به نظر میرسد با توجه به ریشه لغوی اقامه، که از قیام ـ در مقابل قعود است ـ اقامه نماز را به معنای برپایی آن بگیریم در مقابل آن زمین ماندن و زمینگیر شدن و بیاعتنایی به آن است و این معنا دارای مصادیقی است:
الف ـ گزاردن درستِ نماز با حدود و شرایط آن؛
ب ـ به جای آوردن نماز به نحو کامل و احسن؛
ج ـ تداوم در برپایی نماز؛
د ـ تلاش برای مطرح کردن و گسترش نماز در جامعه.
راغب در مفردات گوید: «و لم یأمر تعالی بالصّلوه حیثما امر و لا مدح به حینما مدح الاّ بلفظ الاقامه تنبیها انّ المقصود منها توفیه شرائطها لا الاتیان بهیئاتها…؛۱ در تمام مواردی که خداوند به نماز امر یا مدح به آن کرده است واژه اقامه نماز آمده است تا به این معنا توجه داده شود که مقصود از نماز، گزاردن نماز واجد شرایط است نه تنها به جای آوردن هیأت نماز(بدون روح).»
در قرآن کریم، اقامه نماز با ویژگیهای ذیل مطلوب است:
الف ـ برپا داشتن نماز، با نشاط و شادابی
در دو آیه از قرآن، نماز خواندن با کسالت از ویژگیهای منافقان شمرده شده است: «وإِنَّ الْمُنَافِقِینَ یُخَادِعُونَ اللّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُواْ إِلَى الصَّلاَهِ قَامُواْ کُسَالَى یُرَآؤُونَ النَّاسَ وَلاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلاً ؛۲ ومنافقان خدا را فریب می دهند ، و حال آنکه خدا آنها را فریب می دهد و، چون به نماز برخیزند با اکراه و کاهلی برخیزند و برای خودنمایی نماز کنند و در نماز جز اندکی خدای را یاد نکنند.»
«وَمَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ کَفَرُواْ بِاللّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلاَ یَأْتُونَ الصَّلاَهَ إِلاَّ وَهُمْ کُسَالَى وَلاَ یُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُمْ کَارِهُونَ ؛۳ هیچ چیز مانع قبول انفاقهایشان نشده مگر آنکه به خدا و پیامبرش ایمان نیاورده اند و جز با بی میلی به نماز حاضر نمی شوند و جز به کراهت انفاق نمی کنند.»
و ویژگی چنین نمازی جز نماز بیکیفیت که به همه چیز جز نماز شبیه است، نیست. در روایتی از حضرت امام سجّاد(علیهالسلام) میخوانیم: «انّ المنافق ینهی و لا ینتهی و یأمر بما لایأتی و إذا قام إلی الصّلوه اعترض؛ همانا منافق(از کار زشت) نهی میکند، ولی خود از آن کار دست نمیکشد و فرمان میدهد(به خوبی) ولی خود انجام نمیدهد و چون به نماز بایستد اعتراض میکند.» راوی میگوید: پرسیدم: «ما الإعتراض؛ اعتراض چیست؟»
حضرت فرمود: «الالتفات و اذا رکع ربض؛ رو به راست و چپ گردانیدن و چون رکوع کند خود را مانند گوسفند به زمین اندازد (یعنی بعد از رکوع نایستد و به همان حال به سجده رود.»۴
ومنافقان خدا را فریب می دهند ، و حال آنکه خدا آنها را فریب می دهد و، چون به نماز برخیزند با اکراه و کاهلی برخیزند و برای خودنمایی نماز کنند و در نماز جز اندکی خدای را یاد نکنند.»ب ـ اهتمام به نماز و وقت فضیلت آن
قرآن کریم میفرماید: «فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ۵ پس وای بر نمازگزارانی که از آن غافلند.»
«ساهون»؛ کسانی هستند که از اصل نماز غافلند، و توجهی به آن ندارند، گاه آن را نمیخوانند، گاه در آخر وقت میخوانند. قرآن کریم میفرماید این مسأله در ضعف اعتقاد دینی او ریشه دارد. گفتنی است که «سهو» و «اشتباه» در نماز مورد نظر آیه نیست، زیرا اگر چنین بود، میفرمود: «فی صلوتهم» در نمازشان نه «عن صلوتهم» از نمازشان.
یونس بن عمّار از امام صادق(علیهالسلام) پرسید: مقصود از سهو همان وسوسه شیطان است؟ حضرت فرمود: «لاکل احد یصیبه هذا ولکن ان یغفلها و یدع ان یصلّی فی اوّل وقتها ۶؛ نه هر کس مبتلا به وسوسه میشود بلکه مقصود آن است که از اصل نماز غفلت کند و در اول وقت نخواند.» امام صادق (علیهالسلام) در روایتی فرمود: «تأخیر الصلوه عن اوّل وقتها لغیر عذر۷؛ مقصود از سهو، بدون عذر نماز را از اول وقت تأخیر انداختن است.»
در روایتی از حضرت امام علی(علیهالسلام) میخوانیم:
«لیس عملٌ احبّ الی الله عزّوجلّ من الصّلوه فلا یشغلنّکم عن أوقاتها شیءٌ من امور الدّنیا فانّ الله عزّوجلّ ذمّ اقواما فقال الّذین هم عن صلاتهم ساهون یعنی انهم غافلون استهانوا باوقاتها۸؛ هیچ کاری نزد خداوند محبوبتر از نماز نیست، پس نباید در وقت نماز هیچ یک از امور دنیا شما را مشغول از نماز سازد که خداوند گروهی را که از نماز سهو میکنند نکوهش کرده است و مقصود این است که اینها غفلت از نماز داشته، حریم وقت نماز را نگه نمیدارند.»
علاوه بر توجه به اصل نماز باید در نماز نیز انسان به این نکته توجه داشته باشد که در مقابل حضرت حقّ ایستاده و با او سخن میگوید، باید تمام وجود خویش را به این میهمانی ببرد تا شیطان جرأت زمینهسازی برای خروج از این میهمانی را فراهم نسازد.
۱- المفردات فی غریب القرآن، ص۴۱۸، (کتابفروشی مرتضوی تهران).
۲- نساء، آیه ۱۴۲.
۳- توبه، آیه ۵۴.
۴- اصول کافی، ج دوم، ص۳۹۶ (باب ضعه النفاق والمنافق حدیث۳).
۵- ماعون، آیه ۴ و ۵.
۶- مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۴۸ و کنزالدقائق، ج۱۵، ص۴۹۸ (با تصحیح حاج آقا مجتبی عراقی).
۷- تفسیر القمی، ج۲، ص۴۴۴ و کنز الدقائق، ج۱۵، ص۴۹۷.
۸- الخصال، ج۲، ص۶۲۱. (حدیث اربعمأه) و کنزالدقائق، ج۱۵، ص۴۹۷.