۹۰ روز در بیمارستان های اتریش در کما بودم

90 روز در بيمارستان هاي اتريش در كما بودم

این جانباز ۷۰ درصد شیمیایی می گوید: آنچه می تواند یک جانباز شیمیایی را از پا بیاندازد، درک نادرست مردم از مصدومیت و مشکلات مصدومین شیمیایی است.
نام: علی مسجدی
نام پدر:اکبر
تاریخ ومحل تولد:شهریور۱۳۴۶- کرمان
تاریخ و محل اعزام:۱۳۶۱- کرمان
مدت حضور در جبهه:۳۰ماه
درصد مجروحیت: ۷۰ درصد شیمیایی
محل سکونت:کرمان
سال ۶۱ به جبهه رفت و به گردان امام حسین (ع) تیپ ثارالله پیوست. او تک تیرانداز بود و در عملیات رمضان بر اثر موج انفجار دشمن مجروح شد.
نخستین بار در سال ۶۳ در عملیات بدر در جزیره مجنون شیمیایی شد. خودش در این باره می گوید:
«در سنگر با همرزمانم نشسته بودیم که دشمن منطقه را بمباران شیمیایی کرد.همان موقع ماسک هایمان را بستیم.گازهای شیمیایی در منطقه پیچیده بود. لحظاتی بعد دچار حالت سرگیجه شدم.ما را به بیمارستان صحرایی اهواز بردند. مدت کوتاهی تحت درمان پزشکان بودم و دوباره به خط مقدم جبهه بازگشتم.»
او در عملیات والفجر ۸ بار دیگردچار مصدومیت شیمیایی شد:
«سال ۶۴ به آبادان رفتم و در واحد اطلاعات و عملیات لشگر ثارالله مشغول فعالیت شدم.مسئولیت تحویل گرفتن اسرای عراقی و شناسایی محل های مناسب برای عملیات وظیفه ما بود.در منطقه فاو برای دومین بار شیمیایی شدم.
صبح هواپیمای دشمن منطقه ما را بمباران شیمیایی کردند. چند راکت دشمن به ساختمان نزدیک ما اصابت کرد و باعث ریزشش شد. تعدادی از رزمنده ها زیر آوار ماندند و به شهادت رسیدند. من کمی دورتر از ساختمان بودم و کمتر مجروح شدم. چند دقیقه بعد، بوی سیر گندیده به مشاممان رسید وپشت دستانم سیاه شد.از همین نشانه ها فهمیدیم که دشمن دوباره از سلاح های شیمیایی استفاده کرده است.»وی می گوید:
«ما از ماسک و لباس مخصوص ضد شیمیایی استفاده کرده بودیم اما شدت بمباران شیمیایی به حدی بود که در بدنمان تاثیر بدی گذاشت.عوارض شیمیایی یک ساعت بعد به شکل های مختلف بروز کرد. حالت تهوع، قرمز شدن چشم، سوزش وخارش پوست از جمله عوارض ما بود. ما را با آمبولانس به عقب جبهه منتقل کردند. مدام خون بالا می آوردم و سرفه می کردم.ساعت ۱۱و۳۰دقیقه به حمام صحرایی رفتیم. دوش آب سرد گرفتیم و به بیمارستان صحرایی اهواز رفتیم.»
«چشمان دوستان و همرزمانم هم مثل من قرمز و کبود شده بود. طبق تشخیص پزشک ما را به بیمارستان اهواز بروند. در میا راه بیهوش شدم. وقتی چشمانم را باز کردم، خودم را روی تخت بیمارستان اهواز دیدم.سوزش و تاول های چشمانم شدت گرفته بود هیچ جا را ببینم. ۳ساعت در بیمارستان تحت مداوا بودم اما امکاناتش جوابگوی وضعیت ما نبود. شرایط جسمانی ام آنقدر بحرانی بود که دوباره بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم خودم را دربیمارستان امیرالمومنین تهران دیدم.»مسجدی ادامه می دهد:
« چشم چپم آسیب دیده بود و فقط به اندازه روزنه ای نور می دیدم. سرتاسر بدنم می سوخت وتاول زده بود. هر روز ما را به حمام می بردند و تاول ها را از بدنمان جدا می کردند. یک هفته در بیمارستان تهران بودم که به اتریش اعزام شدم.
به مدت ۳ماه بستری در اتریش در کما بودم. پزشکان از درمانم ناامید بودند. پیشنهاد کرده بودند مغز مرا فلج کنند تا به آرامی بمیرم، اما سفیروقت کشورمان در اتریش با این کار مخالفت کرده بود. زمانی که به هوش آمدم، اکثر پزشکان و پرستاران از حیرت و ناباوری اشک شوق می ریختند.»
او در مورد وضعیت جسمانی اش گفت:
«وقتی به هوش آمدم، تاول های بدنم مداوا شده بود.صورتم سیاه وگوش هایم به هم چسبیده بود که آن را جراحی پلاستیک کردند.حافظه ام را از دست داده بودم و چند روز گذشت تا به حالت طبیعی برگشتم و هر چه زمان می گذشت بهتر می شدم.»
او سرانجام در اردیبهشت ماه سال ۶۵ به کشور بازگشت. بعد از سه روز به کرمان رفت و درخانه استراحت می کرد.
بعد از مدتی دوباره به جبهه برگشت و درستاد اطلاعات و عملیات مقر ثارالله به فعالیتش ادامه داد.
بعد از پایان جنگ عوارض سلاح های شیمیایی در اعصاب و روانش بروز کرد .
این جانباز شیمیایی به وضعیت جسمانی فعلی اش می گوید:
«عوارض شیمیایی همیشه عذابم می دهد و پایان ندارد. در سال ۸۳ در بیمارستان بقیه الله و سال ۸۵ در بیمارستان لبافی نژاد تهران عمل چشم و ریه را انجام دادم. زمانی که دچارنفس تنگی می شوم، از کپسول اکسیژن استفاده می کنم. آب و هوای خشک کرمان برای چشمانم ضرر دارد و به همین دلیل دستگاه مطبوع کننده ای در خانه دارم هوا را مطبوع می کند. »
وی به سفارش پزشکان، سال ۸۱ در شهرستان تنکابن و آمل شمال زندگی کرده و در این مدت وضعیت جسمانی خوبی داشت.
این جانباز سرافزار دوران  دفاع مقدس در ادامه به مشکلات اجتماعی خود اشاره کرد وگفت:
«گاهی وقتی وارد مراسمی می شوم،سرفه های مکررم باعث رنجش دیگران می شود. زمانی که به بیرون از خانه می روم، مجبورم از عینک دودی استفاده کنم. دود سیگار و اتومبیل از جمله مشکلاتی است که باعث تشدید مصدومیتم می شود.
این ها گوشه ای از مشکلات ماست اما مشکلی که می تواند یک جانباز شیمیایی را از پا بیاندازد، درک نادرست مردم از مصدومیت جانبازان شیمیایی است. مصدومیت ما آشکار نیست و بعضی مردم نسبت به ۷۰درصد بودن وضعیت جسمانی من دچار تردید می شوند. وجود انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی که به تازگی در کرمان راه اندازی شده است، می تواند در ارائه اطلاعات در زمینه وضعیت جسمانی مصدومان شیمیایی در میان مردم، مفید واقع شود.»
مسجدی می گوید:
«جانبازان شیمیایی باید در برخورد با وضعیت جسمانی خود صبور باشند. استرس زیاد باعث تشدید این بیماری می شود. به جانبازان سفارش می کنم خودشان را در معرض استرس قرار ندهند.استرس برای آنها همانند زهری کشنده است. فکر می کنم تشکیل انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی می تواند به افکار جانبازان جهت دهد و آنها را به زندگی امیدوار کند. گرد هم آیی جانبازان و انتقال تجربیات در روحیاتشان تاثیرویژه ای می گذارد. از این نظر باید از مسئولان و جانبازان شیمیایی کرمان تشکر کنیم که باعث تشکیل چنین انجمنی شدند.»
یادگار دوران دفاع مقدس در پایان می گوید:
زندگی یک جانباز شیمیایی با یک فرد معمولی فرق دارد. آنها در زندگی با محدویت هایی مواجه هستند. اما نباید نسبت به آینده ناامید باشند. یادمان باشد که اگر حماسه های رزمندگانمان نبود؛دفاع مقدس رنگ و بوی امروزی اش را نداشت.نسل های امروزی با مشاهده آن حماسه آفرینی ها؛ می فهمند که انقلابمان به این آسانی مهیا نشده و باید پاسدارش باشیم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
پیمایش به بالا