مقدمه
از آنجا که این مقاله متناسب با فضاى فکرى آیین هندو نوشته شده است، براى فهم بهتر مطالب، نخستبه طور گذرا به معرفى گیتا، عوامل معقولیت، ویژگى و سبک نگارش گیتا و اهداف آن و همچنین توضیح مفاهیمى چون درمه مىپردازیم .
آیین هندو مشتمل بر آیینهاى محلى و سنتهایى اعتقادى و عبادى است، اما نه به گونهاى که چون دینى آسمانى، داراى پیامبرى مشخص و آیین عبادى واحدى باشد . به همین سبب نمىتوان از این آیین تعریفى دقیق و کامل به دست داد; تنها مىتوان گفت: آیین هندو برآیند اندیشههاى گوناگونى است که رهروان هندى را ارضا مىکند . لایههاى درونى این آیین همانند آیینهاى دیگر، بسیار متفاوتتر و پرمغزتر از ظاهر آن است; گرچه در طول سالیان، دستخوش آشفتگىها و گرایشهایى چون گوشهگیرى و بتپرستى نیز شده است . در میان آیینها و مسلکهاى گوناگون جهان، آیین هندو مانند انبان بازرگان شرقى دورهگردى، انباشته از اشیاى بسیار زیباى نفیس و عتیقه است .
همین ویژگى سبب شده است که این آیین، احساسات دینى و عواطف مذهبى را تا حدى دارا باشد . آنچه در این آیین از اهمیتى ویژه برخوردار است، سنهتنهدرمه (۱) است . سنهتنهدرمه بیانگر حقیقتى تکوینى است که در همهجا و همهچیز حضور دارد . (۲) این یک قانون جهانى است و همه ایجاد و ابقا و افناى جهان و جهانیان مطابق این قانون است .
معرفى گیتا
گستردگى آیین و سنن عبادى هندوئیسم، موجب پدید آمدن متون فراوانى گشته است . از آن جمله مىتوان گیتا (۳) را نام برد که ششمین کتاب از مجموعه حماسه مهابهاراته (۴) است . گیتا در قالب هجده بخش و هفتصد شعر تنظیم گردیده است .
این اثر که ترکیبى از آموزههاى فلسفى سانکیه، (۵) یوگا، (۶) ویدانته (۷) است، تاثیر فراوانى بر زندگى مذهبى هندیان نهاده است . گیتا نیرویى هدایتکننده و الهامبخش براى مردمان آن سرزمین بوده است، به گونهاى که هیچ کتابى تا این حد بر آنان تاثیر ننهاده بود .
است، نه نوشتههاى منزل (شروتى) ; (۹) ولى در ادبیات مقدس هندوان از مقامى بس والا و ارجمند برخوردار است و فلسفه عمیق آن، هزاران سال است که پژوهشگران غربى و شرقى را شیفته خود ساخته است . رادا کریشنان (۱۰) مىگوید:
اگر تاثیرى که نوشتههاى مقدس در ذهن مردمان دارد، بتواند میزان و معیار اهمیت آن به شمار آید، باید اذعان و اعتراف کرد که کتاب بهگوت گیتا (ترانه مقدس الهى) بیش از هر اثر دیگر در اندیشه هندوان جایگزین شده و تاثیر گذاشته است . (۱۱)
سبک نگارش این اثر حماسى است و موضوع آن درباره نبردى است که بین دو قوم پاندوها و کوروها حوالى شهر دهلى کنونى درگرفته بود .
تشکیل مىدهد . کریشنه (۱۳) نماد خداوند یا تجسم ویشنو است که با دو طرف درگیر پاندوان و کوروها به طور مساوى بستگى و خویشاوندى داشت و هردو او را به کمک فراخواندند . کریشنه با تمام افراد و نیروهایش حاضر شد و به دو طرف اختیار داد که یکى از دو طرف را برگزیند، یعنى یا خود او را برگزینند که در این صورت از لشکر او محروماند و یا لشکر و نیروهاى او را بر کریشنه ترجیح دهند که در نتیجه از عنایت وى محروماند . آرجونه گفت: من تو را مىخواهم و نیازى به افراد و نیروهایت ندارم . کوروها نیز لشکر کریشنه را انتخاب کردند . کوروها در اینجا نماد نگرش عاجل دانى و مادىاند و آرجونه که از پاندوان است نماد نگرش معنوى و اخلاص محض به ویشنو است . انسانى که به این مقام مىرسد، از کمک و عنایت ویشنو برخوردار مىگردد .
کتاب تصویرى رمزى و تمثیلى از مسائل معنوى ارائه مىدهد و مطالب آن نمایشگر دغدغههاى انسانى است که در تکاپوى نجات و حقیقت است . به نظر مىرسد که نویسنده جنگ را بهانهاى براى عرضه اندیشههاى خود قرار داده است، همانگونه که شاعران و عارفان ایرانزمین، افسانه سیمرغ و داستان لیلى و مجنون و قصه خسرو و شیرین و حکایتیوسف و زلیخا را دستاویزى براى بیان افکار و اندیشههاى خود قرار دادهاند . گیتا نگرشى ژرف از هستى و دنیا در عرفان هندى ارائه مىدهد که عبارت از عشق و عمل خالصانه است . این کتاب منبعى موثق و مرجعى اصیل براى شناخت آرا و افکار هندى به شمار مىآید . دانشمندان ادیان درباره اهداف گیتا سخنانى دارند که در اینجا چکیده آن را ذکر مىکنیم:
زنر (۱۴) قائل است که هدف گیتا اتحاد انسان با خدا است و مراحل دستیابى به آن مقام عبارت است از رهایى کامل از عوامل دنیوى و دستیافتن به آرامش و سکون . رائو نیز معتقد است، هدف گیتا اتحاد انسان با خداست; به این معنا که رهرو واصل، فناناپذیر مىشود و به سرور و لذت ابدى که همان رستگارى و رهایى است، دست مىیابد . (۱۵) رادا کریشنان معتقد است که گیتا اهداف متنوعى دارد . او سه هدف عمده را برمىشمرد: ۱) دستیابى به وجود اعلا; ۲) رسیدن انسان به مقامى که همه عالم را در خدا ببیند; ۳) رستگارى و نجات .
همانگونه که ذکر شد، گیتا از دیرزمان نزد هندوان مقبولیتى خاص داشت . دلایل و عوامل این مقبولیت را مىتوان اینگونه بیان کرد:
الف) گیتا سخنى بس دلکش درباره حقیقت عالم دارد و شاید بتوان دلیل بقاى این متن و دیگر متون دینى – حتى غیر آسمانى – را در این دانست که این متون دائما یادآور آن حقیقت نهایىاند و انسان را به سوى آن سوق مىدهند و چراغ راه هدایت آدمى در این دنیاى آشفته هستند .
ب) آریاییان نگرشى ساده و ابتدایى به موجودات و حقیقت داشتند و ذهنشان همواره درصدد ایجاد سنتز بود; مثلا در ودا آمده است: «حقیقتیکى است; ولى حکیمان آن را به تعابیر گوناگون و تفاسیر مختلف بیان کردهاند» . اوپهنشیدها نیز نهایىترین مطالب را درباره حقیقت گفته است; ولى واقعیت امر آن است که گیتا تمام دیدگاهها و نظرات مختلف را به صورت شکنها و تجلیات و اجزاى یک حقیقت در قالب یک امر بیان کرده است . در نگاه نخست این متن مشحون از تناقض به نظر مىرسد; اما این صورت ظاهر امر است و در واقع چنین نیست .
ج) سبک گیتا براى عوام و خواص مفید است، به خلاف ودا که از این ویژگى برخوردار نیست . اوپهنشیدها نیز بیشتر براى حکیمان متاله قابل فهم است; زیرا مباحثى از قبیل برهمن (۱۶) و آتمن (۱۷) و فلسفه وحدت وجود براى عموم جاذبهاى ندارد . از سوى دیگر، رسائل پورانهها براى عوام جاذبه دارد، نه براى خواص . بنابراین، تنها متنى که هم عوام و هم خواص را به سوى خود جذب مىکند، گیتاست; زیرا این کتاب مسائل متفاوت و گوناگونى را از همه معارف و مکتبها دربردارد .
د) از عوامل مقبولیت گیتا دارا بودن عنصر جهانى بودن است که در بند اول ذکر شد . این کتاب نظریه وحدت وجود و بحث رستگارى از طریق عمل را که در همه ادیان مطرح است، بررسى مىکند .
ه) سبب دیگر، تخاطب شخصى آن است; هر خوانندهاى با خواندن آن حس مىکند که پاسخى براى مشکل خود یافته است . این ویژگى در متون ادبى فارسى مانند مثنوى مولوى و دیوان حافظ نیز دیده مىشود .
گیتا سه راه عمل، علم (معرفت) و عشق را براى نجات (موکشه) (۱۸) انسان بیان مىکند; موکشه یعنى آزادى از بازگشت دایمى به جهان فانى و رهایى از تسلسل مرگ و حیات که از آن به سنساره (۱۹) تعبیر مىشود . این نجات به موجب اتحاد با خدا و ناختحقیقت نهایى مىشود . (۲۰) کریشنه این سه راه را به همراه مراقبه به آرجونه مىآموزد . مراقبه در گیتا یعنى تصفیه باطن و عدم تعلق به محسوسات، رو به سوى حق داشتن، مواظبت از حواس و اندیشه درون، عدم دلبستگى به اعمال و نتایج آن و داشتن حالت مساوى نسبتبه دوستى و دشمنى دیگران . به کارگیرى (۲۱) یوگا (۲۲) یعنى تمرکز و توجه به نقطهاى براى از بین بردن تموجات ذهنى . بر اساس تعریف پاتانجالى، (۲۳) یوگا یعنى حذف و قطع مراتب نفسانى و ذهنى و عقلانى، یا خاموش نگاه داشتن همه مراتب نفسانى که موجب تشتت وآشفتگى مىگردد .
براى آنکه یوگى (۲۴) بهحقیقت نهایى برسد، لازماست مراحل چهارگانه زندگى یک هندو را طى کند . (۲۵) ۱ . برهماچارین (۲۶) که شامل طلبگى و تحصیل تحمل و معرفت است; ۲ . گریهاستا (۲۷) یعنى یادگیرى وظایف قومى و خانوادگى; ۳ . واناستا (۲۸) یعنى اقامت در جنگل و ترک دنیا و تزکیه نفس; ۴ . بهیکشو (۲۹) یا دوره گدایى .
اکنون بهراههاى سهگانهاى مىپردازیم که درگیتا براىنجاتانسانمطرحگردیده است .
۱ . نجات از طریق عمل (کرمهیوگا) karma Yoga
رامانوجه (۳۰) معتقد است که روش کردار و عمل، بر روش معرفت مقدم است; زیرا روش عمل سرانجام به معرفتخویشتن مىانجامند و هر آن که به روش معرفتبپیوندد، ناگزیر باید وظایف شرعى و ضرورى خویش را هم انجام دهد . پس از انجام درست این وظایف، انسان بهمعرفت وروشنایى یقین مىرسد . براى رسیدن به غایت نهایى یا نجات در روش عمل، فاعل باید ویژگىهایى را درنظر بگیرد . در فصل چهارم گیتا آمده است:
دانایان درفهم عمل و ترک آن ناتواناند و نمىدانند چه باید کرد و چه نباید انجام داد . ولى من، کرشنا، به تو، آرجونا خواهم گفت .
حتى دانایان در حیرانند و نمىدانند که عمل چیست و ترک عمل کدام است .
اینک من تو را گویم که عمل چیست تا با دانستن آن از پلیدىها برهى .
باید دانست که چه کار را باید کردن؟
و چه کار را نباید کردن؟
و ترک کار چیست؟
شناختن حقیقت عمل سخت و دشوار است .
گیتا در ادامه مىگوید: «کسى که رهرو منزل یوگا و طالب تصفیه باطن باشد، عمل یگانه راه اوست» . قبل از شناخت ویژگىهاى عمل به اقسام آن در گیتا مىپردازیم:
الف) عملى که از سر نادانى انجام شود; در فصل هجدهم گیتا آمده است: «عملى که از نادانى و عدم عاقبتاندیشى به جاى آورده شود، بىآنکه اندازه توانایى شخص یا زیانى که ازآن بهخود شخص یا به دیگران مىرسد موردنظر قرارگیرد، از «تمس» (۳۱) است .
ب) عملى که به هوس نتیجه یا از روى پندار باشد; در همان فصل آمده است: عملى که به هوس نتیجه یا از روى پندار یا به تکلف بسیار انجام شود، از «رجس» (۳۲) است .
ج) عملى که انجام آن تکلیف آدمى است; در همان فصل آمده است: «عملى که انجام آن تکلیف آدمى است، اگر بىشائبه دوستى و دشمنى و چشمداشت نتیجه و فارغ از هر تعلق انجام شود، از «ستوه» (۳۳) است» .
منظور از عمل در طریقه نجات، همین نوع سوم است که مایه نجات و زمینه نور معرفت در انسان است . عمل زمانى ثمربخش است که فاعل آن از ثمره آن چشمپوشد و دل در گرو حق بندد و با جانى فارغ از تب و تاب به نبرد با اهریمن درون و برون برخیزد; که محور همه این امور اخلاص محض است; و باید عارى از آز و خشم باشد که گیتا سرچشمه همه گناهان را در ایندو مىداند . گیتا مىگوید: «یوگى یا انسانى که مىخواهد به کمال برسد، از این عمل ناگزیر است» . در فصل سوم آمده است:
با خوددارى از عمل، به مرحله فارغ از عمل نتوان رسید .
ترک عمل کسى را به کمال نرساند .
در واقع هیچکس نمىتواند حتى یک دم از پرداختن به کار سرباز زند .
چه، همهکس به مقتضاى خود از عمل ناگزیر باشد .
و آنکه اعضاى خود را از کار بازداشته،
دل به اندیشه درباره اشیا و محسوسات مشغول سازد،
سرگشتهمردى ریاکار باشد .
همچنین گیتا براى عمل، شرطى اساسى، مانند دلبسته نبودن به نتیجه آن ذکر مىکند، یعنى کار باید براى رضاى خدا باشد; در غیر این صورت مایه خسران و گرفتارى است . در فصل سوم چنین آمده است: «عمل که نه براى خشنودى خدا باشد مایه گرفتارى است» . در فصل چهارم گیتا آمده است:
او چون به قصد کارى برخیزد،
نه چنان است که طرحى ریخته یا سودى در نظر گرفته باشد .
عمل او در آتش علم گداخته و پاک شده است .
و دانایان چنین کسى را فرزانه نامند .
کسى که هوس ثمره کار فروگذاشته
و به مقام رضاى مطلق رسیده،
بىنیاز از همهچیز .
او اگرچه مدام در کار است، همواره از کار فارغ است .
سالک این طریق در متن اجتماع بهسر مىبرد، اما محور اندیشه او کسب رضاى الهى است، بدینمعنا که دلبسته به پیامد و نتیجه آن نباشد و هیچ چشمداشتى به نتیجه خوب و بد آن نداشته باشد و عمل را چون وظیفه مقدس انجام دهد .
۲ . نجات از طریق علم (جنانه یوگا)
گیتا اسارت معنوى انسان را ناشى از جهل و نبود معرفتبه حقایق عالم و سرشتخود و عالم خاکى مىداند که پیامد آن جز جلوهگرى نمودها به جاى بود و کثرت به جاى وحدت، چیز دیگرى نیست . در فصل پنجم گیتا چنین آمده است:
علم در حجاب جهل است،
و همین است که مایه گمراهى مردمان مىگردد .
ولى براى کسى که نور معرفت پرده جهل او را دریده باشد،
آن نور چون خورشیدى مىدرخشد و حق را روشن مىسازد .
عقل او و نفس او حق است .
عبادت او و مراد او حق است .
و او به زلال معرفت از هر پلیدى پاک گردد .
و پس از مرگ دوباره به این دنیا باز گردانده نشود .
طریق معرفتبه معناى معرفت عقلانى و نیز به معناى طریقت علم و معرفت است . در عرفان هندو، رهرو این طریق باید دو مرحله نفى و ایجاب را بگذراند: اول، رها شدن از قیود نفسانى، شهوات، و تعصبهاى گوناگون و بىریشه; و دوم، تکرار اذکار و اوراد و تمرکز و مراقبه، تا بتواند بر اندیشه و خرد خود مسلط گردد و به مرز شناخت و اشراق برسد، و اینجاست که دانستن همان شدن است و از آن پس، وى قدرت و آرامش مىیابد و از متناهى به نامتناهى رسیده، خود بىنهایت مىگردد .
در چندین فصل از گیتا درباره معرفتسخن به میان آمده است . ابتدا کریشنه درباره اهمیت این راه سخن مىگوید که این راز از هر دانشى بالاتر است . در فصل نهم چنین مىگوید:
تا بدانستن آن از محنتبازگشتبه دنیا رهایى یابى .
این والاترین دانشها و راز رازها و پاکترین پاکها است
که با دریافت مستقیم و بىواسطه حاصل مىشود .
دانش گرانمایه که آسان به دست آید – وچون بهدست آمد – جاودان بماند .
در همین فصل ثمره معرفت را از بین رفتن گناهان مىداند; یعنى از بین رفتن شک و تحصیل آرامش مطلق .
علم در این راه نه به علوم تجربى، (۳۴) بلکه به دانشى اطلاق مىشود که بتواند انسان را از اسارت جهل و شهوت و فعل بهدرآورد . این دانش در نهاد آدمى است; اما با صیقل دادن آیینه جان باید آن را کشف کرد تا پذیراى نور شود . براى طهارت روح باید به ریاضتهایى شاق، مثل بازداشتن حواس و تمرکز هوش و مراقبه، در زمره عبادت عابدانه یا عاشقانه پرداخت تا براى سالک درک مستقیمى از ذات که موجب کمال استبه دست آید . در غیر این صورت، او دوباره در دایره توالد به این دنیا برخواهد گشت .
رازى که گیتا در فصل نهم بیان مىدارد، این است: من در جهان گستردهام . تمامى موجودات در من هستند; ولى من در آن جاى ندارم . خداوند فقط واقعیتى درونى نیست، بلکه واقعیتى است لایتناهى که وراى همهچیز است . او چون ریشه درخت جهانى، اساس و پایه جمله واقعیتهاى عالم است; بدینسان که خداوند متعال وراى همه اینها و نوعى نفى و سلب تمام صفات ثبوتى است . گیتا مىگوید:
همه هستى را وجود نامرئى من فراگرفته است .
همهچیز در من محاط است و من در هیچچیز محاط نیستم .
با وجود این، هیچچیز در من قرار ندارد .
رازى استشگفت
که ذات من، آن مبدا همه هستى که نگهدارنده همه هستى است،
از همه هستى جداست و در آن نیست .
همچنین درگیتا مطالبى است که از جهاتى به بحث وحدت وجود عرفان اسلامى شبیه است . گیتا مىگوید: تمام هستى را حق پر کرده و هستى سرشار از جلوهها و تجلیات اوست . بر اساس همین بینش، همه در او مستقرند و او محیط است . لذا تمام حمدها و ستایشها را به خود نسبت مىدهد و مىگوید ایشان در واقع مرا مىپرستند . در فصل هفتم گیتا آمده است:
آغاز این عالم منم و انجام آن نیز من .
جز من، اى ارجونه، چیزى نیست .
همه عالم به من بسته است; چون دانه گوهر به رشته .
طعم آب منم .
روشنى ماه و خورشید منم .
در وداها کلمه «اوم» (اسم اعظم) منم .
زندگى زندگانم من .
هسته جاویدان موجوداتم من .
همچنین در فصل نهم جملات مشابهى از این دست وجود دارد:
مقصود منم . برپاىدارنده و پروردگار منم .
شاهد و قرار، پناه و یار منم .
اصل هستى و فناى آن و مرجع و مآل آن و بذر جاودانه منم .
از دیدگاه گیتا، ویژگى سالکان کوى معرفت عبارت است از اینکه: اولا هرکارى را براى خدا انجام مىدهند; ثانیا داراى روحى بزرگ و از کنترل دنیاى مادى خارجاند . اینان در تحت طبیعت الهى قرار دارند که کوچکترین تغییرى نمىکند و در میان تحولات بىقرار عناصر همواره ساکن و ثابت مىمانند . در فصل ششم گیتا آمده است: «کسى که هواى معرفتیوگا در سر دارد، از مرزهاى وداها نیز فراتر مىرود» . در فصل هفتم آمده است:
ارجونه، چهار گروه از نیکوکاران مرا مىپرستند:
محنتکشیدگان، جویندگان علم، دولتطلبان و عارفان .
از این میان، مرد دانش که خود را رام کرده و دل در تاریکى بسته بر دیگران فضیلت دارد .
من نزد او بس عزیزم و او نیز نزد من عزیز است .
در ادامه این فصل آمده است: «انسان اهل معرفت درمىیابد، آنچه هست همه منم و دل در گرو من مىبندد» .
در فصل نهم گیتا درباره قربانى معرفت چنین سخن به میان آمده است:
دیگران نیز که قربانى دانش پیش مىآورند و مرا مىپرستند،
گاهى مرا در همهچیز مىبینند، گاهى از همه جدا و گاهى در صورتهاى مختلف .
«قربانى در گیتا به مراتب گوناگون منسوب است . در قربانى، نوعى تکامل وجودى و قوس صعودى براى وصول به واقعیت دیده است که از قربانى مادى تا قربانى علم و معرفت، انسان مدارج و مراتب عروجى وجودى را مىپیماید، و این سیر تکامل معنوى که در جهت طولى مراتب وجود، منعکس گردیده، از لحاظى نیز گرایش تدریجى قربانى به واقعیتهاى درونى است و غایت آن اتحاد و وصال با ذات نامتناهى برهمن است» . (۳۵)
گیتا موانع معرفت را خشم و حرص و آز مىداند و مىگوید این حالات مانع دستیابى به معرفتاند . آنکه این حالات در او راه یابد، معرفت وى تباه گردد . در فصل سوم گیتا موانع معرفت چنین بیان شده است:
آز و خشم است که از شهوت برمىخیزد;
آز و خشم سیرىناپذیر که منشا همه گناهان بزرگ است .
این دشمنان خود را بازشناس!
بدانسان که دود آتش را فروپوشد،
و غبار آینه را،
و رحم مادر جنین را،
حرص نیز معرفت را فروپوشد،
معرفتبدین حجاب پوشیده شود .
اىپسر کنتى، این آتش تسکینناپذیر حرص، دشمن جاودانه مرد حکیم است .
منزلگه این آتش حواس و دل و خرد است .
حواس از راه دل و خرد، آدمى را که در قالب تن اسیر است مىفریبد .
و معرفت و بینش او را تباه مىسازد .
پس اى ارجونه، بند بر پاى حواس بنه،
و این تبهکار معرفتبرانداز و بصیرتکش را از میان بردار!
در فصل نهم آمده است: «کسى که معرفتحاصل کند، دستخوش شک و تردید نخواهد شد . چون بر کشتى معرفت نشینى، از موج گناهان جان بدر برى; چنان که آتش فروزان هیزم را خاکستر گرداند، آتش معرفت نیز همه اعمال را خاکستر سازد» .
در پایان این طریقه، کریشنه مىگوید: «این معرفت تنها براى عابدان پاک و سرسپردگان خالص است . اینان مىتوانند برخى از صفات تصورناشدنى روحانى کریشنه، آن علت تمام علل را بشناسند و تا حدى به توانگرىهاى مطلق او، اعم از ثروت، قدرت، زیبایى، دانش و انقطاع پى برند» . نکتهاى که نباید از آن غافل شد آن است که در گیتا، یوگا (طریق کردار) و جنانه یوگا سانکهیا (طریق معرفت) از هم جدا نیستند، بلکه کودکان یا به عبارتى جاهلان آن را دوتا و جدا از هم مىشمارند; زیرا نتیجه معرفت، وارستگى یا بىنیازى از اعمال و عدم چشمداشتبه ثمرات اعمال است . کسب این حالت از طریق کردار نیز میسر است . بدینسان، روح انسان پاکیزه مىگردد و آدمى بر نفس خویش غالب مىشود . آنگاه خویشتن را در همه موجودات مىیابد و به مرتبه بىتوجهى محض به نتایج اعمال مىرسد . در واقع راههاى گوناگون براى حالات و توانایىها انسانها طرحریزى شده است . بین راهها تفاوت جوهرى وجود ندارد; چون طریق وظایف و طریق معرفت وابسته به هم و متکى به یکدیگرند .
۳ . نجات از طریق عشق (بهکتى یوگا) (۳۶)
راه سوم یعنى طریق عشق و محبت، در گیتا برترین راه دانسته شده است . شاید بتوان گفت ویژگى ممتاز گیتا در همین روش است، برخلاف متون اوپهنیشدها و متون دیگر که بیشتر طریق معرفت را توصیه مىکنند . در فصل دوازدهم گیتا چنین آمده است: «آنان که روى دل بر من کرده، با عشق و ایمان کامل مرا بپرستند، در یوگا برترند» . رهرو در این طریق، آرزوى معاشرت با حقیقت اعلا، خداوند، را دارد . بهکتى همان ریاضت عواطف و احساسات است . اگر عواطف و احساسات و محبت و علاقه که داراى نیرویى عظیماند سمت و سوى درستى نداشته، افسار گسیخته باشند، چیزى جز دلهره و آشفتگى به ارمغان نمىآورند، و در مقابل، اگر تحت تدبیر صحیح قرار گیرند، این سرمایههاى الهى سرچشمه وجد، سرور و آرامش دائمى مىگردند .
این طریق، روح محبت و استغراق در ذات را مىطلبد . سالک باید همه چیز را در پاى معشوق نثار کند و هیچ انگیزه و اندیشهاى به غیر از حق در او موج نزند . مراحل مختلفى را براى رسیدن به این مقام ذکر کردهاند که عبارت است از: انجام مناسک و مراسم و تکرار اوراد و اذکار و مراقبه که با تمام وجود متوجه محبوب گردد و در صدد ریاضت و اشراق و کسب رضاى او باشد .
رهرو این مرحله باید در جنبه عمل و علم نیز باید سرآمد باشد . عملى وارسته داشته باشد و در علم به شناختحقیقى نائل شده باشد . گیتا در فصل دوازدهم چنین مىگوید:
ولى آنان که مرا مىپرستند و همه کار خود را به من وا مىگذارند،
و مرا غایت مطلوب مىدانند،
و دل، همه وقف ذکر و نیایش من مىکنند،
اى پسر پریتا، من آنان را بىدرنگ، از دریاى مرگبار زندگى مىرهانم .
هان، دل در اندیشه من مستغرق ساز،
و خاطر در من بگمار،
تا پس از مرگ در من زندگى کنى .
در این طریق سه امر را باید بررسى کرد: عشق، عاشق، وجود معشوق .
الف) عشق یعنى از حد گذشتن در دوستى و یا کورى حس از درک عیوب محبوب . عشق صفت قدس است . معدن قدس از تغییر حوادث منزه است . همچنین عشق یعنى طریق الفت و ارتباط و تسلیم محض در برابر اراده خدا و محو حقیقتشدن و جز یکى را ندیدن .
ب) عاشق کسى است که خواسته حق را بر هوا و هوس دنیا مقدم بدارد; خویشتن را از هرگونه تعلق دنیوى، فارغ و از هرگونه استقلال شخصى، ساقط گرداند; هر پیشرفت و مقامى را مرهون فیض و لطف بىپایان حق بداند; دل را در ذات حق مستغرق سازد، بدینمعنا که دل و ذهن انسان همیشه رو به سوى او داشته باشد; از حب و بغض نسبتبه دیگران فارغ باشد; به خوشى و ناخوشى ملول و مسرور نگردد .
گیتا در فصل دوازدهم اینگونه سخن مىگوید:
با تسلط بر حواس خود همهچیز را به یک چشم مىبینند،
و به خیر دیگران شادمان مىگردند .
مرا غایت مطلوب مىدانند،
و دل را وقف ذکر و نیایش من مىکنند .
آنکه با هیچ مخلوقى کینه نورزد
و با همه آفریدگان دوست و مهربان باشد،
آنکه از اندیشه خویش و مال خویش، رسته باشد،
آنکه پیوسته خردمند و بر نفس خود چیره باشد،
آنکه با عزمى جزم، دل و هوش خود را در اندیشه من گماشته باشد،
دل از پریشانىها پرداخته،
تدبیر کار دنیا فروگذاشته،
دل در من بسته،
روى دل بهسوى من کرده
و مدح و قدح را به یک چشم نگریسته
آنکه همهجا سراى اوست
و هیچجا سراى او نیست .
و از سر ایمان و اعتقاد تمام،
مرا کمال مطلوب خود داند،
و نزد من گرامى است .
ج) در گیتا وجود معشوق از بعد تنزیهى در نظر گرفته شده است; یعنى از لحاظ واقعیت نامتناهى که ناظم و محمل و اساس کائنات و موجودات و مبدا کلیه صور جهان است، به صورت مرشد و دوست عاشق است . این مرشد در گیتا «کریشنه» است که لحظهاى از ارشاد مرید خود، آرجونه غفلت نمىکند .
در فصل دوازدهم گیتا آمده است: کسى که عاجز از تحصیل حالات عشق باشد مىتواند طریق ادیاسه (۳۷) را که عبارت از توجه مکرر انسان به یک موضوع است، در پیش گیرد . این طریق مقابل طریق سمادى (۳۸) است که عبارت است از توجه مدام و بىانقطاع و حالتى وراى بیدارى، رؤیا، و خواب عمیق که در آن فعالیتهاى ذهنى را فرو مىکشد . آنانکه از ادیاسه نیز ناتواناند، باید در اخلاص اصرار ورزند و در عمل بکوشند; چرا که این کار موجب کمالشان خواهد گردید . در فصل دوازدهم گیتا مطالب مذکور اینگونه بیان شده است:
ولى اگر نتوانى همه در من مستغرق گردى، اى ارجونه،
از راه «ادیاسه» پیش آى تا توفیق یابى
و اگر ریاضت و ادیاسه، نیز از تو برنمىآید،
درعمل کوش و نیت کن که هرچه کنى براى من کنى .
چه، با عمل کردن براى خاطر من به کمال توانى رسید .
و اگر از این نیز فرومانى،
خویشتن را به من واگذار،
بر نفس خود چیره باش و دل از سوداى ثمره اعمال بپرداز .
خاتمه
روح کلى نجات در این کتاب، سه راه علم، عمل و عشق است که در پرتو وحدت وجود قابل جستوجو و دستیابى است . جوهره این سه راه نیز در خدمت عاشقانه نهفته است که در فصل هجدهم از آن به محرمانهترین راه دانش یاد شده است . در هنگام تحلیل به نظر مىرسد که عمل و علم و عشق سه راهاند و هر یک از آنها جداگانه بدون احتیاج به دو طریق دیگر قابل اجرا است، ولى با نگاه دقیق در مىیابیم آنجا که سخن از عمل بىقصد (خالصانه) استسالک هیچگاه بدون معرفتبه حقیقت عالم و نیز بدون دلدادگى و سرسپردگى به حق، توان بار یافتن به طریق عمل را ندارد . در طریق علم هم همینطور است; معرفتبدون عمل ره به جایى نمىبرد . از ویژگىهاى گیتا این است که هیچگاه شریعت را فروگذار نکرده است، بلکه همواره اذکار و اوراد و صدقه و قربانى و مانند آنها را گوشزد مىکند . در فصل پنجم گیتا، آرجونه سر به اعتراض برمىدارد و مىگوید: «کریشنا، تو گاهى سخن از ترک عمل مىگویى و گاهى عمل را مىستایى . هان، یکبار، بگو که کدام یک از این دو بهتر است؟» کریشنه در جواب مىگوید: «کودکان و نه خردمندان علم را از عمل جدا مىدانند، لیکن به حقیقت آنکه یکى از این دو را داشته باشد دیگرى را نیز دارد» . درادامه، کریشنه مىگوید: «این حقیقترا کسى تواند دریافت که علموعمل را یکى بیند» .
طریق عشق نیز چنین است: کسى سرآمد این کوى است که عملى وارسته از آرزوها و پىآمدها و نتیجه داشته باشد و در مرحله علم هم به مقامى برسد که فقط او را ببیند و این دو را با گوهر محبت درآمیزد، تا آنکه به مقام وصال که هدف نهایى خلقت جز این نیست، برسد و از آرامشى ابدى و وجد و سرور جاویدان بهرمند گردد . گیتا در فصل یازدهم مىگوید:
اما آنکه در محبت صادق باشد،
تواند که مرا بشناسد
و ببیند
و در من راه یابد .
گیتا در وصف عارفان در فصل پنجم چنین مىگوید:
این مردمان که همه چیز در ضمیرشان یکسان است،
حتى در این جهان بر جهان، پیروز آیند;
و چون حق، منزه از عیب، و دگرگونىناپذیر است
این مردان در ذات حق قرار و آرام یابند .
عارف که به حق واصل شده باشد
با دلى آرام و فارغ از تشویق،
نه بهخوشى شادمان گردد
و به ناخوشى پژمان گردد .
با دلى که در برخورد با عالم خارج، مرده و بىحس است،
خوشى را در جان خود یابد .
و با خاطرى مستغرق یاد حق
به سرور جاویدان رسد .
سهگانه بودن طریق بر تفاوت جوهرى آنان دلالت ندارد، بلکه این سهگانگى به حسب استعدادهاى رهروان کوى حق است; همانگونه که در فراگرفتن علم راههاى مختلفى وجود دارد، در طریق سلوک هم همینطور است . براى ورود به راه و طى طریق، رهرو بر حسب توانایى درونى و گرایشهاى قلبى، یکى از راهها را انتخاب مىکند و اگر مرشدى طریقى را توصیه مىکند مىتواند دو دلیل داشته باشد: اولا شاید برحسب تجربه شخصى مرشد باشد که به این مرحله رسیده است و این راه را نزدیکتر به مقصود تشخیص دهد; ثانیا، همانگونه که گفته شد، شاید بهحسب استعداد رهرو طریقى خاص را به او توصیه کند; مثلا اگر رهروى را به راه عمل تشویق کنند، او برحسب انجام دستورهایى که داده شده است، به مرور زمان از نور معرفتبهرهمند مىگردد و عواطف و علایق او بر اثر عمل و معرفت، به حق گرایش پیدا مىکند; ولى وقتى رهرو به مرحله انقطاع رسید، در آن مرحله هر سه راه رنگ مىبازند و در آنجا حقیقت مشاهده مىگردد و سالک حتى عمل خود را نمىبیند و عقل و نفس او حق مىشود و هرچه را ببیند و انجام دهد به خدا نسبت مىدهد . گیتا در فصل پنجم اینطور مىگوید:
آنکه جانش با جان حق یکى گشته
ثمره عمل را فرو مىگذارد
و به آرامش مطلق مىرسد . . .
وبهکارگیرى طریق معرفت همانند بهکارگیرىطریق عمل باعثمىشود سمت وسوى عمل رهرو، وحب وعشق او بهسوى حق گردد . گیتا درهمان فصل چنین مىگوید:
ولى براى کسى که نور معرفت پرده جهل او را دریده باشد
آن نور چون خورشید مىدرخشد و حق را روشن مىسازد .
عقل او و نفس او حق است .
عبادت و مراد او حق است .
کتابنامه
۱ . گیتا، یا سرود خدایان، ترجمه على موحد، شرکتسهامى انتشارات خوارزمى، چاپ دوم، ۱۳۷۴ .
۲ . آشتیانى، جلالالدین: عرفان گنوستىسیزم، میستىسیزم، شرکتسهامى انتشار، چاپ اول، ۱۳۷۵ .
۳ . شایگان، داریوش: ادیان و مکتبهاى فلسفى هند، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم، ۱۳۶۲ .
۴ . ک . م . سن، هندوئیسم، ترجمه ع . پاشایى، انتشارات فکر روز، چاپ دوم، ۱۳۷۵ .
۵ . نائینى، جلال: هند در یک نگاه، انتشارات شیرازه، چاپ اول، ۱۳۷۵ .
۶ . نقوى، سیدعلىمحمد: سیرى در اندیشه معاصر هند و دورنماى فلسفى آن، ج۱، رایزنى فرهنگى جمهورى اسلامى ایران، دهلى نو .
۷. A Dictionary of Hinduism . Routledge & Kegan Paul, 1985.
۸. The Encyclopedia of Eastern Philosophy and Religon, 1994 Shambhala Publications.
پی نوشت :
۱) Sana|tana-Dharma
۲) cf. A Dictionary of hinduism
۳) تاریخ تالیف این سروده را از سده پنجم تا میانه سده دوم پیش از میلاد تخمین زدهاند; ولى مؤلف آن، همانند مؤلف اوپانیشادها ووداها، تاکنون ناشناخته مانده است .
۴) Mahabharata
۵) یکى از مکاتب فلسفى ششگانه هند است که کپیله، (kapila) آن را بنیان گذاشت . این دستگاه که به یک معنا دوگرا یا دوالیست است، اساس جهان را بر اساس علیت استوار مىداند، به این نحو که در جهان دو اصل یا دو مفهوم بنیادى است; یکى پورشه، Purusha (خود) یا باشندههاى جاوید، و پراکریتى، Prakriti (ماده ازلى) سرچشمه مادى و فیزیکى طبیعت . بر طبق سانکیه، همه جهان از پرکریتى تکامل مىیابد و تحت تاثیر پورشه پرکریتى شکفته مىگردد و تاریخ جهان تاریخ این شکفته شدن است (ک . م . سن، هندوئیسم، ترجمه ع . پاشایى، ص۱۰۱ .)
۶) مفهوم یوگا اتحاد و وصل خویش است . به گفته سرى اربیندو، در یک معنا سیر هستى سراسر یوگا است; زیرا انسان را به سوى خدا و در واقع کل آفرینش را به سوى آفریدگار مىبرد، اما این روند کند و آهسته است و یوگا مىتواند آن را تسریع کند (رک: على محمد نقوى، سیرى در اندیشه معاصر هند و دورنماى فلسفى آن، ج۱، ص۸۶۷- ۸۶۸ .)
۷) یکى از مکاتب فلسفى ششگانه هند است . این مکتب معرف تعلیمات اوپهنشیدها است . واژه ویدانته از دو جزء Veda و – anta درستشده است و روىهمرفته به معناى «ته» و «انتها» ى وداهاست . دو تقسیم اصلى در مکتب ویدانته وجود دارد: یکى که در نظر خود دوئى را نمىپذیرد (نادوتى یا ادویته Adbaita است)، یعنى جهان بیرونى واقعى نیست و تنها برهمن واقعیت است . چیزهاى بیرونى مطلقا به جان ما بسته است، و خوابها کم یا بیش همان آزمونهاى بیدارى است . کل جهان یکسره پندار است و جز برهمن هیچ نیست; و دیگرى که پذیرنده درجات گوناگون دوئى dvaita است . این گروه در واقع هستى جهان واقعى را نیز مىپذیرد و بدینسان باشنده سومى را معرفى مىکند . البته برهمن یا خداى (ویشنو) تمام، کامل، و برترین واقعیت است، ولى جهان نیز واقعى است .(رک: ک . م . سن، پیشین، ص۱۰۴ و ۲۰۸ .)
۸) smrti
۹) ;shruti شروتى در آیین هندو به وداهاى چهارگانه، رسائل برهمانا و اوپهنیشدها گفته مىشود و ریشه لغوى این کلمه، (sur) است که معناى آن اشراق، سمع و شنیدن است .
۱۰) Radhakishnan وى را یکى از شارحان آیین هندو بر مىشمارند . وى پیش از آن که فیلسوفى مستقل باشد شارح فلسفه ویدانته است . از ویژگىهاى او این بود که به فلسفه غرب آشنایى کامل داشت . او را فیلسوف دین هم مىدانند; چرا که تلاشهاى فراوانى براى تبیین و توضیح آیین هندو کرده است .(رک: على محمدنقوى، پیشین، ج۲، ص۹۱۲ .)
۱۱) جلال نائینى، هند در یک نگاه، ص۴۱۳ .
۱۲) Arjuna
۱۳) Krishna
۱۴) Zaehner
۱۵) سید جلال الدین آشتیانى، عرفان گنوستىسیزم – میستىسیزم، ج۴، ص۲۳۹ .
۱۶) Brahman
۱۷) Atman
۱۸) Moksha
۱۹) sansara
۲۰) ” Moksha”, The Encyclopedia of Eastern Philosophy and Religion.
۲۱) رک: گیتا، فصل ۶ .
۲۲) یوج . (yuj)
۲۳) پاتانجالى سازماندهنده و تدوینگر یک اندیشه نامدون یوگاست که داراى ریشه کهنى است . وى در قرن دوم قبل از میلاد مىزیست .
۲۴) به کسى مىگویند که اعمال یوگا را انجام مىدهد .
۲۵) داریوش شایگان، ادیان و مکتبهاى فلسفى هند، ص۲۹۵ .
۲۶) Brahmacarin
۲۷) Grihastha
۲۸) Vanastha
۲۹) Bhiksho
۳۰) رامانوجه حکیم ودانتایى و بانى فلسفه وىشیشتهادویته یا «عدم ثنویت تعدیل یافته» است . وى داراى تفسیرى متفاوت با آنچه قائلان ادویته مطرح مىکنند، مىباشد . او معتقد است که جهان، آتمن، خدا (ایشوره (ishvara از هم متمایزند، گو اینکه جدا نیستند . جهانهاى ما و جهان واقعى مثل تن خدا هستند و ایشوره داراى این دو برهمن است . بدینسان، همهچیز در برهمن است اما جانهاى ما همچنان متفاوت از ایشورهاند (رک: ک . م . سن، پیشین، ص۱۰۵- ۱۰۶ .)
۳۱) ;Tamas نفس جوهر تاریکى و سکون یا تمایل نزولى است که پدیدآورنده نادانى و عامل گمراهى همه موجودات است (رک: داریوش شایگان، پیشین، ص۳۰۲ .)
۳۲) ;Rajas جوهر تحرک یا تمایل انبساطى است که ایجادکننده عطش حیات و دلبستگى است (رک: همان .)
۳۳) ;Sattva در گیتا جوهر روشنایى یا تمایل تصاعدى است که درخشان و منزه است و انسان را بهسوى معرفت و شادى و سرور، (sukham) راهبر است (رک: همان .)
۳۴) گیتا، یا سرود خدایان، ترجمه محمدعلى موحد، ص۴۴- ۴۵ .
۳۵) داریوش شایگان، پیشین، ج۱، ص۳۲۲ .
۳۶) ;Bhakti Yoga در سنسکریت «بهکت» به معناى ارادت و عشق و محبت و پرستش مخلصانه و ارادت شدید به خداوند یا به یکى از آیات الهى است .
۳۷) Adhyasa
۳۸) Samadhi
نویسنده : مصطفى فرهودى
گیتا
- بهمن ۴, ۱۳۹۳
- ۰۰:۰۰
- No Comments
- تعداد بازدید 75 نفر
- برچسب ها : ادیان, سایر ادیان, فرقه های سری, كرمهيوگا, گیتا, هندو, هندوئیسم