در روایات ما یک مطلبی در باب ” معرفه الله ” یعنی در باب خداشناسی آمده است که در ابتدا به نظر بسیار سخت و دشوار میرسد و آن این است که هر چیزی به خدا شناخته میشود و خدا به ذات خودش شناخته میشود ، و بلکه در روایات ما تعبیر عجیبی آمده است ، ظاهرا عبارت این است : ” « کل معروف بغیره مصنوع » ” یعنی هر چیزی که او را فقط و فقط به وسیله شیء دیگر باید شناخت او مخلوق است و خدا نیست ، و این ، جمله عجیبی است که ” خدا به ذات خودش شناخته میشود و غیر خدا به خدا شناخته میشود ” در صورتی که ما این طور فکر میکنیم و خیال میکنیم که راه منحصر هم این است میگوئیم ما عالم را به خود عالم میشناسیم یعنی مخلوق را به خود مخلوق میشناسیم و خدا را به وسیله مخلوق میشناسیم . حتی بعضی از نویسندگان اسلامی که ابتدا از مصریها شروع شد و بعد هم به غیر مصریها سرایت کرد گفتند اساسا راه شناختن خدا منحصرا مخلوقات هستند و خدا را فقط از راه مخلوق یعنی پس از شناختن مخلوق باید شناخت ، و حتی این انحصار را به گردن قرآن گذاشتند . این مطلب به این صورت یعنی به صورت ” فقط و انحصار ” مسلم حرف غلطی است ، ( البته ) برای مردم مبتدی این طور است ، یعنی برای متذکر کردن مبتدیها به خدا ، راه ابتدایی و کلاس اول همین است ، که خود قرآن کریم هم این کار را کرده است و مخلوقات را آیات و نشانههای خدا میداند ، ولی از این راه ، انسان فقط یک نشان اجمالی و مبهمی از خدا پیدا میکند بدون آنکه به آنچه که نامش معرفت خدا و شناسایی خداست ( دست یا بد ) .
مطلب دیگر این است که در قرآن کریم به یک اصلی برخورد میکنیم و آن اصل هدایت است ، یعنی قرآن هیچ موجودی را کور و گمراه نمیداند ، همه موجودات را بینا و راه یافته میداند . بگذریم از انسان به حکم اینکه مکلف است راهی را خودش پیدا کند و یک گمراهی نسبی در سطح تکلیف پیدا میکند ، در نظام تکوین عرض میکنم . در آیات قرآن به مسأله هدایت همه موجودات ، تصریح میکند ، از زبان موسی ( ع ) نقل میکند که وقتی فرعون گفت خدای تو کیست ، خدایت را به ما معرفی کن ، گفت : ” « ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی »” (۱) در این جمله به دو برهان اشاره شده است : یکی برهان نظم که خدا به هر مخلوقی آنچه را که برایش امکان داشت و شایستگی داشت داد ، یعنی نظام موجود ؛«ثم هدی» مطلب دیگری است ، یعنی بعد هم هر موجودی را نسبت به آینده خودش و هدف خودش و کمال خودش روشن کرد و راهنمایی نمود.
در سوره اعلی می خوانیم :«الذی خلق فسوی والذی قدر فهدی»(۲)و من در بین مفسرین تنها «فخر رازی» را دیدم که متوجه این نکته شده است – و ظاهراَ این تعبیر از او باشد- که : برای اولین بار قرآن این نکته را برای مردم بیان کرد که اصل نظام مخلوقات یک مطلب است و یک شاهد بر وجود حق است و اصل هدایت موجودات مطلب دیگر و شاهد دیگری بر وجود حق است. جهان از آن جهت که یک ماشین است یک حساب دارد ،(به عبارت دیگر نظام مخلوقات یک اصل است)و اینکه یک نیروی مرموز ناشناخته ای ” غریزه مانند ” هر موجودی را به جلو میکشاند اصل دیگری است . حال هدایت موجودات و اینکه خداوند هر موجودی را به مقصدی از مقصدها هدایت کرده چگونه است ؟ این هم درست مثل مسأله معرفت است ، یعنی هر موجودی اول به سوی خدا هدایت میشود ، بعد به سوی مقصد دیگر ، یعنی خداوند ” غایه الغایات ” است و هر مقصدی مقصد بودن خودش را از خدا دارد . اینکه خدا نور آسمانها و زمین است و هر چیزی نورانیت خودش را از خدا دارد همان مطلب است که هر چیزی به خدا شناخته میشود و خدا به خود ، هر چیزی به خدا ظاهر است و خدا به خود ظاهر است ، و هر چیزی به وسیله خدا ” مهتدی الیه ” است ، یعنی به سوی او راه یافته میشود و مقصد واقع میشود ، جز خدا که به ذات خودش مقصد و مقصود همه کائنات و همه موجودات است ، و به همین دلیل است که قرآن همه موجودات و همه ذرات را دارای نوعی حیات و زندگی و شعور میداند.