عدم منفی گرایی در زندگی
یکی از شرایط لازم برای برنامه ریزی برداشت مثبت و نداشتن نگاه منفی به وضعیت قبلی و آینده خود است این مهم در دو جهت ظهور دارد: یکی نسبت به اموری که در ظاهر، شکل خود را گرفته اند و تغییردادنشان بعید و یا غیر ممکن می نماید؛ مانند وضعیت جسمی، موقعیت درسی و اجتماعی. دیگری نسبت به اموری که اگر چه شکل مثبت می توانند داشته باشند، ولی انسان ممکن است به قیاس گذشته خود یا مقایسه با افراد دیگر، از آنها تلقی منفی داشته باشد.
این دو جهت که در زندگی همه کمابیش وجود دارد، گر چه هر کدام تنها بخشی از زندگی را تشکیل می دهد ولی منفی گرایی، احساس شکست و یاس از پیروزی درهر موردی، ممکن است نشاط زندگی فرد و حتی اطرافیانش را ازبین ببرد و در نتیجه او را در برنامه ریزی و کوشش در اجرای آن ناموفق گرداند . چه بسا افرادی که با اراده و واقع بینی (نه منفی گرایی) توانسته اند درعین فقر و معلولیت، در زندان و اسارت و پس از بارها شکست به مقامهای عالی دست یابند. آری، با توکل به خدا، توجه به نعمتهای فراوان او، دقت در شناسایی استعدادها، مشاوره و استفاده از تجربه دیگران و بالاخره با اراده و همت بلند می توان کوهها را از جا کند .
می گویند فقیری نزد عارفی، از وضع زندگی خود و تنگی معیشت، بسیار شکایت نمود. پس از عرض حال، عارف از او پرسید: آیا حاضری که خداوند متعال، چشمان تورا بگیرد و در عوض آن، ده هزار دینار طلا به تو بدهد تا در زندگی ات وسعت داشته باشی؟ گفت: خیر. عارف پرسید: آیا حاضری که آن مهربان ، گوشهای تو را بگیرد، و در عوض همان مبلغ به تو بدهد؟ گفت: نه! باز پرسید آیا مایل هستی که دست و پایت، فلج باشند و در ازای هر کدام همان مبلغ را بدهد؟ گفت : نه ! پرسید: آیا حاضری عقلت را بگیرد و دیوانه باشی و در مقابل، همان مبلغ را بدهد؟ گفت: نه! انگاره عارف گفت: خجالت نمی کشی در برابر پنجاه هزار دیناری که خداوند کریم به تو داده، به جای شکر، شکایت می کنی؟
آری : «ان تعدوا نعمه الله لا تحصوها» (۱) اگر از نعمتهای بی کران الهی، استفاده حساب شود، در سعادت واقعی بر همه انسانها گشوده خواهد شد .
جوان و شناخت استعداد
بحث شناخت استعدادها بحثی دامنه دار است و در این مختصر نمی توان حق مطلب را ادا کرد. ولی از آنجا که این مطلب در تعیین مسیر زندگی جوانان نقش بزرگی را دارد، به اجمال بدان اشاره می کنیم.
همه می دانیم که افراد انسانی هر کدام دارای ویژگیها و استعدادهای خاص خود هستند. اگر دو نفر را در نظر بگیریم، می توانیم در هر یک برتری هایی نسبت به دیگری مشاهده کنیم، و این برتری، یک جانبه نیست، بدین معنی که اگر اولی نسبت به دومی برتری هایی دارد، دومی نیز نسبت به اولی برتری هایی دارد. هر چند ممکن است بعضی استعدادها را هر دو دارا باشند (با شدت و ضعف)، اما در بحث استعدادها ما بطور عمده بر شناسایی استعدادهای اختصاصی شخص تأکید می کنیم. اگر موفق شویم استعدادهای خود را بشناسیم و نیرو و همت خود را برای رشد و تربیت آن به کار گیریم، در اندک زمانی به موفقیتهای شگرفی نایل خواهیم آمد، بالعکس، اگر در غیر زمینه استعداد خود به تحصیل و فعالیت بپردازیم، نه تنها موفقیت چشمگیری به دست نمی آوریم، بلکه بودجه، امکانات و نیروی خود وجامعه را به هدرمی دهیم وموفقیت کسانی را که استعداد آن کار را داشته اند، بناحق غصب خواهیم کرد و آنها را از رشد شایسته شان باز خواهیم داشت. دوره راهنمایی و اوایل دبیرستان، بهترین سنین برای شناسایی استعداد جوانان است. آموزش و پرورش کشور باید در این مقطع، کار شناخت استعدادها را انجام دهد و به دنبال آن برنامه و درس متناسب با استعداد هر دانش آموز را به او ارائه نماید .
نکته اساسی در زمینه شناخت استعداد آن است که هر کس باید سعی کند همان موجودی باشد که واقعا هست، یعنی به مصداق اینکه هر کسی را برای کاری ساخته اند، خود را کشف و سعی کند در زمینه استعداد خویش به تحصیل وتلاش بپردازد بسیار از افرادی که تمامی سرمایه عمرخود را حرام می کنند تا بلکه مانند دیگران شوند! اما چون این خیال، خیال خامی بیش نیست، هرگزتوفیقی حاصل نخواهند کرد، چرا که اینان استعدادهای خود را درست نشناخته اند، از این رو عمری آب در هاون می کوبند و حاصلی نخواهند اندوخت.
البته از الگو گرفتن صحیح نباید غفلت کرد ، اما این بدان معنا نیست که مثلا از ابن سینا الگو بگیریم و همگی فیلسوف شویم یا سعدی را سرمشق قرار دهیم و همگی شاعر شویم ، بلکه باید تلاش و پشتکار آنها را الگوی خود قرار دهیم و در زمینه استعداد ویژه خویش تلاش نماییم، که در غیر این صورت، موفقیت چندانی نصیب ما نمی شود .
جوان، تحصیل و کار
بر اساس آنچه گفتیم، جوان باید با انتخاب رشته تحصیلی مناسب به رشد و شکوفایی استعدادهای خود بپردازد و در این راه، بیشترین تلاش خود را بکار گیرد.دوره نوجوانی و جوانی، بهترین دوره برای فراگیری علوم و فنون و حتی پایه ریزی اعتقاد صحیح است. بنابراین جوانان باید بیشترین توان خود را در این سنین، صرف آموختن علوم و مهارت های مختلف کنند، زیرا به فرموده حضرت علی (ع): «علم آموزی در خردسالی، موجب سروری و سیادت در بزرگسالی می گردد.» (۲) و علم آموزی در کودکی همچون حکاکی بر سنگ ذهن انسان باقی می ماند. البته چه علمی را بیاموزیم که علوم و فنون در زمان ما آن چنان دامنه وسیعی پیدا کرده است که یادگیری تمام آنها از عهده هیچ کس ساخته نیست، به همین سبب، علوم به رشته ها و تخصص های گوناگون تقسیم شده است. همچنین علوم از نظر فایده در سطح یکسانی نیستند، بعضی بر بعضی دیگر برتری و شرافت دارند. بنابراین باید اقدام به آموختن دانشی کرد که اولا: سعادت دنیا وآخرت ما را تأمین نماید. ثانیا متناسب با استعدادهای خدادادی ما باشد.
بدین ترتیب می بینیم که ما دارای هر استعدادی باشیم . در آن زمینه خاص، رشته مناسبی هست که به تحصیل و مطالعه بپردازیم.
کار نیز برای جوان، یک ضرورت است. اوقات مناسبی را باید بکار در زمینه استعداد خود اختصاص داد .
در اینجا بعضی از آثار مثبت کار را به اختصار بیان می کنیم:
1. تمامی تئوری ها، در عمل به آزمایش گذاشته می شوند و انسان، تصور درست تری از آنچه که آموخته است بدست می آورد .
2. علاوه بر درآمدهای احتمالی از راه کار و اوقات فراغت خود را نیز پر می کند و دچار کسالت و احساس پوچی نمی شود .
3. از اوقات بیکاری در امان می ماند .
۴. از راه کار، به پیشرفت اقتصادی، علمی و صنعتی جامعه کمک می کند و سربار جامعه نمی شود.
جوان و نظم در زندگی
تأثیر مثبت نظم در زندگی، امری غیر قابل انکار است . اولیاء دین و مردان بزرگ همواره بر اهمیت نظم تأکید کرده اند و آن را یکی از رمزهای موفقیت انسان دانسته اند، اما با اینهمه شاید برای جوانان اهمیت آن چندان روشن نباشد، و اگر روشن باشد، راه برقراری نظم را در زندگی خود ندانند، و اگر بدانند، همت وعزم رعایت آن را در زندگی خود نداشته باشند. بنابراین، باید ابتدا اهمیت نظم را برای آنان بیان کرد تا مسیر رسیدن بدان را با سهولت طی نمایند.
نظم در زندگی، رفتاری موقتی نیست که بتوان با رعایت یکی دو روزه آن به نتیجه رسید. نظم باید به صورت یک صفت راسخ و ملکه رفتاری درآید و از درون انسان بجوشد و در تمامی حرکات و سکنات او ظاهرشود . مکتبی که ما بدان معتقدیم می فرماید: «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره. » (۳) (هر کس هم وزن ذره ای نیکی کند، آن راخواهد دید و هر که هم وزن ذره ای بدی کند، آن را خواهد دید.)
این آیه اگر چه معمولا در مباحث معاد مطرح می شود، اما نشان دهنده آن است که در نظام حکیمانه عالم، همه چیزتحت حساب و نظارت است و چیزی در آن گم نمی شود و یک یک اعمال انسان از خوب و بد دارای اثر مخصوص به خود می باشد. با این دیدگاه نظم، به یک معنا عبارت از حاکمیت منطق، دلیل و استحکام و حکمت بر کارها و رفتارهای انسان است . نظم به معنای اندیشه در عواقب کارها و به معنای برنامه ریزی برای استفاده هر چه بهتر از فرصت و امکانات است.
نحوه برقراری نظم در زندگی
1- تشخیص اولویت ها در تحصیل و کار و . . .
2- تشخیص نقاط ضعف خود و سعی در رفع آنها .
3- دوری از کارهای بی فایده و غیر ضروری .
4- تقسیم اوقات شبانه روز به زمان مطالعه، کار، عبادت، تفریح، بازدید و … برای استفاده بهتر از وقت و رعایت دقیق زمان بندی.
5- قرار دادن هر یک از وسایل تحصیل، کار، و … در جای مناسب.
6- داشتن دلیل منطقی و عقل پسند در یکایک کارها.
7-توجه به امکانات، استعدادها و محدودیت ها.
8- برنامه ریزی در همه امور.
9- ارزیابی نحوه پیشرفت کارها و تجدید نظر در موارد نقص برنامه .
۱۰- غافل نشدن از رعایت احترام به والدین، کمک به خواهر، برادر ودوستان.
منابع و مآخذ
1 – سوره ابراهیم، آیه ۳۴.
2 – شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۲۶۷.
3 – سوره زلزله، آیه ۷ و ۸.