پاسخ:
در آغاز قرن چهارم هجری ابوالحسن اشعری (که متولد۲۶۰ و متوفی۳۲۴ یا۳۳۰ قمری است) در صدد ارائه طرحی برای اصلاح عقاید دینی اهل سنت از لغزشها و انحرافاتی که بر پایه عقلگرایی بیش از حدّ معتزله و ظاهر گرائی اهل حدیث پیدا شده بود، برآمد، وی که پدرش از طرفداران اهل حدیث بود، توانست از کودکی با عقاید اهل حدیث آشنا شود، ولی در جوانی به مکتب اعتزال گرایش پیدا نمود و تا چهل سالگی روش معتزله را دنبال کرد، اما بعدها از مکتب اعتزال کنارهگیری کرده و خود، روش کلامی جدیدی را ابداع نموده و نوآوریهایی را به جامعه کلامی ارائه داد. مکتب اشعریه با به قدرت رسیدن سلجوقیان، در قرن پنجم هجری و به رسمیت شناخته شدن مذهب اشعریه به عنوان دین رسمی حکومت، توانست جایگاه خاصّی را در جامعه پیدا کند و از سوی دیگر حوزههای علمیه مورد حمایت حکومت موظّف بودند، مبانی این مکتب را تدریس کنند؛ از این روی، بدون هیچ محدودیتی عقاید اشعریه در جامعه رواج یافت و با مخالفتهایی که در بعضی موارد با اهل حدیث دارد، به عنوان یک فرقه جداگانه در بین اهل سنّت مطرح گردید. و وجه تمایز آن با اهل حدیث با بیان مطالب زیر روشن میشود:
۱. صفات ازلی خداوند: خداوند متعال به صفاتی همچون: علم، قدرت، حیات و … وصف میگردد و در میان متکلمین بحث است که آیا این صفات در عین اینکه ازلی و قدیمی هستند، عین ذات الهیاند؟ یا زاید بر ذات خدا هستند؟ معتزله میگویند: صفات ازلی خدا، عین ذات اویند. به این معنا که آنان صفات ذاتی را از خداوند نفی میکنند. ولی اهل حدیث معتقدند که این صفات عین ذات خدا نبوده، بلکه زاید و مغایر با ذات میباشند. ابوالحسن اشعری گفت است: هر چند صفات ازلی خداوند در واقع قائم به ذات هستند، ولی نه عین ذات الهی میباشند و نه غیر ذات و زاید بر آن. یعنی در عین اینکه این صفات قیامشان با ذات خداست، ولی عین ذات نیستند و در عین اینکه این صفات عین ذات نیستند زاید و مغایر با ذات نیز نیستند.[۱]
۲. صفات خبریه: در قرآن کریم صفاتی به خداوند سبحان نسبت داده شده است، مانند: ید، وجه، استوا بر عرش، و…[۲]
معتزله میگویند: مراد، ظاهر آیات نیست بلکه باید این اسامی و صفات به تأویل برده شود. اما اهل حدیث گفتند: ما باید به ظاهر آیات معتقد باشیم، و قبول کنیم که خداوند دست، صورت و… دارد، از همین جهت به مجسمه و مشبهه معروف گشتند. اشاعره گفتند: که خداوند واقعاً دارای این صفات هست، ولی هیچ کس حق ندارد، بگوید منظور دست واقعی است یا اینکه آنها را تأویل کند. بلکه درباره این آیات باید سکوت کرد.[۳]
۳. حدوث و قدم قرآن: اهل حدیث میگفتند: که کلام الهی قدیم است و هر کس بگوید حادث است، کافر شده و معتزله قرآن را حادث میدانستند، ولی اشعری گفت: کلام الهی دارای دو منزلت و مرتبت است: یکی کلام نفسی و دیگری کلام لفظی. آن چه قدیم است، کلام نفسی است که در حقیقت کلام نبوده، بلکه وسلیه اظهارو ابراز آن است و هیچ حرفی در آن نیست، بلکه صرف وحی از پشت پرده و نفس کلام است و آن چه حادث است همین الفاظ قرآن میباشد.[۴]
۴. افعال بندگان: در نظر اهل حدیث، قدرت و اراده را خداوند در بشریّت ایجاد نموده است و بندگان هیچ اختیاری ندارند و تمام افعال و اعمال انسان اعم از نیک و بد همه مخلوق خداست و انسان در انجام دادن آن مجبور است. و اشاعره هم همین راقبول دارند، منتهی میگویند: این قدرت و اراده خدا با عمل انسان نزدیک شده است و این نزدیکی را کسب مینامند: یعنی کارهای انسان را که خود هیچ قدرتی بر انجام یا ترکش ندارد، با اراده خداوند مقارن شده است و این لطف خداوند است که کار انسان را مقارن با اراده خویش کرده است.
عمده وجوه تمایز اهل حدیث با اشاعره در این چهار مورد میباشد که بیان گردید. البته مشترکاتی هم دارند که چند نمونه را ذکر میکنیم:
۱. افعال خدا: اهل حدیث و اشاعره هر دو منکر حسن و قبح عقلی در افعال خداوند میباشند و معتقدند، کار خوب آن است که خدا خوب بداند و کار ناپسند آن است که خداوند نهی فرماید و خداوند چون اوامر و نواهیش بر غرضی مترتب نیست. میتواند مؤمن را به جهنّم و کافر را به بهشت ببرد.[۵]
۲. عصمت انبیاء: به اعتقاد دینی دو فرقه انبیای الهی قبل از بعثت معصوم نیستند و احتمال صدور گناه در آنها هست و بعد از بعثت هم فقط در رساندن پیام الهی و وحی نمیتوانند، حکمی را به دروغ به خدا نسبت دهند، ولی در امور زندگی خویش امکان ارتکاب گناهان صغیره و حتی کبیره در آنان داده میشود.[۶]
۳. اعتقاد به امکان رویت خداوند: با توجه به اینکه اهل حدیث و اشاعره ظاهر آیات را حجت میدانند، برای همین به آیاتی که ظاهرشان میگوید: روز قیامت به خدا نگاه میکنند، رؤیت خداوند را امکان پذیر می دانند.[۷]
۴. مرتکب گناهان کبیره را مؤمن فاسق میدانند. این دیدگاه در مقابل معتزله است که گویند مرتکب گناهان کبیره بین ایمان و کفر است و از آن، منزله بین المنزلین تعبیر میکنند.[۸]
بنابراین مهمترین وجه تمایز اهل حدیث با اشاعره در صفات ازلی خداوند، صفات خبریه خداوند، حدوث و قدم قرآن کریم و افعال بندگان، است. هر چند باید گفت در مواردی هم با هم وجه اشتراک دارند و در تحلیل برخی، این دو اختلاف چندانی با هم نداشته و فقط ابوالحسن اشعری با این کار خواست در مقابل معتزله، اصولی از خود بیاورد و به اتفاق اهل حدیث در بیشتر موارد بتواند، مکتب معتزله را کنار گذارد که در مواردی موفقیتهایی بدست آورد. وگرنه مبانی اعتقادی اشاعره هم با آیات صریح قرآن مخالفتهای زیادی دارد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. علامه حلّی، نهج الحق و کشف الصدق، بیجا، مؤسسه دارالهجره.
۲. سبحانی، جعفر، الالهیات، بیجا، الدار الاسلامیه.
۳. سبحانی، جعفر، رویه الله فی ضوء الکتاب و السنه و العقل.
[۱] . شهرستانی، محمد؛ مترجم: مصطفی خالقداد، شرکت افست سهام عام، سوم، ۱۳۶۱ هـ . ش، ج۱، ص ۱۲۳.
و محمدی، جمیلانی، محمد؛ حدیث الطلب و الاراده، بیجا، مؤسسه العروج، اول،۱۴۲۱ق، ص ۸ و قاضی عضد الدین عبد الرحمن، شرح المواقف، ص ۴۵، بیجا، بینا، بیتا.
[۲] . فتح: ۱۰، بقره: ۱۱۲ و ۱۱۵، اعراف: ۵۴.
[۳] . شهرستانی، محمد؛ الملل و النحل، مترجم: مصطفی خالقداد، شرکت افست سهامی عام، سوم، ۱۳۶۱ هـ . ش، ج۱، ص ۱۲۸.
[۴] . همان، ص۱۲۴ و سقاف ، حسن، صحیح شرح العقیده الطحاویه، اردن، دارالامام النووی، اول، ۱۴۱۶هـ ق، ص۲۹۵.
[۵] . همان، ص ۲۰۰، صفائی، احمد؛ نبوت عامه، قم، آفاق، دوم، ۱۴۰۴ هـ . ق، ص ۱۸.
[۶] . بیومی مهران، محمد، الامامه و اهل البیت، بیجا، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، دوم، ۱۴۱۵ هـ . ق، ج۱، ص ۱۰۵.
[۷] . سبحانی، جعفر، محاضرات فی الهیات، قم، مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، بیتا، ص ۱۳۱، و قاضی عضد الدین عبد الرحمن، شرح المواقف، بیجا، بیتا، بینا، ص ۲۶۴.
[۸] . سبحانی، جعفر: رسائل و مقالات، قم، مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، بیتا، ص ۲۸۹.
عقاید اشاعره را بیان نموده و وجه تمایز آن را از عقاید اهل حدیث توضیح دهید؟
- آذر ۲۷, ۱۳۹۳
- ۰۰:۰۰
- No Comments
- تعداد بازدید 84 نفر
- برچسب ها : ابوالحسن اشعري, اهل سنت, پرسش و پاسخ, فرقه های سری, قرن چهارم هجري