دسته بندی :فروردین ۱۹, ۱۴۰۳

مقاله

آدم خیال باف

روزی بود و روزگاری بود . مردی نیکوکار در سمرقند زندگی میکرد که در کار تجارت روغن بود و در کنار خانه ی او درویشی تنگ دست زندگی میکرد که با مشقت و سختی فراوان زندگی میکرد و روزگار را با سختی میگذارند و چون شغلی نداشت مجبور بود همیشه در قناغت

انوشیروان و پیرمرد درخت کار

در زمان های خیلی دور پادشاهی عادل زندگی میکرد به نام انوشیروان و همگان از بودنش راضی بودند . روزی از روز ها انوشیروان در حال قدم زدن بود که به یکباره پیرمردی را از دور دید ؛ وقتی به او نزدیک تر شد دید که پیرمرد در حال کاشتن

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا