اصلا چه زمانی ما ها رو جزء آدم حساب می کنند ؟ سن بلوغ ، یعنی دخترا سن ۹ تا ۱۱ سالگی و آقا پسرا هم سن ۱۵ تا ۱۸ سالگی تازه قاطی آدما میشن . حالا در همین سن یعنی سن بلوغ یه اتفاقات عجیبی در همه ما ها شکل میگیره آخه داریم آدم میشیم مثلا کنجکاویهای ما گسترش پیدا میکنه از همین سن و سال بلوغه که میخواهیم یه جورایی واسه جنس مخالف جلب توجه کنیم غده ها فعال شدن و هورمونهای جنسی فعالیتشون زیاد تر شده غریزه جنسی کم کم داره با سیر صعودی حرکت میکنه کم کم گرایشات به جنس مخالف بالا میره نیازهای عاطفی و احسااستی ما شکل تازه ای به خود میگیره یا بهتر بگم شکل حقیقی خودش رو داره پیدا میکنه شخصیت ما داره شکل میگیره یه جایی یه خبری شده درست حدس زدید همونجا یی که … کم کم توجه طلبی و گرایشات ما و کنجکاوی و غریزه ما میطلبه که با یک جنس مخالف ارتباط برقرار کنیم البته منظورم اون ارتباطه نیستا یک ارتباط سالم در حد دوستی ، اخی اون اولش فکر میکنی اگه یه دوست دختر داشته باشی چقدر خوب میشه یا بالعکسش بگذریم پیدا میکنی بعدشم چند صباحی نگذشته که فکر میکنی احساسه کار خودشو کرده و یک دل نه هزار دل عاشق شدی اکثر مواقع این درمورد پسرای سنین ۱۶ تا ۱۹ یا ۲۰ سال صادقه این طبیعی که دخترهای هم رده سنی پسرها در سنین ۱۵ تا ۱۹ سال بیشتر از پسرها قدرت درک دارند و تا حدودی واقع بینانه تر به مسائل نگاه می کنند هر چند که احساس دخترها ۷ برابر پسرها میباشد . معمولا پسرا تو این سن کمی غرور بیش از اندازه ای دارند و پرخاشگر و خلاصه خودشون رو عقل کل می دونند فورا هر چی میشه میرن تو فاز اردواج اینا همه طبیعیه و دورانی داره که میگذره اما چه زمانی باید واقعا به فکر انتخاب همسر باشیم ؟
پاسخ زمانی که معیارهای شما شکل حقیقی به خود گرفت و ثابت ماند . حالا از کجا بدونیم اصلا معیار ما چیه کی ثابت میشه ؟
در نظر داشته باشید همه ما ادما یک سری معیارهای مشترک داریم برای انتخاب همسر مثلا در آقایون : اکثرا از همون سن ۱۶ سالگی اگه ازشون بپرسید همسر شما چه خصوصیاتی باید داشته باشه جواب میدن زیبا باشه خوش اندام باشه و… خب همین سوال رو از یه آقای ۳۰ ساله هم که ازدواج نکرده بپرسید مطمئنا همین موارد در معیارهاشون قرار داره حالا اگر در درجه اول نباشه به هر حال یه جایی قرار داده می شود یا در دختر خانمها : خوش تیپ باشه جذاب باشه پولدار و تحصیل کرده باشه و .. همه اینا معیارهای مشترکه اما معیار حقیقی کی شکل میگیره ؟
یه موقعه ای شما یه کاری انجام میدید که فکر میکنید این کار درسته و خب چون الان این فکرو میکنید پس اونکارو انجام میدید حالا مثال عشقی میزنم شما فرض کنید یه پسر ۱۸ ساله هستید خب عاشق یه دختر ۱۶ ساله میشید و پاتونم توی کفش میکنید که اگر این خانم نشد دیگه هیچکس حتی بعضی ها اقدام به خودکشی هم میکنند اما همین آقا پسر زمانی که شد ۱۹ ساله یا ۲۰ ساله میبینه که وای چقدر اونروز اشتباه میکرده و اون شخصی که انتخاب کرده اصلا اونی نبوده که میخواسته و اصلا معیارهاش الان یه چیزه دیگس این طبیعی که به صرف رشد عقلانی معیارها و نیازهای ما در سنین مختلف تفاوت میکنه اما یه زمانی میرسه که معیارهای شما تغییر آنچنانی نمیکنه و حدود ۲ یا ۳ سال متوالی معیار شما از انتخاب همسر ثابته یعنی فهمیدید که چه کسی میتونه شما رو خوشبخت کنه اون زمان ، زمانیست که معیارهای حقیقی شما شکل گرفته فراموش نکنید انسان در هر مرحله ای زمانی که رشد میکنه و وارد مرحله ی بعدی میشه معیارهاش هم تغییر میکنه مثلا تا قبل از دانشگاه معمولا افراد یکسری معیار دارند و این در حالی که بعد از دوران دانشگاه معیارهاشون تغییر میکنه یا مثلا تا اوضاع مادی طرف یه تکونی می خوره و اصلا دیدشون به همسر کلی فرق میکنه حالا همه این مسائل به کنار
برای انتخاب همسر آقا پسرا دختر خانمها شما اول باید خودتون رو بشناسید چطوری ؟
خیلی راحته ، به هر حال شما الان در هر سنی که هستید یه قلم و کاغذ بردارید و برداشتی که از شخصیت خودتون دارید رو روی کاغذ یاداشت کنید مثلا اول سنتون بعد میزان تحصیلات از چه چیزاهایی خوشتون میاد از چه چیزهایی بدتون میاد معیار انتخاب همسرتون رو بنویسید ، نکته همه اهدافتون رو هم بنویسید بالاخره شما تو این دنیا یه هدفی دارید و در آخر شرایط خودتون رو هم بنویسید تاریخ بزنید امضاء کنید و برید دنبال زندگیتون هر ۶ ماه یکبار این کارو ادامه بدید بدون اینکه روی کاغذ قبلی نگاه کنید تقلب نکنید این کارو ادامه بدید تا زمانی که فکر کردی عاشق شدی همون روزی که میخواهید پیشنهاد ازدواج بدید یا همون روزی که اون آقاهه به شما پیشنهاد ازدواج داده تمام کاغذهایی رو که پر کردید بذارید کنار هم مطمئن باشید شاید نقاط مشترکی در اون کاغذها وجود داشته باشه اما به هر حال همه اونا با هم فرق دارند خب حالا نقاط مشترک رو ، روی یه کاغذ بنویسید وقتی نوشتید میفهمید که شما فعلا چه شخصیتی دارید ، چه شرایطی دارید ، چه هدفی رو دنبال میکنید و مهمتر از همه چه کسی می تواند شما رو خوشبخت کنه خب خودتون رو تا حدودی شناختید اینو بدونید که محال بتونید خودتونرو کامل بشناسید حالا قبل از اینکه پیشنهاد ازدواج رو بدید یه کاغذ دیگه بردارید و خصوصیات طرف مقابلتون رو بنویسید ، شرایطش رو بنویسید هر چی که راجع به اون میدونید رو بنویسید حتی نتایج تحقیقاتتون را هم بنویسید و نکته مهم اینکه حتما بپرسید که طرف مقابل شما چه چیزی هایی در شما دیده که به شما پیشنهاد ازدواج داده یا شما چه چیزهایی دید که به ایشون پیشنهاد ازدواج دادید و اگر پذیرفته شدید بپرسید چه رفتارو عمل یا اخلاقی از شما دیدند که پیشنهادتون رو پذیرفتند همه اینارو بنویسید مقایسه کنید کاغذ خودتون رو با کاغذی که از خصوصیات ایشون هست اگر دید نقاط مشترک شما بالای ۶۵ درصد هست بدونید این فرد همون فردیست که یتونه شما رو خوشبخت کنه مطمئن باشید محال ممکنه کسی رو پیدا کنید که حتی ۹۰ درصد از معیارهای شما رو داشته باشه البته حتما در برابر معیارهایی که نداره خصویات و امنیازات دیگری داشته باشه .
به خاطر داشته باشید قبل از ازدواج تنها شما به حدود ۴۰ تا ۶۰ درصد شناخت طرف مقابلتون و خودتون شاید دستیابید بعضی خصوصیات اخلاقی ، رفتاری و کرداری تنها در زندگی مشترک افراد ظاهر می شود .
خودشناسی ، اعتماد به نفس و خودباوری عواملی هستند که باعث شکل گیری انتخابهای صحیح ما در طول زندگی می شوند .
