آیات قرآن کریم که به طور کلی در آنجا کلمه روح آمده است، آیاتی است که تفسیر و توجیه آنها نیازمند به تدبیر خیلی زیاد است و نمی توان ادعا کرد، که خیلی واضح و روشن است، غیر از آیاتی که راجع به خود مسأله روح در قرآن است که بر حیات پس از مرگ دلالت دارد، قرآن این لفظ را برای حقایقی که همه آنها از سنخ روحند، به کار می برد، قرآن به یک سلسله حقایقی که همه مافوق جسم و جسمانی هستند روح اطلاق می کند، به روح القدس به امر خودش و به وحی از آن جهت روح می گوید که یک کیفیت جسمانی نیستند، به طور خلاصه مهمترین کاربرد:
الف- کاربرد روح در عرض ملائکه در قرآن
در قرآن در بعضی از آیات، از روح به عنوان یک امر و حقیقتی در عرض ملائکه نام برده می شود ولی معلوم می شود که به هر حال از سنخ این موجوداتی که ما می بینیم و حس می کنیم (مثلا از سنگی، از درختی، از کوهی، از دریایی، از ستاره ای، از یک چنین چیزی) نیست، یک چیزی است از نوع اموری که ما حس و لمس نمی کنیم. در سوره عم می فرماید: یوم یقوم الروح و الملائکه صفا (نبأ/۳۸) آن روزی که روح و ملائکه در یک صف بایستند.
ظاهر تعبیر این است که روح از نوع ملائکه هم نیست، چون آن را در عرض ملائکه قرار می دهد، جبرئیل یکی از ملائکه است، میکائیل یکی از ملائکه است، و این تناسب ندارد که یکی از ملائکه را در عرض عموم ملائکه ذکر کند: روح و ملائکه در یک صف می ایستند . یا در آیه دیگری می فرماید: تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر (قدر/۴) در شب قدر ملائکه و روح نازل می شوند. باز ملائکه در عرض روح و روح در عرض ملائکه قرار می گیرند.
در یک آیه دیگر می فرماید: ینزل الملائکه بالروح من امره (نحل/۲) ملائکه را به روح به امر خود فرود می آورد. اینکه باء بالروح آیا باء استعانت و استمداد است و در واقع این طور است که ملائکه با استمداد روح فرود می آیند، یا باء ملابست و مصاحبت است یعنی ملائکه با روح فرود می آیند، در مدعای ما که قرآن ملائکه و روح را در کنار یکدیگر ذکر می کند تغییری نمی دهد و در این جهت دلالت آیه کافی است و در همین جاست که حدیثی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل شده و ایشان گفته اند روح غیر از ملائکه است و به همین آیه استدلال کرده اند که قرآن روح را با ملائکه یک چیز نمی گیرد.
ب – نسبت روح و روح القدس و روح الامین در قرآن
کلمه روح گاهی به کلمه امین و گاهی به کلمه قدس توصیف شده است: نزل به الروح الامین* علی قلبک؛ روح الامین قرآن را بر قلب تو فرود آورده است (شعراء/۱۹۳ و ۱۹۴). یا در آیه دیگر: قل نزله روح القدس من ربک؛ بگو این را روح القدس از ناحیه پروردگار تو فرود آورده است. (نحل/۱۰۲ )
چون در بعضی آیات دیگر هست که جبرئیل قرآن را بر پیغمبر نازل کرده است، گفته اند پس کلمه روح القدس و روح الامین کنایه ای از جبرئیل است.
همچنین شاید بعضی گفته باشند که در آن آیه: یوم یقوم الروح و الملائکه؛ روزی که آن روح و فرشتگان به صف ایستند (نبأ/ ۳۸)؛ مقصود خصوص جبرئیل است که به طور جداگانه ذکر شده که این حرف بعید است ولی علامه طباطبائی (ره) این حرف را قبول ندارند که حتی مقصود از روح الامین و روح القدس جبرئیل باشد، بلکه می گویند از آیات قرآن اینچنین فهمیده می شود: ملائکه که وحی را نازل می کنند، همراه آن، حقیقتی هست که قرآن نام آن را روح گذاشته است و حامل وحی در واقع آن روح (همان روح الامین و روح القدس) است، نه اینکه جبرئیل حامل وحی باشد، جبرئیل حامل وحی نیست. این عقیده ای است که ایشان در اینجا اظهار می دارند.