همه غالیان ــ به رغم اختلافشان درباره زعمایشان و با همه اختلاف هاى اساسى در دین و مذهب، اعم از مسلمان، مسیحى، یهودى و مجوسى ــ در پذیرش تناسخ اتفاق نظر دارند. از فلاسفه و ثنویان نیز دسته اى مى گویند: نسخ ارواح پس از مرگ، در قالب چهار گروهِ نسوخ، مسوخ، فسوخ و رسوخ صورت مى گیرد.
نسوخ به روح هایى مى گویند که در اجساد انسان ها جاى مى گیرند و از بدن فردى به بدن فرد دیگرى منتقل مى شوند و این همان نسخ است.مسوخْ روح هایى از آدمیان اند که پس از مرگ، به چهارپایان، درندگان و پرندگان منتقل مى شوند و این را مسخ مى نامند.فسوخْ روح هایى از آدمیان اند که پس از مرگ، در جنبندگان خشکى و آب مانند عقرب، مار، سوسک، کرم، خرچنگ و لاک پشت حلول مى کنند و این همان فسخ است.رسوخ روح هایى از آدمیان اند که پس از مرگ، در انواع درختان و گیاهان راه مى یابند و این را «رسخ» مى گویند.
تناسخ گرایان بر این باورند که جان انسان ها با توجه به اختلافى که در قدر و منزلت و پایه اجتماعى دارند، پس از مرگ، به این گروه هاى یادشده منتقل شده، در یکى از این ها حلول مى کنند و همواره در چرخه تناسخ از کالبدى به کالبد دیگر راه مى جویند تا کیفر اعمالى را که با اندام بشرى خود مرتکب شده اند، بچشند.آنها مدعى پیامبرى، رسالت و الوهیت بزرگان خود هستند و جهان را داراى دوره ها و تکرارها مى دانند. آنان به جهان دیگرى جز این دنیا باور ندارند. براى آنان قیامت انتقال روح از کالبدى است به کالبد دیگر که اگر نیک سیرت بود، به کالبد نیک وگرنه، به کالبد شر منتقل مى شود. برخى از ارواح در این بدن ها شاد و برخوردار هستند و برخى دیگر در شکنجه و رنجى ناگوار به سرمى برند. برخورداران در کالبدهاى نیکوى انسانى و مرفّه و گرفتاران به عذاب، در کالبدهاى پست و بدترکیب مانند سگ، میمون، بوزینه، مار و عقرب ها قرار مى گیرند و همواره از یکى به دیگرى منتقل مى شوند تا نتیجه کار خود را بچشند تا هنگامى که به جثه کرمى کوچک که بتواند از سوراخ سوزن بگذرد، وارد شوند، سپس به کالبد آدمى باز مى گردند. آنان براى اثبات این عقیده خود، آیه شریفه «حتى یلج الجمل فى سم الخیاط» را به همین معنا تأویل کرده اند.
تناسخ گرایان بنا به تفاوتِ گرایش ها و دین هایشان، درباره رستاخیز دیدگاه هاى متفاوتى دارند و در نزد ایشان همین، بهشت و جهنم است و جسدهاى آدمیان را مانند جامه هایى مى دانند که انسان ها بر تن مى کنند و پس از کهنه شدن، آنها را به دور مى افکنند و در این باره آیات شریفه «کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلوداً غیرها» لیذوقوا العذاب»را تأویل کرده اند. به گمان آنان، حیوانات همان انسان هایند که پس از مسخ شدن، به این صورت درآمده اند.
افزون بر این، آنان دیدگاه هاى بسیار دیگرى نیز دارند که در آنها اختلاف کرده اند; گروهى تصور مى کنند که آنان یکدیگر را زمانى که در کالبدهاى مسخ شده به سر مى برند، مى شناسند و برخى دیگر گمان مى کنند که اگر کسى در کالبد انسانى دیگر مسخ شود، بعدها این حالت خود را به یاد مى آورد. شمارى از آنان مى پندارند که چرخه یادشده، هزار سال، و به گمان برخى دیگر، ده هزار سال است. دسته اى از اهل تناسخ مى پندارند که چون روان آدمى بدین ترتیب پیراسته و از این کالبد خاکى رها شد، پرواز مى کند و با فرشتگان خواهد بود که به این ها «طیاره» گفته مى شود. آنان ادعاهاى بسیار و سخنان و گرایش هاى گوناگون و پراکنده اى دارند. ما از کورى و گمراهى به خدا پناه مى بریم.
بسیارى از اهل تناسخ به حدیثى از پیامبر اکرم(ص) تمسک کرده اند که فرمود: «در امت من آنچه در بنى اسرائیل رخ داد، خواهد شد»(۱) و مى گویند: گروهى از بنى اسرائیل به شکل میمون و خوک مسخ شدند و در امت اسلام نیز هر کس استحقاق چنین حالتى را داشته باشد، مسخ مى شود. اگر این زعم و گمان آنان را بپذیریم، باید در امت اسلامى نیز گروهى مانند بنى اسرائیل، در یک عصر مسخ شوند.ابوعبیده در تبیین آیه شریفه «لعن الذین کفروا من بنى اسرائیل على لسان داود و عیسى بن مریم، به سند خود از ابومالک نقل کرده است که: آنان به خاطر لعن داوود، به میمون و به خاطر لعن عیسى به خوک تبدیل شدند.
از مجاهد روایت شده است که: میمون ها و خوک ها مسخ شدگان یهودند; چنان که از ابن عباس و دیگران نیز روایت هاى بسیارى در این باب وارد شده است. از زهرى نقل شده است که: شنیده ایم بیست گروه از بنى اسرائیل مسخ شدند که عبارت اند از میمون، خوک، سوسمار، خرس، دعموص(نوعى کرم)، عقرب، فیل، سگ، زنبور، خارپشت، زهره، سهیل، گرگ، قاقم، طوطى، موش، راسو، کلاغچه (عکه)، عنکبوت و خفاش.
در این باب از پیامبر ــ صلى الله علیه و آله ــ اخبار زیادى رسیده و شیعه نیز اخبار بسیارى از ائمه ــ صلوات الله علیهم ــ نقل کرده است که معناى واقعى آنها با دیدگاه اهل تناسخ که همه انواع جانداران را مسخ شده مى دانند، متفاوت است و سخن در این باره به درازا مى کشد.
نویسنده : علیرضا ایمانی