وسوسه های شیطان محک جدائی خوبی ها از زشتی ها

وسوسه های شیطان محک جدائی خوبی ها از زشتی ها

وسوسه شیطان برای امتحان است که افراد پاک را از افراد آلوده جدا کند و ایمان مستقر از ایمان مستودع جدا شود و کلم طیب بسوی پروردگار بالا رود. در سوره حشر میفرماید: «کمثل الشیطـ’ن إذ قال للاءنسـ’ن اکفر فلما کفر قال إنی بریء منک إنی أخاف الله رب العـ’لمین؛ مثل شیطان که به انسان میگوید: بخدای خود کافر شو؛ انسان چون به دستور او رفتار نموده و بخدا کافر میشود، به انسان میگوید: من از تو بیزارم چون تو بخدای خود کافر شدی ولی من بخدا ایمان دارم و از پروردگار و رب العالمین ترس دارم» (الحشر/ ۱۶ ). شیطان هائی را که خدا آفریده، محک هائی هستند برای تمیز آلوده از پاک، و بنابراین عبث خلق نشده اند و پروردگار روی مصلحت آنها را آفریده است؛ شیطان موجودی است که جدا میکند خبیث را از طیب. تمام مردم از سعید و شقی میخواهند بسوی خدا بروند و در مقام امن بیارمند؛ فاسق و عادل، مؤمن و کافر، مراعات کننده حق مردم و متجاوز و متجاسر به حقوق آدمیان، همه و همه اشتها دارند در مقام صدیقین سکنی گزینند. شیطان امتحان میکند و با محک خاص خود مردم را از هم جدا، اشقیا را از سعداء جدا می نماید. آن کسانی که اهل خدا هستند هرچه آنها را به اباطیل دعوت کند، نمی پذیرند و گول نمی خورند؛ و آن کسانیکه ایمانشان ریشه دار نیست بلکه سطحی و تقلیدی است، زود برمی گردند و فریب إبلیس پر تلبیس در دلشان جا باز میکند.

پس شیطان مأموریست از جانب خدا موظف به وظیفه خود؛ عینا مانند آن جرقه ایست که آب را تحلیل و تجزیه میکند و آن را به دو ماده تقسیم و جدا می سازد. شیطان هم پس از انجام مأموریت و فریفتن مردم سطحی مذهب، به آنها لبخند میزند و میگوید: خوب شما را در دام نهادم و باطن شما را ظاهر کردم و آلودگی ها و عفونتهای مخفیه شما را آشکار نمودم. آری شیطان در وهله اول بیزاری خود را به انسان ابراز نمی دارد، چون که در اینصورت انسان گول او را نمی خورد؛ بلکه به انسان در باغ سبز نشان میدهد، و اخلاق و فضائل و معنویت و طهارت فکر و عدالت و عبودیت خدا را بی ارج و بی مقدار جلوه میدهد، و وقتی انسان را فریفت، در آن هنگام میگوید: ای بنده بی بند و بار، و ای فرد غیر مسؤول و غیر متعهد، و ای انسان بی وجدان و کوتاه از رتبه انسان! تو انسان بودی و دارای مقام و شرف انسانیت، گول من شیطان را خوردی و به خدای مهربان و حی و علیم و قدیر که تو را از عدم به وجود آورده و با دست مهر خود پرورش داده است کافر شدی! و موجودات وهمیه و اعتباریه را خدای خود پنداشتی و محور أصالت خود را بر آن نهادی! برو، جای تو دوزخ: محل کافران است. ولی «المؤمن کالجبل الراسخ لا تحرکه العواصف»؛ مؤمن با دلی قوی و عزمی متین نظر به عالم ابدیت دوخته و ابدا از وساوس شیطان تزلزل در او راه نمی یابد، و مانند کوه راسخ از طوفان های شدید واهمه نمی کند.

در «تفسیر عیاشی» از صفوان بن مهران از حضرت امام صادق علیه السلام روایت میکند که: حضرت میفرماید: «هر کدام از اولیای ما که بخواهد جان بسپارد، شیطان از طرف راست و از طرف چپ او می آید تا آنکه او را از عقیده و مذهب خود که ولایت است باز دارد، ولی خداوند نمی گذارد که وسوسه های او در آن دوست و ولی ما اثری بگذارد؛ و اینست معنی آیه قرآن که: «خداوند ثابت میدارد به گفتار ثابت، که همان توحید و ولایت است، افرادی را که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا و در آخرت». مراد حضرت از طرف راست، همان جنبه های ایمانی و معنوی است و از طرف چپ، جنبه های مادی و دنیوی؛ یعنی شیطان از هر دو جنبه وارد میشود و از راه خدا و از راه مادیت وسوسه میکند، و بنابراین، گفتار او که میگوید: «ثم لا تینهم من بین أیدیهم و من خلفهم و عن أیمـ’نهم و عن شمآئلهم و لا تجد أکثرهم شـ’کرین؛ آن گاه که از پیش روی و پشت سرشان و از طرف راست و چپشان به سراغ آنها می آیم و اکثرشان را سپاسگزار نخواهی یافت» (اعراف/۱۷) نیز مراد از جانب یمین و جانب شمال، همین معنی خواهد بود.

کسانیکه ایمان آورده اند و توحید عملی را که همان ولایت است، در وجود خود راه داده اند؛ خدا و پیغمبر و ائمه نگهدار آنها هستند و لذا انسان باید پیوسته متکی و امیدوار باشد و هیچگاه یأس در وجود او راه نیابد؛ و اگر احیانا گناهی از او سر زند، آن گناه را به توبه پاک کند و نگذارد که اثر آن گناه به باطن سرایت کند. اگر مخالفت امر خدا کرد زود تدارک کند، اگر کسی را رنجاند زود از او معذرت طلبد، اگر مال کسی را برد زود بپردازد، اگر در حق کسی اجحاف کرد زود تدارک کند؛ و همچنین هر لغزشی از او سر زد زود تلافی کند و نگذارد که گناهان یکی به روی دیگری انباشته و متراکم گردد و از ظاهر به باطن نفوذ کند و باطن را آلوده سازد، که در آنصورت کار مشکل است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا