مردم در این وقت برای شناسائی ظالمین به خود به حرکت در می آیند، و هر یک گریبان ظالمی را که به او ستم کرده میگیرد و دست از او بر نمی دارد. پس هیچکس باقی نمی ماند که از برای او در نزد شخص دیگری مظلمه ای باشد مگر آنکه او را به آن مظلمه میگیرد. و در این هنگام بقدری که خداوند اراده کرده است، در محشر درنگ میکنند، و حالشان شدت می یابد، و عرقشان فراوان میریزد، و غم و اندوهشان شدید میگردد، و صداهایشان بلند میشود و ضجه و فریادهایشان بالا میرود، و از خداوند تمنای خلاصی از این ماجرا را میکنند که: ما از مظالمی که اهل مظلمه به ما نمودند صرفنظر کردیم و از درخواست مظلمه و تظلم إبا نمودیم. و خداوند عز وجل بر مشقت و شدت احوال آنها اطلاع حاصل میکند، و منادی از نزد خداوند تبارک و تعالی بطوری ندا در میدهد که همانطور که اولشان میشنود آخرشان نیز میشنود، که ای معشر خلائق! برای دعوت خداوند تبارک و تعالی ساکت شوید! و گوش فرا دهید که خداوند تبارک و تعالی به شما میگوید: من هستم خداوند بسیار بخشنده؛ اگر شما میخواهید حقوق خود را به یکدیگر ببخشید، ببخشید! وگرنه من برای شما مظالم شما را خواهم گرفت! اهل محشر از این ندا خوشحال میشوند، به جهت شدت سختی و مشقتی که دارند، و به جهت تنگی راه و تزاحم آنها در عبور.
در این حال به امید آنکه از این ضیق و شدتی که در آن هستند خلاصی پیدا کنند، بعضی از آنان از مظالم خود میگذرند و حق خود را می بخشند، و بعضی دیگر میگویند: بار پروردگار ما! مظالم ما بیش از مقداری است که ببخشیم. در این وقت منادی از عرش خدا ندا میکند: کجاست رضوان خازن بهشت، بهشت فردوس؟ خداوند عز وجل او را امر میکند که از فردوس یک قصری را با تمام بناهای آن، و خدمتگزاران آن به آنها نشان دهد. خازن فردوس قصری را به آنها نشان میدهد که در جوانب آن از دختران جوان و غلمان و خدمتگزاران میباشند. و منادی از نزد خداوند تبارک و تعالی ندا میکند: ای معشر خلائق! سرهای خود را بلند کنید و به این قصر نظر کنید! مردم سرهای خود را بلند میکنند و آن را می بینند، و همگی تمنای آن را می نمایند. و منادی از جانب خداوند تبارک و تعالی ندا میدهد: ای معشر خلائق! این قصر از آن کسی است که مؤمنی را عفو کند. و همگی اهل محشر از حق خود میگذرند و عفو میکنند، مگر جماعت اندکی. در این وقت خداوند عز و جل میفرماید: امروز هیچ ظالمی به بهشت نمیرود و هیچ ظالمی به جهنم نمیرود چنانچه برای یکی از مسلمانان بر عهدۀ او مظلمه ای باشد، مگر آنکه آن مظلمه را از او در وقت حساب میگیرد؛ أیها الخلائق! برای حساب مهیا گردید! در این هنگام راه خلائق را باز میگذارند تا اینکه همگی بسوی عقبه رهسپار میگردند. و در راه تزاحم میکنند و از یکدگر سبقت می جویند و همدیگر را دفع می نمایند، تا اینکه در عرصه حساب در پیشگاه حضرت جبار تبارک و تعالی که بر عرش است میرسند. در آنجا دیوان های اعمال هر یک باز شده است، و میزان های عمل نصب گردیده است، و پیامبران و شهداء و گواهان را حاضر ساخته اند و گواهان، امامان هستند؛ هر امامی گواهی میدهد که برای اهل عالمش به امر خداوند عزوجل قیام کرده است و آنان را بسوی سبیل خدا دعوت نموده است.
راوی روایت: ثویر بن أبی فاخته گوید: سخن حضرت سجاد علیه السلام که بدینجا رسید، مردی از قریش عرض کرد: یابن رسول الله! اگر برای شخص مؤمنی در نزد شخص کافری مظلمه ای باشد، کافر که از اهل دوزخ است و چیزی ندارد که در ازای مظلمه به مؤمن بدهد، در اینصورت از کافر چه چیز را میگیرند؟ حضرت علی بن الحسین علیه السلام گفتند: بقدری که از برای مؤمن در نزد کافر مظلمه ای هست، از گناهان مؤمن بر میدارند و به کافر میدهند، و بنابراین کافر معذب میشود علاوه بر عذاب کفر خود، به قدر گناهان مؤمن که در ازاء مظلمه به او داده شده است. آن مرد قرشی عرض کرد: اگر برای شخص مسلمان در نزد شخص مسلمان دیگری مظلمه ای باشد، چگونه مظلمه او از شخص مسلمان گرفته میشود؟ حضرت گفتند: بقدر حق مظلوم از مظلمه ای که نزد ظالم دارد از حسنات ظالم برداشته میشود و به حسنات مظلوم اضافه میگردد. مرد قرشی گفت: اگر ظالم حسناتی نداشته باشد چه میشود؟ حضرت گفتند: چون برای مظلوم سیئاتی هست، از آن سیئات مظلوم برداشته میشود و بر سیئات و گناهان ظالم اضافه میگردد. مرد قرشی گفت: اگر ظالم حسناتی نداشته باشد چه میشود؟ حضرت گفتند: چون برای مظلوم سیئاتی هست، از آن سیئات مظلوم برداشته میشود و بر سیئات و گناهان ظالم اضافه میگردد.
در «علل الشرائع» از یکی از ائمه علیهم السلام روایت کرده است که: «یؤتی یوم القیمه بصاحب الدین یشکوا الوحشه؛ فإن کانت له حسنات، أخذت منه لصاحب الدین قال: وإن لم یکن له حسنات، ألقی علیه من سیئات صاحب الدین ـ الحدیث؛ در روز قیامت صاحب دین را می آورند که از غریم خود شکایت دارد؛ پس اگر غریم نیکیهائی نموده است آنها را برای صاحب دین قرار میدهند، و اگر نیکی هائی ندارد بدی های صاحب دین را برای او میگذارند» (علل الشرایع).