مساءله ۱ – اگر دو نفر که بین آنها توارث هست (یعنى هر یک زودتر از دنیا برود دیگرى از او ارث مى برد) در آن واحد از دنیا بروند بطوریکه همه بدانند که هر دو در یک آن جان دادند بین آن دو توارثى نخواهد بود، خواه آنکه هر دو به سببى واحد مرده باشند و یا هر کدام به یک سبب ، و یا هر دو بمرگ خدائى مرده باشند، که در این فرض وارث زنده بعد از مردن هر یک از آنان ارث را مى برد. این حکم اختصاص بر دو نفر ندارد در بیش از دو نفر نیز هم جارى است .
مساءله ۲ – اگر دو نفر (که از یکدیگر ارث مى برند تصادفا) بمرگ خدائى بمیرند، و یا سببى باعث مردن آن دو شود و معلوم نشود آیا مرگ هر دو در یک آن بوده یا نبوده ، و یا معلوم شود که با هم نبوده و شک شود در اینکه کدام جلوتر و کدام عقب تر از دنیا رفته دو صورت دارد:
یکى اینکه تاریخ و لحظه مرگ یکى معین و تاریخ دیگرى مجهول باشد که در اینصورت دومى از اولى ارث مى برد ولى اولى از دومى ارث نمى برد. دوم اینکه تاریخ مرگ هیچ یک معلوم نباشد که در مسئله بعد حکم آن را بیان مى کنیم ، و در صورت اول فرقى نیست بین دو نفر و بیشتر، و همانطور که قبلا نیز گفتیم فرقى نیست بین اسباب .
مساءله ۳ – اگر دو نفر از دنیا رفته باشند و شک شود در اینکه کدامیک زودتر مرده و احتمال تقارن نیز در بین باشد و تاریخ فوت هیچیک معلوم نباشد، در صورتیکه سبب مرگ آنها غرق شدن و یا زیر آوار ماندن باشد اشکالى نیست در اینکه هر یک از دیگرى ارث مى برد، و اگر سبب مرگشان غیر آن دو سبب باشد بهر علتى که بوده باشد و یا بمرگ هر یک غیر سبب مرگ آن دیگرى باشد، در همه این صور آیا باید حکم به قرعه کرد؟ و یا حکم بمصالحه ؟ و یا اینجا نیز حکم غرق و آوار را دارد؟ وجوهى است که اقواى آن همین آخرى است هر چند که احتیاط بصلح مطلوبست ، مخصوصا در موردیکه مرگ هر دو و یا یکى از آنها بدون حادثه و طبیعى باشد، و این حکم در موردیکه مرده گان (که از یکدیگر ارث مى برند) بیش از دو نفر باشند نیز جریان دارد.
مساءله ۴ – اگر دو نفر بمیرند و معلوم باشد که یکى زودتر از دیگرى فوت کرده لکن تردید شود در اینکه کدامیک بوده و تاریخ فوتشان هم مجهول باشد، اقوى آنست که باید بقرعه رجوع شود حال چه سبب مرگشان غرق و هدم باشد یا غیر آن دو، و یا یکى و یا هر دو بمرگ طبیعى مرده باشند.
مساءله ۵ – در مسئله قبل که گفتیم هر یک از دیگرى ارث مى برد طریق این توریث طرفین این است که هر یک از آنها را زنده در حال موت دیگرى فرض مى کنیم و ارث او از اموال دیگرى را به او مى دهیم ، و آنچه سهم الارث او شد را بورثه زنده او مى دهیم ، چیزیکه هست اینکه وقتى نوبت دیگر او را مرده و دیگرى را زنده فرض مى کنیم به ورثه دیگرى چیزیکه هست اینکه وقتى نوبت دیگر او را مرده و دیگرى را زنده فرض مى کنیم به ورثه دیگرى چیزیکه او از ایشان در فرض اول ارث برده بود را نمى دهیم ، مثلا اگر پدر و پسرى (بخاطر خفگى از گاز و امثال آن ) مرده باشند و کسى نداند کدامیک زودتر و کدام دیرتر مرده و یا اصلا در آن واحد با هم مرده اند، و فرض مى کنیم که پدر نامبرده غیر آن پسرى که با او مرده دخترى هم دارد و قیمت همه اموال پدر نهصد دینار است ، و از سوى دیگر آن پسر هم که با پدر مرده پسرى دارد و جمع اموالش ششصد دینار است ، در اینجا اول مرگ پدر را قبل از پسر فرض مى کنیم که در نتیجه پسر نامبرده در حالى که پدرش مى مرده زنده بوده و دو ثلث ترکه پدر را که ششصد دینار است برده و مالک شده و آن دو ثلث الان به پسر خود او مى رسد که نوه آن پدر است ، و یک ثلث باقیمانده با به دختر آن پدر مى دهند، آنگاه نوبت دوم پسر را به در حال حیات پدر مرده فرض مى کنیم که در نتیجه جوانى از دنیا رفته و پدرى و پسرى از او بر جاى مانده که پدر او یک ششم ترکه پسرش را که صد دینار است ارث مى برد و چون خود او نیز مرده آن صد دینار را بوارث پدر که دختر او است مى دهیم ، و بقیه سهم پسر آن پسر است .
مساءله ۶ – در توریث طرفینى شرط است اینکه حاجبى از ارث در هیچ طرف نباشد، پس اگر در یک طرف حاجب باشد یعنى آن طرف محجوب از ارث دیگرى باعث نمى شود که دیگرى هم از او ارث نبرد، بلکه دیگرى از او ارث مى برد با اینکه او از وى ارث نمى برد، مثل موردى مى ماند که از آن دو نفریکه با هم مرده اند یکى اصلا مال نداشته باشد پس او که مال ندارد از دیگرى که مال دارد ارث مى برد ولى مالدار از او ارث نمى برد.