پرسش . برای قیامت چه نامها و صفاتی ذکر شده است؟
پاسخ: برای قیامت در قرآن و روایات اسامی و صفات متعددی ذکر شده که هر یک بیانگر معنا و وصف و خصوصیتی از آن حادثه عظیم و داهیه کبری است. در واقع هر اسمی به همراه خود پیامی دارد که البته این پیامها هدفهای تربیتی را تعقیب میکند. در بحث آینده بعضی از اسماء و صفات قیامت در قرآن و روایات به اختصار مورد بررسی قرار میگیرد. (المحجه البیضاء، ج ۸ ، ص ۳۳۱ به بعد و پیام قرآن، ج ۵ ، ص ۴۹۸ به بعد. )
۱. یوم القیامه:«وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَهِ … » (انبیاء: ۴۷) میزانهای عدل را برای روز قیامت نصب میکنیم. قیامت یعنی بر پای خواستن و وجه این نامگذاری شاید این باشد که در آن روز مردم به پای میخیزند و در برابر پروردگار خود برای حساب میایستند «یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ» (مطففین: ۶ ). در آن روز علاوه بر انسانها ملائکه و گواهان نیز به پا میخیزند و حساب اقامه میشود: (نبأ: ۳۸ و غافر: ۵۱ و ابراهیم: ۴۱).
اصولاً هنگامی که امری کاملاً جدّی و مهم است باید برای آن قیام کرد و به پای خواست و در محشر چنین است. این نام (یوم القیامه) هفتاد بار در قرآن تکرار شده است و مشهورترین نام از نامهای قیامت است و یکی از پیامهای آن این است که ای انسان روز ایستادن در برابر محکمه الهی را فراموش نکن.
۲. الیوم الاخر: « … لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَومِ الآخِرِ وَالْمَلاَئِکَهِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ… » (بقره: ۱۷۷) نیکی (نیکوکار) کسی است که به خدا و روز دیگر و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران ایمان آورده است.
این تعبیر به صورتهای: الدار الاخره (سرای دیگر) و الاخره نیز در قرآن استعمال شده است مانند: « وَالْآخِرَهُ خَیْرٌ وَأَبْقَی» (اعلی: ۱۷) و «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِی الْأَرْضِ وَلاَ فَسَاداً… » (قصص: ۸۳ ) آن سرای آخرت را (تنها) برای کسانی قرار میدهیم که میخواهند بر روی زمین برتریجویی و فساد داشته باشند. قیامت چون بعد از دنیا است «آخرت» نامیده شده است. این نام نیز قریب یکصد و چهل بار با ترکیبهای مختلف در قرآن آمده است و یکی از پیامهای آن این است که ای انسان از پس این جهان فانی «روز و سرای دیگر» است که زندگی باقی و هدف نهائی در آن تحقق مییابد.
3. یوم الحساب: « وقالَ موسی اِنّی عُذتُ بِرَبّی ورَبِّکُم مِن کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤِنُبِیَومِ الحِساب» (غافر: ۲۷) موسی گفت: من به پروردگارم و پروردگار شما پناه میبرم از شرّ هر متکبری که به روز حساب ایمان نمیآورد. گاهی از این نام به صورت «یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ» تعبیر میشود (ابراهیم: ۴) روزی که در آن حساب بر پا میشود.
وجه تسمیه قیامت به این نام آن است که در آنجا اعمال انسان مورد حسابرسی و رسیدگی دقیق قرار میگیرد. گویی حیات دو فصل دارد: فصل عمل و فصل حساب. « الیوم عمل و لاحساب و غداً حساب و لاعمل» فصل اوّل آن دنیا و فصل دوم آن آخرت است. پیامی که از این نام میتوان گرفت این است که انسان خود را برای روز حساب آماده کند و این ممکن نیست مگر اینکه پیوسته در حال محاسبه کشیدن از خود باشد؛ همچون شریکی سختگیر که فرمودهاند: «حاسبوا انفسکم قبل أن تحاسبوا، و وازنوها قبل أن توازنوا…؛ (غرر الحکم، ج ۱، ص ۳۸۵ ف ۲۸ ح ۶۶ و ۶۷ .) از خود حساب بکشید قبل از آن که از شما حساب بکشند، خود را به میزان بزنید قبل از آن که دیگران کارهای شما را به میزان بکشند.
۴. یوم الدّین: « مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» (فاتحه: ۴) خداوند مالک روز جزا است. قیامت را به این دلیل «یوم الدین» نام نهادهاند که در آن روز هر کس جزای اعمال خود را دریافت میکند. این نام نیز حاکی از آن است که نظام آفرینش از دو فصل مجزا تشکیل شده است. فصل اوّل کشت و کار است و فصل دوم فصل برداشت و گرفتن محصول. به عبارت دیگر دنیا کشتزار آخرت است «الدنیا مزرعه الآخره»؛ یکی از پیامهای این نام این است که ای انسان دقت کن هر چه بکاری فردا بر میدهد. پس جز نیک مکار تا جز نیکی ندروی!
5 . یوم الجمع: « یَومَ یَجمَعُکُم لِیَومِ الجَمعِ ذلِکَ یَومُ التَّغابُنِ» (تغابن: ۹) به یاد بیاور که همه شما را برای «روز جمع» گرد هم خواهند آورد و آن روز «روز تغابن» است. و در آیه دیگری میفرماید: «لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ» (شوری: ۷) قرآن برای آن نازل شده است که به وسیله آن امّ القری و کسانی را که پیرامون آن هستند انذار کنی و از «روز جمع» همه را بترسانی. و به صورت «یوم مجموع» نیز در قرآن آمده است (هود: ۱۳).
وجه تسمیه این نام آن است که در قیامت و در صحرای محشر خلق اولین و آخرین جمع میشوند؛ در حالی که در هیچ دوره و مرحله ای چنین نبوده است.
با توجه به این که رفتار و اعمال انسان در دنیا در دیگران تأثیر دارد چنان که خود از دیگران تأثّر پذیرفته است. به عبارت دیگر طاعات و جرائم متأثر از اجتماع است و به صورت اجتماعی صورت گرفته است و باید محکمه و دادگاه نیز به صورت اجتماع و یک جا برگزار شود. پیام این نام این است که ای انسان کاری نکن که فردا در پیشگاه همه انسانها و جن و فرشتگان و خداوند رسوا شوی.
قال الصادق علیه السلام: «لو لم یکن للحساب مهوله إلاّ حیاء العرض علی اللّه تعالی، و فضیحه هتک الستر علی المخفیات لحقٌّ للمرء أن لایهبط من رؤس الجبال و لایأوی إلی عمران و لا یأکل و لایشرب و لا ینام إلا عن اضطرار متصّل بالتلف…» (مصباح الشریعه، ص ۵۸ ، ب ۸۴ . ) امام صادق(ع) فرمود: اگر برای روز حساب ترس و وحشتی جز حیاء عرضه اعمال در پیشگاه خدای تعالی و رسوایی پردهدری نسبت به اعمال مخفی نبود برای انسان شایسته بود که به خاطر این هول هرگز از سر کوهها پایین نیاید و به آبادانی پناه نبرد و نخورد و نیاشامد و نخوابد مگر از روی ناچاری؛ در حدی که از بین نرود
درباره این روز امیرالمومنین علیه السلام فرموده است: « و ذلک یوم یجمع اللّه فیه الاوّلین و الاخرین لنقاش الحساب، و جزاء الأعمال، خضوعاً قیاماً، قد ألجمهم العرق، و رجفت بهم الارض، فاحسنّهم حالاً من و جد لقدمیه موضعاً، و لنفسه متسعاً» (نهج البلاغه، خطبه ۱۰۲، ص ۳۰۰. ) و رستاخیز روزی است که خداوند اولین و آخرین را برای رسیدگی به حساب دقیق و دریافت پاداش کردارشان جمع میکند؛ همه در حال خضوع به پا میخیزند؛ عرق از سر و رویشان فرو میریزد و اطراف دهانشان را احاطه کرده است.
لرزش زمین تمام اندامشان را میلرزاند. نیکو حال ترین افراد، در آن روز کسی است که جای پایی پیدا کند و یا محلی برای ایستادن خود به دست آورد.
۶ . یوم الفصل: « إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ کَانَ مِیقَاتاً» (نبأ: ۱۷) به درستی که روز جدایی، میعاد همگان است. در آیه دیگر میفرماید: «هذا یَومُ الفَصلِ جَمَعنکُم والاَوَّلین» (مرسلات: ۳۸) این روز جدایی است که در آن شما و پیشینیان را گرد میآوریم. علت این نامگذاری این است که قیامت روز جدائیها است. جدایی حق از باطل، جدایی صفوف مومنان و صالحان از کافران و گناهکاران، جدایی دوستان از هم، برادر از برادر، پدر و مادر از فرزند و فرزند از پدر و مادر، جدایی جایگاه خوبان از بدان و… . ممکن است یوم الفصل به معنی روز داوری باشد. چون قاضی با حکم خود فصل خصومت میکند.
پیامی که از این نام میتوان دریافت کرد این است که ناموس آفرینش بر این قرار دارد که سرانجام خوب از بد جدا شود؛ در غیر این صورت هیچ یک به مقصد نرسیدهاند. اگر گندم از کاه جدا نشود، از هیچ یک نمیتوان بهره برد و از همان ابتدا این جدایی برای زمانی مشخص برنامهریزی شده است. انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست. حال تو ای انسان بنگر در کدام صف در آن روز قرار خواهی گرفت؟ هنگامی که خطاب میرسد: « وَامْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُـجْرِمُونَ» (یس: ۵۹ ) ای گنهکاران از نیکان جدا شوید؛ آیا تو مخاطب نخواهی بود؟
7. یوم الخروج: « یَومَ یَسمَعونَالصَّیحَهَ بِالحَقِّ ذلِکَ یَومُ الخُروج» (ق: ۴۲) روزی که صیحه را به حق میشنوند؛ آن همان روز خروج است. وجه تسمیه قیامت به این نام شاید این باشد که در آن روز همه از قبرها خارج میشوند. در آیات دیگری نیز به این خروج و یا اخراج اشاره شده است. پیامی که میتوان از این نام گرفت این است که انسان به یاد آن روز باشد. روزی که از قبرها خارج میشود، با چه هیأتی خارج میشود؟ چون روشن است زمین آنچه را خورده است همان را بیرون میدهد. اگر فرشته بلعیده باشد، فرشته بیرون میدهد و اگر دیو بلعیده باشد، دیو بیرون میدهد.
امام سجاد علیه السلام میگوید: « …ابکی لخروجی من قبری عریانا ذلیلاً حاملاً ثقلی علی ظهری انظر مرّهً عن یمینی و اخری عن شمالی اذ الخلائق فی شان غیر شانی لکلّ امری منهم یومئذ شأن یغنیه وجوه یومئذ مسفره ضاحکه مستبشره و وجوه یومئذ علیها غبره ترهقها قتره و ذله…» (دعای ابو حمزه ثنالی در سحرهای ماه رمضان.) میگریم برای آن حال که از قبر خارج میشوم در حالی که عریان و خوار هستم؛ بار گناه خود را بر پشتم حمل میکنم. گاهی به طرف راست خود مینگرم و گاهی به سمت چپ. هر یک از خلایق به کار خود مشغول است و از من غافل. برای هر فردی در آن روزکاری و گرفتاری وجود دارد که او را مشغول میکند. چهره هایی در آن روز گشاده و خندان و شادمان است و چهرههایی در آن روز غبار آلوده که سیاهی و خواری آن را فرا گرفته است.
8 . الیوم الموعود: « وَالْیَوْمِ الْمَوْعُودِ» (بروج: ۲) سوگند به همان روز موعود. شبیه این نام در آیه دیگری نیز آمده است «… یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ» (زخرف: ۸۳ ) ( همچنین نگاه کنید: معارج: ۴۲ و ذاریات: ۶۰ . ) علت این نامگذاری این است که قیامت همان روزی است که همه کتب آسمانی و انبیاء الهی آن را به مردم وعده دادهاند و یا این که آن روز وعده گاه اولین و آخرین در صحرای محشر است.
پیامی که میتوان از این نام دریافت کرد ـ به ویژه که خداوند به آن سوگند خورده است ـ این که خدا توسط پیامبرانش رسیدن روزی را وعده داده است که دنیا و آنچه در آن است در برابر عظمت آن هیچ است و نباید از آن روز موعود غافل بود.
9. یوم الخلود: « اُدخُلوها بِسَلمٍ ذلِکَ یَومُالخُلود» (ق: ۳۴) به سلامت وارد بهشت شوید که آن روز جاودانگی است. علت این نامگذاری این است که قیامت سرای جاودانگی است. در آنجا مرگی نیست و مرگ کشته میشود.
اصولاً ـ چنان که گذشت ـ هر یک از نامهای قیامت عهده دار بیان وصفی از توصیفات آن سرا و خصوصیتی از آن میباشد. چنان که به دنبال افاده پیامی تربیتی نیز میباشد. صفت خلد (جاودانگی ) تنها برای روز قیامت نیامده است بلکه بهشت و جهنم نیز با این وصف به کرات در قرآن توصیف شده است.
درسی که از این نام میتوان گرفت این است که انسان عاقل هرگز زندگی جاویدان را فدای حیات محدود نمیکند.
10. یوم عظیم: « …فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ» (مریم: ۳۷) پس وای بر کافران از مشاهده روزی بزرگ. و در آیه دیگری میفرماید: «قُل اِنّی اَخافُ اِن عَصَیتُ رَبّی عَذابَ یَومٍ عَظیم» (انعام: ۱۵) ای پیامبر بگو؛ من اگر پرودرگارم را نافرمانی کنم از عذاب روز عظیم میترسم.
تعبیر روز عظیم در قرآن در مورد قیامت بیانگر یکی دیگر از ویژگیهای آن روز است و در مقایسه آن روز با امروز از آن با عظمت یاد میشود. و در واقع نیز همه چیز قیامت عظیم است: عذابش و ثوابش، حسابش، اجتماع آن روز، دادگاه آن روز، هول و ترس و وحشت آن و …
درسی که از این آیه میتوان گرفت این است که خداوندی که زندگی دنیا را بازیچه میداند و آن را با وصف «قلیل» توصیف میکند، آن روز را با وصف «عظیم» توصیف کرده است. پس باید از آن ترسید و برای آن روز حساب جدی باز کرد.
11. یوم الحسره: « وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَهِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَهٍ وَهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ» (مریم: ۳۹) آنها را از روز حسرت بترسان. روزی که کار پایان یافته است و آنها در غفلت بوده و ایمان نمیآورند. وجه تسمیه قیامت به این نام شاید آن است که اغلب مردم در آن روز در حسرت بوده و از این که چرا تکلیف خود را به خوبی انجام نداده متأسف باشند. بَدان به سبب این که کوتاهی کرده و یا عناد ورزیدند و تکالیف الهی را زیر پا گذاشتند و نیکان به سبب آن که در آن روز مشاهده میکنند که میتوانستند بیشتر و بهتر طاعت انجام دهند. و از همین جا آشکار میشود که باید به شنیدن این نام متنبه شد و به گونهای رفتار کرد که از این حسرت جانگاه در امان بود و یا دست کم در دنیا طوری عمل کرد که خیلی تأسف و حسرت در انتظار انسان نباشد.
12. یوم التغابن: « یَومَ یَجمَعُکُم لِیَومِ الجَمعِ ذلِکَ یَومُ التَّغابُنِ» (تغابن: ۹) روزی که شما را در آن روز جمع، گرد هم میآورد، آن روز، روز تغابن و زیان کاری است.
یکی از صفات قیامت این است که در آن روز همه چیز آشکار میشود و یکی از اموری که آشکار میگردد غبن و زیان دیدگی انسان است. اگر چه انسان در دنیا با فروختن آخرت به دنیا در واقع مغبون شده است؛ امّا این زیان زدگی در اینجا آشکار نیست ولی در آخرت انسان متوجه میشود که چه غبن آشکار و چه زیان غیر قابل جبرانی را متحمل شده است. درسی که از این نام باید گرفت این است که قبل از آن که نتیجه اعمال و نیات و ملکات نفسانی آشکار شود و انسان خود را مغبون مشاهده کند باید اوامر و نواهی الهی را در دنیا به کار بندد تا در آن روز جزء مغبونین نباشد.
13. یوم التناد: « وَ یَا قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنَادِ» (مومن: ۳۲) مومن آل فرعون به آنان گفت: ای قوم من! بر شما از روزی که مردم را ندا میکنند و از هم یاری میطلبند میترسم. شاید علت این نامگذاری این باشد که در قیامت مردم گروهی گروه دیگر را ندا میکنند و دوزخیان از بهشتیان آب و غذا میطلبند و روشن است که امری ناممکن را طلب میکنند و ممکن است وجوه دیگری هم وجود داشته باشد.
14. یوم التلاق: « …یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَی مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِیُنذِرَ یَوْمَ التَّلاَقِ» (مومن: ۱۵) خداوند روح را به امر خود بر هر کس از بندگانش که بخواهد، القا میکند؛ تا انسان ها را از روز تلاقی انذار کند. یکی از نامهای روز قیامت، روز ملاقات است. ملاقات با پروردگار (لقاء اللّه). «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاَقِیهِ» (انشقاق: ۶ ) ای انسان تو به سوی پروردگارت در رنجی (تلاش میکنی). پس او را ملاقات خواهی کرد. همچنین آن روز روز ملاقات با فرشتگان الهی است. (انبیاء: ۱۰۳) روز ملاقات انسان با اعمال خود (حاقه: ۲۰) و روز ملاقات اولین و آخرین، ملاقات پیشوایان حق و باطل با پیروان خود، روز ملاقات ظالم با مظلوم، بهشتیان و جهنمیان و… میباشد.
15. یوم ثقیل: « اِنّ هؤلاءِ یُحِبّونَ العاجِلَهَ ویَذَرونَ وراءَهُم یَومًا ثَقیلا» (انسان: ۲۷) اینها (گنهکاران) زندگی زود گذر دنیا را دوست دارند؛ در حالی که روز سنگینی و سختی را که در پشت سر خود د ارند رها میکنند. این نام شبیه «یوم عظیم» است که بحث آن گذشت.
16. یوم الآزفه: « واَنذِرهُم یَومَ الاَزِفَهِ اِذِالقُلوبُ لَدَی الحَناجِرِ کظِمینَ» (مومن: ۱۸) آنها را از «روز نزدیک» بترسان. هنگامی که از وحشت دلها به گلوگاه میرسد در حالی که اندوه همه وجود انسان را فرا گرفته است. این نام پیامی دارد و آن این که بر خلاف تصور مردم که قیامت را دور میپندارند، آن روز نزدیک است و به زودی آنها را فرا خواهد گرفت.
17. یوم عسیر: « فُذلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَسِیرٌ» (مدثر: ۹) آن روز، روز سختی است. در آیه دیگری نیز به این معنی اشاره شده است. (فرقان: ۲۶) در هر دو آیه اشاره شده که این سختی طاقت فرسا برای کافران است؛ هر چند آن روز برای مومن نیز چندان آسان نخواهد بود؛ چون به هر حال هول حساب سخت است.
18. یوم الوعید: « وَنُفِخَ فِی الصُّورِ ذلِکَ یَوْمُ الْوَعِیدِ» (ق: ۲۰) و در صور دمیده میشود. آن روز روز تحقق وعده های وحشتناک است. هر چند قیامت هم روز تحقق وعدههای الهی است و هم روز وعیدهای او؛ امّا در این نام تنها دومی مورد نظر است. زیرا وعید اثر تربیتی بیشتری از وعده دارد. مطلب دیگر آن که تخلف از وعده برای حکیم قبیح است ولی تخلف از وعید خیر. بنابراین میتوان تربیت را بر اساس وعید قرار داد…
19. الیوم الحق: « ذلِکَ الْیَوْمُ الْحَقُّ …» (نبأ: ۳۹) آن روز، روز حق است. در مقابل آخرت دنیا قرار دارد و روشن است در مقابله با دنیا آخرت حقیقت و دنیا سراب و مجاز است. پیام این نام این است که انسان نباید گول زندگی مجازی و سرابگونه دنیا را بخورد؛ بلکه باید هم و غم خود را زندگی حقیقی و ثابت قرار دهد.
20. یوم مشهود: « …وَذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ» (هود: ۱۰۳) و آن روزی است که همه چه نیکان و چه بدان آن را مشاهده میکنند. این که روز قیامت، روز مشهود است دال بر این است که همه مخلوقات اعم از جن و انس و ملائکه در آن روز حاضر و ناظر جریانها خواهند بود و از طرفی این نام بیانگر قطعی بودن آن است. زیرا آنچه مشهود همه است تردید ناپذیر است و از همین جا میتوان این پیام را دریافت کرد که: بترسید از روزی که آنچه در آن رخ میدهد در حضور همه مخلوقات خدا است.
21. یوم معلوم: « قُل اِنَّ الاَوَّلینَ والأخِرین لََمجموعونَ اِلی میقاتِ یَومٍ مَعلوم» (واقعه: ۵۰ ) (ای پیامبر) بگو: اولین و آخرین همگی در موعد، روز معلومی، گرد آوری میشوند. آن روز معلوم هر عاقلی است. زیرا هر چند تاریخ دقیق آن جز برای خدا معلوم نیست؛ ولی اصل وجود آن برای همه موجودات عاقل قطعی و یقینی است. پیامی که از این نام میتوان گرفت این است که به یقین بدانیم آن روز با همه آثار و حوادثش خواهد آمد؛ پس خود را برای ملاقات با آن کاملاً آماده کنیم.
22. یوم البعث: « وقالَالَّذینَ اوتُوا العِلمَ والایمانَ لَقَد لَبِثتُم فی کِتبِ اللَّهِ اِلی یَومِ البَعثِ فَهذا یَومُ البَعثِ ولکِنَّکُم کُنتُم لا تَعلَمون» (روم: ۵۶ ) و کسانی که علم و ایمان به آنان داده شده است در روز قیامت به مجرمان گویند: شما تا روز بعث به اذن خدا در عالم برزخ درنگ کردید و هم اکنون روز بعث است ولی شما نمیدانید. بعث به معنی برانگیخته شدن است. چون در آن روز مردگان مبعوث میشوند.
23. یوماً عبوساً قمطریراً: « اِنّا نَخافُ مِن رَبِّنا یَومًا عَبوسًا قَمطَریرا» (انسان: ۱۰) ابرار گویند: ما از پروردگارمان در آن روز بسیار عبوس سخت میترسیم. این نام نیز حاکی از سختی آن روز و جدی بودن کارها در آن میباشد. گویی سختیها و شدائد به حدی است که غم های درونی و مشکلات فراوان در چهره های انسانها و بقیه مکلفین تأثیر کرده و به سختی آنها را عبوس میکند.
24. یومَ نَطوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلکُتُبِ: « یومَ نَطوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلکُتُبِ کَما بَدَأنا اَوَّلَ خَلقٍنُعیدُهُ وَعدًا عَلَینا اِنّا کُنّا فعِلین» (انبیاء: ۱۰۴) روزی که که ما آسمان را هم چون طوماری درهم میپیچیم، سپس همان گونه که آفرینش را آغاز کردیم، آن را باز میگردانیم. این وعدهای است که ما دادهایم و حتماً آن را انجام خواهیم داد.
25. یَومَ تُبَدَّلُ الاَرضُ غَیرَ الاَرضِ والسَّموتُ: « یَومَ تُبَدَّلُ الاَرضُ غَیرَ الاَرضِ والسَّموتُ وبَرَزوا لِلَّهِ الواحِدِ القَهّار» (ابراهیم: ۴۸) روزی که زمین به زمین دیگر و آسمانها نیز به آسمان دیگری تبدیل میشوند و همه آنها در پیشگاه خداوند واحد قهار آشکار میشوند.
26. یَومَ تَمورُ السَّماءُ مَورا: « اِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِع ما لَهُ مِن دافِع یَومَ تَمورُ السَّماءُمَورا وتَسیرُ الجِبالُ سَیرا» (طور: ۱۰۷) تحقیقاً عذاب پروردگار واقع خواهد شد و برای آن مانع و دافعی نیست. این وقوع عذاب در روزی است که آسمان شدیداً به حرکت در میآید و کوه ها از جا کنده و به حرکت در میآید.
27. ویَومَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالغَممِ: « ویَومَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالغَممِ ونُزِّلَ المَلکَهُ تَنزیلا» (فرقان: ۲۵) به یاد بیاورید روزی را که آسمانها با ابرها از هم شکافته میشوند و ملائکه نازل میشوند، نازل شدنی!
28. یَومَ تَشَقَّقُ الاَرضُ عَنهُم سِراعًا: « یَومَ تَشَقَّقُ الاَرضُ عَنهُم سِراعًا ذلِکَحَشرٌ عَلَینا یَسیر» (ق: ۴۴) احیای مردگان روزی خواهد بود که در آن روز زمین از روی آنها شکافته میشود و به سرعت از قبرها خارج میشوند و این برانگیختن بر ما آسان است. در مجموع این دو نام از شکافته شدن زمین و آسمان در آن روز خبر میدهد.
29. یَومَ تَکونُ السَّماءُ کالمُهل: « یَومَ تَکونُ السَّماءُ کالمُهل وتَکونُ الجِبالُ کالعِهن» (معارج: ۸ و ۹) روزی که آسمان همچون فلز گداخته ای خواهد شد و کوهها همچون پشم.
30. یَومَ تَرجُفُ الاَرضُ والجِبالُ: « یَومَ تَرجُفُ الاَرضُ والجِبالُ وکانَتِ الجِبالُ کَثیبًا مَهیلا» (مزمل: ۱۴) روزی که زمین و کوهها به سختی میلرزد و کوهها به صورت تودههایی از شن نرم در می آید.
31. یَومَ یَسمَعونَ الصَّیحَهَ بِالحَقِّ: « یَومَ یَسمَعونَالصَّیحَهَ بِالحَقِّ ذلِکَ یَومُ الخُروج» (ق: ۴۲) روزی که صیحه و فریاد رستاخیز را به حق میشنوند. آن روز، روز خروج است. در آیه دیگری میفرماید: «فَذَرهُم حَتّی یُلقوا یَومَهُمُ الَّذی فیهِ یُصعَقون» (طور: ۴۵) آنها را رها کن تا آن روز را که فریاد بر آنها زده میشود ملاقات کنند. این فریاد همان نفخ صور اوّل است که قرآن میفرماید: «ونُفِخَ فِی الصّورِ فَصَعِقَ مَن فِی السَّموتِ ومَن فِی الاَرضِ» (زمر: ۶۸ ) در صور دمیده میشود و تمام کسانی که در آسمان و زمین هستند هم صدا میشوند.
32. یَومَ یُنفَخُ فی الصور: « ولَهُ المُلکُ یَومَ یُنفَخُ فِیالصّورِ» (انعام: ۷۳) و در آن روز که در صور دمیده میشود حکومت از آن اوست. در آیه دیگری میفرماید: «یَومَ یُنفَخُ فِی الصّورِ ونَحشُرُ الُمجرِمینَ یَومَذٍ زُرقا» (طه: ۱۰۲) این مجازاتها در روزی واقع میشود که در آن روز در صور دمیده میشود و مجرمان را با بدنهای کبود گرد میآوریم. و باز میفرماید: «ویَومَ یُنفَخُ فِی الصّورِ فَفَزِعَ مَن فِیالسَّموتِ ومَن فِی الاَرضِ اِلّا مَن شاءَ اللَّهُ وکُلٌّ اَتَوهُ داخِرین» (نمل: ۸۷ ) روزی که در صور دمیده می شود، تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند در وحشت فرو میروند؛ مگر آن که خدا بخواهد… و سرانجام «یَومَ یُنفَخُ فِی الصّورِ فَتَأتونَ اَفواجا» (نبأ: ۱۸) در روزی که در صور دمیده میشود. پس در آن روز شما فوج فوج وارد محشر میشوید. این همان نفح صور دوم (شیپور حیات) است.
33. یومٍ کانَ مِقدارُهُ خَمسین الف سنهَ: « تعرُجُالمَلکَهُ والرّوحُ اِلَیهِ فی یَومٍ کانَ مِقدارُهُ خَمسینَ اَلفَ سَنَه» (معارج: ۴) فرشتگان و روح به سوی او عروج میکنند؛ در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است. و در آیه دیگری میفرماید: «یُدَبِّرُ الاَمرَ مِنَ السَّماءِ اِلَی الاَرضِ ثُمَّ یَعرُجُ اِلَیهِ فییَومٍ کانَ مِقدارُهُ اَلفَ سَنَهٍ مِمّا تَعُدّون» (سجده: ۵ ) خداوند امور این جهان را از آسمان به سوی زمین تدبیر میکند؛ سپس در روزی که مقدار آن هزار سال از سالهایی است که شما میشمرید، به سوی او باز میگردید. (دنیا پایان مییابد و آخرت شروع میشود.)
ممکن است این پرسش مطرح شود که خلاصه روز قیامت به اندازه هزار سال است یا به اندازه پنجاه هزار سال؟ در پاسخ به دو نکته باید توجه کرد:
نکته اوّل این که به هر حال از صفات روز قیامت طول مدت آن و سختی و پیچیدگی آن است. و نکته دوم این که قیامت چنان که خواهد آمد مراحل و مواقف و عقبات متعددی دارد. در توضیح آیه شریفه در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: « انّ فی القیامه خمسین موقفا کّل موقف مثل الف سنه مما تعدون ثم تلی هذه الآیه: فی یوم کان مقداره خمسین الف سنه» (امالی طوسی.) در قیامت پنجاه موقف وجود دارد، که هر موقفی همانند هزار سال از سالهایی است که شما میشمارید. آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: در روزی که مقدار آن پنجاه هزار سال است.
34. « یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ» (قارعه: ۴) روزی که مردم مانند پروانههای پراکنده به هر سو حرکت میکنند. شبیه این تعبیر در آیه دیگری آمده است: «خُشَّعًا اَبصرُهُم یَخرُجونَ مِنَ الاَجداثِ کَاَنَّهُم جَرادٌ مُنتَشِر» (قمر: ۷) در حالی که چشمهای آنها غرق خشوع است از گورها بیرون میآیند. گویی اینها همانند ملخهای پراکندهای هستند. هر دو آیه حکایت از حالت عجیب و غریب و حیرت و اضطراب شدید و سرگشتگی مردم را در آن روز دارد.
35. « یَومَ تُبلَی السَّرایر» (طارق: ۸ ) روزی که اسرار نهانی آشکار میشود. و در آیه دیگر به این حقیقت این گونه اشاره شده است: «یومَ هُم برِزونَ لا یَخفی عَلَی اللَّهِ مِنهُم شَیءٌ لِمَنِ المُلکُ الیَومَ لِلَّهِ الوحِدِالقَهّار» (غافر: ۱۶) روزی که همه انسانها با اسرار درون خود آشکار میشوند و هیچ چیز از آنها بر خدا پنهان نیست. پادشاهی امروز از کیست؟ از خدای واحد قهار. بر خلاف دنیا که میتوان اسراری را در نهان و ضمیر خود پنهان کرد؛ هر چند خدا از آن آگاه است ولی در قیامت همه پنهانها آشکار میشود.
36. یوم ینظر المرأ ما قدمت یداه: « یَوْمَ یَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ وَیَقُولُ الْکَافِرُ یَالَیْتَنِی کُنتُ تُرَاباً» (نبأ: ۴۰) روزی که انسان آنچه را از قبل با دستان خود فرستاده است مینگرد و کافر میگوید: کاش که من خاک بودم! این معنا در آیه دیگری این گونه بیان شده است: «یَومَ تَجِدُ کُلُّ نَفسٍ مّا عَمِلَت مِن خَیرٍ مُحضَرًا وما عَمِلَت مِن سوءٍ تَوَدُّ لَو اَنَّ بَینَهاوبَینَهُ اَمَدَا بَعیدًا» (آل عمران: ۳۰) روزی که هر کس آنچه از کار نیک را که انجام داده است میبیند و دوست دارد میان او و اعمال بدی که انجام داده است فاصله زیادی باشد و سرانجام در آیه دیگری میفرماید: «فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره و من یعمل مثقال ذره شراً یره» در آن روز که انسانها برای مشاهده اعمال خود محشور میشوند هر کس به اندازه مثقال ذره ای کار خیر انجام داده است آن را میبیند و هر که به اندازه مثقال ذرهای کار بد انجام داده است، آن را میبیند. (بحث اعمال و مشاهده آن از مباحث مهم معاد است که خواهد آمد.)
۳۷. یَومًا تَتَقَلَّبُ فیهِ القُلوبُ والاَبصر: « یَخافونَ یَومًا تَتَقَلَّبُ فیهِ القُلوبُ والاَبصر» (نور: ۳۷) مردان الهی از روزی که دلها و چشمها در آن زیر و رو میشود، میترسند. این آیه و آیات مشابه (مانند ابراهیم: ۴۲ و انبیاء: ۹۷) نیز حکایت از وحشت و اضطراب انسانها دارد که این هول و ترس از چهره آنها هویدا است.
38. « یَومَ یَتَذَکَّرُ الاِنسنُ ما سَعی» (نازعات: ۳۵) روزی که انسان آنچه را که تلاش و کوشش کرده به یاد میآورد. در آن روز انسان با مشاهده اعمال خود به صورت آشکار تمام تلاشها و کوششهایی را که در زمینههای مختلف به کار بسته به خاطر میآورد و طبعاً آرزو میکند که کمبودها را جبران کند و افسوس میخورد که چرا قبلاً متذکر نشده است. در جایی دیگر این حقیقت مورد تأکید قرار گرفته است: «وجیءَ یَومئَذٍ بِجَهَنَّمَ یَومئَذٍ یَتَذَکَّرُ الاِنسنُ واَنّی لَهُ الذِّکری یَقولُ یلَیتَنی قَدَّمتُ لِحَیاتی» (فجر: ۲۳) در آن روز جهنم به سوی کافران آورده میشود و در آن روز انسان متذکر میشود. امّا این تذکر برای او سودی ندارد. میگوید: ای کاش برای زندگانیام چیزی فرستاده بودم. از تعبیر «لحیاتی» استفاده میشود که حیات واقعی تنها در آخرت است و این مطلب بارها مورد تأکید قرآن قرار گرفته است.
39. یَومَ تَأتی کُلُّ نَفسٍ تُجدِلُ عَن نَفسِها: « یَومَ تَأتی کُلُّ نَفسٍ تُجدِلُ عَن نَفسِها وتُوَفّی کُلُّ نَفسٍ ما عَمِلَت وهُم لا یُظلَمون» (نحل: ۱۱۱) روزی که هر کس تنها از خود دفاع میکند، در حالی که هر کس آنچه را انجام داده است به تمامی و به طور کامل دریافت میکند و به آنان ستم نمیشود.
این آیه دلالت دارد که بر خلاف دنیا که سرنوشت افراد به هم گره میخورد. در آنجا هر کس تنها به فکر خود است و زندگی کاملاً فردی است. هر کس تلاش میکند تا خود را برهاند.
40. یَومَ لا یَنفَعُ مالٌ ولا بَنون: « یَومَ لا یَنفَعُ مالٌ ولا بَنون اِلّا مَن اَتَی اللَّهَ بِقَلبٍ سَلیم» (شعراء: ۸۸ و ۸۹ ) روزی که مال و فرزندان در آن سودی نمیبخشد مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خداوند آید. این توصیف نیز یکی از موارد امتیاز دنیا و آخرت است. در دنیا قلب سلیم تأثیر در زندگی ندارد؛ بلکه قدرتهای مادی از قبیل ثروت و پسران معیار امتیاز و برتری فرد است. در حالی که در آخرت امر برعکس است.
41. یَومٌ لا بَیعٌ فِیهِ ولا خِلل: « قُل لِعِبَادِیَ الَّذینَ ءامَنوا یُقیمُوا الصَّلوهَ ویُنفِقوا مِمّارَزَقنهُم سِرًّا وعَلانِیَهً مِن قَبلِ اَن یَأتِیَ یَومٌ لا بَیعٌ فِیهِ ولا خِلل» (ابراهیم: ۳۱) (ای پیامبر) به بندگان که ایمان آوردهاند بگو: نماز را به پای دارند و از آنچه روزی آنان کردهایم پنهانی و آشکارا انفاق کنند؛ قبل از آنکه روزی بیاید که نه در آن خرید و فروش است و نه پیوندهای دوستی؛ این نیز تفاوت دیگر آخرت با دنیا است. دوستی که برای خدا نباشد وجودش در آخرت مانند عدم است؛ بلکه دوستیها در آنجا بدل به دشمنی میشود مگر این که در راه خدا باشد.
« الاَخِلّاءُ یَومَئذٍ بَعضُهُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ اِلَّا المُتَّقین» (زخرف: ۶۷ ) دوستان در آن روز برخی دشمن یک دیگر هستند مگر پرهیزکاران (که هم در دنیا دوستند و هم در آخرت؛ زیرا دوستی آنها برای خدا است.)
42. یَومًا لا تَجزی نَفسٌ عَن نَفسٍ شَیًا: « واتَّقوا یَومًا لا تَجزی نَفسٌ عَن نَفسٍ شَیًا» (بقره: ۴۸ و ۱۲۳) بترسید از روزی که هیچ کس به جای دیگری مجازات نمیشود. و در آیه دیگری میفرماید: «یَومَ لا تَملِکُ نَفسٌ لِنَفسٍ شیًا» (انفطار: ۱۹) روزی که هیچ کس مالک انجام کاری برای دیگری نیست. این آیات نیز بیانگر یکی از صفات قیامت است.
توضیح اینکه در دنیا افراد میتوانند برای یکدیگر جزا و فدیه بدهند و یا برای یکدیگر کاری انجام دهند؛ ولی در آخرت چنین نیست. نزدیکترین افراد نیز قادر نیستند برای هم کاری انجام دهند. یعنی حتی مثلاً پدر که در دنیاحاضر است هر نوع فداکاری را برای فرزندش انجام دهد در آخرت حاضر نیست کوچکترین کمکی به فرزندش کند و بر عکس؛ زیرا هر کسی شدیداً گرفتار کار خود است؛ « واخشَوا یَومًا لایَجزی والِدٌ عَن ولَدِهِ ولا مَولودٌ هُوَ جازٍ عَن والِدِهِ شیًا» (لقمان: ۳۳) بترسید از روزی که نه پدر جزای اعمال فرزند خود را میپذیرد، و نه فرزند چیزی از جزای پدر را تقبل میکند. و این موضوع هم دلیلی است بر فردی بودن زندگی در آن عالم.
43. یوم تبیض وجوه و تسود وجوه: « یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّت وُجُوهُهُمْ أَکَفَرْتُم بَعْدَ إِیمَانِکُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ وَأَمَّا الَّذِینَ ابْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِی رَحْمَهِ اللّهِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (آل عمران: ۱۰۶ و ۱۰۷) عذاب دردناک تفرقهافکنان روزی خواهد بود که چهره هایی سفید و نورانی و چهرههایی سیاه و تاریک میشوند. امّا کسانی که چهرههایشان سیاه میشود کسانی هستند که به آنها گفته میشود بعد از ایمان آوردنتان کافر شدید؛ پس عذاب را به خاطر کفرتان بچشید. و امّا کسانی که چهرههای آنها سفید و نورانی است در رحمت الهی هستند و در آن جاودانه خواهند ماند. توصیف چهرههای نیکان و بزهکاران در آیات دیگری از قرآن نیز مورد توجه قرار گرفته است. از جمله: «کَاَنَّما اُغشِیَت وُجوهُهُم قِطَعًا مِنَ الَّیلِ مُظلِمًا» (یونس: ۲۷) (کسانی که پی در پی مرتکب گناه میشدند) گویی چهره های آنها را پارههای تاریک شب سیاه پوشانده است. همچنین «وُجوهٌ یَومَئذٍ مُسفِرَه ضاحِکَهٌ مُستَبشِرَه ووُجوهٌ یَومَذٍ عَلَیها غَبَرَه تَرهَقُها قَتَرَه» (عبس: ۳۸ ـ ۴۱) چهرهایی در آن روز گشاده و نورانی است. این چهره ها خندان و مسرور میباشند. در حالی که صورتهایی در آن روز غبارآلود بوده و دود و تاریکی آنها را پوشانده است.
44. یَومًا کانَ شَرُّهُ مُستَطیرا: « یوفونَ بِالنَّذرِ ویَخافونَ یَومًا کانَ شَرُّهُ مُستَطیرا» (انسان: ۷) (ابرار) به نذر خود وفا میکنند و از روزی که عذابش گسترده و فراگیر است، میترسند
.
45. یَومَ یَفِرُّ المَرءُ مِن اَخیه: « یَومَ یَفِرُّ المَرءُ مِن اَخیه واُمِّهِ واَبیه وصاحِبَتِهِ وبَنیه لِکُلِّ امرِیٍ مِنهُم یَومئَذٍ شَأنٌ یُغنیه» (عبس: ۳۴ ـ ۳۷) در آن روز انسان از برادر خود فرار میکند. و حتی از مادر و پدر خود و از زن و فرزندان خود نیز فرار میکند؛ چون در آن روز هر کس از آنها گرفتاری مخصوص به خود دارد که او را مشغول میسازد. این خصوصیت نیز از دو نکته حکایت دارد: یکی انفرادی بودن و به خود پرداختن انسان در آن روز است و دیگری سختی و شدت و ترس و اضطراب بیش از حد که انسان را از همه چیز غافل میکند. چون علت این فرار یا ترس از رسوایی در برابر نزدیکان خود است و یا به خاطر حقوقی که آنها بر گردن انسان دارند و یا گناهان موبقی که ممکن است آنها داشته باشند که انسان از تبعات آن وحشت دارد و یا ترس و وحشت بیش از حد تصور آن روز و یا همه این امور میباشد که نقطه اجتماع اینها همان هراس و ترس عظیم است.
46. یَومًا یَجعَلُ الوِلدانَ شیبا: « فَکَیفَ تَتَّقونَ اِن کَفَرتُم یَومًا یَجعَلُ الوِلدانَ شیبا» (مزمل: ۱۷) پس چگونه از عذاب الهی خود را بر کنار میدارید اگر کافر شوید، در روزی که کودکان را پیر میکند؟ این تعبیر نیز بیانگر حوادث هولناک و وحشت و اضطرابی است که در آن روز بر اشخاص حاکم است. آن چنان فشاری که کودک را پیر میکند.
47. یَومُ لا یَنطِقون: « هذا یَومُ لا یَنطِقون» (مرسلات: ۳۵) این روزی است که در آن سخن نمیگوئید. این تعبیر نیز یکی دیگر از ویژگی های قیامت را مینمایاند. سخن گفتن در دنیا حاکی از اختیار و قدرت است یعنی انسان اراده میکند و از روی اختیار سخن می گوید و با سخن گفتن و انشاء کلام، دست به خلاقیت و آفرینندگی میزند و هیچ یک از این دو خصوصیت در آخرت نیست. حال علت سخن نگفتن چیست؟ آیا ترس و وحشت عظیم زبان انسان را بندمیآورد؟ یا اصولاً حرف و حجت و عذری برای گفتن ندارد و یا بر دهانش مهر زده شده است و قدرت تکلم ندارد (یس: ۴۵) یا همه موارد؟ همه این موارد قابل جمع است.
48. یومَ یُکشَفُ عَن ساقٍ: « یومَیُکشَفُ عَن ساقٍ ویُدعَونَ اِلَی السُّجودِ فَلا یَستَطیعون» (قلم: ۴۲) روزی که ساقها از وحشت برهنه میشود و مجرمان به سجده کردن دعوت میشوند ولی قادر بر آن نیستند. از این تعبیر نیز دو نکته میتوان فهمید: یکی سختی و عظمت روز قیامت و دیگری ظهور ملکات انسانها؛ چون در دنیا همه انسانها اعم از مومن و کافر و منافق اگر امر به سجده شوند قادرند سجده کنند ولی در آنجا این گونه نیست؛ مومن که ملکه سجده در مقابل رب در وجودش است قادر است، ولی کافر و منافق قادر نیست.
49. یَومَ لا یَنفَعُ الظّالِمینَ مَعذِرَتُهُم: « یَومَ لا یَنفَعُ الظّالِمینَ مَعذِرَتُهُم ولَهُمُ اللَّعنَهُ ولَهُم سوءُ الدّار» (غافر: ۵۲ ) روزی که عذر خواهی، ظالمان را سودی نمیبخشد و برای آنها است لعنت خداوند و برای آنها جایگاه بدی وجود دارد. خصوصیت فوق بیانگر یکی دیگر از حالاتی است که برای مجرمان اتفاق میافتد و این که در دنیا ظالم و مجرم اگر معذرت خواهی کند و آثار ندامت و توبه در چهره او پیدا شود ممکن است بخشیده شود. چنانکه قاضی شرع میتواند مجرمی را که قبل از ثبوت جرم توبهاش احراز شده عفو کند؛ ولی در آخرت چنین نیست. اظهار ندامت و عذر بی فایده است.
50 . ویَومَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلی یَدَیهِ: « و یَومَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلی یَدَیهِ یَقولُ یلَیتَنِی اتَّخَذتُ مَعَ الرَّسولِ سَبیلا یوَیلَتی لَیتَنی لَم اَتَّخِذ فُلانًا خَلیلا» (فرقان: ۲۷ و ۲۸) بیاد بیاور روزی را که ظالم هر دو دست خویش را از شدت حسرت و اندوه به دندان میگزد؛ میگوید: «ای کاش با رسول خدا راهی داشتم (همراه پیامبر بودم). ای وای بر من کاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نمیکردم.» این تعبیر حکایت از شدت تأسف و حسرت دارد. زیرا انسان معمولاً بر اثر ندامت و افسوس انگشت به دندان میگیرد و در صورت شدت، پشت دست را، ولی گزیدن هر دو دست مبین شدت و عظمت غیر قابل وصف حسرت است که ویژه روز قیامت میباشد.
51 . یومَ یُدَعّونَ اِلی نارِ جَهَنَّمَ دَعًّا: « یَومَ یُدَعّونَ اِلی نارِ جَهَنَّمَ دَعًّا هذِهِ النّارُ الَّتی کُنتُم بِها تُکَذِّبون اَفَسِحرٌ هذا اَم اَنتُم لاتُبصِرون» (طور: ۱۳ ـ ۱۵) روز قیامت همان روزی است که آنها به شدت به سوی آتش دوزخ رانده میشوند و به آنها گفته میشود این همان آتشی است که آن را تکذیب میکردید، آیا این سحر است؟ یا شما نمی بینید؟ (بصیرت ندارید؟). دعوت مجرمین به سوی آتش و عرضه آتش بر آنها و افکندنشان در جهنم یکی از حالاتی است که در روز قیامت رخ میدهد و در آیات زیادی مورد تأکید قرار گرفته است. چنان که در آیه دیگری میفرماید: « ویَومَ یُعرَضُ الَّذینَ کَفَروا عَلَی النّارِ اَلَیسَ هذا بِالحَقِّ قالوا بَلی ورَبِّنا قالَ فَذوقُوا العَذابَ بِما کُنتُم تَکفُرون» (احقاف: ۳۴) و روزی که کافران بر آتش جهنم عرضه میشوند. به آنان گفته میشود: «آیا این حق نیست؟ آیا دیدید که قیامت حق است؟» گویند: «آری به پروردگارمان سوگند که حق است! پس این عذاب را به خاطر کفرورزیتان بچشید.» (و نگاه کنید: احقاف، ۲۰) و در آیه دیگری نیز این حقیقت مورد توجه قرار گرفته است: «یَومَ تُقَلَّبُ وُجوهُهُم فِی النّارِ یَقولونَ یلَیتَنا اَطَعنَا اللَّهَ واَطَعنَا الرَّسولا» (احزاب: ۶۶ ) روزی که صورتهای آنها در آتش دگرگون خواهد شد، میگویند: ای کاش از خدا و پیامبرش اطاعت کرده بودیم.
آیات در این زمینه فراوان است و در مجموع از شدت سختی و دردناکی عذاب آن روز خبر میدهد. گاهی میفرماید مجرمین با صورتهایشان در آتش دوزخ کشیده میشوند و به آنها گفته میشود: بچشید آتش دوزخ را. « یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النَّارِ عَلَی وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ» (قمر: ۴۸) و گاهی وسعت جهنم و سیری ناپذیر آن مورد اشاره واقع شده میفرماید: در آن روز به جهنم میگوییم: «آیا پر شده ای؟» و جهنم میگوید: «آیا بیشتر از این هم وجود دارد؟» «یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِن مَزِیدٍ.» (ق: ۳۰)
52 . یوم نبطش البطشه الکبری: « یَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَهَ الْکُبْرَی إِنَّا مُنتَقِمُونَ» (دخان: ۱۶) روزی که آنها را با قدرت عظیم خویش خواهیم گرفت، قطعاً از آنها انتقام خواهیم گرفت.
سیاق آیه و تعبیرات جدی و رعب انگیز آن حکایت از موآخذهای بس شدید و دردناک و عذابی الیم از سوی خدای قاهر یکتا دارد. به هر حال یکی از حالات روز قیامت گرفتن سخت و با شدت مجرمین است.
۵۳ . یوم لا مرد له من اللّه: « اسْتَجِیبُوا لِرَبِّکُم مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ یَوْمٌ لاَ مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ مَالَکُم مِن مَلْجَأٍ یَوْمَئِذٍ وَمَا لَکُم مِن نَکِیرٍ» (شوری: ۴۷) دعوت پروردگار خود را اجابت کنید. قبل از آن که روزی بیاید که بازگشتی در آن از سوی خدا نیست. نه پناهگاهی در آن روز برای شماست و نه مدافعی دارید. پیام این وصف نیز دشواری وضع روز قیامت و غیر قابل جبران بودن کوتاهیها و ناممکن بودن ترمیم نواقص میباشد.
54 . « …یَوْمَ یَدْعُ الدَّاعِ إِلَی شَیْءٍ نُکُرٍ» (قمر: ۶ ) روزی که دعوت کننده الهی مردم را به امر وحشتناکی که از آن بیخبرند فرا میخواند. این تعبیر شی نکر «مطلب ناشناخته» به هر معنا که باشد، بیانگر وحشتناک بودن آن روز است. خود تعبیر عظمت و شدت و سختی اوضاع را بیان میکند.
55 . یوم لاریب فیه: « رَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لاَ رَیْبَ فِیهِ إِنَّ اللّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ» (آلعمران: ۹) پروردگارا! تویی که همه مردم را در روزی که شکی در آن نیست جمع میکنی؛ قطعاً خداوند خلف وعده نمیکند. این وصف، قطعیت و تردید ناپذیری روز قیامت را بیان میکند.
56 یوم یشیب فیه الصغیر و یسکر فیه الکبیر. روزی که کودک صغیر پیر میشود و انسان بزرگ از شدت همچون فرد مست مینماید.
57 .و یسقط فیه الجنین. روزی که جنین سقط میشود (زن های حامله حمل خود را ساقط میکنند).
58 . و تذهل کل مرضعه عما ارضعت. روزی که هر زن بچه شیردادهای کودک شیرخوار خود را فراموش میکند. این جملات از آیه ۲ سوره حج گرفته شده است که میفرماید: «یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَهٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَی النَّاسَ سُکَارَی وَمَاهُم بِسُکَارَی وَلکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ» (حج: ۲) روزی که میبینی هر شیردهنده از شیرخوار خود فراموش میکند و هر صاحب حملی حمل خود را بیندازد؛ مردم را مست میبینی. آنها مست نیستند و لکن عذاب خداوند سخت است.
59 . یوم فوز السعداء: روز رستگاری انسانهای سعادتمند و نیکوکار: « الاخره فوز السعداء» (غرر، ج ۱، ص ۵۲ ، ف ۱، ح ۷۴۵.) آخرت روز رستگاری سعادتمندان است.
60 . محل الصدیقین و موطن الابرار و الصالحین: جایگاه راستان و نیکان و شایستگان « دار البقا محل الصدیقین و موطن الابرار و الصالحین» (غرر ص ۴۰۳ ف ۳۱ ح ۲۶. ) امیرالمومنین علیه السلام میفرماید: دار بقا محل راستگویان و موطن نیکان و شایستگان است. حضرت در سخن دیگری میفرماید: « دعکم اللّه سبحانه الی دار البقاء و قراره الخلود و النعماء و مجاوره الانبیاء و السعداء فعصیتم و اعرضتم ـ دعتکم الدنیا الی قراره الشقاء و محل الفناء و انواع البلاء و العناء فاطعتم و بادرتم واسرعتم…» (همان، ح ۲۸ و ۲۹. ) خدای سبحان شما را به سوی جایگاه بقا و قرارگاه جاودانگی و نعمتها و همسایگی پیامبران و سعادتمندان فراخوانده است. پس نافرمانی میکنید و از این دعوت روی برمیتابید در حالی که دنیا شما را به قرارگاه بدبختی و محل فنا و انواع گرفتاری و رنج فراخوانده است. پس اطاعت کردید و با سرعت به سوی این دعوت شتافتید.
از آیات و روایات نامها و اوصاف دیگری نیز برای قیامت میتوان استخراج کرد که به همین مقدار بسنده میکنیم. مرحوم فیض کاشانی در کتاب المحجه البیضاء ج ۸ ص ۳۳۱ به بعد حدود صد اسم و صفت برای آخرت آورده است. از قبیل: یوم الندامه، یوم المحاسبه، یوم المسأله، یوم المسابقه، یوم المناقشه، یوم المنافسه، یوم الزلزله، یوم الصاعقه، یوم الواقعه، یوم القارعه، یوم الدمدمه، یوم الراجفه، یوم الرادفه، یوم الغاشیه، یوم الداهیه، یوم الطامه، یوم الطافه، یوم الفرار، یوم القرار، یوم الفراق و …