معنای ذات و صفات خداوند و رابطه آنها با یکدیگر ۲

معنای ذات و صفات خداوند و رابطه آنها با یکدیگر 2

اسلام براى جلوگیرى از این اشتباه ناروا ( تحدیدات بواسطه توصیف یا نفى اصول کمال ) عقیده پیروان خود را در میان نفى و اثبات نگهمیدارد و دستورمیدهد اینگونه اعتقاد کنند که: خدا علم دارد نه مانند علم دیگران، قدرت دارد نه مانند قدرت دیگران، میشنود نه با گوش، میبیند نه با چشم و به همین ترتیب (امام پنجم، ششم و هشتم – علیهم السلام – می فرمایند: خدای تعالی نوری است که با ظلمت مخلوط نیست و علمی است که جهل در آن نیست و حیاتی است که مرگ در آن نیست، (بحار، ج۲، ص ۱۲۹). امام هشتم (ع) می فرماید: مردم در صفات، سه مذهب دارند: گروهی صفات را به خدا اثبات می کننند با تشبیه به دیگران و گروهی صفات را نفی می کنند و راه حق مذهب سوم و آن اثقات صفات است با نفی تشبیه به دیگران»، (بحار، ج۲، ص۹۴) .

توضیح بیشتر در معنى صفات :

صفات بر دو قسمند – صفات کمال و صفات نقص، صفات کمال چنانکه پیشتر اشاره شد معانى هستند اثباتى، که موجب ارزش وجودى بیشتر و آثار وجودى فزونتر براى موصوفات خود میباشند چنانکه با مقایسه یک موجود زنده و دانا و توانا با یک موجود دیگر مرده و بی علم و قدرت روشن است، و صفات نقص صفاتى هستند بر خلاف آن. وقتى که در معانى صفات نقص دقیق شویم خواهیم دید که بحسب معنى منفى بوده از فقدان کمال و از نداشتن یک نوع ارزش وجودى حکایت میکند مانند جهل و عجز و زشتى و ناتندرستى و نظایر اینها. بنابر آنچه گذشت نفى صفات نقص معنى صفات کامل میدهد مانند نفى نادانى که معنى دانائى و نفى ناتوانى که معنى توانائى میدهد.

و از اینجاست که قرآن کریم هر صفت کمالى را مستقیما براى خداى متعال اثبات میکند و هرصفت نقص را نیز نفى کرده منفى آن را براى وى اثبات مینماید چنانکه میفرماید: « و هو العلیم القدیر* هو الحى القیوم لا تأ خذه سنه و لا نوم* و اعلموا انکم غیر معجزى الله؛ و اوست دانای توانا* او زنده و پاینده است. نه چرت می گیردش نه خواب* و بدانید که شما هیچ گاه نمی توانید خدا را عاجز کنید» (روم/۵۴ و بقره ۲۵۵ و توبه ۲).

نکته ایکه نباید از نظر دور داشت، اینست که خداى متعال واقعیتى است مطلق که هیچگونه حد و نهایت ندارد و از این روى هر صفت کمالى هم که درموردش اثبات میشود، معنى محدودیت را نخواهد داشت. وى مادى و جسمانى و محدود بمکان و زمان نیست و از هر صفت حالى که حادث باشد منزه است و هر صفتى که حقیقتا براى وى اثبات میشود از معنى محدویت تعریه و خالى شده است چنانکه میفرماید «لیس کمثله شى ء؛ چیزی همانند او نیست» (سوره شورى آیه ۱۱). امام ششم می فرماید: « خداوند تبارک و تعالی با زمان و مکان و حرکت و انتقال و سکون متصف نمی شود بلکه او آفریننده زمان و مکان و حرکت و سکون است» (بحار، ج۲، ص۹۶) .

صفات فعل :

صفات ( علاوه بر آنچه گذشت ) با انقسام دیگرى منقسم میشوند به صفات ذات و صفات فعل. توضیح اینکه صفت گاهى با خود موصوف قائم است مانند حیات و علم و قدرت که با شخص انسان زنده و دانا و توانا قائم هستند و ما میتوانیم انسان را بتنهائى با آنها متصف فرض کنیم اگر چه غیر از وى چیز دیگر فرض نکنیم و گاهى تنها با موصوف قائم نیست و موصوف براى اینکه با آن صفت متصف شود، نیازمند تحقق چیز دیگرى است مانند نویسندگى و سخنگوئى و خواستارى و نظایر آنها زیرا انسان وقتى میتواند نویسنده باشد که دوات و قلم و کاغذ مثلا فرض شود و وقتى سخنگو میشود که شنونده اى فرض شود و وقتى خواستار میشود که خواستنى وجود داشته باشد و تنها فرض انسان در تحقق این صفات کافى نیست.

از اینجا روشن میشود که صفات حقیقى خداى متعال که ( چنانکه گذشت عین ذاتند ) تنها از قسم اول میباشند و اما قسم دوم که در تحقق آنها پاى غیر در میان است و هر چه غیر اوست آفریده او و در پیدایش پس از اوست صفتى را که با پیدایش خود بوجود میآورد نمیشود صفت ذات و عین ذات خداى متعال گرفت. صفاتى که براى خداى متعال بعد از تحقق آفرینش ثابت میشود مانند آفریدگار، کردگار، پروردگار، زنده کننده، میراننده، روزى دهنده و نظایر آنها عین ذات نیستند بلکه زائد بر ذاتند و صفت فعلند.مراد از صفت فعل این است که پس از تحقق فعل معنى صفت از فعل گرفته شود نه از ذات، مانند آفریدگار، که پس از تحقق آفرینش از آفریده ها آفریدگار بودن خداى متعال ماخوذ و مفهوم میشود و با خود آفریده ها قائم است نه با ذات مقدس خداى متعال تا ذات با پیدایش صفت از حالى به حالى تغییر کند.

شیعه دو صفت اراده و کلام را بمعنائى که از لفظ آنها فهمیده میشود ( اراده بمعنى خواستن، کلام یعنى کشف لفظى از معنى ) صفت فعل میدانند و معظم اهل سنت آنها را بمعنى علم گرفته و صفت ذات میشمارند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید