برشهایی از صحبتهای دکتر طاهره لباف؛ همسر، مادر و پزشک نمونه
این روزها که مدام از بالا رفتن آمار طلاق و پایین آمدن نرخ باروری میشنویم، این روزها که دور هم جمع شدن و شبنشینیها بیمعنا شده و همه دیدارها و محبتها ختم میشود به شبکههای اجتماعی، این روزها که بعضیها ضدارزشها را ارزش میدانند و بیحجابی را پیوند میزنند به آزادی و موفقیت و پیشرفتهای تحصیلی و شغلی، باید بعضی آدمها و برخی خانوادهها را مانند یک کتاب گرانبها نه یکبار که صدبار دوره کرد تا یادمان بماند این روزها هم میتوان با همه سختیها جنگید. میتوان با صبوری و گذشت و محبت زندگی را ساخت. میتوان همسری، مادری و تحصیلات را با هم جمع کرد و میتوان ثابت کرد انساندوستی چیزی جز ایمان نیست و…، و خانواده دکتر لباف اینچنین هستند.
بعضی خانوادهها مانند برخی کتابهای خواندنی پر از درس و حکمتاند؛ از آنها که باید بارها دورهشان کرد و از روی آنها مشق زندگی نوشت…، و خانواده دکتر لباف اینچنیناند.
آدمهایی که هم خاص و مهم باشند و هم محبوب و دوستداشتنی، زیاد نیستند، مگر آنهایی که در اوج تحصیلات و جایگاه اجتماعی، به زینت فروتنی نیز آراسته باشند، و خانواده دکتر لباف اینچنین هستند.
*
من طاهره لباف متولد ۱۳۳۰ هستم. در سال ۵۷ دکترای عمومی گرفتم و در سال ۵۹ در تخصص زنان و زایمان قبول شدم. الان حدود سیوشش سال است که در به دنیا آمدن کوچولوهای زیادی نقش دارم. شاید تا امروز بالغ بر بیستهزار نوزاد زیر نظر من متولد شدهاند. من علاقهام به رشته ریاضی بود و اصولاً از پزشکی بهخاطر درگیر بودن با خون خیلی خوشم نمیآمد، اما با فردی آشنا شدم که با من درباره ضرورت حضور در جامعه و در جایی که نیاز است، صحبت کردند و بهخصوص خدمتی که میتوانم بهعنوان یک زن در رشته پزشکی داشته باشم. طبیعتاً بهخاطر خدمت بیشتری که میتوانستم در رشته پزشکی به زنان داشته باشم، بهتدریج به این رشته علاقهمند شدم. من به دلیل فعالیتهای سیاسی و شرکت فعال در اعتصابات دانشجویی در دوران انقلاب از دانشگاه شیراز اخراج و مجدداً در کنکور سال بعد شرکت نموده و در رشته علوم پایه دانشگاه مشهد پذیرفته شدم؛ البته بعد از یک سال بهدلیل فعالیتهای سیاسی از دانشگاه مشهد نیز اخراج و برای بار سوم در کنکور شرکت کردم و در دانشگاه جندیشاپور اهواز (شهید چمران) در رشته پزشکی پذیرفته شدم.
*
در سال ۵۲ متأهل شده و دارای شش فرزند هستم که به لطف خدای بزرگ، همه فرزندانم حافظ قرآن کریم هستند؛ سه نفر از آنها حافظ کل قرآن و بقیه حافظ مقداری از آن میباشند. فرزند اولم «حجت» پزشک است و تخصص گوش و حلق و بینی دارد. فرزند دومم «علی» تخصص جراحی را میگذراند. فرزند سومم «محمد» طلبه و مدرس حوزه است، فرزند چهارمم «حسین» دکتری ارتباطات و فرهنگ اسلامی است و پسر آخرم «کاظم» نیز رشته مهندسی صنایع گرایش تولید صنعتی خوانده و دخترم که مادر سه فرزند است پزشکی میخواند. عروسها و داماد من همپایه در تحصیلات و عقاید با همسرانشان هستند، شاید باورش سخت باشد اما مهریه همه پسرانم ۱۴ سکه و مهریه دخترم ۵ سکه است.
*
ما خانواده گرم و صمیمی هستیم و سعی میکنیم در کنار همه مشغلههایی که داریم آخر هفتهها را کنار هم جمع شویم. تقریباً تمام شبها و روزهای جمعه دور هم جمعیم و هفته اول عید را جدا از مشغلههای اجتماعی با هم میگذرانیم. چون تعداد نوههای من زیاد است ما مدام مجبوریم با لبخند به نوههای عزیزمان تذکر بدهیم تا آرام باشند و همسایهها اذیت نشوند. بهنظر من سبک زندگی اگر اسلامی و ساده باشد امکان این نوع مراودهها و صمیمیتها را بیشتر میکند. اگر شما در خانهتان برای تمیزی مبل و فرشها، برای تزئین خانه و غذا بیشتر از بچهها ارزش قائل باشید و وجود بچهها را مانع این نظم و ترتیب و زندگی مطلوب خود ببینید شاید با رفتارهایی مانع بازی و حضور کودکان بشوید، اما من ساده از کنار این مسائل میگذرم و بهنظرم رشد یک بچه، بزرگی روحش بسیار با اهمیتتر از وسایل منزل است.
*
علم پزشکی میگوید تحت هیچ شرایطی صحیح نیست که کسی بعد از ۳۵ سالگی حامله شود. درست است که با یک گل بهار نمیشود، ولی بهعنوان نمونه باید بگویم که فرزند ششمم؛ زهرا را در آستانه چهلسالگی به دنیا آوردم و از نظر استعداد هم قبل از اینکه به تکلیف برسد، حافظ کل قرآن شد. دو سال درس را جهشی خواند و در استان قم از نظر ضریب هوشی رتبه اول را آورد. از بارداری نترسید. کار آسانی نیست که کسی بخواهد هم زندگی خانوادگی را اداره کند و هم فعالیتهای اجتماعی داشته باشد. سخت است، اما نشدنی نیست. سرلوحه موفقیتهای من واقعاً توکل و توسل است، خانمها میتوانند با انس گرفتن با ذکر صلوات به وقتشان برکت ببخشند. من وقتیکه دارم ظرف میشویم یا غذا درست میکنم، سعی میکنم همان لحظه صلوات بفرستم؛ هم وقتم را برکت میدهد و هم اثراتش در روح بچهها خیلی مؤثر است. از طرفی خانمهای ما سعی کنند با وضو باشند که برکات زیادی دارد. همیشه میگفتم خدایا تو قبول کن، من این بچهها را به خاطر تو دارم بزرگ میکنم. بهخاطر یاری امام زمان(عج) و یاری دین دارم بزرگ میکنم. از این جهت کمکهای الهی را بدون اینکه اصلاً بخواهم و تصمیم داشته باشم، در مراحل مختلف دیدهام.
*
نامی که برای فرزند انتخاب میکنیم هم در شخصیت او تأثیر دارد و هم زمانی که در بزرگسالی نامش را صدا میزنند یاد پدر و مادرش میافتد. اسم باید طوری باشد که فرزند از پدر و مادرش به نیکی یاد کند. من افتخار این را دارم که در لحظه بعد از تولد در گوش نوزادانی که به دنیا میآورم اذان و اقامه بگویم. کمی تربت امام حسین(ع) هم برای باز شدن کام بچهها همیشه همراه دارم. این کارها تأثیر دارد تا فرزندان ما برای سربازی امام زمان(عج) تربیت شوند.
*
دکتر طاهره لباف؛ متخصص زنان و زایمان و زن نخبه سال ۱۳۸۷، هرکدام از شش فرزندش را بیتوجه به نگاه و نظر اطرافیان، با دنیایی از عشق و عاطفه به دنیا آورده و بزرگ کرده است و حالا هرکدام از آنها عضوی موفق برای جامعه هستند. او در کنار همه مشغلههای اجتماعیاش سکاندار خانواده بوده و در کنار همسرش برای ساختن یک زندگی شیرینتر تلاش کرده است. خانواده لباف را میتوان از هر جهت نمونه دانست. آنها ایمان، اخلاق، خانوادهدوستی، تحصیلات، خدمت به خلق، محبت، مردمی بودن، تواضع و موفقیت را با هم پیوند زدهاند و یک الگوی تمامعیار برای تمام خانوادههای ایرانی هستند.
فاطمه دولتی