برخی سوالات شما
چه سنی برای ازدواج مناسب است و عاشق شدن درچه سنی حقیقی است ؟
ازدواج یک تکامل است و هر انسانی در یک سنی به این تکامل میرسد خیلی از افراد هستند که علی رغم دارا بودن سن کم درک بزرگی از مسائل و دنیای پیرامون خود دارند و متاسفانه خیلی وقتها افرادی هستند که سن وسال آنها مطابقتی با طرز فکر و عملشون ندارد هر موقع انسان خودش را تاحدودی شناخت اهدافش مشخص شد ، شرایط محیا و معیارهای حقیقی او شکل گرفت اون زمانی میتونه همسری برای خودش اختیار کنه ، اما در مورد عاشق شدن بارها عرض کردم اکثر مواقع احساساتی نظیر وابستگی و عادت کردن را با احساس عاشق شدن اشتباه میگیریم . عاشق شدن این نیست که اگر روزی چند مرتبه با طرفتون صحبت نکنید دلتون یه جوری میشه اتفاقا تماسهای مکرر حرفهای تکراری بکار بردن واژه هایی نظیر دوست داشتن ، عاشقتم و … به تعدا دفعات زیاد ارزش خودش رو از دست میده و بار احساسی لازم رو منتقل نمیکنه نهایتها به هم عادت مکنید و نیروی جاذبه احساسی کم رنگ میشه تا جایی که کاملا از بین بره .
چه نوع آشنایی میتونه بهترین نوع آشنایی باشه برای ازدواج ؟
اگر هدف شما ازدواجه آشنایی باید بگونه ای باشه که معنای حقیقی خودش رو پیدا کنه یعنی بتونید کاملا طرف مقابلتون رو بشناسید فراموش نکنید خیلی وقتها دو نفر میتونند دوستان خوبی برای هم باشند اما نمیتوانند زوج خوشبختی باشند ، سعی کنید در روابط دوستی اگر هدفتان ازدواج است خانواده ها رو از همان ماه اول در جریان بگذراید تا راحتر بتونید ارتبااط برقرار کنید ارتباط سالم هیچ اشکالی ندارد در اکثر رابطه های دوستی دو طرف شاید هفته ای یک مرتبه اونم برای مدت کوتاهی همدیگه رو ملاقات کنند خب مسلما هر دوطرف سعی میکنند بهترین رفتار و بهترین عمل رو در اون لحظه ملاقات پیاده کنند حالا اگر هر موقع که همدیگه رو میبنید همه چیز خوب باشه و قشنگ شما هیچوقت نمیتونید طرفتون رو بشناسید چون در طول زندگی هفته ای یکبار و فقط برای لحظاتی کوتاه که فقط فرصت حرفهای قشنگ باشه که در کنار هم نیستید در همه لحظات غم و شادی و … در کنار هم هستید زندگی هم که بدون مشکل نمیشه پس تازه اون زمان خلق و خوی واقعی طرفتون نمایان می شود و میبینید که ای وای این شخص او کسی نبوده که شما می خواستید.
در مورد آشنایی در دانشگاه چه نظری دارید ؟
دانشگاه یک محیط باز که در کنار جنس مخالف به کسب علم می پردازید در این محیط معیار انسان ممکنه تفاوتهای زیادی بکنه البته بماند که شاید اسما دانشگاه محیطی بریا کسب علم باشد وگرنه برای خیلی ها … به هر حال خیلی از افراد هستند که انگار منتظرند وارد دانشگاه بشوند و اصلا با خیلی ها که صحبت میکنم میبینم که بعضی خانمها فقط به خاطر انتخاب همسر و حالا این محیط که جنس مخالفشون در کنار انهاست علاقه مند به ورود به دانشگاه هستند که معمولا کار به ترم دوم نکشیده یه حلقه میاد در دستشون قرار میگیره اگر دوطرف به هم علاقه داشته باشند که از هم فرار نمی کنند پس چه اشکالی حالا که محیطش برای شناخت محیاست و حدود ۴ سال وقت برای شناخت هست بذاریم همین اول کار که یکی از راه اومد بگیم بله یا یکی رو دیدیم فورا بگیم خانم شما قصد ازدواج ندارید ؟ تازه اکثر ازدواجهای ما زمانی شکل میگره که اصلا شرایط ازدواج فراهم نیست نمیگم همه صبر کنند صاحب خونه صاحب ماشین و .. شدن برن اقدام به ازدواج کنند اما به هر حال باید یه شرایطی هم محیا باشه بهتره چند ترم از پیشنهاد ازدواج بگذرد تا دوطرف همدیگر و بشناسند شرایط را آماده کنند بعدا فورا نامزد یا عقد کنند .
مقاله از علی سلطانی مجد
_____________________