در بسیاری از جوامع، انتخاب همسر تحت مقررات و نظارت قواعد درون همسر گزینی و برون همسر گزینی قرار دارد. قاعده درون همسری حکم می کند که فرد ازدواج کننده باید در داخل گروه معینی که به آن تعلق دارد ازدواج کند و قاعده برون همسری ، ازدواج را در بیرون از دایره گروه خاصی که فرد بدان تعلق دارد تجویز می کند.
مثال ۱۲
در ایران، مانند دیگر جوامع اسلامی، ازدواج با خویشان نزدیک ممنوع است ، در بعضی ادیان، مانند مسیحیت، این دایره وسیع تر است و شامل ممنوعیت ازدواج عموزاده ها، و عمه زاده ها نیز می شود. با وجود این، در کشوری مثل آمریکا، قانون رسمی اندکی برای تعیین محدوده ی ازدواج وجود دارد، اما خانواده ها و دوستان انتظار دارند که فرد در داخل نژاد، مذهب و طبقه اجتماعی خود ازدواج کند و از آن خارج نشود.
همسر گزینی با دو روش و شیوه مختلف انجام می گیرد. روش اول که در آن انتخاب معمولاً براساس عشق و علاقه استوار است، انتخاب آزادانه دوطرف اهمیت دارد. در روش دوم، انتخاب در اختیار خانواده هاست و والدین در مورد همسرگزینی فرزندانشان تصمیم می گیرند.
زناشویی مبتنی بر عشق و علاقه، یک ویژگی فرهنگی مغرب زمین و کشورهای صنعتی غرب شناخته شده است. برای بسیاری از جوامع ، ازدواج مبتنی بر عشق یک پیش نیاز طبیعی و ضروری و اجتناب ناپذیر به نظر می رسد، ولی این شیوه در جوامع گوناگون چندان عمومیت ندارد. کارایی زناشویی مبتنی بر عشق و علاقه این است که به جوانان کمک می کند که عواطف و محبتی را که خانواده به آنان مبذول می کرد، به زندگی تازه منتقل کنند.
نامزدها به دلایل متعددی پیوند با یکدیگر را می پذیرند. خصوصیاتی را که فرد در همسر آینده خود ، به طور طبیعی جستجو می کند، شامل جاذبه های گوناگونی مانند مشابهت سنی ، مذهبی ، نژادی، پایگاه اقتصادی – اجتماعی ، سطح تعلیم و تربیت، کشش ها، زیبایی ها و قیافه ظاهری اوست.
مثال ۱۳
معمولاً فرد تحصیل کرده مسلمانی که از یک طبقه متوسط برخاسته، به احتمال قوی با دختر مسلمان و تا حدی تحصیل کرده از یک طبقه متوسط ، که فاصله سنی آنها چندان زیاد نیست ازدواج خواهد کرد، اگر چه ممکن است استثنائاتی نیز وجود داشته باشد. و – کارکردهای خانواده
خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی، معمولاً به ایفای وظایف متعددی می پردازد. ماهیت این کارکردها و سطح اجرای آن البته از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر متفاوت است.
نظام بخشیدن به رفتارهای جنسی و تولید مثل چنان که می دانیم ، انسان در عین حال که موجودی اجتماعی است، یک موجود زیستی نیز هست و بدین لحاظ دارای علایق جنسی و تمایلاتی است که باید ارضا شود. نمادهای جنسی در همه ی جامعه ها به صورت های معینی خودنمایی می کند؛ از قبیل نوع لباس پوشیدن، ادبیات و شعر، اسطوره ها و افسانه هایی که حاوی مضامین عشقی و نمادی است. روابط جنسی دارای یک هدف و کارکرد عملی است و آن جانشین ساختن اعضای جامعه و استمرار نسل های مختلف از طریق زاد و ولد طبیعی است. در عین حال، جامعه در نظم بخشیدن به مسائل جنسی نیز مسئولیت دارد. شیوه های دخالت جامعه در مسئله روابط جنسی، از ممنوعیت های قاطع و مجازات خلافکاران – جز در مورد همسران – آغاز می شود. و تا تشویق به روابط قبل از ازدواج یا روابط غیرمعمول جنسی – در بعضی جوامع – را در بر می گیرد.
مثال ۱۴
تابوی ((Tabooممنوعیت (ازدواج با محارم) به طور اخص، روابط جنسی را بین برادران و خواهران، والدین و فرزندان و نوه ها و ازدواج با فرزندان خواهر و برادر و … را از هر دو جنس، قویاً ممنوع می کند. این تابوی ممنوعیت ازدواج با محارم، تقریباً حالت جهان شمول و فرهنگی دارد و در همه جوامعی که تا به حال شناخته شده است، رواج دارد. جامعه شناسان و انسان شناسان بر این امر توافق دارند که چنانچه ازدواج با محارم یک رویه عملی و عمومی شده بود، خانواده از انجام وظایف خود، به عنوان یک واحد کارکردی، باز می ماند؛ زیرا مناسبات خانوادگی و نقش های خانواده به میزان زیادی دچار آشفتگی و اختلاف می شد.
مراقبت و نگهدای کودکان، معلولان و سالمندان . خانواده در مرحله اول مسئول نگهداری کودک از لحاظ جسمانی و اقتصادی است؛ زیرا آنها قادر نیستند و ظیفه خود را نسبت به خود، به تنهایی انجام دهند. افزون بر آن، خانواده به لحاظ سنتی مسئول نگهدای از معلولان و تأمین معیشت سالمندان است.
اجتماعی کردن کودکان . خانواده ، در طول تاریخ حیات بشری نخستین مؤسسه برای اجتماعی کردن جوانان و نوجوانان بوده است. خانواده، پس از تولد فرزند ، برای یک مدت نسبتاً جالب توجه، تنها گروهی است که کودک با آن تماس مستمر دارد. به همین دلیل، خانواده در شکل گیری وجهه نظرها، ارزش ها و باورداشت های کودک نقش اصلی را بر عهده دارد و بر نوع روابطی که فرد با عوامل و نهادهای اجتماعی دیگر دارد، تأثیر می گذارد.
تثبیت جایگاه اجتماعی و تعیین پایگاه ها.همه جامعه هایی را که تاکنون شناخته ایم ، وارث نظام و قواعدی بوده است که جایگاه و پایگاه اجتماعی کودک، در ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ او را مشخص ساخته، منسوبان و خانواده ای را که شخص بدان تعلق دارد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از نخستین قواعد تبار موجود در جامعه ها عبارت است از پدرتباری (که در آن، کودک در خط خانواده پدری پیوند خویشاوندی خود را حفظ می کند ) ، مادرتباری ( کودک با گروه خویشان مادری پیوند خود را حفظ می کند) و دو تباره (که کودک هم با گروه نَسَبی پدر و هم با گروه نـَسـَبی مادر، پیوند خود را حفظ می کند).
فراهم کردن امنیت اقتصادی.در بسیاری از جامعه های غیرصنعتی، خانواده به لحاظ اقتصادی ، هم واحد تولیدی و هم واحد مصرفی محسوب می شود. از نظر سنتی، خانواده مسئول پاسخگویی به نیازهای اقتصادی و اساسی اعضای خود بوده است. خانواده جامعه کشاورز، هم به منزله ی یک واحد یکپارچه تولیدی، محصولات و خدمات مورد نیاز خود را فراهم می کند و هم برای پاسخگویی به نیازمندی های افرادی از خانواده که قادر به کارکردن نیستند، کار می کند.
ز- در جوامع صنعتی، خانواده کارکردهای خود را از دست می دهد
اگر آنچه را در بالا مطرح کردیم جمع بندی کنیم، این نتیجه حاصل می شود که خانواده در جامعه صنعتی، فقط واحد مصرف کننده ی تولیدات اقتصادی است، نه تولید کننده آنها. در جامعه شهری و صنعتی، خانواده بسیاری از کارکردهای خود را به دیگر نهادهای اجتماعی واگذار کرده است. در این جامعه ها، به دلیل تخصصی شدن تقسیم کار، هر شخص ملزم به انجام یک وظیفه اقتصادی معین است. در نتیجه ، کارکرد اجتماعی کردن از وقتی که کودک به سن پنج شش سالگی می رسد، از خانواده گرفته می شود و به مدرسه واگذار می گردد. همچنین، بسیاری از کارکردهای اقتصادی از واحد خانواده به جاهای دیگر منتقل شده است، چنان که دولت برای کسانی که توانایی ندارند، از طریق تأمین اجتماعی، برنامه های رفاهی، مسکن های عمومی و کمک های بهداشتی، نقش عمده ای در مسئولیت های اقتصادی این افراد ایفا می کند. نقش حمایتی خانواده را نیز دولت، مذهب و آموزش و پرورش، از طریق نهادهای تربیتی، به عهده گرفته است، به خصوص آموزش های مذهبی که در گذشته عمدتاً در دست خانواده بود و اکنون بر عهده نهادهای رسمی مذهبی گذاشته شده است.
ح – طلاق
واقعیت دارد که میزان طلاق در قرن بیستم، در کشورهای صنعتی رشد فزاینده ای داشته است. تغییرات و تحولات ناشی از توسعه ی صنعت و شهرنشینی، این میزان را در کشورهای جهان سوم – از جمله ایران – نیز در دهه های اخیر، به صورت معنی داری افزایش داده است. تزلزل ارزش ها، زندگی شهرنشینی و تحرک جغرافیایی، اثرهای انکارناپذیر بر خانواده گذاشته و کارکردهایی را که خانواده در گذشته داشته، کاهش داده است؛ شاید به این دلیل که زن و شوهر، دیگر هیچکدام به تنهایی برای تولید ضروریات زندگی و خدمات لازم، به خانواده وابسته نیستند. عملاً و در مقایسه با یک جامعه کشاورز، انحلال خانواده در محیط شهری و صنعتی، بسیار آسانتر و راحت تر صورت می گیرد. به علاوه، طلاق در یک جامعه شهری و صنعتی قـُبح کمتری دارد؛ به عبارت دیگر، طلاق یک راه حل اجتماعی پذیرفته برای ازدواج هایی است که با موفقیت قرین نیست. به همین دلیل، در بسیاری از کشورها، احساسات عمومی تغییر یافته و تحول قوانین را به نفع انجام طلاق تحمل کرده، تشریفات و مقررات دادگاه ها در سرعت بخشیدن به موارد بی چون و چرا، کاهش فراوانی پیدا کرده است.
ط- دلایل طلاق
علل و عوامل اجتماعی مؤثر بر جدایی زوجین و از هم پاشیدگی خانواده از طریق طلاق، بی شمار است و پایانی نمی شناسد؛ زیرا ازدواج ، دو نفر انسان را که هر کدام شخصیت منحصر به فردی دارند و زمینه های تربیتی مختلفی داشته اند، در یک زندگی مشترک خانوادگی درگیر می کند. شاید عمده ترین دلیل طلاق توقعات بسیاری است که هر یک از طرفین ازدواج از دیگری قبلا داشته یا دارد. این انتظارات ، پایگاه های اجتماعی آینده آنها، رابطه جنسی، شهرت، سلامت جسمانی، امنیت شغلی و نقش خاص هر یک در قبال دیگری را شامل می شود. در برخی جامعه های صنعتی، عشق و علایق شخصی مهمترین عامل زندگی زناشویی است. به فرض، قبل از ازدواج ، هر کدام از طرفین تصور می کنند که اگر عشقشان به یکدیگر فروکش نکند، هیچ مسئله دیگری قادر به گسستن پیوند ازدواج آنها نخواهد بود؛ ولی پس از ازدواج، خیلی زود متوجه می شوند که جلوه های عشق و علاقه که زمانی سرشار از آن بودند، ترکشان کرده، مجبورند برای حل مسائل داخلی خود ابزارها و وسایل عملی تری را جستجو کنند.
ی – دگرگونی در ساخت خانواده
تغییرات ساختی در خانواده های عصر جدید، حاصل کوچک شدن حجم خانوار، دگرگونی در وجهه نظرها و برداشت ها از مسئله طلاق و دگرگونی هایی است که در نقش مرد و زن به وجود آمده است. کاهش حجم خانواده، خود تحت تأثیر چند عامل بوده است. یکی از این عوامل تغییر در نقش فرزندان است که با حرکت از جامعه اساساً کشاورزی محدود، به جامعه وسیع شهری و صنعتی همراه بوده است. همانطور که قبلاً ذکر شد، کودکان جامعه ی شهری و صنعتی، سربار اقتصادی خانواده محسوب می شود و نه کمک کار آنها. عامل دومی که در کاهش حجم خانواده مؤثر بوده است، بالا رفتن مستمر سطح آموزش و پرورش است. جامعه شناسان دریافته اند که زوجی که از سطح بالای تحصیلات برخوردارند، گرایش به کاهش تعداد فرزند دارند، در حالی که در مورد زوج هایی که تحصیلات کمی دارند، چنین گرایشی مشاهده نمی شود. سرانجام ، سومین عامل ، توزیع وسیع وسایل جلوگیری از بارداری و مشاوره ی خانوادگی است که به افراد امکان داده است در انتخاب تعداد فرزندان خود آزاد باشند و حتی اگر هیچ فرزندی نخواهند، برایشان میسر است.
از آنجا که طلاق یک روش پذیرفتنی و پذیرفته برای پایان دادن به ازدواج است ، هر جا که مسئله کودکان مطرح است، تغییراتی در ساخت خانواده ایجاد شده است. وقتی پدر یا مادر خانواده را ترک می کند، کارکردها و مسئولیت های دیگر افراد خانواده باید طوری تغییر کند که بتواند جای خالی او را پر کند.
توقعات و نقش های طرفین ازدواج از جنگ دوم جهانی به بعد، به شدت تحول یافته، و به ویژه نقش زن ، بیشتر تغییر کرده است. زن ها به صورت روزافزونی به کار روی آورده اند و به درآمد خانواده کمک می کنند و به همان نسبت از اقتدار بیشتری برخوردارند. بسیاری از زن های طبقه متوسط ، امروزه تحصیلات خود را به پایان می رسانند و سپس ازدواج می کنند و تا تولد اولین فرزند به کار می پردازند و برای نگهداری بچه، یا از مهدکودک استفاده می کنند یا کس دیگری را برای نگهداری او استخدام می کنند تا مادر بتواند به طور تمام وقت، در خارج از خانه کار کند. جنبش آزادی زنان در کشورهای غربی تا حد زیادی ارزش های اجتماعی را تغییر داده و زمینه را برای چنین رفتارهایی آماده کرده است، به طوری که این الگوها، به صورت الگوی رفتاری قابل قبول در جامعه های صنعتی پذیرفته شده است.