نامه ای برای یزدی

نامه ای برای یزدی

نامه

در اوایل تحصیل من، وضع معیشتی طلاب بسیار سخت بود. من حساب کرده و دیده بودم که نان و شکر، مقرون به‌صرفه‌ترین غذاست و از ‌این‌رو غالباً نان و شکر می‌خوردم. پس از مدتی که زندگی خود را با نان و شکر سپری کردم، دیدم که پول این را هم ندارم. روزی از فشار گرسنگی در حیاط مدرسه فیضیه قم قدم می‌زدم. به خدا گفتم: خدایا من احساس وظیفه و تکلیف شرعی کرده‌ام و قدم در این راه نهاده‌ام و تمام سختی‌های آن را به جان می‌خرم، اما حوصله منت کشیدن و قرض گرفتن را ندارم. اگر چیزی برسانی که همین وضع را تحمل می‌کنم و اگر نخواستی می‌روم.

پیش خودم داشتم این حرف را می‌زدم که ناگهان شنیدم یکی صدا می‌زند: محمدتقی مصباح کیه؟ دیدم نامه‌رسان برای من نامه آورده. نامه را باز کردم و دیدم مقداری پول برای من فرستاده‌اند. نویسنده فقط امضا کرده بود، ولی نام خود را ننوشته بود و من نمی‌دانستم که چه کسی این پول را فرستاده است. تا این‌که بعدها تحقیق کردم و فهمیدم امضای پای نامه متعلق به مرحوم حاج آقای سیدمحمد مدرسی بوده است که آن زمان از علمای یزد بودند.

راوی: آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا