من از کجا آمده ام؟

من از کجا آمده ام؟

چرا من به دنیا اومدم؟

حاملگی چیه؟

 بچه چطوری میره توی شکم؟

معمولاً این اولین پرسشی است که یک کودک خردسال درباره‌حقایق زندگی می‌پرسد. در کودکان بزرگ‌تر، این پرسش نشانه‌شروع فهم کودک از خود به عنوان یک شخص منحصر به فرد است، که پس از شش سالگی به سرعت جای خود را به پرسش پر معناتر «جنسیت چیست؟» می‌دهد.

ورای این پرسش چیست؟

دنیای یک کودک خردسال کاملاً معطوف به خود اوست و یک پاسخ ساده، کنجکاوی او را ارضا می‌کند. اغلب این پرسش‌ها وقتی به وجود می‌آید که شما به کودک‌تان می‌گویید نوزاد دیگری در راه است و بسیار مهم است که در این زمان آمادگی پاسخ دادن به پرسش‌های او درباره‌تولیدمثل و بارداری را داشته باشید.

اگر کودک شما در سن بالاتری است و بدون اینکه شما باردار باشید شروع به پرسیدن چنین پرسش‌هایی کرد، ممکن است به این علت باشد که در مدرسه، تلویزیون یا روزنامه چیزی درباره‌ی نوزادان دیده است. کودکان بالاتر از شش سال واقعاً در مورد این پرسش‌های اساسی کنجکاوند.

رهنمودهایی برای پاسخ‌های شما

از گفتن حقیقت به کودک‌تان خودداری نکنید، شما موظفید بدون ترس و خجالت، پاسخی شفاف و صادقانه به او بدهید.

فکر نکنید که باید تمام جزئیات را برای کودک شرح دهید. این کار نه ضروری است و نه برای کودک شما مناسب است، زیرا ممکن است به علت نفهمیدن بعضی از مسائل به هراس بیفتد.

برای اطمینان از این‌که پرسش کودک‌تان را درست فهمیده‌اید، آن را با تغییر کلمات از کودک بپرسید؛ مثلاً «دلت می خواد بدونی وقتی که نوزاد بودی از کجا اومدی؟»

موضوع را بیش از حد پیچیده نکنید. شاید کودک شش ساله‌شما پرسشی را مطرح کند و پس از دریافت پاسخ مفصل و مشروحی از جانب شما بگوید، «نه بابا، جواد می‌گه که از شیراز اومده، خب من از کجا اومدم؟»

چه چیزهای دیگری لازم است بدانید

با افزایش سن، کودک شما نیاز به پاسخ‌های پیچیده‌تری دارد، اما بدون توضیحات اضافی و نامربوط. سعی کنید از واژه‌هایی استفاده کنید که کودک معنای آن‌ها را می‌فهمد تا نیاز به توضیحات بیشتر نباشد.

به یاد داشته باشید که کودکان شدیداً وابسته به معنای ظاهری واژه‌ها هستند. اگر شما کاشتن دانه را مثال بزنید، آن‌ها از شما می‌پرسند چطور به آن آب می‌دهید و گل آن چه رنگی خواهد شد!

اگر چه کودکان خردسال معمولاً توضیحات ساده را به آسانی می‌پذیرند، کودکان بالاتر از پنج یا شش سال، اغلب با گفتن یک آه، به نخستین شنیده‌هایشان درباره‌مسائل جنسی واکنش نشان می‌دهند. این علامت آشکار و بسیار خوبی است که کودک نمی‌تواند جزئیات بیشتری را تحمل کند، بنابراین موضوع صحبت را عوض کنید و دفعه‌بعد رویکرد دیگری را امتحان کنید.

سایر چیزهایی که ممکن است کودک از شما بپرسد…

آیا همه‌ی بچه‌ها به همین صورت به وجود می‌آیند؟

آیا باباها پسرها و مامان‌ها دخترها را به وجود می‌آورند؟

آیا مردها هم می‌توانند بچه‌دار شوند؟

آیا کودک درون تو رشد می کند؟

بچه چطوری داخل شکم تو زندگی می‌کنه؟

چرا بچه بیرون نمی‌افته؟

بچه توی شکم تو چه کارهایی می‌تونه بکنه؟

بچه توی شکم چطوری نفس می‌کشه؟

بچه توی شکم چی می‌خوره؟

نحوه‌ رشد و نمو جنین در رحم شدیداً ذهن کودکان را به خود معطوف می‌کند. وقتی آن‌ها از وجود کودک آگاه می‌شوند، درست مانند بزرگسالان مجذوب پیشرفت او می‌شوند. اگر شما آبستن کودک جدیدی هستید، می‌توانید کودکان بزرگ‌تر خود را، به محض شروع شدن پرسش‌هایشان، در این تجربه شریک کنید. در هر مرحله از بارداری تا آن‌جا که ممکن است به آن‌ها اطلاعات بدهید،البته اطلاعاتی که در حد فهم و مناسب سن آنها باشد.

ورای این پرسش چیست؟

سعی کودک خردسال فقط این است که درک روشنی از کودکی که ظاهراً درون بدن شخص دیگری زندانی است، به دست آورد. این کودک می‌تواند عضو جدیدی از خانواده شما یا متعلق به یکی از دوستان‌تان باشد، شاید هم کودک‌تان زن بارداری را مثلاً در فروشگاه یا مطب پزشک دیده باشد.

این پرسش‌ها اغلب همراه با پرسش‌های دیگر، به ویژه پرسش «بچه چطوری میره توی شکم؟» مطرح می‌شوند. کودکان خردسال با یک پاسخ ساده کاملاً راضی می‌شوند. کودکان بزرگ‌تر بیشتر درباره‌چیزهایی که  برایشان مهم است، کنجکاوند؛ مانند: بچه چه می‌خورد یا می‌نوشد، آیا می‌تواند نفس بکشد، ببیند یا بشنود. کودکان بالاتر از شش سال ممکن است چیزهایی در این باره در مدرسه و درس علوم یاد گرفته باشند و مشتاق این باشند که دانسته‌های خود را در مورد این شخص نادیده به کار برند.

رهنمودهایی برای پاسخ‌های شما

این زمان فرصت مناسبی برای یک درس ساده زیست‌شناسی است.

هنگام پاسخ دادن به یک کودک زیر هشت سال فقط با شرحی کلی شروع کنید. در مورد کودکان هشت تا یازده سال به تدریج توضیحات خود را مفصل‌تر و پیچیده‌تر کنید.

با استفاده از یک پوستر دیواری یا کتاب بارداری که حاوی تصاویر ماه به ماه از تغییرات در بارداری باشد، همراه با پیشرفت بارداری نحوه‌تکامل جنین را به کودک‌تان نشان دهید. تابلو را روی دیوار و همسطح چشم‌های کودک قرار دهید و هر وقت نیاز داشتید از آن به عنوان مرجع استفاده کنید. به یک کودک هشت تا ده ساله می‌توانید جزئیات بیشتری را در یک کتاب نشان دهید.

سن کودک هر قدر که باشد، همواره بر این حقیقت تاکید کنید که نوزاد خوشحال و راضی است، جایش گرم و راحت است، به خوبی تغذیه می‌شود و چند هفته پس از لقاح می‌تواند در رحم حرکت کند. اگر نوزاد، برادر یا خواهر آینده کودک شماست، هدف این است که به کودک‌تان کمک کنید رابطه‌نزدیکی با نوزاد متولد نشده برقرار کند، تا پس از تولد، نوزاد مورد استقبال و محبت او قرار گیرد. به این ترتیب باعث می‌شوید کودک بزرگ‌ترتان احساس رهاشدگی و حسادت نکند.

کودک خردسال‌تان را در حالی که سرش نزدیک شکم شما قرار دارد، بخوابانید و چیزهایی شبیه به این بگویید: «من الان هر دو بچه‌ام را در بغل گرفته‌ام.» این کار به کودک شما کمک می‌کند قبل از تولد نوزاد، به حضور شخص دیگری در خانواده عادت کند و او را تشویق می‌کند تا نوزاد را پس از تولد خیلی راحت‌تر بپذیرد.

چه چیزهای دیگری لازم است بدانید؟

همیشه هنگام صحبت کردن درباره‌نوزاد در راه‌تان، او را «کوچولوی تو» بنامید. به این ترتیب کودک شما احساس می‌کند نوزاد جدید متعلق به او هم هست. این کار کمک می‌کند تا قبل از به دنیا آمدن نوزاد، در او نوعی احساس مالکیت و حمایت‌گری نسبت به کودک جدید ایجاد شود.

همه‌خانواده با هم نامی برای نوزاد انتخاب کنید.

اجازه دهید کودک‌تان لگد زدن نوزاد را احساس کند و موقع انجام معاینات پیش از زایمان، کودک‌تان را نیز با خود ببرید تا بتواند صدای قلب نوزاد را بشنود و نوزاد را در تصویربرداری سونوگرافی ببیند.

سایر چیزهایی که ممکن است کودک از شما بپرسد

آیا داخل شکم تو تاریک است؟

بچه می‌تواند به اطراف حرکت کند؟

بچه می‌تواند در شکم چیزی ببیند یا بشنود؟

اندازه‌بچه در شکم تو چقدر است؟

پاسخ: برای سنین ۴-۲

کوچولوی تو در شکم مادر برای خودش لانه‌ای دارد که خیلی راحت، گرم و نرم، و تاریک است و او آنجا با خوشحالی و امنیت زندگی می‌کند.

پاسخ: برای سنین ۶-۴

کوچولوی تو در کیسه‌مخصوص رشد می‌کند که به آن رحم می‌گویند. رحم داخل شکم مامان است. بچه از رحم بیرون نمی‌افتد، زیرا پایین رحم تا زمان به دنیا آمدن او محکم بسته است. کوچولوی تو آن‌جا خیلی خوشحال است، لگد می‌زند، انگشت شستش را می‌مکد، چشم‌هایش را باز و بسته می‌کند یا به صداهای شکم مادر گوش می‌دهد. گاهی هم استراحت می‌کند.

پاسخ: برای سنین ۸-۶

هنگامی که بچه‌داخل رحم یک ماهه است، به اندازه‌ناخن انگشت شست توست. وقتی به شش هفتگی می‌رسد، قلب او می‌تپد و مغز او نیز در حال شکل گرفتن است. دست‌ها و پاهای بچه، اول به صورت جوانه‌های کوچکی هستند و تا دوازده هفتگی انگشتان دست و پای او شکل می‌گیرند و او شبیه یک انسان کوچولو می‌شود که فقط به اندازه‌انگشت اشاره‌من است. خیلی طول می‌کشد (نُه ماه تمام) تا بچه به اندازه‌کافی رشد کند و به دنیا بیاید. او نیازی به خوردن، آشامیدن و نفس کشیدن ندارد، زیرا غذا و اکسیژن از طریق لوله‌مخصوصی به او می‌رسد. این لوله به شکم بچه متصل است و رابط بین او و مادر است.

پاسخ: برای سنین ۱۱-۸

وقتی بچه در درون مادر شکل می‌گیرد او به اندازه‌یک سر سوزن است. اما فقط حدود سه ماه بعد او در رحم به شکل یک کودک واقعی درمی‌آید. در طی هفته‌های نخستین، بچه از مراحلی گذر می‌کند. غذا و نوشیدنی بچه از خون مادر تامین می‌شود و از طریق بند ناف به او می‌رسد. تو می‌توانی روی شکم خودت محلی را که بند ناف قرار داشته است ببینی. بند ناف به قسمتی از رحم منتهی می‌شود که به آن جفت می‌گویند. خون بچه و مادر در جفت به هم می‌رسند تا بچه بتواند غذا و اکسیژن بگیرد و مواد زائد مثل دی اکسید کربن را دفع کند.

جنین در چهار هفتگی (۴ میلی متر)؛ در حدود دوازده هفتگی (۹ سانتی‌متر)؛ در حدود بیست هفتگی (۵ / ۱۸ سانتی‌متر)؛ در حدود سی و دو هفتگی (۳۲ سانتی‌متر)؛ در حدود چهل هفتگی (۳۵ تا ۳۷ سانتی‌متر) است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا