در عالم طبیعت، موجوداتى هستند که آفت یکدیگرند و هر کدام ترمزى در برابر دیگرى محسوب مى شود. پرندگان شکارى از گوشت پرندگان کوچک تغذیه مى کنند و از اینکه آنها از حد بگذرند، و تمام محصولات را آسیب برسانند جلوگیرى مى نمایند و به همین جهت عمر طولانى دارند. ولى همین پرندگان شکارى، بسیار کم تخم مى گذارند و کم جوجه مى آورند و تنها در شرایط خاصى زندگى مى کنند. اگر بنا بود با این عمر طولانى جوجه هاى فراوان بیاورند، فاتحه تمام پرندگان کوچک خوانده مى شد. این مساله دامنه بسیار گسترده اى در جهان حیوانات و گیاهان دارد که مطالعه آن انسان را به عمق إِنَّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ آشناتر مى سازد.
ممکن است از آیه مورد بحث و شبیه آن این توهم یا سوء استفاده پیش آید که اگر همه چیز را خداوند روى اندازه و حسابى آفریده است پس اعمال و افعال ما نیز مخلوق او است و بنابراین از خود اختیارى نداریم. گرچه اعمال ما به تقدیر و مشیت الهى است و هرگز خارج از محدوده قدرت و اراده او نیست ولى او مقدر ساخته که ما در اعمال خود مختار باشیم و به همین جهت براى ما تکلیف و مسئولیت قائل شده که اگر اختیار نداشتیم تکلیف و مسئولیت نامفهوم و بى معنى بود بنابراین اگر ما در اعمال خود فاقد اراده و مجبور باشیم این بر خلاف تقدیر الهى است. ولى در مقابل افراط جبریون گروهى به تفریط و تندروى در جهت مقابل افتاده اند که آنها را قدریون و مفوضه مى نامند، آنها صریحا مى گویند: اعمال ما به دست ما است و خدا را مطلقا به اعمال ما کارى نیست و به این ترتیب قلمرو حکومت الهى را محدود ساخته و خود را مستقل پنداشته و راه شرک را مى پویند.
حقیقت این است که جمع میان این دو اصل (توحید و عدل) نیاز به دقت و ظرافت خاصى دارد، اگر توحید را به این معنى تفسیر کنیم که خالق همه چیز حتى اعمال ما خداست بطورى که ما هیچ اختیارى نداریم، عدل خدا را انکار کرده ایم، چرا که گنهکاران را مجبور بر معاصى ساخته و سپس آنها را مجازات مى کند و اگر عدل را به این معنى تفسیر کنیم که خدا هیچ دخالتى در اعمال ما ندارد او را از حکومتش خارج ساخته ایم و در دره شرک سقوط کرده ایم. امر بین الامرین که ایمان خالص و صراط مستقیم و خط میانه است این است که معتقد باشیم ما مختاریم ولى مختار بودنمان نیز به اراده خدا است و هر لحظه بخواهد مى تواند از ما سلب اختیار نماید و این همان مکتب اهل بیت (ع) است.
قابل توجه این که در ذیل آیات مورد بحث روایات متعددى در مذمت از این دو گروه در کتب تفسیر اهل سنت و شیعه وارد شده است مانند: در حدیثى از امام باقر علیه السلام مى خوانیم: نزلت هذه فى القدریه ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ إِنَّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ این آیات در باره قدریه نازل شده در قیامت به آنها گفته مى شود آتش دوزخ را بچشید ما هر چیزى را روى حساب و اندازه آفریدیم (اشاره به این که منظور از اندازه و حساب این است که براى هر گناهى مجازات دقیقى معین ساخته ایم، و این یکى دیگر از تفسیرهاى آیه است و یا این که شما که منکر تقدیر الهى بودید و خود را قادر بر هر چیز مى پنداشتید و خدا را از قلمرو اعمال خود بیرون فکر مى کردید اکنون قدرت خدا را ببینید و بچشید عذاب انحراف خود را) .
سعادت و شقاوت هر کس بسته به مشیت الهى است که بر اساس عمل تعیین مى شود. خداوند در سوره اسراء آیه ۵۴ می فرماید: رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِنْ یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِنْ یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ وَ ما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا؛ پروردگارتان به شما داناتر است، اگر بخواهد رحمتتان می کند یا اگر بخواهد عذابتان می کند، و ما تو را بر آنان وکیل نفرستاده ایم. این آیه این را مى رساند که خداوند دوست دارد که مؤمنین از سخن درشت با یکدیگر دورى کنند و نسبت به سعادت و شقاوت یکدیگر- که خدا به آن داناتر است-زقضاوت نکنند و مثلا نگویند فلانى چون پیروى رسول خدا (ص) را کرده سعید و آن دیگرى که نکرده شقى است، فلانى اهل بهشت و آن دیگرى اهل جهنم است زیرا کسی نمى داند در این بحر عمیق سنگریزه قرب دارد یا عقیق. آرى کسانى که به خدا ایمان دارند باید اینگونه امور را به خدا واگذار نمایند، چون پروردگار شما، شما را بهتر مى شناسد، و همانا او به مقتضاى استحقاقى که از رحمت و یا عذاب او دارید میان شما قضاوت و داورى مى کند، اگر خواست رحم مى کند (و البته این ترحم را نمى کند مگر به شرط ایمان و عمل صالح، چون در کلامش مکرر این شرط شده) و اگر خواست عذابتان مى کند، و این را عملى نمى کند مگر با کفر و فسق، و ما تو را اى پیغمبر وکیل ایشان قرار نداده و امر ایشان را به تو واگذار نکرده ایم تا اختیار تام داشته باشى به هر که خواستى بدهى و هر که را خواستى محروم کنى.
از همینها مى توان فهمید که تردید در عبارت: اگر خواست بر شما رحم مى کند، و اگر خواست عذابتان مى کند به اعتبار مشیت هاى مختلف پدید مى آید و مشیت هاى مختلف هم ناشى از ایمان و کفر و عمل صالح و طالح است. و این نیز روشن مى گردد که جمله وَ ما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا ردع و تخطئه مؤمنین است از اینکه در نجات خود (از عمل صالح دست بردارند و تنها) اعتماد به رسول خدا (ص) کنند و سرنوشت خود را مستند به قبول دین او بدانند (همانطور که یهود و نصارى به دین خود دلخوش هستند)، آیه شریفه قرآن هم همه را تخطئه نموده و مى فرماید: لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ ؛ کار به آمال و آرزوى شما و آرزوى یهود و نصارى درست نشود، هر آن کس کار بد کند (هر کس که باشد) کیفر آن را خواهد دید (سوره نساء، آیه ۱۲۳) و نیز در تخطئه از همین پندار مى فرماید: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ ؛ محققا هر مسلمان و یهود و نصارى و ستاره پرست که از روى حقیقت، ایمان به خدا و روز قیامت آورد و عمل شایسته کند از جانب پروردگار به اجر و ثواب رسند ( سوره بقره، آیه ۶۲) و همچنین در مواردى دیگر.
* * *
منبع :
آشنایی با قرآن ۵، صفحه ۹۰-۸۸
آشنایی با قرآن ۳ صفحه ۱۲۰ و ۱۲۱ و صفحه ۱۳۲و ۱۳۳
جهان بینی توحیدی، صفحه ۶-۲۵
تفسیر نمونه، ج۲۳، ص: ۸۴-۸۲
ترجمه المیزان، ج۱۳