مصادیقی از معاشرت نیکو با والدین (قسمت پنجم)

مصادیقی از معاشرت نیکو با والدین (قسمت پنجم)

چهاردهم : پرهیز از آن چه بی حرمتی به آنا ن محسوب می گردد

بعضی از اموری که عرفاً بی حرمتی محسوب می گردد در زیر بیان می نماییم :

باخشم و تندی به آنان نگاه کردن
۱ . در مواردی که پدران و مادران به علّت بی سوادی یا بر اثر خودسری یا سهل انگاری ، شخصیّت فرزندانِ جوان خود را محترم نشمارند یا احیاناً به آنان ستم نمایند ، فرزندان مکلّف اند در مقابل رفتارِ والدین خود صابر و بردبار باشند و از تلافی و انتقام خودداری کنند و عکس العملِ نامطلوبی از خویشتن نشان ندهند .

۲ . عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ : مَنْ نَظَرَ إِلَى أَبَوَیْهِ نَظَرَ مَاقِتٍ وَ هُمَا ظَالِمَانِ لَهُ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ لَهُ صَلَاهً .

الکافی ، ج ۲ ، ص ۳۴۹  ، باب العقوق

حضرت صادق علیه السلام فرمودند : هرکس باخشم به پدر و مادرش نگاه کند درحالی که به اوظلم نموده اند خداوند هیچ نمازی را از او نمی پذیرد [ یعنی نباید با چشم کینه به آنان نظر کند و به قدر یک نگاهِ تند ، ستم آنان را تلافی نماید ] .

۳ . قَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله علیه و آله و سلم : مِنْ حَقَّ الْوالِدِ عَلى وَلَدِهِ اَنْ یَخْشَعَ لَهُ عِنْدَ الْغَضَبِ .

جامع الأحادیث ، ج ۹ ، ص ۳۲۳

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند :از حق پدر بر فرزند این است که فرزند در برابر غضبِ پدر خشوع به خرج دهد.

۴. مرحوم آیت الله مجتهدی قدّس سرّه فرمودند : پدر آشیخ عباس قمّی ( مؤلف مفاتیح الجنان ) شخص بی سوادی بود که در قم مغازه ی بقّالی داشت ایشان پای منبر مسأله گویی به نام « آشیخ غلامرضا مسأله گو » می آمدند و مسأله گوش می دادند . روزی آن مسأله گو در حال خواندن کتابی بود که آشیخ عباس قمی در فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام نوشته بود ، این کتاب اوّلین کتاب آشیخ عباس قمی بود و پدر ایشان هم نمی دانست که نوسنده ی این کتاب پسرش می باشد ناگهان آشیخ عباس وارد مسجد شد ، کنار پدر رفت و می خواست در گوشش چیزی بگوید که پدرش عصبانی شد و گفت : « بیا این جا بنشین و به حرف های آشیخ گوش بده ببین چه می گوید بفهم ! » آشیخ عباس آهسته عرض کرد : « آقا جان دعا کنید بفهمم » دیگر نگفت که نویسنده ی این کتاب خود من هستم یا نرفت به مادرش بگوید که پدرم آبرویم را پیشِ همه برد و خیره خیره هم به پدر نگاه نکرد فقط گفت: « آقا جان دعا کنید بفهمم » و تمامی خیرات و برکاتی که به حاج شیخ عباس قمی رسید به خاطر همین احترامی بود که به پدر کرد و به همین خاطر هم هست که الان هم پرونده ی عملش باز است و هرچه شما از مفاتیح و یا دیگر کتاب هایش مثل منتهی الامال و سفینه البحار و نفس المهموم و منازل الاخره و …. بخوانید ، او در پاداشش شریک است . اگر گاهی اوقات پدر یا مادرتان اعصابشان ناراحت است و سَرِ شما داد می زنند ، شما بروید دستشان را ببوسید ، و عذر خواهی کنید ، هرچند آن ها مقصّر باشند ، بگوئید : اقا جان ، مادر جان ، از من بگذر ، اگر این کار را بکنید ، خیرات و برکاتِ زیادی به شما می رسد ، اگر طلبه باشید در علم ترقّی می کنید .

در محضر مجتهدی ، ص ۲۲۰

 (۲) . پدر و مادر را به نام صدا زدن

قَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله علیه و آله و سلم : یَا عَلِیُّ حَقُّ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ أَنْ لَا یُسَمِّیَهُ بِاسْمِه‏ .

من‏لایحضره‏الفقیه ، ج ۴ ، ص ۳۷۱ ،  باب النوادر

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام فرمودند : حقِّ پدر بر فرزند آن است که او را با نام صدا نزند .

(۳) . جلوتر از آنان راه رفتن

  عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ : سَأَلَ رَجُلٌ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه واله وسلم مَا حَقُّ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ ؟ قَالَ : ….. وَ لَا یَمْشِی بَیْنَ یَدَیْهِ …..

وسائل‏الشیعه ، ج۲۱، ص ۵۰۵

حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام می فرماید : شخصی از رسول خدا صلى الله علیه واله وسلم از حقِّ پدر برفرزند سؤال کرد حضرت فرمودند : [ یکی از حقوقش آن است که ]جلوتر از او راه نرود .

(۴) . جلوتر از آنان جایی داخل شدن

۱ .  قَالَ أَبُوعَبْدِ اللَّهِ علیه السلام  :  …. وَ لَا تَقَدَّمْ قُدَّامَهُمَا .

قال العلامه المجلسی ( و لا تقدم قدامهما ) أی فی المشی أو فی المجالس أیضا.

                         بحارالأنوار ج : ۷۱ ص : ۴۴/  الکافی ، ج ۲ ، ص  ۱۵۷

(۵) . جلوتر از آنان نشستن

عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام  قَالَ : سَأَلَ رَجُلٌ رَسُولَ اللَّه صلى الله علیه واله وسلم مَا حَقُّ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ ؟ قَالَ : …. وَ لَا یَجْلِسُ قَبْلَهُ ….

الکافی ، ج ۲ ، ص ۱۵۸

حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام می فر ماید : شخصی از رسول خدا صلى الله علیه واله وسلم از حقِّ پدر برفرزند سؤال کرد حضرت فرمودند : [ یکی از حقوقش آن است که ]جلوتر از او ننشیند  .

(۶) . جلوی آنان نشستن

قَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله علیه و آله و سلم : یَا عَلِیُّ حَقُّ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ أَنْ …..  لَا یَجْلِسَ أَمَامَه‏ .

 بحارالأنوار ، ج ۷۴ ، ص ۶۰

   پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام فرمودند : حق پدر بر فرزند آن است که جلوی او ننشیند .

(۷) . بالاتر از آنان نشستن

قال العلامه المجلسی قدّس سرّه : ( لا یجلس قبله ) أی زماناً أو رتبهً

 بحارالأنوار ، ج ۷۱ ، ص ۴۵

 (۸) . پا دراز کردن در حضور آنان

آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی قدّس سرّه آن عارف عظیم الشأن می فرمایند : من در نوجوانی خواب دیدم که یک ابری بالای سرِ من است که هر جا می روم می آید و در آن جا باران می بارد از خواب که بیدار شدم نامه ای برای ملاّ محسن فیض کاشانی قدّس سرّه نوشتم که این خواب به چه معناست ؟ ایشان فرمودند : طوبی لک ، خوشا به سعادتت ؛ زیرا مشمول رحمت خداوند گردیدی و آینده ی بسیار خوبی داری و همیشه در رحمتِ ذوالجلال خواهی بود . ایشان می فرمایند : در تعجّب بودم که دلیل این مطلب چیست ؟ امّا وقتی روایتِ شریفی را از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خواندم فهمیدم که رمزش چیست و آن روایت این است که :

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم : أَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ نَشَرَ اللَّهُ عَلَیْهِ کَنَفَهُ وَ أَدْخَلَهُ الْجَنَّهَ فِی رَحْمَتِهِ ؛ حُسْنُ خُلُقٍ یَعِیشُ بِهِ فِی النَّاسِ وَ رِفْقٌ بِالْمَکْرُوبِ وَ شَفَقَهٌ عَلَى الْوَالِدَیْنِ وَ إِحْسَانٌ إِلَى الْمَمْلُوکِ .

بحارالأنوار ، ج ۶۶ ، ص ۳۸۶

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : چهار خصوصیّت است که اگر کسی واجدِ آن خصوصیّت شد ، لطفِ و عنایتِ خداوند دائم بر او ریزش می کند ؛ با اخلاق نیک در بینِ مردم زندگی کردن ، با افرادِ گرفتار رفق ورزیدن ، نسبت به پدر و مادر باشفقت برخورد کردن و نسبت به زیر مجموعه احسان نمودن .

از آن عارفِ بزرگ پرسیدند این حدیثی که پیامبرِ اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : چهار مورد است کدام یک از آنها مربوط به شماست ؟ فرمودند : خداوند به من لطف کرده و مرا مشمول احسان گنندگان به والدین قرار داده است بعد فرمودند : من از نوجوانی که مطالبی را فهمیده ام ، به یاد نمی آورم که حتّی یکبار پایم را جلوی پدر و مادرم دراز کرده باشم . وقتی خسته می شدم ، بیرون می رفتم امّا جلوی پدر و مادرم پایم را دراز نمی کردم .

(۹) . صدا را برصدای آنان بلند کردن

قَالَ أَبُوعَبْدِاللهِ علیه السلام : …..و لَا تَرْفَعْ صَوْتَکَ فَوْقَ أَصْوَاتِهِمَا ….

الکافی ، ج ۲ ، ص ۱۵۷ ، باب البر بالوالدین

حضرت صادق علیه السلام [ درباره حقوق والدین بر فرزند ]می فرمایند : نباید صدایش را بر صدای آنان بلندتر نماید .

(۱۰) . به صورت امری و دستوری با آنان سخن گفتن

 اگر فرزند از پدر و مادر چیزی می خواهد باید به صورت خواهش و تقاضا باشد نه به صورتِ دستور و امر نمودن

 (۱۱۰) . قطع کردنِ سخنِ آنان

قَالَ الْبَاقِرُ علیه السلام : لَا تَقْطَعْ عَلَى أَحَدٍ حَدِیثَهُ .

بحارالأنوار ، ج ۱، ص ۲۲۲

حضرت باقر علیه السلام می فرمایند : مبادا سخن کسی را در حالِ سخن گفتنش قطع نمایید .

(۱۱) . ژشت مالی برای آنان گرفتن

از نظرِ اخلاقی ، فرزند هرچه دارد حتّی وجودش از پدر و مادر است و نباید اگر مالی دارد در برابر آنان ژستِ مالی بگیرد و یا اگر کمکی هم می کند نباید به رویشان بیاورد که مثلاً هفته ی قبل هم فلان مبلغ دادم .

(۱۲) . ژشت علمی برای آنان گرفتن

۱ . گاهی بعضی از فرزندان به حرف زدن والدین خود گیر می دهند .

۲ . گاهی می گوید من با مامان جایی نمی روم چون بلد نیست حرف بزند .

۳ . یکی از عرفاء به شخصی فرموده بودند : فلانی من در تو مقامی دیدم که متحیّر شدم امّا از طرفی هم بعد از آن تاریکی می بینم آن شخص گفت : آقا می دانم مشکل کجاست ؟ اگر اجازه می دهید بگویم فرمودند : اگر می خواهی بگو . عرض کرد : آقا همین مقامی را که می فرمائید در خواب دیدم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمودند : فلانی تو از نوّاب هستی ، لحظاتی بعد برگه ای به دست مبارکِ ایشان دادند حضرت فرمودند: چرا اسم او را ننوشتید ؟ در گوش حضرت چیزی گفتند حضرت سه مرتبه فرمودند :خوب کاری کردید . آن شخص گفت : مطلب این بود که من در مقابلِ پدرم احساس علم می کردم و گاهی هم اظهار می نمودم که بابا شما توجّه ندارید من عالم هستم ! لذا اگر کسی احساس کند در مقابل پدر و مادر کسی شده است ، دیگر بدبخت است

۴ . مرحوم آیت الله مجتهدی قدّس سرّه فرمودند : چهل سال پیش شخصی با پدرش که از افراد مورد احترام بازار بود اختلاف داشت ، نصیحتش کردم که چرا با پدرت در گیر می شوی ؟ او به من گفت : « پدرم گناهی ندارد ، فقط بی سواد است ! » چه قدر پر رو ! چه قدر بی ادب ! خیلی مغرور بود . این جور آدم ها خیر نمی بینند . کسانی که این گونه با پدر و مادرشان برخورد می کنند ، خیر نمی بینند .

در محضر مجتهدی ، ص ۲۲۰

 (۱۳) . ژشت قدرتِ جسمی برای آنان گرفتن

۱ . چند صباحی باشگاه رفته ، پدر و یا مادرِ پیرش را بغل کرده و می چرخاند که غیر مستقیم معنایش آن است که من زورم بیشتر است در حالی که اگر برترین قهرمان باشد وقتی با دست لرزانشان دست اورا می گیرند باید فوری خود را روی پای آنان بیندازد و غیر مسقیم به آنان عملاً نشان دهد که من هرکه باشم و هرچه باشم در برابرِ شما زمین خورده ام .

۲ . پدری دست روی شانه فرزند قهرمانش گذارده و پرسید تو قوی تری یا من ؟ فرزند جواب داد : من ، پدر چند بار سؤالش را تکرار کرد و فرزند جواب می داد : من ، پدر دستش را برداشت و هنگام خارج شدن از اتاق گفت برای آخرین بار می پرسم من قوی ترم یا تو ؟ جوان گفت : حالا شما ، پدر تعجّب کرده و علّتش را پرسید ؟ فرزند گفت : آنوقت که گفتم : من قوی ترم چون دستِ محبّتِ شما روی شانه من بود و من احساس می کردم که همه عالم و خدای عالم پشتیبان من می باشند ولی حالا دست شما روی شانه من نیست .

(۱۴) . ژشت قدرتِ اجتماعی برای آنان گرفتن

حجه الاسلام غلامحسین جمى نقل کرده اند : یک بار پس از ملاقات من با امام در جماران ، یکى از مسئولین مملکتی براى انجام کارهاى جاری به خدمت امام رسید و به همراه او پدر پیرش دیده می شد . پس از اینکه وی از خدمتِ امام بازگشت ، گفت : وقتی خواستم به حضور امام برسم ، من جلو افتاده بودم و پدرم هم پشت سرِ من بود . پس از تشرّف ، پدرم را به امام معرفی کردم . امام نگاهی کرد و فرمود :« این آقا پدر شما هستند ؟ » عرض کردم بله ، امام فرمود : « پس چرا جلو او راه افتادی و وارد شدی ؟! » .

موعظه خوبان ، ج ۱ ، ص ۳۰ ، به نقل از نشریه پیام انقلاب ، ش ۶۹

 (۱۵) . با تندی و خشونت با آنان سخن گفتن

۱ . بعضی از مفسّرین از آیه شریفه ( وَ لا تَنْهَرْهُما / سوره اسراء / ۲۳ ) استفاده کرده اند ( أی لا تزجرهما بإغلاظ و صیاح‏ / بحار الانوار ، ج ۷۱ ، ص ۴۲ ) یعنی با پدر و مادرت با تندی و خشونت سخن مگو .

بحارالأنوار ، ج۷۱ ، ص ۴۲

۲ . عَنِ ابْنِ مِهْزَمٍ قَالَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لَیْلَهً مُمْسِیاً فَأَتَیْتُ مَنْزِلِی بِالْمَدِینَهِ وَ کَانَتْ أُمِّی مَعِی فَوَقَعَ بَیْنِی وَ بَیْنَهَا کَلَامٌ فَأَغْلَظْتُ لَهَا فَلَمَّا أَنْ کَانَ مِنَ الْغَدِ صَلَّیْتُ الْغَدَاهَ وَ أَتَیْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَیْهِ قَالَ لِی مُبْتَدِئاً : یَا أَبَا مِهْزَمٍ مَا لَکَ وَ لِخَالِدَهَ أَغْلَظْتَ فِی کَلَامِهَا الْبَارِحَهَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ بَطْنَهَا مَنْزِلٌ قَدْ سَکَنْتَهُ وَ أَنَّ حِجْرَهَا مَهْدٌ قَدْ غَمَرْتَهُ وَ ثَدْیَهَا وِعَاءٌ قَدْ شَرِبْتَهُ ؟ قَالَ : قُلْتُ : بَلَى قَالَ : فَلَا تُغْلِظْ لَهَا .

مستدرک‏الوسائل ، ج ۱۵،  ص ۱۹۰ 

شخصی به نام ابن مهزم می گوید : شب هنگام در مدینه از خدمت امام صادق علیه السلام به خانه ام آمدم در حالی که مادرم آنجا بود و بین من و مادرم گفتگویی واقع شد که از من نسبت به مادرم تندی و خشونتی سرزد فردای آن روز که پس از نماز صبح خدمتِ حضرت رفتم تا مرا مشاهده کردند فرمودند : چرا با مادرت باخشونت صحبت کردی آیا نمی دانی ماهها شکمش منزل تو بوده و دامنش گهواره و محلِّ استراحتِ تو و سینه اش محل تولید غذا برایت بود ؟ عرض کردم : چرا توجّه دارم حضرت فرمود : پس با او درشتی مکن .

۳ . فرزند یکى از سران ممالک در خاطرات خود مى گوید: سال ها پیش ، شبى دیر وقت ، در ساعات بعد از نیمه شب مرا از خواب بیدار کردند و گفتند: مادرت مى خواهد تلفنى با شما صحبت کند. خیلى تعجّب کردم این چه کار مهمّى است که در این موقع مرا از خواب بیدار کرده اند. خواب آلود پاى تلفن رفتم ؛ مادرم بدون مقدّمه گفت : سلام پسرم ! به تو تبریک مى گویم ، امشب ، شب تولّد توست . با اوقات تلخى جواب دادم : همین ؟! این موقع مرا از خواب بیدار کردى که شب تولّد من است ؟ گفت : مگر ناراحت شدى ؟ گفتم : البته که ناراحت شدم مادر جان ! این کار را مى توانستى فردا صبح انجام دهى . مادرم با خنده گفت : ناراحت نشو عزیزم ، ۲۹ سال پیش از این ، درست در همین ساعت مرا از خواب خوش بیدار کردى ، درد شدیدى عارضم کردى ، اهل منزل و همسایه را هم از خواب بیدار کردى ، مرا مجبور کردى بیمارستان بروم . دکتر و پرستار دورم جمع شدند، چه شده ؟ چه خبر است ؟ هیچ . معلوم شد آقازاده مى خواهند تشریف بیاورند، در حالى که سرکار، صبر نکردید صبح روز بعد تشریف بیاورید و بى جهت عدّه اى را از خواب خوش محروم نسازید !!!

حقوق متقابل والدین و فرزندان – (۶ / ۳۷)

۴ . سعدى در گلستان مى نویسد: وقتى به جهلِ جوانى بانگ بر مادر زدم ، دل آزرده به کنجى نشست و گریان همى گفت :          مگر خردى فراموش کردى که درشتى مى کنى ؟!

چه خوش گفت:زالى به فرزند خویش    چو دیدش پلنگ افکن و پیلتن

گر از عهد خردیت یاد آمدى           که بیچاره بودى در آغوش من

 نکردى در این روز بر من جفا           که تو شیر مردى و من پیرزن

و در بوستان ، ضرورت قدرشناسى از مادر را چنین یاد آور مى شود:

جوانى سر از رأى مادر بتافت             دل درمندش در آذر بتافت

چو بیچاره شد پیشش آورد مهد       که اى سست مهر فراموش عهد

تو آنى که از یک مگس رنجه اى         که امروز سالار و سر پنجه اى

(۱۶) . تکیه دادن به والدین

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : إِنَّ أَبِی نَظَرَ إِلَى رَجُلٍ وَ مَعَهُ ابْنُهُ یَمْشِی وَ الِابْنُ مُتَّکِئٌ عَلَى ذِرَاعِ الْأَبِ قَالَ : فَمَا کَلَّمَهُ أَبِی مَقْتاً لَهُ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْیَا .

وسائل‏الشیعه ، ج ۲۱ ، ص ۵۰۲ 

حضرت باقر علیه السلام نقل می کنند که پدرم مشاهده کردند که شخصی با فرزندش می رود و فرزند برخلاف ادب به دستِ پدر تکیه داده است ، پدرم تا زنده بودند با آن فرزند [ بخاطر بی ادبی اش ] سخن نگفتند .

(۱۷) . کاری کند که سببِ لعن ، نفرین و اهانتِ دیگران به آنان گردد

۱ .  عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام قَالَ سَأَلَ رَجُلٌ رَسُولَ اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم مَا حَقُّ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ ؟ قَالَ : ….. وَ لَا یَسْتَسِبُّ لَهُ

الکافی ، ج ۲، ص ۱۵۸، باب البر بالوالدین

حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام می فرمایند : شخصی از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم از حقّ پدر بر فرزند سؤال کرد حضرت فرمودند : [ یکی از حقوق آن است که ] اسباب لعن ، نفرین و نا سزاگویی دیگران را نسبت به او فراهم نسازد .

(۱۸) . قهر کردن و قطع ارتباط

قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام : …. وَ لَا تَحَوَّلْ بِوَجْهِکَ عَنْهُمَا …

 بحارالأنوار ، ج ۷۱ ، ص ۷۷  

حضرت صادق علیه السلام [ درباره حقوق والدین بر فرزند ]می فرمایند : [ یکی از حقوق آن است که ] نباید ازآنان رو بگرداند .

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا