ناهنجاری نوجوان

ناهنجاري نوجوان

ناهنجاری ممکن است تحت‏تأثیر عواملى صورت گیرد که اگر از آن باخبر بشویم و تغییر دهیم و معتدل سازیم «ناهنجاری» نیز قطع شود و نوجوانى که به آن معتاد نشده است، بازگردد.
بدین جهت خوب است که از این «طرح و بررسى» نیز بهره‏ى مثبت و سازنده گیریم. براى تحقیق در موجبات ناهنجاری های این دوره باید این مطالعات، صورت گیرد:
– زندگى او در خانه – وضع خانواده – روابط او با پدر و مادر و بالعکس.
– مسایل و مشکلات او در مدرسه.
– تصور و نقشى که او از وجود خویش، در ذهن دارد و شخصیتى که از خود به حساب مى‏آورد.و پس از مطالعه، عوامل زیر در آن‏ها جست‏وجو شوند: (۱)
۱- ناکامى‏هاى فرزند در حال رشد.
۲- تعارضات شدید.
۳- فقدان امرى لازم (از قبیل محبت والدین و آن‏چه موجب احساس حقارت مى‏شود).
۴- احساساتى نهانى که موجب ناشناس ماندن فرزند بر خود او، مى‏گردند.
۵- بى‏پدرى، یا تلقیناتى سوء در مورد پدر، که روح فرزند را از وى جدا و بیگانه سازد. (۲)
۶- تردید یافتن فرزند نسبت به لیاقت وجودى خود (مردانگى یا زنانگى) به ویژه در مورد تحمل مشکلات و تدبیر زندگى. (۳)
۷- ناایمنى شخص از ارتباط با دیگران و یأس از توافق و تطبیق با آنان.
۸- تشویق از احساس ناتوانى خود، در رسیدن به هدف و مقصود.
(به ویژه، نگرانى حاصل از آن است که: بزرگترها استانداردى بس ناقص و ضعیف جهت کودک ارائه کرده‏اند؛ که اعتقاد به واقعیت آن، همین بى‏جرأتى و تردید در موفقیت را موجب مى‏شود). (۴)مسئولیت در قبال آنها:
صاحب وظیفه، در این مطالعات و بررسى‏ها و تدبیر براى تغییر وضع و رفع عوامل خلافکارى نوجوانان، به ترتیب اهمیت و اثر عبارتند از:
خانواده – مدرسه – جامعه. (۵)
و هم‏پایى و هم‏کارى این سه، مى‏تواند توفیق بسیار را حاصل آورد و این گونه تخلفات و تجاوزها را که تحت‏تأثیر عامل خارجى، صورت مى‏گرفته‏اند و هنوز «نهادى» و «خلقى» نشده‏اند، محو گرداند (بدیهى است، گونه‏ى نهادى تجاوزها را چنان که پیش از این گفتیم، باید نوعى بیمارى یا اعتیاد دانست و به «روان‏پزشک – روان‏کاو- مددکار اجتماعى و نظیر آن‏ها» مراجعه کرد که به معالجه پردازند؛ یا با روش خاص، طبیعت دیگر در فرزند، ایجاد کنند).
پیش‏گیرى و درمان:
به طور خلاصه عبارتند از:
۱- ابراز علاقه به نوجوان. (۶)
۲- ایجاد محیط گرم در خانواده و نرمى رفتار، ولى با نظارت همه جانبه. (۷)
۳- برقرارى یک سیستم تربیتى منظم. (۸)
۴- مدتى نوجوان را در هواى لطیف و آفتابى و معتدل قرار دادن و سلامت و نشاط و صفایى به جان او رسانیدن.
۵- مدتى با او کار صادقانه کردن و رفتارى «امیدآفرین» با وى داشتن.
۶- گوش‏مالى با احتیاط و دقت و به جا و به اندازه، پس از بررسى زمینه‏هاى اثرگیرى و انفعالى نوجوان (تا برایش عادى نباشد و یا موجب عصبانیت تازه، نگردد).
۷- نیروى اضافى نوجوان را گرفتن (به وسیله‏ى وسایل ورزشى یا مشغولیت زیاد در کار و نظیر این‏ها).
۸- تنوع در تفریح فرزند (مسابقات دسته‏جمعى و در جاهاى مختلف: اردوها و تنوع در شغل و وظیفه‏ى او). (۹)
این‏ها و آن‏چه پیش از این یاد شد، همه چون مهره‏هایى هستند که وسیله‏ى کار بازیگرى ماهرند و اوست که پیش از وقت، به نقشه‏ى حریف پى مى‏برد؛ تدبیر مى‏کند و مهره‏ى مناسب را به کار مى‏گیرد و این همه فن، باز نه در آن جهت باید مصرف شود که از جوشش نوجوانى پیش‏گیر باشد؛ بلکه براى نوجوان، چنان سرگرمى و اشتغالى ایجاد کند که هیجان و طغیان او، به او و غیر زیان نرساند و مدارا شود تا تغییر و تحول شخصیتى نوجوان، صورت گیرد و بحران وى، آرام پذیرد. در این جریان، بیش از همه «مدبر» اهمیت وجودى دارد که بتواند زمینه‏ى نفسانى نوجوان را متوجه و پذیرا سازد و سپس خود «نوجوان» اهمیت دارد که «گیرنده» است و «کارساز»؛ در آخرین مرتبه «دستورات و شرح تجربه‏ها و قواعد تربیتى» است که خودبه‏خود، نه کاملا صراحت دارند و نه موردى، مشخص و محدود براى آن‏ها مسلم توان کرد.
