سحر و جادو
سحر و جادو میراث قوم بنی اسرائیل است که در طول قرن ها آن را در میان مردم ترویج می کرده اند. قرآن کریم ریشه سحر و جادو در میان این قوم را به زمان حضرت سلیمان بازگردانده و دو منشأ اصلی برای آن بیان می فرماید. نخست اینکه گروهی از مردم با افرادی از جن ها که در تسخیر حضرت سلیمان بودند، ارتباط برقرار کرده و با کفر ورزیدن به قدرت خداوند، سحر و جادو را از اجنه آموختند و از تعالیم آنها پیروی کردند.(۱) پس از آن سحر و جادو در زندگی مردم مشکلاتی را ایجاد کرد و خداوند با فرستادن دو فرشته در بابل به نام هاروت و ماروت راه های باطل کردن سحر را به مردم آموخت ولی مردم از آن دو فرشته چیزهایی را فراگرفتند که برای شان فایده ای نداشت، بلکه زیان بار بود.(۲) در واقع در راستای همان تعالیم شیطانی و تبعیت از شیاطین دانشی را که بر فرشته ها نازل شده بود، فراگرفتند.(۳)
به طور کلی نیروهای ساحرانه سه نوع کارکرد دارند: یکم، جابجایی و تصرف در اجرام چنانکه وقتی حضرت سلیمان خواستند تخت بلقیس را حاضر کنند، یکی از جن ها که در تسخیر ایشان بود، گفت که پیش از آنکه از جای خود بلند شوی و بایستی آن را بیاورم.(۴) دوم، احاطه و تصرف در افکار، که شامل آگاهی از فکر دیگران، انتقال افکار خود به آنها و نیز تغییر تصویر ذهنی آنها می شود. همانطور که ساحران فرعون توانستند با ایجاد تصویر ذهنی و تخیل در مردم نمایش خود را اجرا کنند. «یخَیلُ إِلَیهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أنها تسعی»(۵). سوم، دگرگونی و تصرفات عاطفی در دیگران نظیر ایجاد شادی، غم، آرامش، اضطراب، عشق و نفرت. در ماجرای هاروت و ماروت فرشته هایی که در بابل فرود آمدند، یکی از کارهایی که مردم از آنها آموختند، ایجاد نفرت و جدایی میان زن و مرد بود. «فَیتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یفَرِّقُونَ بِهِ بَینَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ».(۶)
امروزه می بینیم که کسانی با یک سری تمرینات این توانایی ها را پیدا می کنند و دست به کارهای خارق العاده می زنند. تمام این افراد به طور مستقیم یا غیر مستقیم تبعیت از آن شیاطین را برگزیده و راه خداوند را رها کرده اند. انسان با عبودیت و طاعت حق تعالی می تواند به مراتب بالایی از معنویت و آگاهی برسد، ولی با تبعیت از راه های کفرآمیز تنها می تواند به مشت خاکی از مسیر سلوک اولیای خدا دست یابد. انسان با تبعیت از انبیا و شخص رسول اکرم (ص) به جایی می رسد که جبرئیل هم یارای همراهی با او را نخواهد داشت، اما اوج استفاده از نیروهای جادویی و علوم ساحری این است که سامری گفت: «آنچه را که دیگران نمی دیدند، دیدم و مشتی از رد فرشته فرستاده خداوند را برگرفتم».(۷)
نیروهای جادویی و شیطانی واقعی است ولی بدون اذن خدا به هیچ کس زیان نمی رساند(۸) و خداوند تسلط شیطان و نیروهای شیطانی را از کسانی که اهل ایمان و توکل اند برداشته است. «إِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یتَوَکلُونَ إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذینَ یتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکون»(۹) در این آیه شریفه شیطان الغای خصوصیت می شود. پس نه تنها شیطان بلکه نیروهای شیطانی در اختیار انسان ها، نیز هیچ اثری بر اهل ایمان و توکل ندارد. تمام نیروهای شیطانی در برابر قدرت ایمان و توکل مثل ریسمان های ساحران در برابر عصای موسی است و هیچ کارایی ندارد.
به طور کلی می توان سه تفاوت اساسی میان قدرتی که در کرامات اولیای خدا ظاهر می شود، با جادویی که اولیای شیطان ابراز می کنند، شناسایی کرد. این تفاوت سطوح برخورداری از نیروهای ماورائی در شاخص های تفاوت کارهای اولیاء خدا و ساحران خود را نشان می دهد. اولیاء خدا در اثر عبودیت و نزدیکی به خداوند، تعالی روحانی یافته و به جریانی از علم و قدرت بی کران الاهی تبدیل می شوند، اما نیروهای نفسانی که با تمرکز ذهن و استفاده از برخی ابزارها در اختیار ساحران قرار می گیرد، محدود و مغلوب است. نخست اینکه این افراد هر کاری را نمی توانند انجام دهند، برخی کارها از آن ها ساخته است و برخی دیگر خارج از توانایی آنهاست. اما اولیاء خدا به اذن الاهی هرکاری را که لازم باشد و در هدایت مردم نقشی پیدا کند، انجام می دهند و مظهر فعال مایشاء هستند، که نمونه های آن در زندگی علما و اولیا بسیار است.
تفاوت دیگر این است که نیروهای جادویی ابزار و وسایل و از همه مهمتر تمرکز شخص جادوگر را نیاز دارد. هرکس که برای کار خارق العاده ای نیاز به زمان و تمرکز داشته باشد، جادوگر است و از نیروهای روحانی برخوردار نیست. اولیاء الله جلوه قدرت و اراده خداوند هستند و همین که چیزی را اراده کند و بگوید باشد، می شود.(۱۰) همانطور که در داستان احضار تخت بلقیس قرآن کریم می فرماید: «قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکتابِ أَنَا آتیک بِهِ قَبْلَ أَنْ یرْتَدَّ إِلَیک طَرْفُک فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ « شخصی که از علم کتاب چیزی می دانست، گفت من تخت را می آورم پیش از آن که چشم برهم بگذاری، پس تا دید تخت نزد او قرار داشت.(۱۱) این شخص عاصف بن برخیا از موءمنان و اولیاء خدا بود که در زمان کمتر از یک چشم به هم زدن تخت را حاضر کرد. در حالی که عفریتی از جن نیاز به چند لحظه زمان داشت تا نیرویش را متمرکز کند.
و سومین تفاوت این است که در صورتی که نیروهای منفی و مخالف در کار باشد، نیروهای جادویی نمی توانند درست عمل کنند، آنها برای موفقیت نیاز به نیروهای مثبت در محیط دارند. بسیاری از این کارهای خارق العاده ساحرانه در شرایط اعتماد به نفس و تشویق و تعظیم آنها و در برابر چشمان مشتاق و ذهن های متمرکز و منتظر افراد اتفاق می افتد و بدون آن توانایی کافی را ندارند. شاید به همین علت فرعون مردم را جمع کرد و ساحران را با تجلیل به عرصه آورد و عمل آنها را نشانه خوشبختی و رستگاری دانست.(۱۲) این در حالی است که حضرت موسی اصلاً شرایط روانی خوبی نداشت اولاً اینکه خود را رها کرد و اجازه داد تا آنها بدون مشکل کارشان را انجام دهند و هر چه مردم دیدند او هم دید و ساحران توانستند در ذهن او هم تصرف کنند «یخیل الیه من سحرهم» دیگر اینکه بعد از دیدن این صحنه ترسید که مبادا مردم نتوانند میان معجزه او و سحر ساحران تفاوت بگذارند و در نتیجه گمراه شوند. «فَأَوْجَسَ فی نَفْسِهِ خیفَهً مُوسی». پس در نفس موسی هراسی نفوذ کرد.(۱۳) بنابراین کار موسی به اذن خدا و با نیروهای بی کران روحانی و الاهی صورت گرفته است.
آزادی
در تفکر یهودی – مسیحی که شیطان فرشته ای سرکش و آزادی خواه از بند خداوند است، مظهر آزادی تصور شده است. اما در نگرش اسلامی، فرشتگان موجوداتی با شعور خالص و بدون شهوت هستند که با اختیار تسلیم خدا بودن را برگزیده اند.(۱۴) و به جهت اینکه فاقد شهوت هستند هیچ میلی به گناه و سرکشی در برابر خیر مطلق ندارند. در این میان شیطان نه فرشته، بلکه جنی است که در اثر عبادت به جمع فرشتگان راه یافته بود و بعد هم بی لیاقتی خود را نسبت به این لطف پروردگار نشان داد.(۱۵)
گذشته از این، آزادی در پیوند با فعال مایشاء و قدرت و اراده نامحدود اوست. فرشتگان براستی آزادند و هر چه می خواهند می کنند، اما آنچه می خواهند به جهت تقرب به خداوند همه خیر و خوبی است و با اراده الاهی مخالف نیست و فرشتگان جلوه و جریان نیرو و اراده او هستند. انسان هم در صورتی که به خداوند تقرب جوید به این سرچشمه بی کران قدرت و آزادی پیوسته و به اندازه نزدیکی به خداوند، آزادی و نفوذ اراده را تجربه خواهد کرد، هم آزادی وجودی که شکوفایی هستی و تحقق وجود است و هم آزادی عملی که فقدان مانع در انجام کارها و تحقق اراده است. این آزادی به ویژه و در شاخص های تفاوت نیروهای جادویی و شیطانی با نیروهای الاهی اولیای خدا و کرامات آنها آشکار می شود.
دانش
دانشی که شیطان معلم آن است، مجموعه ای از اوهام است که با تصورات واقعی نیز همراه می شود و بیش از آنکه واقع نما باشد، کارآمدی دارد و کارآیی آن بیش از آنکه مفید باشد زیانبار است و فقط به اندازه ای که بتواند انسان را بفریبد در آن فایده وجود دارد. دانش امروز بشر را ببینید! فایده آن بیشتر است یا زیانش؟ آیا امروز انسان از سعادت و کمال بیشتری نسبت به چهارصد سال پیش برخوردار است؟ آیا معرفت و شعور انسان امروز از چهارصد سال پیش بیشتر شده است؟
صد البته ذهن انسان امروز از تصاویر ذهنی و اطلاعات بسیار بسیار بیشتری انباشته شده، اما دانش و شعور همین تصورات ذهنی و اطلاعات انبوه است؟ آیا این مفاهیم و تصورات، استعدادهای عظیم انسانی را شکوفا کرده است؟ آیا انسان را انسان تر از گذشته کرده است؟ دانش شیطانی به کار فریب و تسخیر و لذت طلبی و تباهی اخلاق و انسانیت می آید و بس. دانش شیطانی بر شالوده وسوسه ها و هوس ها استوار شده و با همین تاروپود بافته و بالیده است. و از روی نتایج و پیامدهایش و بلایی که سر انسان می آورد می توان فهمید که از سرچشمه نامحدود علم و عشق و رحمت و برکت جاری شده، یا از کانون ستم و تاریکی و تباهی.
معمولاً و نه تماماً کسانی که به دانش امروز نزدیک می شوند، در دنیایی از اوهام و هوس ها فرورفته و از خود بیگانه تر و نسبت به انسان ها بی تفاوت تر می شوند. هر نوع پژوهش میدانی در این رابطه که جامعه آماری آن اساتید رشته های مختلف، دانشمندان، برندگان جایزه نوبل و مشاهیر علمی و حتی دانشجویان باشند، این ادعا را اثبات خواهد کرد. و اساساً وضع امروز تمدن بشری که برساخته دانش جدید است، بهترین شاهد برای تباه گری دانش وهمناک و شیطانی روزگار ماست.
روابط انسانی تخریب شده، انسان و محیط زیستی که علیه هم اقدام می کنند، بیماری های آشکار و نهان که جسم و جان انسان را می آزارد، حکومت های فاسد، اقتصاد تبعیض آمیز و غیر انسانی، نظام آموزشی ویران گر، فلسفه های دروغ و الاهیات که به بازی با اوهام و احساسات تبدیل شده است. تمام علم امروز تبلیغات است. شما نظریاتی را در دنیا می بینید و می شنوید، که با سرمایه های عظیم شرکت های معلوم الحال در نشریات و دانشگاه ها و محافل علمی بین المللی ترویج می شوند.(۱۶) و بنابر اصول اقتصاد پژوهش توانایی بازگشت این سرمایه ها را به دستان بخشنده سرمایه داران خیر و علم دوست دارند. سرمایه دارانی که هم در دانشگاه های بزرگ و موسسات پژوهشی سرمایه گذاری می کنند و هم در کارخانه های اسلحه سازی و تولید مواد مخدر و … . کارخانه های اسلحه سازی با کارخانه های دانش سازی خویشاوندند و سرمایه های برادر مثل خود در شریان آنها حرکت می کند. همان خیرین اسلحه سازاند که جایزه صلح نوبل را به جنایت کاران بالفطره می دهند. و این دانش شیطانی است که شالوده های تمدن تاریک امروز را تحکیم کرده است.
اما دانشی که انسان به راستی می تواند به آن برسد و بلکه بر اهل ایمان واجب است که برای کسب آن بکوشند. چیست؟ علامه طباطبایی مفهوم علم را در ادبیات قرآن چنین تعریف کرده اند: «اصولاً علم در زبان قرآن عبارت است از یقین به خدا و آیات او»(۱۷) و البته تمام آفرینش و پدیده های عالم آیات اوست. در جای دیگر نوشته اند: قرآن مجید به فراگیری این علوم طبیعی دعوت می کند به شرط اینکه به حق و حقیقت رهنما شوند و جهان بینی حقیقی را که سرلوحه آن خدا شناسی است، در برداشته باشند. و گرنه علمی که انسان را سرگرم خود ساخته از شناختن حق و حقیقت بازدارد، در قاموس قرآن مجید با جهل مرادف است.(۱۸)
در قرآن کریم دو کارکرد عمده برای علم معرفی شده است: نخست معرفت الهی با ثمراتی که درپی دارد. و دیگر تسخیر طبیعت به منظور بهره برداری مادی. در واقع علم هم حیات مادی را آباد می کند ، و هم مایه حیات معنوی است. «سخر لکم ما فی السموات وما فی الارض جمیعاً منه ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون» آنچه در آسمان ها و زمین است در اختیار شما قرار داد و در آنها نشانه هایی برای اهل تفکر است.(۱۹) در این آیه به هر دو کارکرد منفعت و معرفت اشاره شده است.
ادراک رابطه پیوسته ماده و معنا و دنیا و آخرت به صورت ظاهر و باطن.(۲۰) این دو کارکرد را همراه هم قرار می دهد اگر شناخت ظاهر عالم مومنانه و باطن نگر باشد، خود کلید گشایش ابواب برکات آسمان وگنجینه نعمات زمین است.(۲۱) این مطلب بدین ترتیب قابل تعلیل است: یکم: همه علم از آن خداست و اگر رابطه با او اصلاح شود، رشد دانش بهبود می یابد.
دوم: عالم واقعاً و حقیقتاً الاهی است و اگر شناخت انسان غیر از این باشد علم او در مقام نظر نادرست بوده و در مقام عمل هم چندان کامیاب نخواهد شد. پس اگر عالم را چنانکه هست، الهی بشناسیم و هر کدام از تجربه و عقل و وحی را در جای خود و کنار هم بنشانیم و تمامی امکانات شناخت را بکار زنیم، آنگاه آثار علم از جمله تسخیر و تسلط بر طبیعت، تنظیم روابط انسانی، تدبیر جوامع بشری، سلامت تن و روان و سلوک معنوی و تقویت ارزش های اخلاقی بسیار شایسته تر تحقق می یابد. چنانکه در مدت کمی پس از ظهور حضرت حجت (عج) که حیات طیبه تحقق می پذیرد دانش بشری پیشروی چشم گیری خواهد یافت.(۲۲)
علت سوم آن که طبیعت شعور و شناخت داشته و به تسبیح ذات احدی مشغول است. به عبارت دیگر لشگر خدا در خدمت اوست،(۲۳) پس در برابر علوم سکولار و کفرآمیز فروتنی نکرده و منابع خود را بیرون نمی ریزد. در عصر ظهور با رشد صحیح دانش همانطور که در روایات آمده زمین گنجینه های خود را برای آن حضرت آشکار می سازد.(۲۴)
غفلت زدگی و تجاوزگری از ویژگی های بارز علوم سکولار است. انسان با این علوم در گام نخست روی آیت بودن و نشانه گری علم را به فراموشی سپرد و ساحت قدس الهی را مورد تعرض قرار داد، بعد به مصداق آیه «نسوا الله فانساهم انفسهم»(۲۵) خویش را فراموش کرد و بر هستی خود تعدی ورزید و آن را به افکار و رفتار و آمال شیطانی آلود پس از آن به طبیعت و جوامع انسانی روی آورد و با غفلت از حقیقت و حقوق آنها تجاوزگری را پیشه کرد.
عزت
شیطان پرستان او را مظهر عزت و سرفرازی می دانند، چنانکه حتی حاضر نشد به امر خداوند در برابر غیر او سر به سجده فرود آورد. و گاهی او را نمودی از اوج توحید می دانند که به هیچ قیمتی در برابر غیر خداوند سر فرونیاورد. در حالی که این نگاه مشرکانه اوست که اساساً غیر از خدا چیزی را می دید و انسان را موجود مستقلی در برابر پروردگار به حساب آورد، زیرا پیش از آن خود را در برابر خداوند یکتا چیزی به حساب می آورد و تمام آن عبادات همه از روی کبر و برای بزرگی خودش بود و نه تکبیر و تجلیل خدای تبارک و تعالی. او چون خود در برابر خداوند هیچ نمی دید، نتوانست آدم را نیز در برابر او هیچ ببیند و تسلیم امر پروردگارش شود. از این رو سر به طغیان گذاشت و از منم دم زد. و این منم در تمام آن عبادات که از سر استکبار انجام می داد نهفته بود.(۲۶)
بنابراین شیطان، ذلیل رانده شده ای است، که پیروان خود را به ذلت کشانده و از بارگاه عشق و روشنایی می راند. چنانکه در مورد گوساله پرستان قرآن کریم فرموده: «سَینالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّهٌ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ کذلِک نَجْزِی الْمُفْتَرینَ» به زودی به خشم پروردگار و ذلت در زندگی دنیا می رساندشان. و این چنین دروغ گویان را مجازات می کنیم.(۲۷) جمله آخر نشان می دهد که نتیجه پیروی از دروغ ها و فریب های شیطان خشم خدا و ذلت در زندگی دنیا است و تصور شیطان به صورت اسطوره عزت و توحید هم از دروغ های خود شیطان است که در فکر دوستانش انداخته، تا آنها را بفریبد و به جدال با اهل توحید برانگیزد.(۲۸)
خلاقیت
خلاقیت نوعی مرز شکنی و رفتن از راهی است که دیگران نرفته اند. جنبش شیطان پرستی، تمام هنجار شکنی های خود را با عنوان خلاقیت معرفی می کند: مدل مو، لباس، رفتار و حرکات خارج از چارچوب و هنجارشکنانه و موسیقی که به علت شکل ناپذیری، ناگزیر به طور بی سابقه اتفاق می افتد؛ همه اینها به عنوان خلاقیت معرفی می شود. بدون اینکه واقعاً شکوفایی در درون افراد ایجاد کند یا تحولی پویا را برای جامعه بشری به دنبال بیاورد.
از دیدگاه قرآن کریم انسان تنها موجودی است که نیرو و شعور بی کران خلاق هستی بخش را در خود جریان می دهد و به جلوه ای از خلاقیت او تبدیل می شود. از این رو خداوند با آفرینش انسان فرمود: «فتبارک الله احسن الخالقین»(۲۹) خلاقیت در شعور و قدرت ریشه دارد و با نزدیک شدن معنوی به خداوند هرچه بیشتر تحقق می یابد. این خلاقیت خلاقیتی است که خیر و برکت را به انسان ها ارمغان می دهد و خود شخص را هر چه بیشتر در عشق و روشنایی و بخشش غرق و غوطه ور می سازد. زیرا خلاقیت خداوند دست بخشنده اوست که به سوی خلق گشوده می شود و عشق نامحدودی است که بر آن ها می بارد و کسی که با این بینش به خلاقیت دست یابد، باتمام وجود نور و سرور الاهی را تجربه کرده و به دیگران می نماید.
هر انسانی یک مدال فتبارک الله بر سینه خداست و سرشار از شعور و نیروی نوآوری است. خلاقیت خداوند نامتناهی است و در هر انسانی جلوه ای از خلاقیت خود را نمایانده است. هیچ دو نفری یک استعداد ندارند و هیچ کس از این موهبت تهی نیست. هر کس در هر جا یک شاهکار بزرگ آفرینش است و با نوآوری می تواند استعدادهای درونی خود را شکوفا سازد. و نشان دهد که وجودش جریان و جلوه ای دیگر از خلاق یگانه است. هر انسانی با خلاقیتش خلاقیت خداوند را نمایش می دهد و با یگانگی و منحصر به فرد بودنش یگانگی او را آشکار می نماید.
خلاقیت یکی از صفات خداوند است و اگر انسان به این صفت عالی الاهی آراسته شود، سایر صفات او نیز در وجودش جریان پیدا می کند. اگر کسی این روزنه را در وجود خویش به سوی خلاق هستی بخش بگشاید، وجودش از نور خداوند لبریز شده و سایر پرتوهای کمال نیز در آیینه جانش منعکس می شود. بنابراین خلاقیت دریچه ای و پنجره ای به سوی خداست که اگر گشوده شود، به راحتی می توان به بوستان و بهشت او وارد شد.
کسی که عطیه الاهی را در وجود خود کشف می کند و شکوفا می سازد، به مرتبه ای نزدیک می شود که نام های دیگر خداوند نیز از درونش پدیدار می گردد. کسی که به عطیه اش رسیده و خلاقیت ورزیده است، خود را غرق در لطف و مهربانی آفریدگار می بیند و با تمام وجود شکرگزار او می گردد. و شکور نام دیگر خداوند است. همچنین به کشف و شکوفایی خویش شادمانی و سرور عظیمی از ژرفای جان انسان فوران می کند و سرور نام دیگر خداوند است. با این وصف و با توجه به اینکه خداوند یکتا و تنها او سرچشمه نامحدود خلاقیت در عالم هستی است، چگونه پندارهای شیطانی نسبت واقعی با خلاقیت پیدا می کند؟ خلاقیت نیز یکی از ادعاهای دروغ شیطانی است که از آن هیچ حقیقتی برنمی آید. نوآوری های شیطان گرایان، پوچ در پوچ و دروغ اندر دروغ است.
لذت
لذت در ارضاء خواسته های نفسانی است به ویژه پس از «کرولی» که شیطان گرایی را به نفس پرستی و لذت طلبی تفسیر کرد و به طور شگفت انگیزی برای آن دست به تئوری پردازی و آیین سازی زد و آنتوان لاوی که راه او را ادامه داد. یکی از جریان های اصلی شیطان گرایی مدرن که انجیل شیطان هم متعلق به آنهاست، ایدئولوژی شیطانی و دین شیطان پرستی را صرفاً بر اساس رهایی امیال و لذت گرایی تأویل و تفسیر می کند.
از دیدگاه اسلام، لذت نتیجه و پیامد ارضاء نیازهاست و نیازها نشانه کمبود و کاستی و راهنمای کمال است و ارضای آنها علت تکامل. به این ترتیب لذت نشانه دست یابی به کمال و پیامد آن است. البته این در شرایطی است که احساس نیاز واقعی باشد، نه دروغین و آنطور که شیطان و هوای نفس توهم سازی می کنند. بنابراین لذت پیامد برطرف شدن کاستی ها و نقص ها و نشانه رفتن به سوی کمال است و به همین علت بسیار مقدس و قابل ستایش است. ویژگی انسان های روبه کمال این است که از بیشترین و ژرف ترین لذت ها برخوردارند.
از این رو در قرآن کریم برترین لذت ها به شراب های بهشتی نسبت داده شده که حامل معرفت الاهی و عامل کمال حقیقی است.(۳۰) در دعای امام سجاد علیه السلام «ذکر و الهامات الاهی» لذت بخش ترین امور توصیف گردیده (مناجات العارفین) و در روایات خوش اخلاقی و فروبردن خشم برترین لذت معرفی شده است.(۳۱)
لذت های نفسانی همه آمیخته با رنج است و بزرگترین رنج آن در این است که لذت هایی ناپایدارند که ساعتی اوج می گیرند و ساعت دیگر همان لذت، نفرت انگیز شده و دلزدگی در پی دارد. لذت های نفسانی همیشه چنین است که اگر به سراغ آن بروی در نهایت آن راغیر از آنچه تصور می کردی و می خواستی می یابی و به این علت لذت طلبی افسردگی و اندوه را بر دل انسان آوار می کند. و این ناکامی عاقبت پیروی از دروغ های شیطان و وسوسه های هوای نفس است.
برای نمونه یکی از نیازهای اساسی انسان قدرت است. شخصی که در برابر خواسته ای نفسانی و هوی سرکش خودداری می کند و از معرکه دور می شود، قدرت و شهامت را در خود می یابد و از این برخورداری لذت می برد، لذتی که با صدها بار رهایی نفس و اسارت در بند آن نمی توانست تجربه کند و گذشته از این لذتی است پایدار و دستاوردی است همیشگی که بدون محدودیت های فیزیولوژیکی، روانی و اجتماعی همواره برای شخص باقی می ماند و با وجود او ارتباط برقرار می کند و لذتش نه با جسم یا ذهن، بلکه به عمیق ترین لایه های هستی آدمی چشیده می شود.
برآیند پژوهش
شیطان پرستی بر خلاف تصور اولیه، جذابیت های قابل توجهی دارد ولی این جذابیت ها آمیخته با هزاران دروغ و فریب است و در صورتی که شناخت و بینش کافی نسبت به آن وجود داشته باشد، توانایی نفوذ در هیچ فرهنگی را نخواهد داشت. زیرا گذشته از نگرش های دین و معنوی، شیطان دشمن آشکار انسان است و روش ها و ارزش های او با فطرت انسان ها ناسازگار است. بنابراین فارغ از گرایش های مذهبی افراد، کسی که هنوز انسانیت خود را از دست نداده باشد، اگر شناخت کافی از شیطان و افکار و ارزش های شیطانی داشته باشد، می تواند خود و جامعه خود را از نفوذ افکار و اعمال شیطانی در حد قابل قبولی دور نگه دارد.
متأسفانه در کشور ما هنوز شیطان پرستی به عنوان یک ایدئولوژی تلقی نمی شود، زیرا ما اکنون در مرحله انتقال نمادها هستیم و هنوز نوبت به انتقال ایدئولوژی نرسیده است. ولی اگر هوشیارانه برای رویارویی با این ایدئولوژی در عرصه فرهنگ عمومی روشن گری نشود و کاری صورت نگیرد، در مرحله انتقال ایدئولوژی بسیار نفوذ پذیر و ناتوان خواهیم شد.
بنابراین لازم است که نهادهای فرهنگی با هوشیاری کامل آمادگی لازم را برای توانمند سازی فرهنگی در برابر این ایدئولوژی فاسد ایجاد کنند و از تقلیل شیطان پرستی به برخی از انحرافات اجتماعی که البته از لوازم این ایدئولوژی است، بپرهیزند. باید توجه داشت که انحرافات اجتماعی همه شیطان پرستی نیست و لایه های عمیق تر و فریبنده ای که راهزن اندیشه و اخلاق و اعتقادات است، در پس آن نهفته است.
پی نوشت ها:
۱. «وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلی مُلْک سُلَیمانَ وَ ما کفَرَ سُلَیمانُ وَ لکنَّ الشَّیاطینَ کفَرُوا یعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ» از آنچه شیاطین در پادشاهی سلیمان می خواندند تبعیت کردند. حضرت سلیمان کفر نورزید ولی شیاطین کفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند.(بقره/۱۰۲).
۲.در ادامه آیه قبل می فرماید: «وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکینِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتّی یقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَهٌ فَلا تَکفُرْ… وَ یتَعَلَّمُونَ ما یضُرُّهُمْ وَ لا ینْفَعُهُمْ» از آنچه بر دو فرشته هاروت و ماروت در بابل نازل شد تبعیت کردند. آنها به کسی نمی آموختند مگر اینکه می گفتند ما آزمون و امتحان هستیم و کفر نورزید… و مردم از آنها چیزهایی آموختند که زیان داشت و سودی نمی رساند.(بقره/۱۰۲)
۳. «کانُوا یعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکثَرُهُمْ بِهِمْ مُوءْمِنُونَ».(سبأ/۴۱)
۴. «قال عِفْریتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتیک بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِک».(نمل/۳۹)
۵. طه/۶۶.
۶. بقره/۱۰۲.
۷. «بَصُرت بما لم یبصروا به فقبضه من أثر الرّسول».(طه/۹۶)
۸. «وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ».(بقره/۱۰۲)
۹. نحل/ ۹۹ و ۱۰۰.
۱۰. «و إِذا أَرادَ شَیئًا أَنْ یقُولَ لَهُ کنْ فَیکونُ».(یس/۸۲)
۱۱. نمل/۴۰.
۱۲. «فَأَجْمِعُوا کیدَکمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَ قَدْ أَفْلَحَ الْیوْمَ مَنِ اسْتَعْلی».(طه/۶۴)
۱۳. طه/۶۷.
۱۴. نحل/۵۰ و ۴۹.
۱۵. کهف/۵۰.
۱۶. ر.ک:ادوارد برمن، کنترل فرهنگ، مترجم: حمید الیاسی، تهران: نشر نی، چاپ سوم ۱۳۷۳.
۱۷. المیزان، ج۱۶، ص۳۰۹.
۱۸. علامه طباطبایی، قرآن در اسلام. ص۹۴.
۱۹. جاثیه/۱۳.
۲۰. روم/۸.
۲۱. اعراف /۹۶
۲۲. بحار، ج۵۲، ص۳۳۶.
۲۳. فتح/ ۴ و ۷
۲۴. بحار، ج۵۱، ص۶۶
۲۵. حشر/۱۹.
۲۶. بقره/۳۴.
۲۷. اعراف/۱۵۲.
۲۸. انعام/۱۲۱.
۲۹. موءمنون/۱۴.
۳۰. صافات/۴۶ و محمد/۱۴.
۳۱. نهج البلاغه/نامه سی و یکم).
پدیدآورنده: حمید رضا مظاهری سیف