مقام روح

مقام روح

اثبات معاد جسمانی با برهان عقلی و استدلال فلسفی یکی از قله‌های رفیع در فرهنگ اسلامی‌است که وصول به آن نصیب صدرالمتالهین شیرازی شده است.    
مسئله معاد جسمانی از امهات مباحث فلسفی مربوط به جهان واپسین است.ابن سینا در مورد مسئله معاد جسمانی باب عقل و استدلال را مسدود می‌دانست و به تعبد و تقلید و تصدیق پیامبر(ص) اکتفا کرد. بزرگان فلسفه تا زمان صدرالمتالهین شیرازی در مورد این مسئله یا مقلّد بوده‌اند یا از حکم دادن بازایستاده‌اند.
اثبات معاد جسمانی با برهان عقلی و استدلال فلسفی یکی از قله‌های رفیع در فرهنگ اسلامی‌است که وصول به آن نصیب صدرالمتالهین شیرازی شده است. تنها کسی که پس از صدرالمتالهین در مورد معاد جسمانی دست به ابتکار زده و نظریه‌ای جدید ابراز داشته، حکیم بزرگ آقا علی مدرس زنوزی است.
این نوشتار پس از سیر تاریخی مسئله معاد جسمانی، دیدگاه بدیع حکیم مدرس زنوزی را در مسئله معاد جسمانی به نحو مبسوط مورد نقد و بررسی قرار داده‌است.
از آغاز قرن نوزدهم میلادی یعنی سال ۱۸۰۴ که وفات کانت فیلسوف آلمانی در آن اتفاق افتاد رشته استدلال برای اثبات جاودانگی انسان در غرب روی هم رفته اخلاقی بوده است. برای کانت جاودانگی نفس در ماورای چشم‌انداز عقل و استدلال است.
انسان خواستار و جوینده خیر اعلی است که فضیلت و سعادت هر دو را فرا می‌گیرد، ولی فضیلت و سعادت و وظیفه و تمایل بنا بر نظر کانت مفاهیمی نسبت به یکدیگر نامتجانس بشمار می‌آیند.
ممکن نیست که وحدت آنها در این عمر کوتاه جویندگان در این جهان محسوس عملی گردد. بنابراین ناگزیر باید اصل موضوع زندگی ابدی را برای انجام یافتن تدریجی وحدت دو مفهوم فضیلت و سعادت، ناسازگار با یکدیگر پذیرفت و به خدایی معتقد شد که بالاخره سبب تلاقی این دو با یکدیگر می‌شود.
کانت در کتاب عقل محض، جوهر بودن نفس را مورد انکار قرار داده و ادله آن را مخدوش دانسته‌است. آنچه کانت در این مورد ابراز داشته راه اثبات معاد را مسدود کرده و بقاء انسان را پس از مرگ با مشکل روبرو ساخته است.
البته وی کوشیده که در کتاب نقد عقل عملی این‌گونه مسائل را از طریق اخلاق حل کند و به سامان رساند. آراء و عقاید کانت نه تنها در میان اندیشمندان مغرب زمین به‌گونه‌ای شگفت‌انگیز مؤثر افتاده بلکه در میان متفکران اسلامی نیز کم و بیش بی‌تاثیر نبوده‌است. آقا علی حکیم مدرس زنوزی از جمله کسانی است که از موج این اندیشه‌ها برکنار نمانده و به نوعی با آنها برخورد کرده است.
کتاب «بدایع‌الحکم» که مهمترین اثر کتبی این حکیم را تشکیل می‌دهد به منظور پاسخگوئی به هفت سؤال فلسفی تالیف یافته است.
سؤال‌های هفت‌گانه در این کتاب به‌گونه‌ای طرح شده که ارتباط و مناسبت آنها با اندیشه‌های فلسفی کانت به‌هیچ وجه قابل انکار نیست. در سؤال هفتم نام کانت به صراحت ذکر شده است. البته در این سؤال نام تنی چند از دیگر فلاسفه معروف اروپا نیز آمده که غالباً به غلط ضبط گشته است.
طرح‌کننده این سؤال‌ها یکی از شاهزادگان قاجار است که خود اهل حکمت بوده و به فلسفه اسلامی سخت علاقه داشته است. این شاهزاده بدیع‌الملک میرزا عمادالدوله حکمران یزد بوده است.
وی دارای آثار فلسفی بوده که نشان از آشنایی خوب شاهزاده قاجار با حکمت اسلامی می‌دهد. سؤال‌هایی که طرح کرده نیز نشان‌دهنده این است که وی از فلسفه کانت به هر طریق ولو بطور اجمال بی‌اطلاع نبوده است. این اطلاع اجمالی و تعارضی که احیاناً بین دو جریان اندیشه در شرق و غرب می‌دیده او را به وادی طلب و طریق جستجو کشانده است.
آنچه این مدعا را ثابت می‌کند این است که بدیع‌الملک میرزا سؤال‌های خود را تنها یک بار آن هم در برابر یک حکیم مطرح نساخته است بلکه وی سؤال‌های خود را با دو حکیم بزرگ که معاصر او بوده‌اند در میان گذاشته و از آنان تقاضای پاسخ کرده است. این دو حکیم عبارتند از آقا‌علی‌مدرس‌زنوزی و میرزا‌علی‌اکبر مدرس‌یزدی‌حکمی.
پاسخ‌هائی که این دو حکیم به سؤال‌های بدیع‌الملک‌میرزا داده‌اند بسیار مفصّل و دقیق است و از حیث تاریخ فرهنگ و فلسفه اسلامی نیز دارای اهمیت بسیار می‌باشد.
در میان سؤال‌های شاهزاده قاجار که در حدود یک قرن پیش در مورد مهم‌ترین مسائل فلسفی آن هم در ارتباط با اندیشه فلسفی غرب مطرح شده سؤالی تحت عنوان معاد یا بقاء انسان پس از مرگ، دیده نمی‌شود ولی حکیم زنوزی که در پاسخ به این سؤال‌ها کتاب ارزشمند «بدایع‌الحکم» را به رشته تحریر درآورده است در رساله دیگر و به مناسبت دیگر ، درباره مسئله معاد به تفصیل سخن گفته و نظریه‌ای را ابراز داشته که پیش از وی به‌هیچ وجه سابقه نداشته‌است.
این حکیم نظریه مخصوص خویش را در این باب با توجه به نظریه صدرالمتالهین شیرازی و به عنوان تعلیقات بر مبحث معاد کتاب «اسفار» وی ابراز داشته و سپس بنا به خواهش و تقاضای برخی از دوستان خود مجموعه آن تعلیقات را به صورت یک رساله مفرد و مستقل تنظیم کرده و نام آن را «سبیل‌الرشاد» گذاشته است. این رساله در سال ۱۳۱۰ هجری به چاپ رسیده و منتشر گردیده‌ است.
حکیم زنوزی در این رساله کوشیده است تا معاد جسمانی را بدان گونه که در شریعت اسلام آمده به طریق عقل و بر سبیل برهان توجیه و اثبات نماید. البته پیش از وی صدرالمتالهین شیرازی دست به این کار زده و برای نخستین بار درصدد اثبات معاد جسمانی به طریق عقل و برهان برآمده است.
لازم به یادآوری است که قول به معاد جسمانی به معنی واقعی کلمه یعنی بازگشت بدن عنصری به عالم آخرت بدون هرگونه تاویل و شائبه مجاز در میان حکما و فلاسفه اسلامی پیش از صدرالمتالهین معمول و مقبول نبوده است.
البته متکلمان اسلامی به معاد جسمانی قائل بوده و آن را در آثار خود مورد تاکید قرار داده‌اند، ولی طریقی که متکلمان پیموده‌اند با طریق فلاسفه در این باب متفاوت است، زیرا بسیاری از متکلمان به جواز اعاده معدوم فتوا داده‌ و به این ترتیب مشکل بزرگ را در این راه حل‌شده تلقی کرده‌اند، ولی حکما و فلاسفه که اعاده معدوم را ممتنع می دانند در باب معاد جسمانی دچار اشکال بوده و برای حل آن به چاره‌اندیشی پرداخته‌اند. این چاره‌اندیشی معمولاً به دو صورت انجام پذیرفته است.
حکمای اشراقی و بسیاری از صوفیه معاد جسمانی را از طریق قول به بدن مثالی که آن را جسم برزخی نیز می‌گویند توجیه کرده‌اند. بسیاری از حکمای مشّائی این طریقه را نپذیرفته و راه تقلید و تصدیق سخن پیامبران (علیهم‌السلام) را یگانه راه برای اعتقاد به معاد جسمانی شناخته‌اند. شیخ‌الرئیس ابوعلی‌سینا و جمع کثیری از پیروان وی این راه را انتخاب کرده و خود را از هرگونه درگیری و بحث و بررسی در این مسئله فارغ ساخته‌اند.
صدرالمتالهین شیرازی نه طریقه حکمای اشراقی را در این باب پسندیده و نه راه شیخ‌الرئیس ابوعلی‌سینا را خرسند‌کننده دانسته است. این فیلسوف بزرگ اسلامی که در قرن یازدهم هجری می‌زیسته با تاسیس اصل حرکت در جوهر و با اتکاء به یک سلسله مقدمات فلسفی دیگر برای اثبات معاد جسمانی از طریق عقل کوشش فراوان کرده‌است. مقدماتی که وی برای اثبات این مسئله ترتیب داده در برخی از آثارش به یازده مقدمه بالغ می‌گردد. البته در برخی از آثار دیگر وی این مقدمات به هفت مقدمه کاهش یافته است.
تنها کسی که پس از صدرالمتالهین در مورد معاد جسمانی دست به ابتکار زده و نظریه جدید ی ابراز داشته حکیم بزرگ آقا علی مدرس زنوزی است. این حکیم با احاطه کاملی که نسبت به آثار صدرالمتالهین دارا بوده سالهای متمادی آنها را تدریس کرده است. وی ضمن بررسی و تدریس آثار صدرالمتالهین در هر جا نظری بر خلاف وی داشته ابراز کرده است.
حکیم زنوزی نظریات خاص خود را نسبت به اندیشه‌های صدرالمتالهین طبق سنت رایج در میان متفکران اسلامی به عنوان حواشی و تعلیقات به رشته تحریر درآورده است. در میان مجموع این حواشی و تعلیقات، حواشی حکیم زنوزی بر مبحث معاد ملاصدرا چشمگیر و جالب توجه است. این حکیم با اینکه مقدمات معاد جسمانی را بدانگونه که ملاصدرا در آثار خود آورده، پذیرفته است نسبت به نتیجه و ترتیب آنها با وی هم‌آهنگ نبوده و به مسئله از دیدگاهی دیگر نگریسته است.
آنچه نظریه این حکیم را در باب معاد جسمانی از سایر نظریه‌ها ممتاز و مشخص می‌سازد این است که در مورد تعلق نفس به بدن، وی بدن را به‌سوی نفس راجع می‌داند نه نفس را به‌سوی بدن. به‌عبارت دیگر می‌توان گفت: همه سخن حکیم زنوزی در باب معاد این است که بدن به عالم آخرت بازگشته و به مقام روح نزدیک می‌گردد. این درست بر خلاف چیزی است که دیگران اظهار می‌دارند، زیرا بسیاری از مردم بر این عقیده‌اند که روح به‌سوی بدن بازگشته و دوباره به آن تعلق می‌یابد.
آنچه در نظر این حکیم مورد تاکید و توجه قرار گرفته حرکت بدن به سوی نفس است نه حرکت نفس به سوی بدن، زیرا حرکت نفس به سوی بدن مستلزم ساکن بودن بدن و متحرک بودن نفس خواهد بود، و این چیزی است که زنوزی آن را باطل می‌داند. الهام‌بخش حکیم زنوزی در ابداع و اظهار این نظریه حدیثی است که از حضرت امام جعفر صادق (ع) نقل شده و در «تفسیر صافی» نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
وی این حدیث را در رساله «سبیل‌الرشاد» خود آورده و به شرح و تفسیر آن پرداخته است. نظریه زنوزی نیز که جدیدترین نظریه در باب معاد جسمانی به شمار می‌آید موافق و مخالفان بسیار داشته‌است.
کسانی از اهل حکمت این نظریه را نپذیرفته و آن را با اصول و مبانی عقلی سازگار ندانسته‌اند، ولی کسانی از اهل حکمت این نظریه را پذیرفته و آن را مستدل و معقول و منطبق با اسلام و سایر ادیان حقّه دانسته‌اند.
از جمله کسانی که نظریه زنوزی را در باب معاد مورد تایید قرار داده‌است مرحوم حاج شیخ محمدحسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی را باید نام برد. این حکیم متاله که در فقه و اصول و فلسفه دارای تالیفات وزین و ارزشمندی است، رساله‌ای نیز در اثبات معاد جسمانی به رشته تحریر درآورده‌است. وی در این رساله همان راهی را رفته که حکیم زنوزی پیش از او آن را پیموده‌است.
سید محمد رضا خلیل‌نژاد
روزنامه همشهری

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا