پیامبران و فرستادگان خدا کیانند؟ (۲)

پيامبران و فرستادگان خدا كيانند؟ (2)

پیامبران اولوالعزم
خداوند برخى از پیامبران را اولوالعزم خوانده و به حضرت محمد(ص) دستور داده تا در امر جهاد و پایدارى از آنان پیروى کند:
فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا العَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ؛
صبر و پایدارى پیشه کن همان‏گونه که پیامبران اولوالعزم پایدارى کردند.
این پیامبران بدین سبب اولوالعزم نامیده شدند که داراى عزم و اراده‏اى بسیار قوى و فوق‏العاده بودند و بیش از دیگر پیامبران، با مردم زمان خویش درگیر بوده، در مبارزات خود دشوارى‏هاى زیادى را متحمل شدند. آنان عبارتند از: نوح(ع)، ابراهیم(ع)، موسى(ع)، عیسى(ع) و محمد(ص).از میان ایشان، حضرت محمد(ص) بیش از همه پیامبران به مبارزه و پایدارى پرداخت، از این رو، خداوند آن حضرت را چنان مورد ستایش و اکرام خویش قرار داده که هیچ یک از پیامبران قبل از او را چنین ستایش نکرده است.
وجوب ایمان به پیامبران
دین اسلام، ایمان به پیامبران را از ارکان اعتقادات اسلامى قرار داده است. در این زمینه خداى متعال مى‏فرماید:
قُولُوا آمَنّا بِاللَّهِ وَما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَما أُنْزِلَ إِلى‏ إِبْراهِیمَ وَإِسْمعِیلَ وَإِسْحقَ وَیَعْقُوبَ وَالأَسْباطِ وَما أُوتِىَ مُوسى‏ وَعِیسى‏ وَما أُوتِىَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ؛(۱۳)بگویید: به آنچه بر ما و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پیامبران بنى اسرائیل نازل شده و آنچه به موسى و عیسى داده شده و آنچه از سوى خداوند به دیگر پیامبران وحى شده است، ایمان آوردیم، هیچ تفاوتى میان آنان قائل نیستیم و تسلیم خداییم.هم‏چنین در شرح و بیان اعتقادات مؤمنان مى‏فرماید:
آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ…؛(۱۴)
پیامبر به آنچه از سوى پروردگارش نازل شده ایمان دارد و مؤمنین همگى به خدا و فرشتگان و کتاب‏هاى او و فرستادگانش ایمان دارند [و مى‏گویند:] ما تفاوتى بین هیچ یک از پیامبران خدا نمى‏گذاریم.
مسلمانان به تمامى پیامبران الهى ایمان داشته و به آنها ارج مى‏نهند، تا آن جا که اگر فردى به یکى از پیامبران کفر ورزد و یا پیامبرانى را که نامشان در قرآن آمده است، دشنام دهد در حقیقت به آنچه بر حضرت محمد(ص) نازل شده است، ایمان ندارد. خداوند سبحان در مورد این مسأله مى‏فرماید:
إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَیَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلاً أُولئِکَ هُمُ الکافِرُونَ حَقّاً…؛(۱۵)
کسانى که به خدا و فرستادگانش کفر مى‏ورزند و مى‏خواهند بین خدا و فرستادگان او جدایى افکنند و مى‏گویند: به بعضى ایمان مى‏آوریم و به برخى کفر مى‏ورزیم و مى‏خواهند میان کفر و ایمان راهى برگزینند، در حقیقت اینها کافرند….
بر اساس این آیات، اسلام اساساً براى شناخت بیشتر مسلمانان نسبت به یکدیگر و برادرى و وحدتِ بین ملل جهان آمده است؛ زیرا اگر مردم به همه فرستادگان خدا ایمان داشته باشند، در مورد اختلافات بین خود نیز آسان‏تر به تفاهم مى‏رسند.
یکى از ویژگى‏هاى دین اسلام این است که امکان نزدیک شدن این دین و سایر ادیان الهى وجود دارد؛ ازاین روست که مى‏بینیم ایمان و احترام به سایر پیامبران ملل،بر مسلمانان واجب شده است.
عصمت پیامبران
حکمت الهى اقتضا مى‏کند که خداوند پیامبران خود را از لحاظ جسم و خُلق و خوى، کامل‏ترین افراد و از نظر دانش و شرافت و صداقت، برترین آنها و ازحیث عقل و درایت، هوشمندترین انسان‏ها قرار دهد، هم‏چنان که آنان را ازعیوب اخلاقى و جسمانى مانند بیمارى‏هاى نفرت انگیز مصون مى‏دارد.(۱۶)پیامبران ازحمایت پروردگار برخوردارند و عنایت و رهنمودهاى الهى شامل حال آنهاست خداى سبحان پیرامون این حمایت به رسول گرامى اسلام(ص) خطاب مى‏کند:
وَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنا؛
در انجام فرمان پروردگارت پایدار باش؛ زیرا در حفظ و حمایت ما هستى.
و خطاب به حضرت موسى(ع) مى‏فرماید:
وَلِتُصْنَعَ عَلى‏ عَیْنِى؛
تا زیر نظر من پرورش یابى.
بنابراین، خداوند خود عهده دار تربیت و هدایت پیامبران است و آنان را از ابتلاى به گناه حفظ مى‏کند؛ زیرا زندگى آنها، براى خودشان نبوده، بلکه اینان سمبل‏هایى براى هدایت و راهنمایى بشر بوده‏اند. بعد از مرگ نیز سنّت‏ها و خاطره‏هاى پیامبران، همانند چراغ‏هایى روشن است که زندگى تاریک انسانیت را روشنایى مى‏بخشد و آنان را به راه هدایت رهنمون مى‏سازد. بنابراین آنها راهنمایانى هستند که خداوند دستور پیروى از آنها را به ما داده است. خداى متعال در باره دسته‏اى از پیامبران مى‏فرماید:
أُولئِکَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الکِتابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّهَ فَإِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِکافِرِینَ أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَىَ اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ…؛(۱۷)
پیامبران کسانى‏اند که کتاب و فرمان و نبوت به آنها دادیم. بنابراین اگر اینان به نبوت پیامبران کفر ورزند، گروهى را که به نبوت پیامبران کفر نمى‏ورزند، روى کار خواهیم آورد، آنها کسانى هستند که خداوند هدایتشان فرموده است، بنابراین تو نیز از هدایت آنان پیروى کن….
این پیامبران در نهایتِ اطاعت و بندگى خدا بوده و کار نیک انجام مى‏دادند.
هم‏چنین در جایى دیگر مى‏فرماید:
وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَأَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الخَیْراتِ وَإِقامَ الصَّلاهِ وَإِیتاءَ الزَّکاهِ وَکانُوا لَنا عابِدِینَ؛(۱۸)
آنها را پیشوایانى قرار دادیم که طبق دستور ما هدایت کنند و انجام کارهاى نیک و برپا داشتن نماز و پرداختن زکات را به ایشان وحى کردیم و آنان پرستش ما مى‏کنند.
هنگامى که آیات قرآن را مورد بررسى قرار مى‏دهیم ملاحظه مى‏کنیم که کامل‏ترین صفات و بالاترین ارزش‏ها را براى هر یک از پیامبران ذکر کرده است که ما نیز در جاى خود، آنها را یاد آور خواهیم شد.اگر پیامبران در این مرتبه از کمال انسانى نبودند، اهمیّت و ارزش آنها در نظر مردم کوچک شمرده مى‏شد و کسى دعوت آنها را اجابت نمى‏کرد و اگر دروغ گفته، خیانت کرده، یا رفتارى ناپسند مى‏داشتند، اعتماد مردم به آنان سست مى‏شد و به جاى ارشاد، مردم را به گمراهى مى‏کشاندند، تا آن جا که حکمت الهى در مورد بعثت ایشان، بیهوده تلقى مى‏شد.به همین دلیل خداى سبحان صفتِ خیانت را از همه پیامبران نفى کرده و فرموده است:
و ما کان لنبىّ ان یَغُلَّ؛(۱۹)
هیچ پیامبرى خیانت نورزید.
دیدگاه قرآن کریم درباره پیامبران با دیدگاه تورات در این زمینه کاملاً متفاوت است؛ زیرا تورات، پیامبران را به دروغگویى و نیرنگ و ارتکاب گناه، توصیف مى‏کند: به حضرت یعقوب نسبت نیرنگ مى‏دهد و ادعا مى‏کند که حضرت لوط با دو دخترش زنا کرده است؛ درباره هارون [برادر موسى‏] اظهار مى‏دارد که وى، بنى‏اسرائیل را به گوساله‏پرستى دعوت کرده است؛ به حضرت داود نسبت زنا با اوریا، همسر فرمانده لشکرش مى‏دهد و در باره حضرت سلیمان مدعى است که وى براى خرسندى زن‏هایش، بت پرستیده است؛ در حالى که قرآن کریم، در بیان سرگذشت این پیامبران، هیچ یک از این ادعاها را نپذیرفته است.
این ویژگى، قرآن را از تورات متمایز مى‏سازد، چرا که توصیف پیامبران با چنین بى‏احترامى و دیگر صفات ناپسند موجب مى‏شود تا شخص مؤمن به خود آید و با خود بیندیشد اگر پیامبران و فرستادگان خدا چنین باشند، چه اشکالى دارد که ما هم مانند آنها باشیم و همین برداشت ناصواب، مستمسکى براى افراد بیمار دل قرار مى‏گیرد تا در منجلاب گناه غوطه‏ور شوند، به‏علاوه به این نتیجه مى‏رسیم که این نسبت‏هاى ناروا عارى از حقیقت بوده و با عصمت انبیا و اجتناب آنها از گناهان بزرگ منافات دارد. بنابراین از دیدگاه قرآن، پیامبران از گناه گریزانند.
گاه پیش آمده که پیامبران در مقابل یک تَرکِ اولى‏، که حتى ارتباطى به امور اعتقادى یا اخلاقى نداشته و عمل به آن چندان مهم نبوده است، مورد نکوهش حق تعالى قرار گرفته‏اند.از طرفى دیگر پیامبران، خود را در پیشگاه خداوند مقصّر مى‏دانسته‏اند و از آن جا که به شکوه و عظمت خداوند آگاه‏تر از مردم بوده‏اند، نسبت به تقصیرشان، از خداوند آمرزش خواسته‏اند نه این که مرتکب گناهى شده باشند.
پیامبران، الگوى بشر
از آن جا که پیامبران در مرتبه‏اى والا از اطاعت و بندگى بوده و از خواسته‏هاى نفسانى و گناهان دور بوده‏اند، خداوند به ما دستور پیروى از آنها و عمل به آیین ایشان مى‏دهد:
أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَى‏ اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ…؛
آنان کسانى اند که خدا هدایتشان کرده، بنابراین از هدایت آنها پیروى کن.
در همین راستا خداوند، مسلمانان را به پیروى از پیامبرش، حضرت محمّد(ص)، دستور مى‏دهد:
لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِى رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُواْ اللَّهَ وَالیَوْمَ الآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً؛(۲۰)
رفتار پیامبر براى شما بهترین الگو و سرمشق است، براى کسى که به خدا و پاداش روز رستاخیز امیدوار بوده و خدا را بسیار به یاد آرد.
خداى متعال در سوره فاتحه که مسلمانان هر روز در نمازهاى پنجگانه آن را تکرار مى‏کنند، این دعا را قرار داده است:
اِهْدِنا الصِراطَ المُستَقِیم* صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمتَ عَلَیهِم؛
ما را به راه راست راهنمایى کن، راه کسانى که به آنها نعمت عطا کردى.
و پیامبران پیشقراولان کسانى بودند که خداى سبحان به ایشان نعمت ارزانى داشت، لذا خداوند به مؤمنین مى‏آموزد که باید در تمام گفتار و کردار خود، پیامبران را سرمشق و الگو قرار دهند.
معجزات پیامبران
هر شخص با ایمان باید اذعان داشته باشد که خداوند پیامبرانش را در جهت اثباتِ درستى دعوتشان براى مردم با تأییدات خاص خویش مورد توجه قرار داده است، تأییداتى که از حیطه عقل و اندیشه بشرى خارج و گواهى بر این امر است که آنان فرستادگان خدایند. بر این گونه تأییدات گاهى لفظ «معجزات» یا «نشانه‏ها» یا «بیّنات» اطلاق مى‏شود؛ زیرا کارهایى برتر از قدرت بشر و خارج از حدّ توانایى و ماوراى دانش و فهم انسان‏ها و مخالف سنّت‏هاى مادى و قوانین متعارف طبیعى است. در این زمینه لفظ «معجزات» بیشتر به کار برده مى‏شود و از این رو «معجزه» نامیده شده که بشر، از انجام امورى مانند آن عاجز و ناتوان است. دانشمندان معجزه را امورى فوق‏العاده دانسته‏اند که خداوند به دست پیامبران به اجرا در مى‏آورد تا ایشان به وسیله آن، بر صدق نبوت خویش اقامه دلیل کنند. این معجزات، ذاتاً محال نبوده و عقل و واقعیت، مؤیّد آنها هستند. چه بسا مردانى که در طول تاریخ به پاخاسته، مدعى پیامبرى شدند و با کارهاى خارق العاده خویش، مردم را به مبارزه طلبیدند. مردم نیز آن کارها را آشکارا دیدند و عده زیادى بدان‏ها گرویده، ایمان آوردند.بنابراین، پیامبر فرمان خداوند را به مردم ابلاغ مى‏کند. کسانى که داراى فطرتى سالمند، نور حقیقتى را که پرتو افکن شده، دریافت مى‏کنند. ولى آنان که فطرتى تباه شده دارند، از سرِ عناد و تبختر این نورِ هدایت را نادیده مى‏گیرند. به همین دلیل حکمت الهى اقتضا مى‏کند که پیامبران با دلیل و برهان حمایت شوند تا زبان ستیزه‏جویان و بدخواهانْ کوتاه، عذر آنها ردّ و حجت بر آنها تمام شود.
معجزه، فرمول علمى ندارد و نمى‏توان آن را با ابزار انجام داد، ولى سحر و جادو داراى ابزار و قوانین است و امکان دارد شخص آن را بیاموزد و جادوگرى کند و کارهایى همانند امور خارق‏العاده انجام دهد، در صورتى که آن کار از امور خارق‏العاده نیست.(۲۱)
انواع معجزات
پیامبران چند نوع معجزه داشته‏اند، از جمله معجزات طبیعى، مانند بیرون جستن آب از سنگ. در این رابطه گفتنى است زمانى که پیروان موسى(ع) از او درخواست آب کردند، آن حضرت عصاى خویش را به سنگى زد و آب از آن سنگ بیرون جهید. از دیگر معجزات طبیعى، سایه افکندن ابر بر بنى‏اسرائیل در بیابان تیه است. هم‏چنین شکافته شدن رود نیل و کنار رفتن آب براى عبور حضرت موسى(ع) و بنى‏اسرائیل و فرار از فرعون از دیگر معجزات طبیعى است.از دیگر انواع معجزات، اخبار غیبى است؛ حضرت عیسى(ع) قوم خود را از آنچه‏که مى‏خوردند و آنچه‏ذخیره مى‏کردند آگاه کرد. برخى از معجزات، امورى مخالف قوانین طبیعت بوده؛ مانند آتشى که کافران براى سوزاندن حضرت ابراهیم(ع) افروختند و خداوند آتش را بر آن حضرت سرد و سالم قرار داد. هم‏چنین معجزاتى که به طور اتفاقى و به اندازه نیاز به وجود مى‏آمد.حکمتِ الهى چنین اقتضا کرد که معجزه هر پیامبرى مطابق با امورى باشد که رایج میان مردم زمان خودش بوده، تا براى تأیید فرستاده‏اش و اثبات رسالت وى، رساتر باشد؛ مانند معجزه حضرت عیسى(ع) که مردگان را [به اذن خدا] زنده مى‏کرد، زیرا یهود، منکر وجود روح بودند و نیز معجزه حضرت موسى(ع) که عصاى او به صورت اژدهایى در آمده و تمام ساز و برگ جادوگران را بلعید، چرا که مصریان در آن دوران، در جادوگرى سرآمد بودند. به طور کلى معجزاتى را که پیامبرانِ قبل از حضرت ختمى مرتبت(ص) آوردند، از همین قبیل بوده است، چون انسان‏هاى آن روز چندان رشد فکرى نکرده بودند که دلایل عقلى، آنها را قانع سازد و راهى جز پذیرش امور خارق العاده نداشتند که با بروز آن، اندیشه آنها را خیره و مبهوت سازد و انگیزه‏اى باشد که آنان را به صدق نبوت پیامبران وا دارد.
معجزه رسول اکرم(ص)
معجزات، پیوسته بدین شیوه بود تا آن که بشریّت به رشد و کمال عقلى خویش رسید و اراده خداوند تعلق گرفت که رسالت عامه را توسط حضرت محمد(ص) فرو فرستد. از این رو وى را به وسیله قرآن که معجزه عقلى جاودان است مورد حمایت خویش قرار داد. قرآن، با شیوه خاص و بلاغت خود و هدایت و علوم و معارفى که در بردارد معجزه بود و حضرت محمد(ص) به وسیله آن عرب را به مبارزه طلبید تا یک سوره مانند آن را بیاورند، امّا آنان عاجز وناتوان گشتند، در حالى که اعراب در فصاحت شهره بوده و در فنون سخنورى مهارت داشتند.معجزه رسول اکرم(ص) از سایر معجزات گذشته متمایز بود؛ زیرا قرآن، معجزه‏اى ماندنى است و در طول روزگار در دسترس هر پژوهشگر و هر حقیقت جویى، جاودان مانده است، در حالى که معجزات دیگر پیامبران، حوادث و وقایعى بوده که با سپرى شدن آنها کسانى که در زمان پیامبران بوده‏اند آنها را دیده‏اند، و کسانى که پس از آنان آمده‏اند، آن معجزات را مشاهده نکرده‏اند، بلکه براى آنها نقل شده است، و این خود سبب ضعفِ تأثیر آنهاست، به ویژه امروزه که نسبت به ادیان شبهات فراوانى وجود دارد.به همین دلیل، دیدگاه اسلام در باره معجزات، این است که مردم را از درخواستِ آنها منصرف نموده و آنان را به دقّت و اندیشه درموضوع رسالت اسلام و هدایتِ متبلور در قرآن‏کریم واداشته است. برخى از اهل تردید در دوران رسالت رسول‏اکرم(ص)(۲۲) درخواستِ معجزه‏هایى کردند و پاسخ خداوند متعال به آنان این بود که در قرآن و هدایتِ موجود در آن و دلایل عقلى بیندیشند [تا بدانند] که قرآن وحى الهى است. خداى سبحان فرمود:
وَقالُوا لَوْلا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیاتٌ(۲۳) مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّما الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَإِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ أَوَ لَمْ‏یَکْفِهِمْ أَنّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الکِتابَ(۲۴) یُتْلى‏ عَلَیْهِمْ إِنَّ فِى ذلِکَ لَرَحْمَهً وَذِکْرى‏ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ؛(۲۵)
و کافران گفتند چرا از پروردگارش بر او نشانه‏هایى نازل نمى‏شود، بگو نشانه‏ها نزد خداست و من تنها بیم‏دهنده‏اى آشکار هستم، آیا کتابى که بر تو فرستادیم تا برایشان خوانده شود براى آنها کافى نبود؟ به راستى در آن کتاب رحمت و یاد آورى براى کسانى است که ایمان مى‏آورند.
پی نوشت ها:
۱- انعام (۶) آیه ۴۸.
۲- مثلاً حشره‏اى به نام «نیکروفور» وجود دارد که بلافاصله پس از تخم‏گذارى مى‏میرد؛ یعنى هرگز بچه‏هایش را نمى‏بیند، لذا این حیوان قبل از تخم‏ریزى، با نهایت دقت مقدارى از لاشه حیوانات دیگر را جمع‏آورى و در کنار تخم‏ها مى‏ریزد تا بچه‏ها پس از خروج از تخم، از آن تغذیه کنند. اکنون چه کسى به این حشره فهمانده که در این تخم‏ها بچه وجود دارد؟ و یا این که آنها بعد از خروج ازتخم به غذا نیازمندند؟ و یا این که غذاى آنها لاشه حیوانات است؟ و ده‏ها مثال از این قبیل که جاى ذکر آنها نیست.
۳- حج(۲۲) آیه ۷۵.
۴- آل عمران (۳) آیه ۳۳.
۵- نحل (۱۶) آیه ۲.
۶- یونس (۱۰) آیه ۱۵.
۷- نحل (۱۶) آیه ۳۶.
۸- نساء (۴) آیه ۱۶۴.
۹- اسراء (۱۷) آیه ۱۵.
۱۰- نساء (۴) آیه ۱۶۴.
۱۱- سبأ (۳۴) آیه ۲۸.
۱۲- احزاب (۳۳) آیه ۴۰.
۱۳- بقره (۲) آیه ۱۳۶.
۱۴- بقره (۲) آیه ۲۸۵.
۱۵- نساء (۴) آیات ۱۵۰ و ۱۵۱.
۱۶- بیمارى‏هاى نفرت انگیز به بیمارى هایى مانند جذام، برص و مانند آن گفته مى‏شود. حکمت الهى از بعثت پیامبران، هدایت و ارشاد مردم است و این کار جز به وسیله معاشرت با مردم میسر نیست و معاشرت با مردم هم با وجود چنین بیمارى‏هاى نفرت‏انگیز، امکان ندارد.
۱۷- انعام (۶) آیه ۸۹ و ۹۰.
۱۸- انبیا (۲۱) آیه ۷۳.
۱۹- آل عمران (۳) آیه ۱۶۱.
۲۰- احزاب (۳۳) آیه ۲۱.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا