نفوذ انقلاب در عمق قلب‌های مردم منطقه

نفوذ انقلاب در عمق قلب‌های مردم منطقه

فضای حاکم بر اتمسفر سیاسی منطقه عربی اسلامی غرب آسیا از اواسط دهه ۵۰ تا اوایل دهه ۷۰ میلادی تحت تأثیر حضور جمال عبدالناصر رهبر انقلابی مصر قرار داشت و ناسیونالیسم عربی و پان‌عربیسم گفتمان و ایدئولوژی حاکم بر این منطقه بود.

یکی از مسائلی که طی سال‌های اخیر در فضای سیاسی غرب آسیا ظهور و بروز جدی و اظهارات مختلف موافقان و مخالفان را در پی داشته بحث حضور و نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران است که موجب تحسین دوستان و عنادورزی دشمنان شده است.
برای واکاوی و شناخت دقیق این مسئله باید نحوه‌ی حضور و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه را به دو محور ایدئولوژیک و میدانی تفکیک کرد که هرکدام نیاز به بررسی جداگانه‌ای دارد.

۱- بُعد اول قابل بررسی در حضور منطقه‌ای ایران، بعد ایدئولوژیک و اسلام سیاسی به‌عنوان ایدئولوژی حاکم بر نظام سیاسی ایران بعد از انقلاب است. فضای حاکم بر اتمسفر سیاسی منطقه عربی اسلامی غرب آسیا از اواسط دهه ۵۰ تا اوایل دهه ۷۰ میلادی تحت تأثیر حضور جمال عبدالناصر رهبر انقلابی مصر قرار داشت و ناسیونالیسم عربی و پان‌عربیسم گفتمان و ایدئولوژی حاکم بر این منطقه بود که با حضور افرادی مانند حافظ اسد در سوریه، احمد بن بلا در الجزایر و… در کنار عبدالناصر که همگی متعهد به گفتمان عربی گری تمام و تشکیل اتحادی متشکل از کشورهای عرب بودند تشکیل می‌شد. اما در دهه ۷۰ با سقوط جمال عبدالناصر به‌عنوان اصلی‌ترین چهره این جریان منطقه عملا با یک خلا تئوریک و ایدئولوژیک مواجه شد که در عمل فضای رخوت باری در جهان اسلام حاکم کرد.

این فضا تا اواخر دهه ۷۰ وجود داشت تا اینکه در سال ۱۹۷۹ با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و مطرح شدن اسلام سیاسی به‌عنوان آلترناتیو حاکمیت‌های دیکتاتور منطقه یک‌بار دیگر روح تازه‌ای بر فضای رخوت بار حاکم بر جریانات فکری و سیاسی منطقه دمیده شد و این گفتمان به سبب ویژگی‌هایی ازجمله رویکرد ضدصهیونیستی و ضد امپریالیستی و هم‌چنین وجه عدالت طلبانه خود که ظرفیت گسترده‌ای میان مردم مسلمان منطقه داشت به‌سرعت رشد کرد که همین امر یعنی گسترش گفتمانی انقلابی با محوریت دینی در منطقه باعث واکنش سریع بسیاری از قدرت‌های بزرگ و مزدوران منطقه‌ای آن‌ها جهت مقابله بانفوذ این گفتمان شد.

۲- اما وجه دیگر قابل بررسی در نفوذ منطقه‌ای ایران وجه میدانی و حضور و گسترش گروه‌های موسوم به مقاومت اسلامی با پیوند کامل ایدئولوژِیک با جمهوری اسلامی ایران است.مهم‌ترین این گروه‌ها در کشورهای لبنان،عراق،بحرین و یمن حضور دارند که به شرح زیر قابل اشاره است:
 

الف- حزب الله لبنان:

شرایط خاص موجود در مناطق شیعه‌نشین لبنان از هم‌جواری این کشور با رژیم اشغالگر قدس به‌عنوان یکی از عوامل مؤثر در رویکردهای موسوم به اسلام سیاسی گرفته تا حضور شخصیت برجسته‌ای مانند امام موسی صدر در این کشور باعث نفوذ تفکر انقلابی ایران میان شیعیان لبنان شده و مقدمات تشکیل حزب‌الله به‌عنوان مهم‌ترین عنصر نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران فراهم شد.
هرچند هسته‌های اولیه تشکیل حزب‌الله به همان سال‌های ابتدایی پس از انقلاب ایران بازمی‌گردد اما ظهور و بروز جدی این جنبش در عرصه‌ی میدانی و سیاسی مربوط به سال ۲۰۰۶ و دوران پس از جنگ ۳۳ روزه موسوم به جنگ تموز است. در این جنگ که برای اولین بار قدرت نظامی حزب‌الله در مقابل یکی از مجهزترین ارتش‌های دنیا محک خورد و به‌نوعی صحنه سیاسی منطقه را تغییر داد.
 

ب- حشدالشعبی:

حشد الشعبی یا گروه موسوم به بسیج مردمی عراق که در پی توسعه نفوذ داعش در عراق و برای مقابله عملیاتی با این گروهک ایجاد شد متشکل از گروه‌هایی مانند جنبش النجبا،حزب‌الله عراق و سایر گروه‌هایی است که همگی به لحاظ ایدئولوژیک پیوندی عمیق با جمهوری اسلامی ایران داشته و خود را ملزم به پیروی از ولایت فقیه می‌دانند.
این گروه هم‌چنین به لحاظ میدانی نیز با حضور چهره‌های مطرح سپاه بدر همچون هادی العامری ارتباطی نزدیک با نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دارد که تجلی موفق این ارتباط را می‌توان در نابودی داعش و برچیده شدن حاکمیت این گروهک در عراق مشاهده کرد.
 

ج- جمعیت الوفاق بحرین:

بحرین به‌عنوان کشوری که تا اوایل دهه ۴۰ میلادی یکی از استان‌های ایران محسوب می‌شد و با جمعیت ۷۰درصدی از شیعیان، یکی از کشورهایی است که پیوند عمیق مذهبی و قومی با ایران دارد. دراین‌بین جمعیت الوفاق بحرین به رهبری شیخ علی سلمان طی دهه ۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی سعی خود را بر مبارزه در چارچوب قانون اساسی و تلاش برای فرستادن نماینده به مجلس و نهادینه‌سازی نظام مشروطه در این کشور متمرکز کرده بود که در اواسط این دهه با توجه به گسترش موج بیداری اسلامی، حاکمیت بحرین به محدود کردن شدید گروه‌های شیعه در این کشور پرداخت و عملاً تمام منافذ اثرگذاری دموکراتیک در این کشور را بست و همین امر اکثریت قابل‌توجه شیعیان این کشور را با ظلم بی‌سابقه‌ای مواجه کرده است.
 

د- انصارالله یمن:

انصار الله که در ادبیات سیاسی امروز یمن به حوثی‌ها معروف شده‌اند گروه شیعه زیدی مذهبی هستند که نام خود را از رهبر معنوی خود یعنی صدرالدین حوثی گرفتند.بعد از اتحاد دو یمن حوثی‌ها حزب الحق را تأسیس کردند و در سال ۱۹۹۷ جوانان انقلابی‌تر حزب به رهبری حسین الحوثی با انفکاک از جناح دیگر حزب مقدمات تأسیس انصار الله را فراهم کردند.
روابط این گروه در ابتدا با دولت متعادل بود تا اینکه در سال ۲۰۰۳ و با مخالفت این حزب با اشغالگری امریکا در عراق تظاهراتی از سوی حوثی‌ها در مقابل سفارت امریکا ترتیب داده شد که با سرکوب دولت، درگیری‌ها افزایش‌یافته و به نقاط محل سکونت حسین الحوثی رهبر این جریان کشیده شد. سرانجام با شهادت حسین الحوثی دور اول این درگیری‌ها پایان یافت. (سجادپور ۱۳۹۰) نوع مواجهه این حزب با رژیم صهیونیستی و رویکردهای استقلال طلبانه آن از جمله مسائلی است که نزدیکی آن به جمهوری اسلامی ایران را باعث شده است.
به‌طورکلی می‌توان گفت هرچند پایه نفوذ ایران در منطقه با مباحث ایدئولوژِیک مرتبط با اسلام سیاسی آغاز شد اما این نفوذ به این موارد محدود نماند و با گسترش فاز کادر سازی و تشکیلاتی، گروه‌هایی در منطقه ایجاد شد که اصلی‌ترین وجه مشخصه آن‌ها علی‌رغم تمامی اختلافات، وجه ضد صهیونیستی آن است که همین مسئله گسترش فشار بر این گروه‌ها و به‌تبع آن جمهوری اسلامی ایران را سبب شده است.
باید توجه داشت به نظر نمی‌رسد این فشارها در عمل به تغییر توازن منطقه‌ای منجر شود چرا که اساساً نحوه‌ی پیوند جمهوری اسلامی ایران با این گروه‌ها پیوندی از جنس دولت‌ها نیست که در چارچوب مذاکرات و فشارهای مرسوم نظام بین‌الملل قابل تحدید باشد بلکه پایه این نفوذ، پیوند عمیق دینی و ایدئولوژیکی است که ریشه در باورهای تاریخی و مذهبی مردم منطقه دارد که به نظر می‌رسد کنترل آن غیرممکن به نظر می‌رسد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا