سن امید به زندگی در ایران ۷۴تا ۷۸ سال است، معمولا سالمندان ایرانی با رسیدن به این سن احساس می کنند که دیگر در زندگی و دنیا جایگاهی ندارند و منتظر رسیدن زمان مرگ شان می شوند. برخی از گفتن سن شان واهمه دارند و عدد شناسنامه ای روح شان را افسرده می سازد اما آیا می توان گفت سالمندی تولدی برای شروع یک زندگی با تجربیات بسیار است؟
مادر بزرگ ها و پدر بزرگ ها یک جمله ی معروفی دارند که می گویند: “من به تو نمی رسم اما تو به من می رسی.”
راست می گویند؛ همه ی ما بالاخره یک روزی پیر می شویم و معلوم نیست که چه آینده ای انتظار ما را می کشد. آینده ای که ممکن است دیدن ثمره یک عمر تلاش و زحمت در خانه خود باشد یا خانه ای به نام سالمندان. انتظار برای آمدن نوه و نتیجه ها و پای قصه نشستن یا فراری بودن از داستان های هزار و یک شب پدر و مادر بزرگ ها. همه جاده عمر را با تجربیات گوناگون سپری می کنند. تجربیات در زندگی شخصی، اجتماعی، شغلی و هزاران موقعیت دیگری که ممکن است تازه دختر یا پسر جوان و نوجوان با قرار گرفتن در آن بر سر دور راهی انتخاب بمانند که چه کار باید انجام دهند؟
بسیار پیش آمده که فرزندان نه درارتباط با پدر بزرگ و مادربزرگ که حتی در قِبال والدین خود این لفظ را به کار می بندند که “شما برای نسل قبل بودید الان زمانه عوض شده است.” در برخی موارد نظر یک روان شناس یا دوست را ترجیح می دهند حتی اگر همان چیزی باشد که از زبان اعضای پیر خانواده هم شنیده باشند. از این رو، به مرور سالمندان موقعیت خودشان را تا حدودی از دست می دهند. آنها معمولاً به دلیل تغییرات زیادی که در زندگیشان تجربه میکنند مثل بیماری، بیکاری در اثر بازنشستگی و ازکارافتادگی، مرگ همسر و بی توجهی از سوی فرزندان و نوه ها… خود را نزدیک به مرگ میبینند و این موضوع زمینه کنارهگیری از جامعه، کاهش روابط اجتماعی و تنهایی که منجر به افسردگی و بیماریهای روانی میشود را برایشان مهیا میسازد اما بهراستی چه باید کرد؟ چگونه میتوان در سالمندانی که روزهای جوانیشان را پابهپای خانوادهشان با خوشیها خندیده و با مشکلات جنگیدهاند، احساس خوبی ایجاد کرد؟
شروع جدید یک زندگی
سالمندی، بالا رفتن سن بیماری نیست بلکه یک پدیده حیاتی است که همگان را شامل میشود و درواقع یک سیر طبیعی است که در آن تغییرات فیزیولوژیکی و روانی در بدن رخ میدهد. (۱)
در ایران از سن ۴۰ تا ۶۵ سالگی میانسالی و از ۶۵ تا ۷۵ سالگی را سالمندی مینامند و از ۷۵ سالگی به بالا کهنسالی شروع میشود و لازم است فرد در این دوران، در حفظ و نگهداری ارگانیسم خود بکوشد و مسائل روحی –روانی خود را بهخوبی مدیریت نماید تا دچار مشکلات عدیدهای در زندگی نشود.
سیدی مقدم مشاور و روانشناس، سالمندی را مرحلهای از مراحل عمرمی داند که بیشتر افراد به دلیل ناآگاهی یا نداشتن زمینه مناسب، با نگرانی و تأسف با آن برخورد میکنند و به آن حساسیت نشان میدهند درحالیکه سالمندی، دوران برداشت محصول زندگی است که آدمی حاصل تلاش و فعالیت سالهای عمر دراز و طولانی خود را می بیند.
ایجاد فاصله میان نسلها و عدم پذیرش سالمندان
قصه های پدر بزرگ و مادربزرگ ها تنها یک داستان برای سپری شدن وقت نیست بلکه هر قصه که نشآت گرفته از یک تجربه زندگی شان است می تواند در درون خود راه حل هایی برای زندگی داشته باشد. دکتر شیخی جامعه شناس معتقد است: درگذشته سالمندان تصمیمگیرنده، حلال مشکلات، عامل انتقال سنت، فرهنگ و مهارتهای شغلی و … بودند اما ازآنجاییکه امروزه وسایل ارتباطی بیشتر شده است و جوانان کموبیش باسواد شدهاند متأسفانه نقش سالمندان در بین خانوادهها و جوانان کمرنگ شده است و آنان احساس نیاز کمتری به تجربیات و کمکهای پدربزرگها و مادربزرگانشان پیدا میکنند به همین خاطر امروزه سالمندان موقعیت خودشان را ازدستدادهاند و بهنوعی روحیهشان تضعیفشده است.
چرایی ترس و ناامیدی سالمندان در ایران
برخلاف اینکه تصور میکنیم سالمندان افرادی افسرده و ناامید از زندگی هستند، این مرحله هم ازلحاظ فردی و هم ازلحاظ اجتماعی دارای مزایایی است. احساس کمال و پختگی، احساس بینیازی از دیگران، بردباری در برابر مشکلات، داشتن اوقات فراغت برای سیر بهسوی کمال و نیز مجال رسیدگی به خود و ارزیابی خویش ازجمله مزایای فردی سالمندان است.
حرمت و احترام، عزیز بودن در خانواده، مورداحترام بودن در میان جمع، امرونهیهای ارشادی، توجه مردم به او بهعنوان منبع فکر و اندیشه و نیز مورد مشورت قرار گرفتن ازجمله مزایای اجتماعی سالمندی است.
از دیدگاه اسلام، موی سپید سالمند همانند نوری است که نباید آن را از بین برد. امام علی (ع) میفرمایند: «اثر پیری و موی سپید را از بین نبرید که آن خود نور و جلاست.» این نور تنها برای دنیا و تنها برای این سرای نیست. پیامبر اکرم صلیالله علیه و آلِ هم میفرمایند: «کسی که مویش در اسلام سپید گردد، در روز قیامت برای او نوری و جلایی خواهد بود.»
دلیل مراجعهٔ سالمندان به مشاوره
تمام ترس های زندگی و جدایی ها در سالمندی بیش از هر زمان دیگری خودش را نشان می دهد و فرد با هر میزان تجربه از نظر روحی و روانی دچار آسیب های جدی می شود لذا باید در چنین شرایطی سالمندان از مشاوران برای خارج شدن از این ترس ها کمک بگیرند. به گفته سیدی مقدم روان شناس سالمند بیشترین عواملی که موجب می شود تا سالمندان به مشاور نیاز داشته باشد عبارتند از:
۱-کاهش نسبی قوای جسمانی، بهطوریکه به علت بالا رفتن سن، نیروی جسمی فرد هم کاهش پیدا میکند.
۲-با دور شدن از موقعیتهای شغلی گذشته و کاهش مسئولیتهای مرتبط شغلی و درنتیجه کاهش ارتباطات اجتماعی، فرد ممکن است به افسردگی رو بیاورد.
۳-در مواردی که فرد شاهد مرگ دوستان و هم سن و سالهای خود باشد احساس تنهایی میکند.
در این موارد سالمند دچار نوعی افسردگی میشود که مشاوره سالمند تا حد زیادی میتواند در این زمینه مثمر ثمر واقع شود.
مشاوره سالمندان، ایجاد محیطی لذتبخش و حس مثبت مفید بودن را در ایجاد پلی محکم و استوار درگذر از دوران اشتغال به دورهٔ سالمندی القا میکند و به سالمند کمک میکند تا کمتر دچار افسردگی یا تنهایی شود. این کار میتواند توسط همسر، وابستگان، دوستان نزدیک و یا مراقبین مجرب انجام شود.
پیشگیری از افسردگی در دوران سالمندی
ورزش یکی از راههای مهار افسردگی در دوران سالمندی هست. فعالیت بدنی و ورزش روزانه علاوه بر پیشگیری از تحلیل جسمی باعث مهار افسردگی و احساس تنهایی میشود. انتخاب ورزشهای مناسب با دوران سالمندی ازجمله پیادهروی، تمرینات تنفس، حرکات آرامسازی مفیدتر است. همچنین برنامهریزی قرارهای دوستانه در منزل و یا خارج از خانه در تقویت روحیه اجتماعی سالمندان بسیار مفید است.
سالمندان بعد از یک دوره کار و فعالیت در موقعیت های اقتصادی و پایگاه های اجتماعی مختلفی قرار می گیرند، یک عده ممکن است حقوق بازنشستگی کفاف هزینه های آنها را ندهد و عده ای ممکن است به علت مشاغل آزادی که داشته اند حقوق بازنشستگی دریافت نکنند از این رو، باید نهادها و سازمانهایی تأسیس شوند تا بودجهٔ سالمندان را بدون تبعیض تأمین کنند و آنان را موردحمایت روحی- روانی و مالی خود قرار دهند بهگونهای که همهٔ افراد از ۶۵ سالگی به بالا تحت حقوق بازنشستگی، مسکن، درمان و مراقبت قرار بگیرند مانند چیزی که در کشورهای پیشرفته اتفاق میافتد.
پی نوشت:
(۱)- بررسی کیفیت زندگی و عوامل مرتبط با آن در سالمندان شهر بوشهر،نسرین زحمتکشان و همکاران ،۱۳۹۱