یادداشت های خود، دچار اشتباهات بزرگی شده است آرا و آموزه های او و تفسیرهایی که از کتاب مقدس انجام داده است، با آموزه های حضرت عیسی علیه السلام منافات دارد. این مقاله به روش کتابخانه ای و با هدف نقد آرای اسکوفیلد از دیدگاه مسیحیت، نگاشته شده و درصدد است تا ثابت کند تدبیرها یا دوره های هفت گانه و دیگر عقاید او، مورد تأیید کتاب مقدس و اندیشوران مسیحی نیست. نداشتن نظام واحد، شخصی و خصوصی کردن آموزه ی نجات، رنگ سیاسی دادن به ظهور مسیح و حکومت هزار ساله ی او، تأکید بر پایه گذاری پادشاهی داود علیه السلام توسط حضرت عیسی علیه السلام و پادشاهی زمینی او، از اشکالات جدی کتاب اسکوفیلد است.مقدمه
عقاید اسکوفیلد و اصل موضوع مسیحیت صهیونیستی مدتی است که در مطبوعات و مجلات داخلی کشور مطرح است. لشکرکشی به خاورمیانه و ایجاد خاورمیانه جدید که امروزه در میان رهبران کشور ایالات متحده و دولتمردان آن کشور طرف دار زیادی دارد، به موضوع خطرناک و جدی منطقه ی خاورمیانه تبدیل شده است؛ ولی متأسفانه سران کشورهای منطقه هنوز احساس خطر نکرده اند. البته این موضوع پیش از آن که در ایران رایج شود، در کشورهای عربی مطرح شده و اکنون نیز نویسندگان عرب، مقاله ها و کتاب های زیادی در این موضوع می نویسند. با توجه به اهمیت این موضوع، می طلبد که جریان مسیحیت صهیونیستی درپژوهش ها و مقاله ها، بیشتر نقد و بررسی شود. نقد و بررسی الهیاتی این جریان به وسیله ی اندیشمندان مسلمان خیلی پررنگ نیست؛ از این رو، در پایان به نقد و بررسی اصول عقاید مسیحیت صهیونیستی از دیدگاه اسلام می پردازیم.
ما در این مقاله قصد نداریم که از دیدگاه سیاسی به این موضوع بپردازیم، بلکه رویکرد دینی این جریان و نقد آن از دیدگاه دینی ـ که برای نخستین بار صورت می گیرد ـ بسیار مهم تر است؛ زیرا اشتباهات و خطرهای سیاسی یک جریان، به راحتی برای ملت آن کشور و دیگر ملت ها افشا می شود؛ ولی اگر عقیده ای رنگ دینی گرفت و جزو باورهای پیروان یک جریان شد، به راحتی نمی توان با آن مقابله کرد یا نادرستی آن را برای آنان ثابت نمود. از یک سو، جای بسیار تأسف است که این تفسیرهای غیر علمی ازمتون مقدس، در اختیار علاقه مند به مطالعه در ادیان قرار می گیرد و از سوی دیگر، خوشحالیم که این توفیق را داشته باشیم تا بتوانیم دست کم برای جوانان و جامعه ی فرهیخته ی خودمان ثابت کنیم که ادعاها و تفاسیر این جریان حتی با مبانی خود مسیحیان نیز سازگار نیست. پرسش اساسی در این نوشتار این است که آیا عقاید اسکوفیلد که مورد استناد جریان مسیحیت صهیونیستی است، با تفسیر کتاب مقدس و نظریات اندیشمندان مسیحت مطابق است یا نه ؟(۴)معرفی اسکوفیلد
سایرس اینگرسون اسکوفیلد (۱۸۴۳-۱۹۲۱م.) (۵) نویسنده ی کتاب مقدس مرجع (۶) یا انجیل مرجع بود. کتاب تفسیر او از انجیل ـ که امروزه معتبرترین تفسیر انجیل برای پروتستان های سراسر جهان شمرده می شود ـ موجب شد تا پدیده ی مسیحیت صهیونیستی جان بگیرد؛ ولی اکنون آرا و نوشته های او که اشتباهات و تناقض گویی های بسیاری در آن وجود دارد، مورد نقد و بررسی اندیشمندان مسیحی قرار گرفته است. کتاب او راهنمای تدبیرگرایی یا مقطع باوری برای تفسیر متون مقدس بود و یادداشت های او بر نسخه ی کینگ جیمز(۷) شیوه ی جدیدی از فهم کتاب مقدس را ارائه داد.(۸)
مسیحیت صهیونیستی، ریشه در مسیحیت پروتستان دارد و با کارهای مارتین لوتر(۹) ـ که به عقیده ی برخی (۱۰)، یهودی بود و به وضعیت موجود در مسیحیت اعتراض داشت ـ شروع و پایه گذاری شد. این نهضت در اواخر قرون وسطا و اوایل رنسانس (در قرن شانزدهم میلادی)، در دل مسیحیت به وجود آمد و پروتستانتیسم نام گرفت. مذهب پروتستان، اکنون شاخه ای از آیین مسیحیت شمرده می شود. با دقت در نوع نگرش پروتستان به جهان آفرینش، در می یابیم که این نهضت، حاصل تفسیر یهودی از مسیحیت است.
اسکوفیلد پیش از آنکه تغییر کیش دهد، درباره ی کتاب مقدس هیچ آموزشی ندید و فعالانه به مدت سه سال به موعظه و شبانی پرداخت و برای تبلیغ اجتماعی مسافرت کرد. اما در سال ۱۹۰۱م به آرنو سی.گابلین (۱۱) گفت که درباره ی تهیه ی کتاب مقدس مرجع می اندیشد. در سال ۱۹۰۴ م برای تحقیق، سفری به انگلستان، محل پایه گذاری مشیت گرایی (۱۲) انجام داد. در سال ۱۹۰۹م. کتاب مقدس او با لاف و رجز فوق العاده ای به بازار آمد. «چارلز گیلبرت وستون» (۱۳)، یکی از نویسندگان فعالی است که مقاله های زیادی بر ضد مسیحیت صهیونیستی نوشته است. او در پایان یکی از مقاله هایش با نام «پاسخ به یادداشت های اسکوفیلد» (۱۴) می گوید: «من به ملت یهود عشق می ورزم و واقعاً مایلم تا ببینم که آنها عیسی علیه السلام را به عنوان مسیحا می پذیرند و زاده و پرورده ی ملکوت او هستند؛ اما نمی توانم فراتر از متون مقدس گام بردارم و اسرائیل ضد مسیح را به عنوان یک قوم بشناسم. من احساس می کنم که آموزه ی مشیت گرایی (۱۵)، امیدی دروغین به یهودیان داده است و آنان با اعتقاد محکم به این امید، باید همه چیزشان را از دست بدهند؛ چنان که اجداد آنان در سال ۷۰م (۱۶) از دست دادند».(۱۷)
با مروری بر مستندات مسیحیت صهیونیستی، می بینیم که کتاب مکاشفه ی یوحنا سند مهمی برای آنان و پیروان افکار اسکوفیلد به شمار می رود. این کتاب، کتاب نشانه ها و نمادهاست و اگر می بینیم که چند بند از فصل بیستم آن درباره ی دوره ی هزار ساله و در تضاد با سخنان عیسی علیه السلام و موسی علیه السلام و پطرس و پولس است، ناشی از تفسیر پیام است. اسکوفیلد، بدعت گذار بزرگ کل تاریخ کلیساست و یادداشت هایش بر بخش وسیعی از تفکر کلیسا در این قرن تأثیر گذاشته و حتی گاهی مهار آن را به دست گرفته است.(۱۸)آموزه های اسکوفیلد
۱. دوره های هفت گانه
از دوره های هفتگانه ی تدبیر گرایان، پنج دوره به دوره های عهد قدیم بر می گردد و دوره ی ششم، زمان کلیسای مسیحی و دوره ی هفتم، زمان آمدن ملکوت است و آنان منتظر بازگشت قریب الوقوع مسیح اند.(۱۹) یکی از آموزه های اسکوفیلد این است که تاریخ به تدبیرها یا دوره های هفتگانه ی زیر تقسیم می شود:
۱.دوره ی بی گناهی؛ از زمان آفرینش تا زمان هبوط انسان (پیدایش :۲ :۱۶-۱۷)؛
۲.دوره ی وجدان یا خودآگاهی؛ از سقوط انسان تا سیل و طوفان؛
۳.دوره ی حکومت انسان؛ از طوفان نوح علیه السلام تا زمان حضرت ابراهیم علیه السلام؛
۴.دوره عهد؛ از زمان حضرت ابراهیم علیه السلام تا زمان اعطای «شریعت» در صحرای سینا؛
۵.دوره ی شریعت؛ از صحرای سینا تا مصلوب شدن مسیح؛
۶.دوره ی فیض الهی؛ از زمان مرگ مسیح تا داوری ها در مکاشفه؛
۷.دوره ی ملکوت؛ آخرین دوره و زمانی که مسیح، پادشاهی حضرت داود را باز می گرداند و به مدت هزار سال حکمرانی خواهد کرد.
اما مسیحیان در نقد این آموزه های اسکوفیلد می گویند که تدبیرگرایی یا مشیت گرایی الهی اسکوفیلد بر اساس تعلیم کتاب مقدس نیست. او هیچ سندی از کتاب مقدس برای تأیید سخنانش نشان نمی دهد. تقسیم بندی های هفت گانه ی او از تاریخ، غیر نظام مندند و کاملاً با هم تداخل دارند. چنان که دیدیم، اسکوفیلد تاریخ را به دوره های مختلف تقسیم و هر کدام را با عنوان خاصی (مانند: دوره ی فیض و دوره ی وجدان و…) نام گذاری می کند. مسیحیان در رد این ادعا می گویند که حضرت آدم علیه السلام نیز خودآگاهی و وجدان داشت؛ زیرا پس از نافرمانی خدا، خود را پنهان کرد (۲۰)؛ بنابراین، دوره ی اول را نیز می توان دوره ی وجدان نامید و همچنین، هیچ کس در هیچ عصری نمی تواند بدون فیض خدا نجات یابد.(۲۱) پس دوره های هفت گانه ی اسکوفیلد، تقسیم درستی نیست و نمی توان بر هر دوره ای نام خاصی نهاد. افزون بر این، بنا بر عقیده ی بنیادگرایان که عهد جدید را بر اساس عهد قدیم تفسیر می کنند، نباید معتقد باشند که حضرت آدم علیه السلام سقوط کرده است، بلکه چنان که عهد عتیق می گوید: او از بهشت اخراج شد (۲۲)؛ در حالی که اسکوفیلد، در دوره ی اول عقیده دارد که آدم علیه السلام سقوط کرده است.
در برابر، به اعتقاد مسیحیت، خداوند با قومش بر اساس هفت عهد رفتار می کند:
۱.عهد مربوط به عدن؛ مسئولیت و امتحان (۲۳)؛
۲.عهد مربوط به حضرت آدم علیه السلام؛ ورود در گناه مستلزم امید و تأدیب است (۲۴)؛
۳.عهد مربوط به حضرت نوح علیه السلام؛ شروع عهد جدیدی از ذریه ی زن (۲۵)؛
۴.عهد ابراهیم؛ مجموعه ای از الهامات به ابراهیم که این عهد را ایجاد نمود (۲۶)؛
۵.عهد موسوی؛ این عهد با خون نوشته و اهدا شد (۲۷)؛
۶.عهد داودی؛ بخش های عمده ی این عهد در مزامیر ۱۶: ۲۲؛ ۸۹: ۳-۴؛ ۳۷، ۳۴، ۱۱۰: ۱-۴ یافت می شوند؛
۷.عهد جدید در خداوند ما.(۲۸)
گریس هالسل (۲۹) در کتاب خود می گوید (۳۰): بسیاری از مسیحیانی که تازه به تدبیرگرایی گرایش می یابد، می دانند که تدبیر گرایی جزو عقیده ی مسیحیت نیست. یکی از آنان کراولی (پسر) (۳۱)، مجری برنامه های مذهبی در واشنگتن است. او در بیان خاطراتش چنین می گوید که در سن جوانی، وقتی که دکتر جیمز آر. گراهام (۳۲) انجیل اسکوفیلد را در دست او دید، نظریه ی تدبیرگرایی را به باد تمسخر گرفت و تمام گزاره های آن را مورد انتقام قرار داد.
دکتر جیمز آر. گراهام اشکالات دیگری را نیز به تفسیر اسکوفیلد وارد کرد. تفسیر کتاب مقدس اسکوفیلد دارای نظام واحدی نیست. به عقیده ی او این تفسیر، محبت همه جانبه ی خداوند به بشریت در همه ی دوره های تاریخ را رد می کند. چون تدبیرگرایان قایل اند که دوره ی خاصی به نام دوره ی فیض است و فیض و لطف خداوند پیش و پس از آن، در زمین جایی ندارد.
در اعتقاد مسیحیان، لازمه ی باورهای اسکوفیلد، هتک حرمتِ معنا و مفهوم مسیح و مسیحیت است؛ چون مسیحیان را اسیر و برده ی اعمال یهودیان می داند؛ همان کسانی که در نظر مسیحیان جهان، قاتلان خدا به شمار می روند. نه تنها مسیح و مسیحیان برده ی یهود می شوند، بلکه خدا نیز باید برده ی آنان باشد؛ چون خداوند زمانی می تواند به مسیح علیه السلام اجازه ی بازگشت را بدهد که یهود نقش زمینی خود را ـ که اسکوفیلد طراحی کرده است ـ انجام دهند.
۲. تقسیم سه گانه ملت ها
گفتیم که اسکوفیلد این گزاره ی کتاب مقدس «یهودیان و یونانیان و کلیسای خدا را لغزش مدهید» (۳۳) را کلید آموزه هایش قرار می دهد و جهان را به سه طبقه (یهودی، غیر یهودی و کلیسا) تقسیم می کند. در مسیحیت سنتی عقیده بر این است که عهدهای خدا به حضرت ابراهیم علیه السلام با آمدن مسیح محقق می شود؛ ملکوت معنوی (حکومت بر دل های مؤمنان، نه حکومت سیاسی) به مسیح اعطا می شود و بنی اسرائیل در کلیسا استمرار می یابد؛ در نتیجه، مسیحیان، فرزندان ابراهیم اند. در حالی که اسکوفیلد بر خلاف عقیده ی مسیحیت می گوید که فقط داربی و پیروان او وعده های جداگانه ای از سوی خدا دارند، و ملت ها را به سه طبقه ی یهود، غیر یهود و کلیسا تقسیم می کند و منظور او از کلیسا در این تقسیم، گروه کوچک داربی و پیروان اوست؛ ولی کتاب مقدس، این ایده را که منظور از کلیسا فقط همین گروه برادران داربی باشند، رد می کند (۳۴)؛ چون بنابر نظر منتقدان مسیحیِ اسکوفیلد، عهد جدید فقط دو طبقه را بیان می کند: یک طبقه، کسانی که در کلیسا هستند و طبقه ی دیگر کسانی که گمراه اند. مسیحیت قایل است که نجات از آن کسی است که کاری کند که او را به کلیسا (بدن مسیح) وارد کند.(۳۵)
همچنین، مسیحیت سنتی عقیده دارد که نجات، امری جهانی است، نه شخصی و خصوصی.(۳۶) (یوحنا ۳ :۱۶) (۳۷) بنابراین، نجات فقط شامل گروه کوچکی از مسحییان نمی شود.
پولس در رومیان ۲ : ۲۸-۲۹ با اشاره به حقیقت مسیحی بودن، یهودی بودن و اسراییلی بودن و معنای واقعی آنها می گوید :
زیرا آن که در ظاهر است، یهودی نیست و آنچه در ظاهر در جسم است، ختنه نی؛ بلکه یهود آن است که در باطن باشد و ختنه، آنکه قلبی باشد در روح، نه در حرف که در مدح آن از انسان، بلکه از خداست.
نیز رومیان ۹ :۶-۸ را ببینید:
ولکن چیزی نیست که کلام خدا ساقط شده باشد؛ زیرا همه که از اسرائیل اند، اسرائیلی نیستند و نه نسل ابراهیم تماماً فرزند هستند؛ بلکه نسل تو در اسحق خوانده خواهد شد؛ یعنی فرزندانِ جسم، فرزندان خدا نیستند.
عقیده ی اساسی مسیحیت این است که تمام بشریت از طریق خون مسیح علیه السلام مصلوب شده و دوباره رستاخیز دارند؛ ولی این عقیده در اندیشه ی اسکوفیلد جایگاهی ندارد.(۳۸)
پی نوشت ها :
۱.Dispensationalism.
۲. Kingdom of God.
۳.Kingdom of heaven.
۴.گفتنی است که ما در این نوشتار، عقاید اسکوفیلد و مسیحیت صهیونیستی را از دیدگاه مسیحیت نقد می کنیم و در مقام فردی مسلمان، نه آموزه های مسیحیت را می پذیریم و نه آموزه های مسیحیت صهیونیستی را.
۵. Cyrus Ingerson Scofield.
۶. Scofield Reference Bible.
۷.King James.
۸.مری جو ویور، درآمدی به مسیحیت، حسن قنبری، قم، مرکز مطالعات وتحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۱، ص ۲۷۵-۲۷۶.
۹.Martin Luther.
۱۰.افرادی مانند ابراهام ب. الیزرهالوی (Abraham B. Elizerha -levi)، خاخام کابالائیست، و ابراهام فاری سول(Abraham Farissol) عقیده دارند که لوتر فردی یهودی پنهان کار یا نیمه یهودی بود. برای مطالعه ی بیشتر ر.ک: صاحب خلق، نصیر، پروتستانتیزم، پیوریتانیسم و مسیحیت صهیونیستی، تهران : هلال، ۱۳۸۴ ه.ش.، چ۳، ص ۳۰-۳۳.
۱۱.Arno C. Gaebelein.
۱۲.مشیت گرایی الهی (Dispensationalism) یا به تعبیر دیگر، تدبیرگرایی یا مقطع باوری، به وسیله ی جان نلسون داربی (John Nelson Darby)، کشیش معروف انگلیسی (متوفای ۱۸۸۲م) در اواخر قرن نوزده پایه گذاری و در آمریکا به وسیله ی اسکوفیلد ترویج شد.
۱۳.Charles Gilbert Weston.
۱۴.www. gospeltruth.net / scofield.htm.
۱۵.Dispensationalism.
۱۶.تیتوس، پسر امپراتور روم در سال ۷۰م، اورشلیم را محاصره و ویران کرد و انسان های زیادی را به قتل رسانید و سنهدرین را نیز از بین برد.
۱۷.www. gospeltruth.net / scofield.htm.
۱۸.Ibid.
۱۹.مری جو ویور، درآمدی به مسیحیت، ص ۲۷۵.
۲۰.آن گاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و فهمیدند که عریان اند. پس برگ های انجیر به هم دوخته، سترها برای خویشتن ساختند و آواز خداوند خدا را شنیدند که در هنگام وزیدن نسیم بهار در باغ می خرامید و آدم و زنش، خویشتن را از حضور خداوند خدا در میان درختان باغ پنهان کردند (پیدایش ۳ :۷).
۲۱.www. gospeltruth.net / scofield.htm.
۲۲.پس خداوند خدا او را از باغ عدن بیرون کرد تا کار زمین را که از آن گرفته شده بود، بکند. پس آدم را بیرون کرد و به طرف شرقی باغ عدن، کروبیان را مسکین داد (پیدایش ۳ :۲۲).
۲۳.پیدایش ۱ : ۲۶-۳۱.
۲۴.پیدایش .
۲۵.پیدایش ۶ :۳ ، ۹: ۱-۱۷.
۲۶.پیدایش ۱۲ :۱ -۳؛ ۱۳: ۱۴-۱۷؛ ۱۵ : ۱-۲۱؛ ۱۷ : ۱-۲۷؛ ۱۸: ۱-۵۳؛ ۲۱: ۱-۱۳ ؛ ۲۲: ۱-۱۸.
۲۷.خروج ۱۹ : ۱-۹؛ ۲۰: ۱-۲۲؛ ۲۴؛ ۱-۱۸؛ تثنیه ۵ :۲ -۵.
۲۸.و چون ایشان غذا می خوردند، عیشی نان را گرفت برکت داد و پاره کرده به شاگردان داد و گفت بگیرید و بخورید یا این است بدن من؛ و پیاله را گرفته شکر نمود و بدیشان داده و گفت همه ی شما از این بنوشید؛ زیرا که این است خون من در عهد جدید که در راه بسیاری به جهت آمرزش گناهان ریخته می شود (متی ۲۶ :۲۸). متی ۲۶ : ۲۵-۲۸؛ لوقا۲۲ :۲۰؛ یوحنا۱۲: ۴۷-۵۰؛ ۱۴: ۶ ؛ عبرانیان ۱ : ۱-۳ ؛ ۲ : ۱-۴ ؛ ۱۶: ۴؛ ۹: ۵-۱۰ ؛ ۱۲: ۲۲-۲۸ ؛ رومیان ۱۴ : ۹؛ ۱۰ :۹ ؛ اعمال رسولان ۲: ۲۳؛ افسسیان ۴ :۸، اول تیموتائوس ۲ :۵.
۲۹.Grace Halsel.
۳۰.سید امیر حسین اصغری، یدالله : چرا ایالات متحده برای اسراییل از منافع خویش می گذرد؟ ، ۱۳۸۴ ، ص ۷۲-۷۵.
۳۱.Dal Crowley.
۳۲.James R.graham.
۳۳.اول قرنتیان ۱۰ :۳۲.
۳۴.چنان که گفتیم، بر اساس عقاید مسیحیت، کلیسا از یک نژاد تشکیل نمی شود و تمام ملت ها را در بر می گیرد. در کتاب مقدس می خوانیم: «زیرا همگی شما به وسیله ی ایمان در عیسی علیه السلام، مسیح پسران خدا می باشید. زیرا همه ی شما که در مسیح تعمید یافتید، مسیح را در بر گرفتید. هیچ ممکن نیست که یهود باشد یا یونانی و نه غلام و نه آزاد و نه مرد و نه زن؛ زیرا که همه ی شما در عیسی مسیح علیه السلام یک می باشید. امّا اگر شما از آن مسیح می باشید؛ هر آینه نسل ابراهیم علیه السلام و بر حسب وعده، وارث هستید» (غلاطیان ۳ :۲۶-۲۹). پس بر اساس این بند از کتاب مقدس، تفاوتی میان مسیحی، یهودی، غیر یهودی و برده و آزاد وجود ندارد.
۳۵.The Incredible Scofield and His Book,pp.167-168.
۳۶.دانلر ج. میلر، ماهیت و مأموریت کلیسا، ص ۵۹.
۳۷.زیرا خدا جهان را این قدر محبّت نمود که پسر یگانه ی خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد، هلاک نگردد؛ بلکه حیات جاودانی یابد (یوحنا۳ :۱۶).
۳۸.www. gospeltruth.net / scofield.htm.مسیحیان و نقد آرای اسکوفیلد
۳.ملکوت خدا و ملکوت آسمان
در کتاب مقدس دو تعبیر مهم ملکوت خدا و ملکوت آسمان به کار رفته است. قاموس کتاب مقدس چند معنا را برای این دو واژه بیان کرده است:
۱.حیات و تقوای قلبی (متی ۶: ۳۳) (۳۹)؛
۲.نظم و قاعده، و قانون اصولی که مسیح برای ترتیب آن آمد (۱)؛
۳.برتری قوم خدا بر حسب اراده ی او (۲)؛
۴.مجد و تسلّط مسیح؛
۵.اقتدار کلی خدای تعالی بر تمام موجودات (۳)؛
۶.حالت سماوی (متی ۸ :۱۱ (۴) و دوم پطرس ۱ :۱۱).
فرهنگ موجز الاهیات با تأکید بر ارتباط مسأله ی نجات و ملکوت در این باره می گوید: پیام مرکزی حضرت عیسی علیه السلام درباره ی حکومت خودش، ملکوت آسمان است و آن، نجات انسان و نوعی پاداش الهی و یک حقیقت فرجام شناختی است. معنای نزدیک بودن ملکوت آسمان در کلام عیسی علیه السلام این است که خدا و نجات الهی نزدیک هستند.(۵)
اصل واژه ی «انجیل» نیز در زبان یونانی به معنای مژده (مژده به فرا رسیدن ملکوت آسمان یا پیمان تازه) است.(۶) در انجیل متی، بر خلاف دیگر اناجیل، عبارت ملکوت آسمان به جای ملکوت خدا به کار رفته است.
عبارت ملکوت خدا در عهد عتیق وجود ندارد؛ ولی در عهد جدید دست کم هفت بار به کار رفته است. در این بحث، میان مسیحیت و یهودیت اختلاف است؛ ولی هر دو عقیده دارند که سلطنت خداوند بر زمین، سلطنت اخلاقی است. اختلاف یهودیت و مسیحیت در این است که دین یهودی این امید را در دل می میراند که روزی خدا با قدرت خودش بر زمین حکومت کند؛ ولی حضرت عیسی علیه السلام افزون بر این، از پیروانش می خواهد که فعالانه اراده ی الاهی را اجرا کنند و انجیل مسیحیت را در سراسر عالم گسترش دهند و برای این امر دعا کنند.(۷) برخی این ملکوت را همین جا در روی زمین و برخی آن را ورای تاریخ می دانند. برخی قایل اند که این امر با تلاش انسان ها حاصل می شود و برخی آن را نتیجه ی دخالت مستقیم خدا می دانند.(۸)
عقیده به ظهور مسیح و حکومت هزار ساله، زمانی به وجود آمد که امیدهای کلیسای اولیه از بین رفت. پس از کنستانتین (۹) (۳۳۷-۳۰۶م.) مقوله ی ملکوت خدا رنگ سیاسی گرفت و با سخن اگوستین که بین شهر خدا و شهر زمینی تمایز قایل شد، حاکمیت کلیسا نیز به عنوان حاکمیت سیاسی یا حاکمیت امپراتورگونه زیر سؤال رفت. در نظر کاتولیک ها، کلیسا و ملکوت خدا یکی است.(۱۰)
متی در انجیل خود، می گوید که عیسی علیه السلام هرگز حکومت بر سرزمین های جهان را نپذیرفت و درخواست شیطان را در این باره رد کرد؛ اما مسیحیت صهیونیستی با طرح جنگ های آخرالزمان و آرماگدون، قصد دارد پس از پایان جنگ و بازگشت از بهشت، با پادشاهی این جهانی عیسی علیه السلام، بر جهان حکومت کند؛ یعنی همان چیزی را دنبال می کند که عیسی علیه السلام آن را از شیطان نپذیرفت.
پس ابلیس او را به کوهی بسیار بلند برد و همه ی ممالک جهان و جلال آنها را بدو نشان داده به وی گفت: اگر افتاده مرا سجده کنی، همانا این همه را به تو بخشم. آنگاه عیسی علیه السلام وی را گفت: دور شو ای شیطان! زیرا مکتوب است که خداوند خدای خود را سجده کن و او را فقط عبادت نما.(۱۱)
در اینجا با تأکید برمعنوی بودن ملکوت مسیحایی که مورد تأکید مسیحیت سنتی است؛ بخشی از نقدهای نظریه ی اسکوفیلد و مسیحیان صهیونیست را نقل می کنیم. این نقدها برگرفته از مقاله ی «پاسخ به یادداشت های اسکوفیلد» نوشته ی چارلز گیلبرت وستون (۱۲) است.به طور کلی، اسکوفیلد در پی این است که ثابت کند هزاره، پس از دوران رنج و جنگ های آخرالزمان شکل می گیرد؛ پادشاهی حضرت عیسی علیه السلام پادشاهی زمینی است، نه آسمانی؛ او پادشاهی داود را پایه گذاری خواهد کرد و این پادشاهی، همراه با قدرت شمشیر و جنگ است ! اما مسیحیان، این آموزه را ـ که اکنون مسیحیت صهیونیستی با تأکید، بر آن اصرار می کند ـ مردود می دانند.
همه ی بدعت های اسکوفیلد مورد انکار مسیحیت سنتی است. آموزه های او حتی در جایی که یادداشت های او ناشناخته مانده بود نیز نفوذ کرد. او در کتاب مقدس مرجع (۱۳)، نسخه ی سال ۱۹۱۷ تا سال ۱۹۶۷م، از مقدمه ی کتاب تا بخش اناجیل چهار گانه گوشزد کرده است که «همه ی اناجیل، نوشته اند که مسیح خود را پادشاه نامیده است».
در نظر مسیحیت، این گفته به روشنی نادرست است. عیسی علیه السلام هیچ جا حتی به طور ضعیف، اشاره نکرده است که برای پایه گذاری پادشاهی اش، منتظر شهرت یا موافقت ملی یا به دنبال پادشاهی زمینی بوده است. می گوید: «و امّا عیسی چون دانست که می خواهند بیایند و او را به زور برده پادشاه سازند، باز تنها به کوه برآمد»(۱۴)
اسکوفیلد درباره ی «متی ۴ :۱۷» (۱۵) بر دو نکته تأکید می ورزد: وقتی عیسی علیه السلام برای قوم یهود ظهور می کند، رسالت بعدی او پایه گذاری پادشاهی داود است.
این پادشاهی هنوز در تدبیر پنهانی خداوند است و علم آن پیش خداست؛ ولی عقیده به پایه گذاری پادشاهی داود، همان اشتباه فریسیان است و لازمه اش این است که مسیح باید مانند جنگ جوی مقتدر ظهور کند تا جهان را به سود اسرائیل و با هدف پایه گذاری چنین پادشاهی ای تسخیر کند. یادداشت های اسکوفیلد چنین برداشتی را از پادشاهی ـ که همان اشتباه ریسیان است ـ ارائه می دهد. وی اظهار می دارد طبق وحی، این امر در آن زمان باید محقق شد؛ ولی این بیان بسیار دور از حقیقت است و بالاتر از آن تصور نمی شود. این ارتداد مطلق است. اسراییل با چنگ زدن به این امید دروغین بود که در سال هفتاد میلادی، همه چیز را از دست داد و با تصور این که حضرت عیسی علیه السلام پادشاهی زمینی دارد، از رومیان شکست خورد. اسکوفیلد به دروغ تظاهر می کند که عهد داوودی، مربوط به تاج گذاری زمینی برای حضرت عیسی علیه السلام بر روی تخت داوود و همراه با حکومت فراگیر یهود است. شرح حال برخی از حوادث سال اول رسالت مسیح، در چهار فصل اول انجیل یوحنا آمده است.
این آغاز رسالت عیسی علیه السلام بود که در آن، مردم را به پادشاهی موعظه می کرد. اما پادشاهی او هرگز پادشاهی همراه با قدرت شمشیر و مسیحای جنگجو نبود! مسیحایی که بلند خواهد شد؛ چنان که موسی مار برنجی را در بیابان بلند کرد.(۱۶) در عقیده ی مسیحیت، مسیح کسی است که هر که به او ایمان داشته باشد، نباید هلاک شود؛ بلکه حیات جاودانی دارد.(۱۷)
حتی حضرت عیسی علیه السلام در جای دیگر، به صراحت ایمان را شرط ورود در ملکوت خدا بیان می کند:
عیسی بدیشان گفت: هر آینه به شما می گویم که باج گیران و فاحشه ها قبل از شما داخل ملکوت خدا می گردند. از آن رو که یحیی از راه عدالت نزد شما آمد و بدو ایمان نیاوردید؛ امّا باج گیران و فاحشه ها بدو ایمان آوردند و شما چون دیدید، آخر هم پشیمان نشدید تا بدو ایمان آورید.(۱۸)
بیان دیگر اسکوفیلد این است که عدم پذیرش این پادشاهی زمینی ـ که عیسی علیه السلام فرمود: پادشاهی من این جهانی نیست ـ هنوز در علم خدا آشکار نشده است. بدین وسیله، اسکوفیلد پیشگویی های بزرگ و صریح را انکار می کند. پیشگویی هایی که در آن پادشاهی زمینی، مصلوب شدن، موت، دفن، رستاخیز و تخت نشینی عیسی علیه السلام در جلال خدا، همه مردود شمرده شده اند.(۱۹) آیا اسکوفیلد از این نبوت های شگفت آور آگاه نیست!؟
او درباره ی متی ۶ :۳۳ (۲۰) بر این عقیده است که ملکوت خدا از ملکوت آسمان متمایز خواهد بود و ملکوت خدا عمدتاً باطنی و روحانی است؛ در حالی که ملکوت آسمان، جوارحی است و در جلال خدا بر روی زمین آشکار خواهد بود. او اشاره می کند کسی نمی تواند با تولد دوباره در ملکوت آسمان داخل شود و این شرط، فقط برای دخول در ملکوت خدا لازم است.
پاسخ مسیحیان به اسکوفیلد این است که چنین دیدگاهی درست نیست، چون عیسی علیه السلام درباره ی دو تعبیر ملکوت آسمان و ملکوت خدا می فرماید: «… تا بازگشت نکنید و مثل طفل کوچک نشوید، هرگز داخل ملکوت آسمان نخواهید شد».(۲۱)
«به تو می گویم: اگر کسی از سر نو مولود نشود، ملکوت خدا را نمی تواند دید».(۲۲) برای ورود در هر دو ملکوت، باید تولد یافت، بنابراین، ملکوت آسمان و ملکوت خدا یک سان و شبیه به هم هستند.
او با توجه به متی ۱۱ :۱۱ می گوید که عیسی علیه السلام در آن زمان ظهور یافت تا پادشاه زمینی شود و این وعده ی خدا بود؛ ولی مردم، او را نپذیرفتند و چون از او پشتیبانی نکردند، مصلوب شد. اسکوفیلد تلاش می کند پادشاهی زمینی عیسی علیه السلام را ثابت کند. این ملکوت که مورد پرسش قرار گرفته است، ملکوت آسمانی نیست؛ بلکه ملکوت مسیحایی است و باید زمینی باشد. اسکوفیلد مانند همیشه، پادشاهی اسراییل ضد مسیحی را بر خدا غلبه می دهد. گویا مخالفت او، برنامه ها و اهداف خدا را برهم زده است. او بر این عقیده ی پوچ، کاملاً اصرار دارد که پادشاهی زمینی باید به تأخیر انداخته شود و باید منتظر تحقق آن در آینده بود. در حالی که در اشعیا می خوانیم که اراده ی او همیشه برقرار است، نه اینکه در آینده چنین می شود: «آخر را از ابتدا و آنچه را که واقع نشده، از قدیم بیان می کنم و می گویم که اراده ی من برقرار خواهد ماند».(۲۳)
کارل یاسپرس (۱۸۸۳- ۱۹۴۸)، فیلسوف آلمانی، معتقد است که ملکوت معنایی دو پهلو دارد. هم آمدنی است و هم در میان ماست. چیزی که در آینده باید واقع شود، اکنون جریان دارد.(۲۴) بنابراین، نمی توان پذیرفت که ملکوت خدا در آینده رخ خواهد داد.
اسکوفیلد درباره ی این جهانی نبودن پادشاهی عیسی علیه السلام (۲۵)، می گوید: «به اشتباه تصور می شود که پایه گذاری پادشاهی مسیح در این جهان، مورد انکار واقع شده است».
پاسخ این است که افسسیان ۱ :۱۹-۲۳ (۲۶) این آموزه ی اسکوفیلد را مطلقاً نادرست می داند. اسکوفیلد می گوید: اگر مسیح، پادشاهی خود را از این جهان نمی داند، در حقیقت، او از یهودیان شکایت می کند و با ناراحتی این جمله را بیان می کند که چرا زمینه ی پادشاهی را برای او فراهم نکردند؛ ولی بیشتر مسیحیان می گویند که مسیح دو پهلو سخن گفته است و معنای این سخن این نیست که او هیچ گونه پادشاهی ندارد؛ بلکه عیسی علیه السلام درصدد بیان این مطلب است که پادشاهی دارد، ولی پادشاهی او این جهانی نیست.(۲۷) پادشاهی عیسی علیه السلام و قدرت او در فیلیپیان ۲ :۹-۱۰(۲۸)؛ اول تیموتاوس ۶ : ۱۵-۱۷ (۲۹) و متی ۲۸ : ۱۸(۳۰) نیز بیان شده است و این گونه نیست که ایشان پادشاهی اش را رد کرده باشد.
در انجیل متی آمده است که عیسی علیه السلام انسان کر و کور و کسی را که دارای شیطان بود، شفا می داد (۳۱) و تمام فریسیان در حیرت افتاده، گفتند: آیا این شخص پسر داوود نیست؛ «اما فریسیان شنیده، گفتند: این شخص، دیوها را بیرون نمی کند؛ مگر به یاری بعلزبول (۳۲)، رئیس دیوها». چیزی که فریسیان را برآشفته بود، این بود که عیسی علیه السلام پادشاه واقعی و معنوی بود، نه پادشاه زمینی و آنها چنین چیزی را دوست نداشتند. بنابراین، نام عیسی علیه السلام را لکه دار کردند و گفتند که او دارای شیطان است؛ حضرت عیسی علیه السلام در رد این گفته و تفاوت میان سلطنت شیطان و ملکوت خدا فرمود:
هر مملکتی که بر خود منقسم گردد، ویران شود و هر شهری یا خانه که بر خود منقسم گردد، برقرار نماند؛ لهذا اگر شیطان، شیطان را بیرون کند، هر آینه به خلاف خود منقسم گردد. پس چگونه سلطنتش پایدار ماند؟ و اگر من به وساطت بعلزبول، دیوها را بیرون می کنم، پسران شما آنها را به یاری که بیرون می کنند؟ از این جهت، ایشان بر شما داوری خواهند کرد. لیکن هر گاه من به روح خدا دیوها را اخراج می کنم، هر آینه ملکوت خدا بر شما رسیده است.(۳۳)
بیرون کردن شیاطین، توانایی فراتر از سلطنت شیطان را برای عیسی علیه السلام آشکار ساخت. افراد گمان کردند که باید به راستی مسیحا باشد و گفتند که «آیا این شخص پسر داود نیست»؟(۳۴) چون فریسیان نمی خواستند این گونه باشد و به پادشاه جنگجو عقیده داشتند، به شدت ناراحت شدند.
اسکوفیلد درباره ی متی۳ :۲ در نسخه ی ۱۹۱۷ کتاب تفسیر مرجعِ خود می گوید: «عبارت ” ملکوت آسمان نزدیک است”(۳۵)، بر نقش زمینی و مسیحایی عیسی علیه السلام مسیح دلالت می کند» و در نسخه ی ۱۹۶۷ می گوید که «ملکوت آسمان در پادشاهی هزاره ودر آینده، محقق خواهد شد».
اما در نظر مسیحیت، این عقیده، عقیده ای الحادی است. عیسی علیه السلام به پیلاطس گفت: «پادشاهی من از این جهان نیست؛ اگر پادشاهی من از این جهان می بود؛ خدّام من جنگ می کردند تا به یهود تسلیم نشوم. لیکن اکنون پادشاهی من از این جهان نیست».(۳۶) بنابراین، پادشاهی او از تولد دوباره نشأت می گیرد.
نخستین موعظه های نگاشته شده ی پطرس در اعمال رسولان (۳۷) و پولس در اعمال رسولان ۱۳: ۲۲ و ۳۳ و ۴۷، روشن می سازد که عهد داوودی، همراه با آنچه در مزامیر درباره ی مسیحا آمده، محقق شده است.(۳۸) پولس در تفسیر خود درباره ی مزامیر (۳۹) در اول قرنتیان، (۴۰) حضور مسیح را بر کرسی آسمانی نشان می دهد که بر هر دشمنی پیروز می شود و هیچ آموزه ی صریحی وجود ندارد که بگوید آن تخت را باید به زمین آورد؛ چون آن گونه که مسیحیان سنتی می گویند و در کتاب مقدس آمده است، پدر می گوید که آن تخت در آسمان است و پسر روی آن نشسته است تا دشمنانش را پای انداز خود سازد. از تعبیر «دشمنان» در مزامیر(۴۱) می فهمیم که مسیح، در قوم اسرائیل دشمنانی دارند.
آنان به عقیده ی منحرف جشن هزاره چسبیدند که به نظر می رسد برای حمایت از این عقیده، مرتکب هر گونه بی رحمی شوند؛ گر چه کتاب مقدس قاطعانه با آن مخالف باشد.
پی نوشت ها :
۱.لیکن اوّل ملکوت خدا و عدالت او را بطلبید که این همه، برای شما مزد خواهد شد (متی۶ :۳۳).
۲.متی۴ :۱۷ و ۱۳ :۱۱؛ اعمال رسولان ۱ :۳.
۳.متی ۲۱ :۴۳.
۴.ملکوت تو بیاید. اراده ی تو چنان که در آسمان است، بر زمین نیز کرده شود (متی۶ :۱۰).
۵.و به شما می گویم که بسا از مشرق و مغرب آمده، در ملکوت آسمان با ابراهیم و اسحق و یعقوب علیه السلام خواهند نشست (متی۸: ۱۱).
۶.A Concise Dictionary of Theology,p117.
۷.حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص ۱۲۸.
۸.رابرت هیوم، ادیان زنده جهان، ترجمه عبدالرحیم گواهی ، ص ۳۹۹.
۹.ادیان زنده جهان، ص ۴۱۲/ نیز ر.ک: معجم اللاهوتی الکتابی، مدخل ملکوت.
۱۰.Constantine.
۱۱.سیمون بارینگتون وارد، و…[دیگران]، ترجمه همایون همتی، مقدمه ای بر شناخت مسیحیت ، ۱۳۷۹ ، ص ۱۰۵ و ۱۰۶.
۱۲. متی ۴ :۸-۱۰.
۱۳.www. gospeltruth.net / scofield.htm.
۵۲.Scofield Reference Bible.
۱۴.یوحنا ۶ :۱۵
۱۵.از آن هنگام، عیسی علیه السلام به موعظه شروع کرد و گفت : توبه کنید؛ زیرا ملکوت آسمان نزدیک است (متی ۴ :۱۷).
۱۶.خداوند به موسی امر کرد که ماری برنجی ترتیب داد و آن را بر چوبی بلند کرد؛ به گونه ای که از همه جای اردوی بنی اسرائیل دیده می شد و اگر ماری کسی را می گزید و به آن مار برنجی نظر می افکند، از هلاکت می رست. عیسی مسیح نیز عمل خود را که برای اتمام آن آمده بود، بدان تشبیه فرمود (جیم هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۷۷۸).
۱۷.و همچنان که موسی مار را در بیابان بلند نمود، همچنین پسر انسان نیز باید بلند کرده شود تا هر که به او ایمان آرد، هلاک نگردد؛ بلکه حیات جاودانی یابد (یوحنا ۳: ۱۴-۱۵).
۱۸.متی ۲۱ : ۳۱-۳۲.
۱۹.اشعیا ۵۳ ۲؛ مزامیر ۱۶: ۸-۱۱؛مزامیر۱۱۰: ۱-۴.
۲۰.لیکن اول ملکوت خدا و عدالت او را بطلبید که این، همه برای شما مزد خواهد شد (متی ۶ :۳۳).
۲۱.متّی ۱۸ :۳.
۲۲.یوحنا ۳: ۳.
۲۳.اشعیا ۴۶: ۱۰.
۲۴.کارل یاسپرس، مسیح، ۱۳۷۳، ص ۱۲.
۲۵.«پادشاهی من از این جهان نیست» (یوحنا۱۸ :۳۵).
۲۶.و چه مقدار است عظمت بی نهایت قوت او نسبت به ما مؤمنان بر حسب عمل توانایی قوت او، که در مسیح عمل کرد…(افسسیان ۱ : ۱۹-۲۳).
۲۷.با استفاده از سخنان دکتر لگن هاوزن در مصاحبه با ایشان،۱۳۸۶/۱۰/۲۰، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
۲۸.از این جهت، خدا نیز او را به غایت سرافراز نمود و نامی را که فوق از جمیع نام هاست بدو بخشید تا به نام عیسی هر زانویی از آنچه در آسمان و بر زمین و زیر زمین است، خم شود و هر زبانی اقرار کند که عیسی مسیح خداوند است، برای تمجید خدای پدر (فیلیپیان ۲: ۹-۱۰).
۲۹.که آن را آن متبارک قادر وحید و مالک الملوک و ربّ الارباب در زمان معین به ظهور خواهد آورد…(اول تیموتاوس ۶ :۱۵-۱۷).
۳۰.پس عیسی پیش آمده، بدیشان خطاب کرده گفت: تمامی قدرت در آسمان و بر زمین، به من داده شده است (متی ۱۸ :۲۸).
۳۱.آن گاه دیوانه کور و گنگ را نزد او آوردند و او را شفا داد؛ چنان که آن کور و گنگ، گویا و بینا شد و تمام آن گروه در حیرت افتاده گفتند: آیا این شخص پسر داود نیست؟(متی ۱۲ :۲۳).
۳۲.اصل بعلزبول، بعلزبوب است (قاموس کتاب مقدس، ص ۱۸۳)
۳۳.متی ۱۲ : ۲۵-۲۷ همچنین (متی ۱۲ :۲۸) ببینید : لیکن هر گاه من به روح خدا دیوها را اخراج می کنم، هر آینه ملکوت خدا بر شما رسیده است.
۳۴.آنگاه دیوانه کور و گنگ را نزد او آوردند و او را شفا داد، چنان که آن کور و گنگ، گویا و بینا شد و تمام آن گروه در حیرت افتاده گفتند : آیا این شخص پسر داود نیست؟ (متی ۱۲ :۲۳).
۳۵.متی ۳ :۲.
۳۶.یوحنا ۱۸ :۳۵-۳۶.
۳۷.چون یحیی پیش از آمدن او تمام قوم اسرائیل را به تعمید توبه موعظه نموده بود. پس چون یحیی دوره ی خود را به پایان برد، گفت: مرا که می پندارید، من او نیستم؛ لکن اینک از من کسی می آید که لایق گشادن نعلین او نیم. ای برادران عزیز و ابنای آل ابراهیم و هر که از شما خدا ترس باشد، مر شما را کلام این نجات فرستاده شد (اعمال رسولان ۱۳ :۲۲-۲۶).
۳۸.مزامیر۲ و ۱۱۰ :۱.
۳۹.یهوه، به خداوند من گفت: به دست راست من بنشین! (مزامیر ۱۱۰ :۱).
۴۰.مادامی که همه ی دشمنان را زیر پاهای خود ننهد، می باید او سلطنت بنماید. دشمن آخر که نابود می شود، موت است (اول قرنتیان ۱۵ : ۲۴-۲۶).
۴۱.تا دشمنانت را پای انداز تو سازم (مزامیر ۱۱۰: ۲).
?.وارثان وعده
اسکوفیلد درباره ی بند آخر رومیان (?) می گوید در کتاب مقدس هیچ آموزه ای نیست که ثابت کند مسیحیان فعلی، وارث وعده ی برگزیده بودن یهود باشند. مسیحیان، ذریه ی روحانی ابراهیم علیه السلام و شریکان فیض معنوی عهد ابراهیم علیه السلام هستند؛ ولی اسراییل به عنوان قوم دنیایی خدا، همیشه بزرگ ترین ستایش ها و جایگاه خودش را داراست. اسکوفیلد درباره ی بند آخر رومیان (?) بیان می کند که مطابق پیش گویی ها، اسراییل، دوباره از همه ی اقوام گردهم می آیند، به سرزمین خودشان باز می گردند و بازگردانده می شوند و هنوز بزرگ ترین تجلیل و شکوه خود را داراست.
مسیحیان منتقد از جمله چارلز گیلبرت و ستون در پاسخ می گویند که این هزاره، هزاره ی فریسیان است نه کتاب مقدس. این بیان با پیش گویی های صریح خودِ عیسی علیه السلام در تضاد است. تنها امید اسراییل، فصل یازده رومیان است. پولس می گوید که آنها به سبب بی ایمانی، مطرود بودند؛ بلکه بند ۲۳ می گوید: «و اگر ایشان نیز در پی بی ایمانی نمانند، باز پیوند خواهند شد؛ زیرا خدا قادر است که ایشان را بار دیگر بپیوندد». فرجام بد اسراییل را در ارمیا (۳) ببینید.
اسراییل، پس از آنکه جسم شد، دیگر وارث خدا نیست و هرگز نخواهد بود؛ «گوشت و خون نمی تواند وارث ملکوت خدا باشد».(۴) می گوید: «میراث نخواهد یافت…».(۵) منظور این است که اسراییل حقیقی و معنوی، وارث ملکوت خداست، نه اسراییل جسمانی. همچنین، می توانید دوم تیموتاوس۱ :۶-۱۰ را ببینید.
نقد دیگرآنان این است که مزامیر ۱۱۰ :۱ می گوید : «به دست راست من بنشین تا دشمنانت را پای انداز تو سازم». در اول تواریخ درباره ی تخت حضرت سلیمان علیه السلام چنین می خوانیم: «پس سلیمان بر کرسی خداوند نشسته بجای پدرش داود، پادشاهی کرد و کامیاب شد و تمامی اسرائیل او را اطاعت کردند».(۶) این کرسی که کرسی یهوه است در همه زمان ها بوده و اکنون عیسی علیه السلام در آسمان، روی آن نشسته است. این کرسی و ملکوت خداست و خدا وعده داده است که عیسی علیه السلام برای همیشه آنجا باشد.(۷) این کرسی در اول تواریخ (۸)، و دوم سموییل نیز کرسی ابدی داود خوانده شده است.
بررسی تدبیرگرایی اسکوفیلد
تدبیرگرایی یا به تعبیر دیگر، تقدیرگرایی، نظام الهیاتی است که بیش از دویست سال از عمر آن نمی گذرد.(۹) این مکتب معتقد است که نشانه های آمدن دوباره ی مسیح، به صراحت در کتاب مقدس شرح داده شده است و می توان آنها را با حوادث جاری بین المللی تشخیص داد. این الهیات را در انگلیس، داربی و در آمریکا، اسکوفیلد رواج دارند. کتاب مقدس مرجع اسکوفیلد می گوید که خدا به دو قوم علاقه ی ویژه ای دارد: قوم یهود، که گفته است باید مسیر زمینی و ملت مسیحی، که باید مسیر آسمانی باشد.(۱۰) نقدهای فراوان به تدبیر گرایی اسکوفیلد وارد شده است که در اینجا به برخی از آنان اشاره می شود:
أ)تفسیر لفظی کتاب مقدس
چنان که خواهیم خواند، یکی از این نقد ها درباره ی تفسیر متن کتاب مقدس است که بر اساس نظر و سلیقه ی خواننده انجام می شود. استناد اساسی تدبیرگرایی (یا مشیت گرایی الاهی)، مربوط به ترجمه ی دوم تیموتاوس ۲ :۱۵ است که پولس به تیموتاوس می گوید: «… کلام خدا را به خوبی انجام می دهد».(۱۱) اسکوفیلد، این آیه را عنوانی قرار می دهد برای نخستین کتابش که در دفاع از این روشِ «تقسیم» کتاب مقدس در مشیت های جداگانه نوشته است.
استفان سایزر(۱۲)، استاد دانشگاه لندن، اسقف کلیسای ویرجینیا واتر، و از جمله صاحب نظران در موضوع مسیحیت صهیونیستی است که آثار پژوهشی مهمی در این زمینه دارد. او در چند دانشگاه داخل کشور به سخنرانی پرداخته است. همچنین، ماهنامه ی موعود مقالاتی از این استاد و پژوهشگر انگلیسی را به چاپ رسانده و با وی گفت و گویی اختصاصی انجام داده است. سایزر چنان که خود می گوید، به دنبال به چالش کشاندن هم کیشان خودش است.(۱۳)
او در مقاله ی تدبیرگرایی می گوید: چارلزریری (۱۴) (۱۹۲۵م)، نویسنده و متأله مسیحی، در کتاب تدبیرگرایی امروز (۱۵) تأکید می کند که مکتب مشیت گرایی به طور جدی بر تمایز میان اسراییل و کلیسا تأکید می کند و معتقد است که این تمایز، زاییده ی نظام هرمنوتیکی است که معمولاً تفسیر لفظی نامیده می شود. همچنین، معقتد است که اراده (جلال) خدا، زیربنای حوادث جهان است. برای فرد تدبیرگرای بنیادگرا، برنامه رستگار شناسی یا نجات خدا، تنها یک برنامه نیست؛ بلکه یکی از اهداف خداست که در برنامه ی کلی جلال خودش قرار داده است.(۱۶)
بنابر نظر مفسران غیر تدبیرگرا، مشکل اصلی تدبیرگرایی به تفسیر کتاب مقدس مربوط می شود؛ یعنی آنان چیزی را که به لحاظ بافت و سیاق جمله، باید تحت اللفظی تفسیر کنند، به طور تمثیلی تفسیر کرده و آنچه را که باید به طور تمثیلی تفسیر نمایند، تحت اللفظی تفسیر می کنند. آنان معتقدند که پیش گویی درباره ی آینده به ندرت مشروط است. تفسیر آنان از کتاب مقدس، در حقیقت مفسر محور و «تفسیر به رأی و تحمیل نظریه بر متن» (۱۷) است، نه «تفسیر و استخراج و استنباط بر اساس قواعد ادبی و فقهی».(۱۸) برای نمونه، بر اساس تفسیر غالب تدبیرگرایانه از مکاشفه، مقیاس اورشلیم جدید را به طور تحت اللفظی تفسیر می کنند (که ۱۴۰۰ مایل است)؛ اما صرف نظر از تأیید متن، برای خیلی از تدبیرگرایان (نه همه ی آنها) روشن شده است که هفت شهر آسیا، هفت دوره ی تاریخ کلیسا را نشان می دهد؛ در حالی که باید همین متن را نیز به طور لفظی (هفت شهر آسیا) تفسیر کنند، نه تمثیلی. پس تفسیر تحت اللفظی برای آنان گزینشی است.
بر اساس تفسیر لفظی کتاب مقدس، حتی صهیون نیز به طور لفظی تفسیر می شود؛ در حالی که مذهب کاتولیک با تأکید بر نظریه ی کشیش آگوستین، معقتد است آنچه درباره ی کشور خدا در کتاب مقدس آمده است، در آسمان قرار دارد، نه در زمین؛ همچنین، قدس و صهیون محل های زمینی اسکان یهود نیستند؛ بلکه در آسمان قرار دارند و به روی همه ی مؤمنان گشوده اند.(۱۹)
ب)پادشاهی و نجات اسراییل
تدبیرگرایان عقیده دارند که در عهد عتیق و عهد جدید نقل قول های زیادی هست که بیان می کنند اسراییل روزی به سوی خداوند بر خواهد گشت و آنان بیش از غیرتدبیرگرایان، این نقل قول ها را به طور تحت اللفظی تفسیر می کنند.
در اعمال رسولان (۲۰) آمده است پس از رستاخیز مردگان توسط خداوند، حتی رسولان، منتظر اویند تا به طور لفظی و ظاهری، پادشاهی اسراییل را بازگرداند. تدبیرگرایان معتقدند که برای ما مهم است که خدا هرگز پادشاهی اسراییل را ـ که باید روزی برگردانده شود ـ رد نمی کند. بنابراین، عموماً عقیده دارند که پادشاهی اسراییل، واقعاً به تأخیر افتاده است و برای همیشه، کنار گذاشته نمی شود. تدبیرگرایان بر این باورند که روزی عبارت رومیان ۱۱ :۲۶ محقق خواهد شد و همه ی اسرائیل نجات خواهند یافت (۲۱) و سرانجام، خدا ملکوت را به اسراییل باز می گرداند؛ درست مانند رسولان که منتظر تحقق آن هستند.(۲۲) در آن زمان، پس از آنکه این تعبیر زکریا (۲۳) «بر خاندان داود و بر ساکنان اورشلیم… برای من، مثل نوحه گری برای پسر یگانه ی خود، نوحه گری خواهند نمود و مانند کسی که برای نخست زاده ی خویش ماتم گیرد. برای من ماتم تلخ خواهند گرفت» (۲۴) محقق شد، تدبیرگرایان عقیده دارند که اشعیا (۲۵)، مکیاه (۲۶) و زکریا (۲۷) و مکاشفه (۲۸) نیز به طور لفظی محقق می شوند.
همچنین، معتقدند چنان که اسراییل و یهودا در میان امت ها لعن شده اند، همچنان روزی مورد برکت قرار خواهند گرفت؛ چون حزقیال: «چنان که شما، ای خدایان یهود و ای خاندان اسرائیل، در میان امت ها مورد لعنت شده اید، همچنان شما را نجات خواهم داد تا مورد برکت بشوید؛ پس مترسید و دست های شما قوی باشد… همچنین، در این روزها رجوع نموده قصد خواهم نمود که به اورشلیم و خاندان یهودا احسان نمایم. پس ترسان مباشید.»(۲۹)
به دنبال این نقل قول، خدا وعده می دهد که بسیاری از افراد و امت های عظیم، یهوه را در اورشلیم خواهند طلبید: «قوم های بسیار و امت های عظیم خواهند آمد تا یهوه صبایوت را در اورشلیم بطلبند واز خداوند مسئلت نمایند. یهوه صبایوت چنین می گوید: در آن روزها ده نفر از همه ی زبان های امت ها به دامن شخص یهودی چنگ زده متمسک خواهند شد و خواهند گفت: همراه شما می آییم؛ زیرا شنیده ایم که خدا با شماست».(۳۰)
پی نوشت ها :
۱.می گویم: آیا خدا قوم خود را رد کرد؟ حاشا؛ زیرا که من نیز اسرائیلی از اولاد ابراهیم، از سبط بنیامین هستم. خدا قوم خود را که از قبل شناخته بود ردّ نفرموده است.(رومیان ۱۱ : ۱-۶).
۲.و همچنین همگی اسرائیل نجات خواهند یافت؛ چنان که مکتوب است که از صهیون نجات دهنده ظاهر خواهد شد و بی دینی را از یعقوب خواهد برداشت (رومیان ۱۱ :۲۶).
۳.لهذا اینک من شما را بالکلّ فراموش خواهم کرد و شما را با آن شهری که به شما و به پدران شما داده بودم، از حضور خود دور خواهم انداخت و عار ابدی و رسوایی جاودانی را که فراموش نخواهد شد، بر شما عارض خواهم گردانید (ارمیا ۲۳ : ۳۹-۴۰) خداوند می گوید درباره ی گناهان شما و گناهان پدران شما با هم که بر کوه ها بخور سوزانیدید و مرا بر تل ها اهانت نمودید. پس جزای اعمال شما را اول به آغوش ما خواهم رسانید… شما را به جهت شمشیر مقدّر ساختم و جمیع شما برای قتل خم خواهید شد؛ زیرا که چون خواندم جواب ندادید و چون سخن گفتم نشنیدید وآنچه را که در نظر من ناپسند بود به عمل آوردید و آنچه را که نخواستم برگزیدید. (اشعیا۶۵: ۱-۱۵).
۴.قرنتیان ۱۵ :۵۰.
۵.کتاب چه می گوید کنیز و پسر او را بیرون کن؛ زیرا پسر کنیز با پسر آزاد میراث نخواهد یافت.(غلاطیان ۴ :۲۱-۳۰).
۶.تواریخ ۲۹: ۲۳.
۷.در خانه و سلطنت خودم تا ابد پایدار خواهم ساخت و کرسی او استوار خواهد ماند تا ابدالآباد (اول تواریخ ۱۷ :۱۴).
۸.خداوند … پسرم سلیمان را برگزیده است تا بر کرسی سلطنت خداوند بر اسرائیل بنشیند (اول تواریخ ۲۸ :۵) و نیز دوم سموییل ۷ : ۵-۱۶.
۹.سید امیر حسین اصغری، یدالله: چرا ایالات متحده برای اسراییل از منافع خویش می گذرد؟ ص۵۳ و ۱۵۷.
۱۰.Forcing god’s hand, p. 154.
۱۱.عبارت انگلیسی ترجمه بالا چنین است (Rightly dividing the word of truth)؛ این ترجمه از ترجمi d کتاب مقدس چاپ انجمن کتاب مقدس ایران گرفته شده است؛ ولی در ترجمه ی تفسیری آن آمده است: بدان کلام خدا چه می گوید و چه معنا دارد. اسکوفیلد از واژه Dividing استفاده کرده و تاریخ را به بخش های متعدد تقسیم نموده است.
۱۲.Steven sizer.
۱۳.مسیحیت صهیونیستی از نظر تا عمل، گفتگو با استفان سایزر، ترجمه فاطمه شفیعی، موعود، ش ۸۲، آذر ۱۳۸۶، ص ۶-۱۱.
۱۴.Charles Ryrie.
۱۵.Dispensationalism Today.
۱۶.www.informationclearinghouse.info/article4531.htm.
۱۷.Eisegesis.
۱۸.Exegesis.
۱۹.کلید فهم سیاست آمریکا، پیشگویی ها و آخرالزمان ،۱۳۸۴،ص۲۱.
۲۰.پس آنانی که جمع بودند، از او سؤال نموده گفتند : خداوندا آیا در این وقت ملکوت را بر اسرائیل باز برقرار خواهی داشت؟بدیشان گفت: از شما نیست که زمان ها و اوقاتی را که پدر در قدرت خود نگاه داشته است، بدانید؛ لیکن چون روح القدس بر شما می آید قوّت خواهید یافت و شاهدان من خواهید بود در اورشلیم و تمامی یهودیّه و سامره و تا اقصای جهان (اعمال رسولان ۱ : ۶-۸).
۲۱.پس می گویم: آیا لغزش خوردند تا ببافتند ؟ حاشا بلکه از لغزش ایشان نجات به امّت ها رسید، تا در ایشان غیرت پدید آورد. رومیان ۱۱ :۱۱ را ببینید.
۲۲.رسولان ۱ :۶-۸.
۲۳.پس آنانی که جمع بودند، از او سؤال نموده گفتند: خداوندا آیا در این وقت ملکوت را بر اسرائیل باز برقرار خواهی داشت؟ بدیشان گفت: از شما نیست که زمان ها و اوقاتی را که پدر در قدرت خود نگاه داشته است، بدانید (زکریا ۱۲ :۱۰).
۲۴.زکریا ۱۲ :۱۱.
۲۵. … شریعت از صهیون و کلام خداوند از اورشلیم صادر خواهد شد (اشعیا۲ :۲-۴).
۲۶. ۴ : ۱-۳.
۲۷. ۱۴: ۱۶.
۲۸. ۲۰: ۲-۶.
۲۹.حزقیال ۸ : ۱۳-۱۵.
۳۰.زکریا ۸ :۲۲-۲۳.
ج)مشروط بودن و عده های بنی اسراییل
استفان سایزر می گوید: وعده هایی که به بنی اسرائیل داده شده است، مشروط به گذراندن تعالیم مسیح اند و نیازی به معبد و قربانی کردن ندارند و سرزمین وامتیاز برگزیدگی، متعلق به همه ی کسانی است که مسیح را درک و بر اساس رضای خداوند عمل کنند. وعده های خداوند به یهود، از مسیح می گذرد و سپس برای همه ی مردم ثمربخش می شوند.(۱)
تثنیه یادآوری می کند که وعده های خدا مشروط به ایمان و فرمان برداری اند.(۲)
حقیقت مشروط پیشگویی ها، صریحاً در ارمیا (۳) با کاربرد مستقیم برای قوم خدا در یهودیه و اورشلیم (۴) بیان شده است. این مطلب، همچنین موضوع کل کتاب یونس است. هم ارمیا و هم یونس علیهما السلام بیان می کنند که پیشگویی ها، حتی وقتی که شرط صریحاً بیان نشده باشند، می توانند مشروط باشند. پیشگویی های دیگر که بدون شرط بیان شده اند؛ همگی مشروط اند.(۵)
پولس در بند آخر غلاطیان۳ می گوید که هیچ یهودی یا یونانی در مسیح نیست؛ بلکه فقط کسانی که به مسیح ایمان داشته باشند؛ (۶) زیرا در مسیح عیسی علیه السلام نه ختنه چیزی [مهم] است و نه نامختونی، بلکه خلقت تازه. و آنانی که به این قانون رفتار می کنند، سلامتی و رحمتی بر ایشان باد وبر اسرائیل خدا. پس از این، هیچ کس مرا زحمت نرساند؛ زیرا که من در بدن خود، داغ های خداوند عیسی را دارم.(۷)
د)تفسیر منحرف از پیشگویی های کتاب مقدس
نقد دیگر بر تدبیرگرایان این است که آنان ادعا می کنند از آنچه در ذهن خدا می گذرد، آگاه اند! تصور کنید که حامیان خداشناسی آرماگدون و دیگر پیشگویی های کتاب مقدس، سیاست مداران را تحریک کنند تا خواسته های تدبیرگرایان را محقق نمایند. در آن زمان است که بدون توجه به ارزش جان انسان ها و حفظ محیط زیست، اولین کلید جنگ های هسته ای زده می شود و میلیون ها انسان بی گناه کشته می شوند. آنان که این گونه در تحقق پیشگویی های کتاب مقدس درباره ی آخر الزمان تعجیل می کنند، چگونه می توان تضمین کرد که در آغاز جنگ جهانی و هسته ای بر ضد بشریت پیش گام نباشند؟ اگر پیشگویی های کتاب مقدس برای آنان امری قطعی باشد ـ که در نظر آنان این گونه است ـ برای تسریع در تحقق چنین کاری که آن را اراده ی خداوند می دانند، دست به هر کاری خواهند زد. گریس هالسل سخنی را از لانگ ـ که مدیر تحقیقات انستیتوکریستیک است و این مؤسسه هیچ تعصبی درباره ی مسیحیان، یهودیان و مسلمانان ندارد ـ نقل می کند و می گوید: طرف دار عقیده تدبیرگرایی، کتاب مقدس را مانند یک سالنامه، مطالعه و آینده را پیش گویی می کند.(۸) این عقیده، تهدید بزرگی برای بشریت است که در آن، جان بیش از پنج میلیارد انسان، بی ارزش تلقی می شود.
هـ )دشمنی با سامیان
عقیده به حکومت هزارساله ی مسیح یا هزاره گرایی، پیوند ناگسستنی با تدبیرگرایی دارد و برپایی حکومت هزارساله، یکی از تدبیرگرهای پیش گویی شده ی تدبیرگرایان است. در این مورد، کلیسای کاتولیک از همان آغاز به خطر اعتقاد هزاره گرایی پی برد؛ زیرا این اعتقاد، یهودی زده و شرک آلود است. آگوستین نیز از این عقیده ی تاریخ ستیز دوری جست. در اندیشه ی او، کلیسای کاتولیک همان ملکوت مسیح و تحقق هزاره است. بازگشت مسیح که تحقق آن حتمی است، در خارج از زمان و در روز قیامت است. استمرار عقیده به هزاره، افزون بر اینکه نتیجه ی دشمنی با کلیساست، شکل فاشیستی افراطی نیز دارد. او درصدد است تا همه ی عناصر بیگانه حتی یهود نیز پاک سازی شوند و از این رو، از یهود نفرتی بسیار عمیق دارد.(۹)
هزاره گرایان و مبلغان عقیده ی آرماگدون (۱۰)، دشمنان سامیان اند. فالول و دیگر تدبیرگرایان، درباره ی یهود با تحقیر سخن می گویند؛ چون پشتیبانی افرادی مانند فالول و همفکران او از دولت اسراییل، در راستای همدردی با یهود نیست؛ بلکه خواهان تشکیل حکومت در جایی هستند که مکان ظهور و فرود مسیح علیه السلام است. برای نمونه، تدبیرگرایی اعتقاد دارد که حتی کار هیتلر نیز در راستای تحقق پیش گویی های کتاب مقدس است. با این حال، چگونه تدبیرگرایان می توانند با هم وطنان خود اظهار دوستی کنند؟!
ایراد دیگر تدبیر گرایان این است که آنان قاطعانه ادعا می کنند آنچه را که در ذهن خداوند می گذرد، درک می کنند و برگزیدگی را تنها برای اندکی از افراد بشر در نظر می گیرند.
در نظر تدبیرگرایان، عقیده به جبر یا قضا و قدر تاریخی درباره ی زشتی ها و فساد در جهان، به گونه ای است که انسان ها نمی توانند هیچ تغییری در آن ایجاد کنند. رهبران آنان به خدای خشن و جنگاور بشارت می دهند. خواست خدا را جنگ می دانند نه صلح. ولی جان کروسان (۱۱) در کتاب ولادت مسیح می گوید که آموزه های اصلی مسیح، مبارزه با خشونت و آموزش برابری اجتماعی بوده است.
در مواعظ جری فالول (۱۲)، تام های (۱۳)، جان هاگی (۱۴) و دیگر تدبیر گرایان، نامی از عشق به مسیح و موعظه ی کوه برده نشده است. آنان معتقدند که خداوند، چهارده میلیون یهودی را همراه با یک میلیارد مسیحی در طرح نجات قرار داده است؛ ولی پنج میلیارد انسان دیگر در برنامه ی نجات خدا جایگاهی ندارند.(۱۵)
تدبیرگرایان، تلاش های انسانی برای صلح را تضعیف می کنند و یا حتی مانع آن می شوند؛ چون عقیده دارند که افزایش جنگ و گرسنگی امری پیش بینی شده و اجتناب ناپذیر است. برخی تدبیرگرایان تصور می کنند که سازمان های بین المللی صلح، زمینه را برای حکومت ضد مسیح آماده می کنند؛ در حالی که سنت مسیحی بر این عقیده است که پیروزی نهایی مسیح علیه السلام که نوعی عطیه ی الاهی است و صلح را برای همه ی انسان ها به ارمغان می آورد، با تلاش های انسانی به دست خواهد آمد. مانمی توانیم زمان این حادثه ی عظیم را پیش بینی کنیم؛ چون جزو اسرار الاهی است.(۱۶) در نظر مسیحیت، کلیسا با ایمان منتظر است و می داند که پیروزی نهایی با مسیح است؛ چون خودش فرموده است: «خاطر جمع دارید؛ زیرا که من بر جهانم غالب شده ام»(۱۷ و ۱۸)
و) خشونت گرایی در عقیده مسیحیت صهیونیستی
مسیحیان بر این عقیده اند که در آموزه های سست مسیحیت صهیونیستی، تشویق به جنگ و خشونت بسیار دیده می شود. دوره ی فلاکت، جنگ های آرماگدون، نجات تعداد محدودی از مردم جهان و… همه، حکایتگر روح خشونت گرای مسیحیان صهیونیست است. این افراد چگونه می توانند خود را پیرو مسیح و یا حتی جماعت کلیسا بدانند که در آخر الزمان نجات می یابند؟
در کتاب مقدس می خوانیم که ویژگی های کلیسا یا قوم خدا این است که اعمال خداپسندانه انجام دهند. حضرت عیسی علیه السلام می فرماید «شما نمک جهانید» (۱۹)؛ اگر نمک وظیفه اش را انجام ندهد بی ارزش می شود. باز می فرماید «شما نورعالمید» (۲۰)؛ چراغ پنهان نمی ماند؛ بلکه می درخشد. شما باید کار نیک انجام دهید تا پدر آسمانی، شما را تمجید کند.(۲۱) حضرت عیسی علیه السلام با اشاره به یک مأموریت بزرگ فرمود: «پس رفته همه امت ها را شاگرد سازید». خداوند از بدن یهود، یعنی کلیسا می خواهد که رشد کند (۲۲) و کلیسایی که رشد نکند سالم نیست. کلیسا باید خبر خوش اعلام کند.(۲۳) آیا خبر خوش و تعلیمات کلیسا، جنگ و خون ریزی علیه بشریت است ؟ ده فرمان (۲۴) حضرت موسی علیه السلام که همه، نشان ترحم و انسان دوستی است، برای آنان گران است؛ ولی جنگ و جنایت و نسل کشی گران نیستند؛ بلکه احکام بشر دوستانه اند!
پس رفته، همه ی امت ها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم اَب و ابن و روح القدس تعمید دهید و ایشان را تعلیم دهید که همه ی اموری را که به شما حکم کرده ام، حفظ کنند و اینک من هر روزه تا انقضای عالم، همراه شما می باشم.(۲۵)
انسان مسیحی بر اساس عقیده ای که دارد، باید از خود بپرسد: اکنون که این کلام عیسی علیه السلام به ما رسیده و دستور داده است تا از همه ی احکامی که او به شاگردانش تعلیم داده بود، نگهداری کنیم، آیا نباید به خداوند پاسخ مثبت دهیم و آمادگی خود را اعلام نماییم!؟
اسکوفیلد مدعی است که عیسی علیه السلام احکام گران و سخت گیری های بی رحمانه ای دارد؛ در حالی که در کتاب مقدس می خوانیم: «زیرا همین است محبّت خدا که احکام او را نگاه داریم و احکام او گران نیست».(۲۶) ولی حتی ده فرمان موسی نیز نمی تواند گران تلقی شود؛ برای آنکه انسان باید با خدا صادق باشد و از سفسطه و دغل دور شود و این گران و سخت نیست. انسان باید به خدا احترام بگذارد یا آنکه نام او را با احترام یاد کند. آیا اگر انسان از شهادت دروغ به همسایه اش خودداری کند، کار رنج آوری است؟ اینکه انسان نباید زنا کند، یا به اموال و چیزهایی که برای او نیست طمع نورزد، آیا احکام بی رحمانه ای است؟ ولی می بینیم که این احکام در اندیشه ی اسکوفیلد بی رحمانه اند! در حالی که با نگاه به متن یوحنا (۲۷) در می یابیم که هیچ نشانه ای از بی رحمی در رفتار خداوند با یهود دیده نمی شود و یقیناً در موعظه ی کوه، هیچ گونه سخت گیری وجود ندارد.(۲۸) انسان متدین مسیحی حق دارد بپرسد که آیا موعظه ی عیسی علیه السلام سخت گیرتر است یا موعظه ی تلویزیون های انجیلی و موعظه ی مورد نظر مسیحیت صهیونیستی؟ این موعظه ها اکنون با کمک جیمی سواگارت (۲۹) و جیم بیکر (۳۰) در تلویزیون (ایستگاه تلویزیونی موعظه ی انجیلی) و شبکه ی پی .تی .ال وبرنامه های ساعت بشارت انجیل کهن، به ملت آمریکا ارائه می شود و با تبلیغ جنگ و خشونت و تلاش برای پایان دادن جهان، برنامه های سیاسی آینده ی صهیونیست ها و آمریکایی ها را بیان می کنند.
گریس هالسل نیز به این آموزه ی عجیب مسیحیت صهیونیستی اشاره می کند و می گوید که من تعجب می کنم چگونه کلاید می پذیرد که کسی در انجیل، خداوند را خدای انتقام و کینه ببیند و در عین حال، به خدای عشق و محبت هم برسد ؟ مسیح در پیام های خود، از ما دعوت می کند که سلاح را از خود دور کنیم و تسلیم شویم و مانند کودکان ، کوچک و بخشنده باشیم.(۳۱)
بنابراین، آنچه درباره ی عقاید جریان مسیحیت صهیونیستی و پیروان اسکوفیلد گفتیم، همه، حکایت گر روح خشونت گرای آنان است. این افراد چگونه می توانند خود را پیرو مسیح و یا حتی جماعت کلیسا بدانند که در آخر الزمان نجات می یابند؟
عیسی علیه السلام بشارت دهنده ی زندگی بود و به ما آموخت که با صلح می توانیم به زندگی برسیم. مطمئناً عقیده ی تنها جنگ، برخاسته از خداگرایان کلیسای کاتولیک روم است، نه کتاب مقدس. کتاب مقدس به ما می گوید: از یوغ ستم آزاد شویم.(۳۲)
پی نوشت ها :
۱.مسیحیت صهیونیستی از نظر تا عمل، گفتگو با استفان سایزر، ترجمه فاطمه شفیعی، موعود، ش ۸۲ ، آذر ۱۳۸۶، ص ۶-۱۱.
۲.تثنیه ۲۸ : ۵۸-۶۴.
۳.اگر ایشان در نظر من شرارت ورزند و قول مرا نشنوند، آن گاه از آن نیکویی که گفته باشم که برای ایشان بکنم، خواهم برگشت (ارمیا ۱۸ :۱-۱۰).
۴.و خداوند مرا گفت بلایی از طرف شمال بر جمیع سکنه این زمین منبسط خواهد شد.(ارمیا ۱: ۱۱-۱۷)
۵.مانند دوم سموییل ۱۲ : ۱۴-۲۳
۶. www.spirtus-temporis .com/dispensationalism/ biblical-arguments-in-favor-of-Dispensationalism.html.
۷.غلاطیان ۶ :۱۶.
۸.گریس هالسل، تدارک جنگ بزرگ، ۱۳۷۷ ، ص ۷۳.
۹.عبدالوهاب المسیری، دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ج۶، صص ۱۵۲-۱۵۴.
۱۰.آرمگدون یا حارمجدون نام تپه ی بزرگی در شمال فلسطین است. اصل این کلمه، حارمجیدو (یا حارمگیدو) است و این واژه ، تنها یک بار در کتاب مقدس و در کتاب مکاشفه ی یوحنا ۱۶ :۱۶ به کار رفته است. برخی قایل اند که نام محلی در کنعان باستان، احتمالاً همان شهر مجدو (به فتح اول و کسر دوم و تشدید سوم) یوشع ۱۲: ۲۱ در اسرائیل کنونی است که براساس مکاشفه ی یوحنا ۱۶ :۱۶ جنگی عظیم در این شهر روی داد (نوم، چامسکی، مثلث سرنوشت، ۱۳۷۱ ، ص ۵۹۵. در قاموس کتاب مقدس نیز آمده است: «مجد» و «مجّدون» محل سپاه شهر «منسّی»، واقع در مرز و بوم «یسّاکار»، پیشتر ملک کنعانیان بود و یوشع این شهر را با دهات آن فتح کرد. مدت طولانی بسیاری بر آن بودند که «مجدّو» همان «لجّون» است (جیمز هاکس ، قاموس کتاب مقدس ، ص ۷۸۴).
۱۱.John Crossan.
۱۲.جری فال ول (Jerry Falwell)، کشیش آمریکایی و واعظ انجیلی، یکی از سردمداران مسیحیت صهیونیستی و دانش آموخته ی دانشکده ی انجیل بابتیست در سال ۱۹۵۶م از جمله کسانی که به اسلام و پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله اهانت کرده است.
۱۳.Tim LaHhaye.
۱۴.پاستور جان هاگی از رهبران صهیونیسم مسیحی در آمریکا و نویسنده ی کتاب جنگ برای بیت المقدس است.
۱۵.سید امیر حسین اصغری، یدالله: چرا ایالات متحده برای اسراییل برای اسراییل از منافع خویش می گذرد؟ ص ۱۵۳-۱۵۷.
۱۶.دانلرج. میلر، ماهیت و مأموریت کلیسا ، ص ۵۲ و ۵۸.
۱۷.همان ، ص ۵۲.
۱۸.یوحنا ۱۶ :۲۳.
۱۹.متی ۵ :۱۳.
۲۰.متی ۵ :۱۴.
۲۱.شما نور عالمید شهری که بر کوهی بنا شود، نتوان پنهان کرد و چراغ را نمی افروزند تا آن را زیر پیمانه نهند؛ بلکه تا بر چراغدان گذارند. آن گاه به همه ی کسانی که در خانه باشند، روشنایی می بخشد. همچنین، بگذارید نور شما بر مردم بتابد، تا اعمال نیکوی شما را دیده، پدر شما را که در آسمان است، تمجید نمایند (متی ۵ :۱۶-۱۸).
۲۲.و به سر متمسک نشده که از آن، تمامی بدن به توسط مفاصل و بندها مدد یافته و با هم پیوند شده، نمو می کند، به نموی که از خداست (کولسیان ۲ :۱۹).
۲۳.کلیسا، ص ۱۰۱/ متی ۲۸ :۱۹ / مرقس ۱۶: ۱۵.
۲۴.خلاصه ی ده فرمان به این شرح است : ۱.برای خود خدایی جز من نگیرید؛ ۲.به بت سجده نکنید؛ ۳.نام خدا را به باطل نبرید؛ ۴.شنبه را گرامی بدارید؛ ۵.پدر و مادر خود را احترام کنید؛ ۶.کسی را به قتل نرسانید؛ ۷.زنا نکنید؛ ۸.دزدی نکنید؛ ۹.بر همسایه شهادت دروغ ندهید؛ ۱۰.به مال و ناموس همسایه طمع نورزید.
۲۵.متّی ۲۸: ۱۸-۲۰.
۲۶.اول یوحنا ۵ :۳.
۲۷. ۸ :۱-۱۱.
۲۸.www. gospeltruth.net / scofield.htm.
۲۹.Jimmy Swaggart.
۳۰.Jim Bakker.
۳۱.گریس هالسل، تدارک جنگ بزرگ، ص ۶۹.
۳۲.سید امیر حسین اصغری، صهیونیزم مسیحی، روزنامه جمهوری اسلامی ، ش ۷۹۵۱ ، تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۵.
نگاهی به نقد مسیحیت صهیونیستی از دیدگاه اسلام
پیش از ورود به بحث، لازم است این نکته را یادآوری کنیم که نویسندگان مسلمان کمتر به نقدهای دینی والاهیاتی اندیشه ی مسیحیت صهیونیستی پرداخته اند و هیچ منبع قابل توجهی در این موضوع یافت نمی شود. بیشتر نقدها که بسیار ارزشمند نیز هستند، رنگ سیاسی دارند. برخی از اندیشور مسلمان ایرانی که این جریان را نقد کرده اند یا به گونه ای در این موضوع به صورت تحقیق یا ترجمه، قلم فرسایی نموده اند، عبارت اند از: آقایان حیدر رضا ضابط، سید امیر حسین اصغری، مرتضی شیرودی، سپهر دانش، علی فهیم دانش، نصیر صاحب خلق، فاطمه ی شفیعی سروستانی، قبس زعفرانی، مهدی بیژنی و هادی افقهی. ترجمه یا نوشته های این نویسندگان محترم در کتاب ها، مجلات، روزنامه ها و پایگاه های اینترنتی در دسترس است و برای جلوگیری از طولانی شدن مطلب، از بیان منابع خودداری می کنیم.
همچنین، نقادان عرب زبان مسلمان نیز با انجام مصاحبه ها یا نوشتن مقاله و کتاب، این جریان مسیحیت صهیونیستی را نقد و بررسی کرده اند. تعدادی از این افراد عبارت اند از: رضا هلال، محمد صالح مفتاح، جعفر هادی حسن، محمد السعید إدریس، محمد ابراهیم الشربینی، محمد سماک، احمد رفعت، سمیر مرقص، شیخ شفیق جرادی (مدیر شیعی مرکز بررسی های اسلامی معارف فلسفی) و دکتر شیخ محمد الصیام (رئیس سنی مذهب دانشگاه اسلامی غزه در فلسطین اشغالی).
ما در اینجا با توجه به اینکه می دانیم عقاید مسیحیت صهیونیستی، آمیخته ای از آموزه های افراطی مسیحیت است و ابطال هر یک از آنها به ابطال مسیحیت صهیونیستی می انجامد، به طور خلاصه، نقدهای برگرفته از اندیشه ی اسلامی را که قابل ارائه هستند نیز مطرح می کنیم. در این زمینه، اگر بخواهیم از نظر اسلام، جریان مسیحیت صهیونیستیِ وابسته به اندیشه های اسکوفیلد را نقد کنیم، باید جهات گوناگونی را در نظر بگیریم و چون مجال تفصیل سخن در اینجا وجود ندارد، به ناچار به اختصار بدان ها اشاره می کنیم:نژاد پرستی و خودبرتر بینی
عقیده های مسیحیت صهیونیستی برگرفته از حس نژاد پرستی یهود و خودبرتر بینی آنان است. یهودیان خود را فرزندان خدا و در برابر، مسیحیان نیز مسیح را فرزند خدا می شمردند. چنان که در قرآن کریم نیز به برخی از اختلاف های بین یهودیان و مسیحیان که ناشی از این تفکر است، اشاره شده: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصاری نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ لِلّهِ مُلْک السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ إِلَیْهِ الْمَصیرُ» (۱) (مائده: ۱۸). یا «وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ وَ قالَت النَّصاری الْمَسیحُ ابْنُ اللّهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یُضاهِئوُنَ قَوْلَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُم اللّهُ أَنّی یُؤْفَکُونَ» (توبه: ۳۰).
نژاد پرستی یهود در آیات ۴۹ تا ۵۴ سوره ی بقره «وَ إِذْ نَجَّیْنَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ…» مطرح شده است و علامه طباطبایی در این باره می فرمایند که این خطاب ها، و تجاوزها و گناهانی که از بنی اسراییل در این آیات بیان شده، به همه ی بنی اسراییل منسوب است؛ گرچه آن گناهان از برخی از ایشان سر زده است و این بدان دلیل است که بنی اسراییل، جامعه ای بودند که قومیت در آنها شدید بود و اگر عملی از برخی سر می زد، همه بدان راضی می شدند.(۲) بنابراین، اگر آنان عقیده دارند که تنها نجات یافتگان جنگ های آخرالزمان اند، از همین روحیه ی نژاد نژادپرستی آنان ریشه می گیرد.
در قرآن درباره ی برتری یهود بر اقوام دیگر آمده است: «یا بَنی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمینَ» (۳) (بقره: ۴۷ و ۱۲۲). چنان که بیشتر مفسران عقیده دارند، این برتری مربوط به زمان خاصی است؛ در حالی که یهود ادعا می کند: بنی اسراییل هنوز هم قوم برگزیده ی خداست.
گفتیم در کتاب مقدس مرجع اسکوفیلد آمده است که خداوند به دو قوم علاقه ویژه ای دارد: قوم یهود که باید مسیر «زمینی» باید و ملت مسیحی که باید مسیر «آسمانی» باشد؛ در حالی که یهودیان و مسیحیان بی ایمان، در قرآن سرزنش شده اند: «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ» (جمعه: ۵) (۴).
همچنین، در نخستین سوره ی قرآن کریم، از آنان با عنوان مغضوبان و گمراهان یاد شده است: «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضّالِّینَ» (فاتحه:۷). قرآن در جای دیگر، عتاب ملت یهود را آغاز کرده است که تا بیش از صد آیه ادامه دارد و در آن آیات، نعمت هایی را که خداوند به یهود بخشیده و سپس ناسپاسی، سرکشی، عهد شکنی، تمرد و لجاجت آنان را بر می شمارد: «یا بَنی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ إِیّایَ فَارْهَبُونِ » (۵) (بقره: ۴۰).
سرزنش یهود در قرآن، شامل مواردی مانند گمراهی با وجود آیات فراوان، نافرمانی پیامبران، انکار نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، عمل نکردن به کتاب آسمانی، اسراف، شرک، آسیب رسانی به پیامبران و انکار آنان، تفرقه و اختلاف، فساد در زمین، ترک نیکی، گوساله پرستی، در خواست رؤیت خدا، بهانه گیری، پول دوستی، فخرفروشی و خون ریزی به چشم می خورد.(۶) بنابراین، این آیات نشان می دهند که برتری قوم یهود و علاقه ی خدا به آنان، مربوط به زمان خاصی است.جبر گرایی تاریخی
چنان که ملاحظه شد، نوعی جبر گرایی تاریخ در تدبیرگرایی اسکوفیلد نهفته است و عقیده به جبر یا قضا و قدر تاریخی درباره ی زشتی ها و فساد در جهان، به گونه ای است که انسان ها نقشی در تغییر آن ندارند و نمی توانند در آن ها تأثیری بگذارند.
دیدگاه ناظر به کتاب مکاشفات یوحنا، درباره ی آینده و اساس خدا شناسی مسیحیت صهیونیستی، عقیده به بخش گرایی و وضع احکام دینی در هر دوره است و بر پایه ی آن، خداوند جهان را از آغاز تا پایان، بر اساس جدولی تدبیر کرده است و اسرائیل، نقش مهمی را در آخرین دوره بازی می کند. در حالی که در اسلام و بنابر فطرت، وجدان و عقل سلیم، جبر گرایی مردود است و انسان ها خود در ساختن تاریخ و تحول جامعه دخیل اند. در قرآن می خوانیم: «إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ …» (رعد:۱۱). (۷)
لازم به یادآوری است که اسکوفیلد و حامیان جریان مسیحیت صهیونیستی در نظر دارند آنچه را که درباره دوره های تاریخی بیان شد، به هر وسیله ممکن محقق سازند و چنین القا کنند که انسان ها برای تغییر تاریخ و ایجاد صلح جهانی و جلوگیری از جنگ ها هیچ نقشی ندارند و یا قدرت هیچ کاری ندارند. از این رو، درباره آینده جهان و حوادث آخر زمان مانند حادثه جنگ آرماگدون و… بر این نکته تأکید می کنند که این روند تغییر ناپذیر است. ولی با توجه به آیه ای که بیان شد در می یابیم که فطرت پاک انسانی و آموزه اسلام اقتضا می کند که تاریخ را انسان ها می سازند و سنت الهی این است که امت ها تا خودشان حالشان را تغییر ندهند، خداوند حالشان راتغییر نمی دهد. بنابراین، دیدگاه اسلام بر خلاف دیدگاه مسیحیت صهیونیستی، به جبرگرایی نمی انجامد.ادعای سرزمین موعود و اسراییل بزرگ
ادعای مسیحیت صهیونیستی این است که آنها در آخر الزمان، در سرزمین موعود از نیل تا فرات، مستقر خواهند شد و وعده ی الاهی اسراییل بزرگ، محقق خواهد شد؛ در حالی که قرآن می فرماید: «وَ قُلْنا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنی إِسْرائیلَ اسْکُنُوا اْلأَرْضَ فَإِذا جاءَ وَعْدُ اْلآخِرَهِ جِئْنا بِکُمْ لَفیفًا» (إسرا: ۱۰۴) (۸) و آیه ی «یا قَوْمِ ادْخُلُوا اْلأَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ الَّتی کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلی أَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ» (مائده:۲۱ ) (۹)؛ همچنین آیه ی «وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ اْلأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتی بارَکْنا فیها وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنی عَلی بَنی إِسْرائیلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما کانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما کانُوا یَعْرِشُونَ» (الأعراف: ۱۳۷) (۱۰). این آیات دلالت می کنند که یهود در سرزمین موعود خود خود داخل شده اند.(۱۱)
از سوی دیگر، می دانیم که اراده ی خداوند بر این تعلق گرفته است که در آخرالزمان، صالحان را وارثان زمین گرداند (۱۲) و میراث زمین، بی قید و شرط نیست. بنابراین، تنها صالحان اند که می توانند وارثان زمین باشند. طبق بیان قرآن کریم، زمین، میراث صالحان، مستضعفان و خدا ترسان است. عاقبت و سرانجام سعادتمندانه در دنیا و آخرت از آن پرهیزکاران است: «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ» (قصص: ۸۳) و «إِنَّ اْلأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ»(۱۳) (أعراف: ۱۲۸).
قومی که از ویژگی های اصلی آنان خشونت، جنگ جویی و خون ریزی است، چگونه می توانند جزو کسانی باشند که خدا وعده اش را برای آنها محقق سازد.(۱۴) از نظر قرآن کریم، خلافت روی زمین مختص مؤمنان و صالحان بوده که در آن امنیت برقرار است و خداوند پرستش می شود: «وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اْلأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئًا وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِک فَأُولئِک هُمُ الْفاسِقُونَ» (نور: ۵۵) (۱۵).
علامه (۱۶) در این آیه، احتمالات مختلف درباره مقصود از جمله ی «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اْلأَرْضِ…» را بیان و سپس رد می کند. یکی از احتمالات مردود این است که مراد از خلافت، خلافتی الهی همچون خلافت آدم و داود و سلیمان علیهم السلام باشد.
همچنین، سخن برخی که گفته اند : مراد از مستخلفان پیش از ایشان، بنی اسرائیل است که خدا پس از هلاک کردن فرعون و لشکریانش، سرزمین مصر و شام را به آنان ارث داده و در آن متمکن ساخته است، درست نیست. زیرا آیه ی مورد بحث، از مردمی خبر می دهد که پس از ارث بردن زمین، جامعه ای صالح تشکیل دادند؛ در حالی که قوم بنی اسرائیل پس از نجاتشان از دست فرعون و لشکرش، هرگز از کفر و نفاق و فسق خالص نبوده، مصداق «الَّذیِنَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» نشدند و به نص قرآن کریم، هرگز و در هیچ دوره ای، چنین روزی به خود ندیدند.
ایشان به بیان حق مطلب در معنا و مفاد آیه می پردازند و می گویند: آنچه از سیاق آیه ی شریفه به نظر می رسد، این است که بدون شک آیه ی شریفه درباره ی برخی از افراد امت است، نه همه ی آن و نه اشخاص معینی از آن؛ آنان نیز کسانی اند که مصداق «الَّذیِنَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»بوده باشند، و مراد از استخلاف آنان در زمین، همچون استخلاف نیاکان و امت های گذشته، این است که اجتماعی صالح از آنان تشکیل دهد که زمین را ارث ببرند. اما اینکه مراد، خلافت الهی به معنای ولایت و سلطنت الهی، مانند سلطنت داود و سلیمان و یوسف علیهم السلام باشد، بسیار بعید است؛ چون قرآن کریم از پیامبران با عبارت «الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» تعبیر نمی فرماید و این تعبیر به همین لفظ و یا به معنای آن، در بیش از پنجاه مورد در قرآن کریم آمده، و درهیچ جا مقصود از آن، پیامبران گذشته نبوده است.
علامه در پایان، با بیان اینکه وعده ی استخلاف در آیه، جز با جامعه ای که با ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر پا می شود، با هیچ مجتمعی قابل انطباق نیست؛ نتیجه می گیرند که خدای سبحان به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام می دهند، وعده می دهد که به زودی جامعه ای برای آنان به وجود آورد که کاملاً صالح و عاری از لکه ی ننگ کفر و نفاق و فسق باشد، زمین را ارث ببرد و در عقاید افراد آن و اعمالشان چیزی جز دین حق حاکم نباشد؛ و این جامعه ی با فضیلت و بی مانند، در روزگار مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود؛ چون اخبار متواتری که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه ی اهل بیت علیهم السلام درباره ی ویژگی های آن حضرت وارد شده اند، از تشکیل چنین جامعه ای خبر می دهند.
بنابراین، با توضیحاتی که علامه فرمودند، این احتمال نیز رد می شود که خلافت زمین از آن یهودیان یا مسیحیان باشد و یا حضرت عیسی علیه السلام تنها حاکم سیاسی روی زمین باشد؛ بلکه ـ چنان که در روایات اسلامی آمده است ـ آن حضرت علیه السلام پشت سر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نماز خواهد ایستاد.(۱۷)
نتیجه گیری
از این نوشتار به نتایج زیر می رسیم:
۱.استنباط و برداشت های اسکوفیلد و پیروان او با آموزه های کتاب مقدس و حضرت عیسی علیه السلام ناسازگار است و حتی هم کیشان آنان با اندیشه های اسکوفیلد چالش دارند.
۲.اندیشه ی تدبیرگرایی، انحصار نجات و وعده ی ملکوت الهی و میراث سرزمین موعود در گروه اندک مسیحیان صهیونیست، بر اساس کتاب مقدس مردود است و نجات شامل کسانی می شود که وارد کلیسا (بدن مسیح) شوند.
۳.هدف و تأکید جریان مسیحیت صهیونیستی، کسب منافع سیاسی و اقتصادی، و مهم تر از همه، محو اندیشه ی منجی گرایی حقیقی است.
۴.از دیدگاه اسلام، جدای از اینکه در مسیحیت و یهودیت انحراف رخ داده است، اندیشه های مسیحیت صهیونیستی و اسکوفیلد، خشونت گرا، جبرگرا، ضد انسانی و نژاد پرستانه است.
پی نوشت ها :
۱.یهود و نصارا خود را پسران خدا و دوستان او می دانند؛ بگو اگر این عقیده ی شما درست است، پس چرا خدا شما را به کیفر گناهانتان عذاب می کند؟ نه ،این عقیده درست نیست؛ بلکه شما نیز بشری هستید از جنس سایر بشرهایی که خلق کرده، هر که را بخواهد می آمرزد، و هر که را بخواهد عذاب می کند و ملک آسمان ها و زمین و آنچه بین آن دو است از خداست، و بازگشت نیز به سوی او است.
۲.سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۳، ج۱ ، ص ۲۸۷.
۳.ای پسران اسرائیل! نعمت مرا که به شما ارزانی داشتم به یاد آرید و به پیمان من وفا کنید تا به پیمان شما وفا کنم و از من بیم کنید.
۴.وصف حال آنان که تحمّل تورات کرده، خلاف آن عمل کردند، در مثل به الاغی ماند که بار کتاب بر پشت کشد، آری قومی که مثل حالشان این است که آیات خدا را تکذیب کردند، بسیار مردم بدی هستند و خدا هرگز ستمکاران را رهبری نخواهد کرد.
۵.ای پسران اسرائیل! نعمت مرا که به شما ارزانی داشتم و شما را بر مردم زمانه برتری دادم به یاد آرید.
۶.ر.ک: به ترتیب، بقره، ۲۱۱؛ بقره : ۲۴۶؛ اعراف :۱۵۷؛ آل عمران:۹۳؛ مائده: ۳۲؛ مائده :۱۱۰؛ یونس :۹۳؛ اسرا: ۴؛ بقره :۴۴؛ بقره :۵۱ ؛ بقره :۵۵؛ بقره :۶۱ ؛ بقره :۲۴۷؛ و بقره :۸۴ و ۸۵.
۷.و خدا نعمتی را که نزد گروهی هست تغییر ندهد، تا آنچه را که ایشان در ضمیرشان هست، تغییر دهند.
۸.و پس از او به بنی اسرائیل گفتیم: در این سرزمین جای گیرید، و چون موعد دیگر بیاید، شما را همه با هم بیاوریم.
۹.ای قوم بنی اسرائیل ! به این سرزمین مقدس که خدا برایتان مقدر کرده در آیید و از دین خود برنگردید که اگربرگردید به خسران افتاده اید.
۱۰.خاورها و باخترهای آن سرزمین را که برکت در آن نهاده بودیم به گروهی که خوار به شمار می رفتند واگذاشتیم و کلمه ی نیکوی پروردگار تو درباره ی پسران اسرائیل به پاداش صبری که کرده بودند، انجام شد و آنچه را فرعون و قوم وی می ساختند؛ با بناهایی که بالا می بردند، ویران کردیم .
۱۱.برای آگاهی بیشتر ر.ک: المیزان، ذیل همین آیه.
۱۲.وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ اْلأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ (انبیا: ۱۰۵).
۱۳.موسی به قوم خود گفت: از خدا کمک جویید و صبور باشید که زمین متعلق به خداست و به هر کسی از بندان خویش بخواهد وامی گذارد و سرانجام نیک از آنِ پرهیزکاران است.
۱۴.قرآن کریم درباره ی ستمگری های یهود می فرماید: (شما بنی اسرائیل و همه ی اهل عالم) اگر نیکی و احسان کردید، به خود کرده، و اگر بدی و ستم کردید، باز به خود کرده اید و آن گاه که وقت انتقام ظلم های شما (کشتن یحیی و زکریا و یا عزم قتل عیسی ) فرا رسید، باز بندگانی قوی و جنگ آور را بر شما مسلط می کنیم تا اثر بیچارگی و خوف و اندوه در رخسار شما ظاهر شود و به مسجد بیت المقدس، معبد بزرگ شما (مانند بار اول) داخل شوند و ویران کنند و به هر چه رسند، نابود ساخته و به هر کس تسلط یابند، به سختی هلاک گردانند. ای رسول ما! باز هم به بنی اسرائیل بشارت ده که امید است خدا به شما اگر توبه کرده وصالح شوید، مهربان گردد و اگر به عصیان و ستمگری برگردید، ماهم به عقوبت و مجازات شما باز می گردیم و جهنم را زندان کافران قرار داده ایم (اسرا، ۷-۸).
۱۵.خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، وعده کرده که شما را در این سرزمین جانشین دیگران کند؛ چنان که اسلاف و گذشتگان آنان را جانشین کرد و نیز دینشان را آن دینی که برای ایشان پسندیده استقرار دهد و از پی ترسی که داشتند، امنیت روزیشان فرماید تا مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نکنند و هر کس پس از این، کافر شود، آنان خود عصیان پیشگان اند.
۱۶.برای توضیح بیشتر ر.ک: المیزان، ج۱۵، ص۳۰۲.
۱۷.حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام می فرماید: هیچ کدام از ما اهل بیت علیهم السلام نیست جز آن که بیعت طاغوت زمانش بر گردن اوست؛ جز قائمی که روح الله عیسی بن مریم علیه السلام پشت سر او نماز می گذارد. خداوند ولادتش را مخفی و او را پنهان می نماید تا هنگام خروج، بیعت کسی بر گردن او نباشد. أو نهمین فرزند برادرم حسین علیه السلام پسر برترین زنان است. خداوند عمرش را در غیبتش طولانی می گرداند؛ آن گاه به قدرتش او را به صورت جوانی چهل ساله ظاهر می سازد تا بدانند خداوند بر هر کار قادر است.(الطبرسی، الاحتجاج، ۱۳۸۶ ق ، ج۲ ، ص۱۰).
منابع
ـ اصغری، سید امیر حسین، صهیونیزم مسیحی، روزنامه جمهوری اسلامی، ش ۷۹۵۱، ۱۳۸۵/۱۰/۵.
ـ ـــــــ ، یدالله: چرا ایالات متحده برای اسراییل از منافع خویش می گذرد؟، ترجمه ی قبس زغفرانی، تهران، هلال، ۱۳۸۴.
ـ توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، سمت، چ چهارم ، ۱۳۷۹.
ـ چامسکی، نوم، مثلث سرنوشت، ترجمه هرمز همایون پور، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ، ۱۳۷۱.
ـ صاحب خلق، نصیر، پروتستانتیزم، پیوریتانیسم و مسیحیت صهیونیستی، تهران، هلال، ۱۳۸۴.
ـ کارل یاسپرس، مسیح، ترجمه ی احمد سمیعی، تهران، خوارزمی، ۱۳۷۳.
ـ کلیسا، ترجمه ی فریدون رجایی، تهران، حیات ابدی، بی تا .
ـ «مسیحیت صهیونیستی از نظر تا عمل»، گفتگو با استفان سایزر، ترجمه ی فاطمه شفیعی، موعود ، ش ۸۲ ، آذر ۱۳۸۶ ، ص۱-۶.
ـ المسیری، عبدالوهاب، دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه ی مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاور میانه، تهران، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین ، ۱۳۸۳ ، ج۵ و ۶.
ـ میلر، دانلر ج، ماهیت و مأموریت کلیسا، ترجمه ی ط . میکایلیلان، تهران، حیات ابدی، بی تا.
ـ هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، اساطیر، ۱۳۷۷.
ـ هالسل، گریس، تدارک جنگ بزرگ، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۷.
ـ هیوم، رابرت، ادیان زنده جهان، ترجمه ی عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۰.
ـ واحد پژوهش و تحقیق مؤسسه فرهنگی موعود، پیش گویی ها و آخر الزمان، تهران، موعود عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ۱۳۸۴، ج۲.
ـ ویور، مری جو، درآمدی به مسیحیت، ترجمه حسن قنبری، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۱.
ـ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی، همدانی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۶۳، ق، ج۱.
ـالطبرسی، الاحتجاج، تحقیق سید محمد باقر الخرمان، النجف الاشرف، دارالنعمان للطباعه و النشر، ۱۳۸۶ ق، ج۲.
-Canfield، Joseph M.، The incredible scifield and his book ،Ross house books،۱۹۸۸.
-O’collins، Gerald، A Concise Dictionary of Theology،New York ، Paulist Press،۱۹۹۱.
-http://www. gospeltruth.net / scofield.htm
-http://www. informationclearinghouse.info/article4531.htm.
-www.spiritus-temporis.com/dispensationalism/ biblical-arguments-in-favor-of-Dispensationalism.html.
نویسندگان: عبدالحسین ابراهیمی سروعلیا
محمد لگنهاوزن