بصیرت و حذاقت مربى (چه والدین باشد، چه معلم و چه دیگرى) فقط مى‏تواند که از آن، مایه‏ها برگیرد (هر کدام را که مناسب دانست) و در آن، پس از تصرف کردن و مناسب مقام مصرف و شخص و حال «ادب شونده» نمودن، آن را با هزار دقت دیگر به کار ببرد و بر آثار آن، به هزار چشم بنگرد و مترصد باشد که بى‏ثمر نشود و یا ثمر آن کم مایه و نارسا به حد مقصود، نماند.
پی نوشت :
(۱) بن، ۳۵ – ۲۹.
(۲) این بیگانگى، موجب نفرت از پدر مى‏شود و سپس، این عداوت نسبت به دیگران نیز آغاز مى‏شود و وسعت مى‏یابد.
(۳) فرزند، مى‏خواهد این تردید را با پرخاش دفع کند و پرخاش گاهى در نقش «دزدى و مانند آن» ظهور مى‏یابد.
(معلوم است که اگر همین «خشم و تردید» را به گونه‏اى عاقلانه و به طریقى درست و مثبت هدایت کنیم، کاملا شکل «طرز فکر طبیعى و سالم» پیدا مى‏کند؛ براى مثال گوییم که: فروشنده‏ى پرکار – یک سرباز دلیر و یک شاگرد کوشا و رقابت کننده، نیز پرخاشگراند ولى، جهت پرخاش آن‏ها مثبت و مفید است). (بن، ۳۴).
(۴) اهمیت این بحث را از آن توان فهمید که گویند: «وقتى کودک ارزش وجودى خود را در ذهن خویش، مطرح مى‏کند و از خود مى‏پرسد، گاه چنان این سؤال، او را فلج مى‏نماید که با هیچکس و به هیچ وجه، نمى‏تواند پیوندى برقرار کند.» (بن، ۳۵).
(۵) مس، ۱۳.
(۶) باید دانست که «بیدارى میل اجتماعى» در فرزند، زمینه‏ى اساسى سازگارى او است و بنابراین گوییم: میل‏هاى اجتماعى، با اصول زیر هستند:
الف – زیاد شدن مهر کسى بستگى مستقیم، با خدمتى دارد که نسبت به همان کس، صورت یافته باشد.
ب – دل‏بستگى تو، به آن کس که مورد تعلق است، منتقل مى‏گردد و در او نیز دل‏بستگى ایجاد مى‏کند.
ج – کسى که مورد علاقه است، خود، سرمشق دیگران نیز مى‏شود.پس بنابراین اصول، تربیت را چنین باید صورت داد:
الف – باید به شاگرد یا فرزند، مهربان و با محبت بود (البته با محبتى جدى و همیشگى و قلبى، نه گاه گاه و عارضى و بلهوسانه).
ب – باید یاد داد که با احتیاط و تأمل نسبت به کسى محبتى کند و تأمل وى بدان جهت باشد تا معلوم دارد که آن شخص مورد محبت داراى قابلیت تقلید دل‏بستگى هم، هست یا نه؟
ج – باید فرزند را واداریم که کارهاى خود را بى‏غرضانه و بى‏انتظار تشویق، انجام دهد و زحمت خدمت را بر خود، هموار سازد.
د- باید مربى مراقب رفتار و گفتار خود باشد؛ تا فرزندش، در مقام تقلید، زبان نبیند.
ه – هر انتظارى که از فرزند، نسبت به بزرگتران مى‏رود، بزرگتران، باید عینا نسبت به فرزند انجام دهند؛ تا او نیز تأسى نماید (رجوع شود: روپ، ۲۳۵ و ۲۳۶).
(۷) این نظارت‏ها را اگر براى فرزندان، موضوع نمایش‏ها و نوشته‏ها قرار دهند، با عرضه کردن آن‏ها هم نظارت، عملى خواهد شد و هم در عین حال «اختیار و آزادى نوجوان» حفظ خواهد گشت.
(۸) این سه اصل را یک قاضى ژاپنى مطرح کرده است (بمج، ۸۷) و در بقیه‏ى اصول به (بن، ۲۵) مراجعه شود.
(۹) این تنوع در مواردى که نوجوان، اصولا از «بزهکارى» لذت مى‏برد، بس مفید و مؤثر است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا