گاهی اوقات حس رقابتجویی در کودکان خصوصا کودکان ۵ تا ۶ ساله، برای والدین غیر قابل تحمل میشود و سعی میکنند تا جایی که میتوانند با این حس مقابله کنند، غافل از اینکه در این سن و سال، رقابتجویی، امری عادی است و نباید با مقابله کردن آن را تشدید کرد.
ما والدین و به طور کلی بزرگترها، پیامهای متفاوت و گاه متناقض به کودکان میدهیم.
از طرفی به آنها میگوییم اینکه فقط تلاششان را برای انجام کاری کنند، کافی است بدون آنکه بهترین باشند. فقط باید خونسرد باشند و سعی کنند که بیشتر به جنبه تفریح آن رقابت اهمیت دهند و از طرف دیگر قلبا ترجیح میدهیم موفق شوند و در رقابت برنده باشند.
ما در مورد بد بودن و یا خوب بودن رقابت بین کودکان نمیتوانیم نظر قطعی بدهیم، چرا که تعدادی از روانشناسان آن را تایید و تعدادی هم رد کردهاند.
حس رقابت، در ۵ تا ۶ سالگی کودکان به نقطه اوج میرسد. کودک در این سن خود را دائما با دیگران مقایسه میکند.
بسیاری از روانشناسان میگویند که بهتر است کودکان را در موقعیتهای رقابتی قرار ندهیم.
به نظر آنها رقابت حس خوبی ندارد و باعث میشود فشار زیادی به کودکان وارد شود. این فشار لازم نیست، ولی عدهای دیگر نیز بر این باورند که رقابت میتواند به رشد آنها کمک کند و مسیر آنها را به سمت موفقیت هدایت کند.
وقتی کودکان وارد رابطه رقابتی نامناسب و ناسالم میشوند
* تلاش میکنند که با بیمار نشان دادن خود از آن رقابت خودداری کنند.
* در برابر مشارکت در فعالیتها مقاومت میکنند.
* مستقیم عنوان میکنند که نمیخواهند شرکت کنند.
* افسردگی، ناراحتی، خوابآلودگی و کاهش اشتها پیدا میکنند.
در زندگی مدرن کنونی، والدین تلاش میکنند تا فرزندانی را بار بیاورند که در بزرگسالی موفق بوده و زندگی خوب و راحتی داشته باشند.
ایجاد حس رقابت درسی در کلاس، به آنها کمک میکند تا مهارتهایشان را تقویت کنند و از این طریق از دوستان خود سبقت بگیرند.
حس پیروزی، طعم دلچسبی دارد و با تجربه آن میخواهند که در زندگی و در آینده نیز آن را بارها و بارها تجربه کنند، بنابراین همواره بیشترین تلاش را میکنند تا تواناییهای خود را نشان دهند.
اما از طرفی دیگر در رقابتها، برخی از ضعفها و کمتوانیها نیز مشخص میشود.
اگر کودکی بفهمد که دیگری از او قویتر و مستعدتر است، ممکن است دلسرد شود و در جریان بسیاری از رقابتها، بدون هیچ تلاشی صحنه را ترک کند. به هر حال هر دو حالت، مزایا و معایب خود را دارند.
روانشناسان و برخی از محققان معتقدند که میتوان کودکان را تشویق به نوعی حس رقابت سالم کرد،، اما چگونه میتوان حس رقابت سالم ایجاد کرد؟
رقابت کردن در دوران کودکی به منزله به دست آوردن یا از دست دادن نیست، بلکه یعنی یاد گرفتن.
آنها با رقابت سالم همدردی، غرور در اثر تلاش زیاد، عزت نفس و … را یاد میگیرند.
آنها یک شبه پیروز نمیشوند، بلکه بارها و بارها تلاش میکنند تا به نتیجه میرسند.
چگونه میتوانیم کودکان را به داشتن رقابت سالم تشویق کنیم؟
به آنها کار تیمی را یاد بدهیم: آنها با رقابت سالم و به صورت گروهی، یاد میگیرند که چگونه کارها را تقسیم و صبر کنند تا نوبتشان شود.
ورزشها و رقابتهای گروهی، باعث شادی آنها میشود و از مفهوم جزئی از کل بودن لذت میبرند.
کل تیم باید کاری انجام داده و خودش را ارتقا دهد تا نتیجه بگیرد.
پس اعضا به هم کمک میکنند تا همه آماده شوند و ایجاد این حس بسیار مفید است.
آنها را تشویق کنیم تا بیشترین تلاششان را کنند: کودکان با حس رقابتی سالم، از همان سالهای نخست زندگی یاد میگیرند که بیشترین تلاش خود و هر کاری که از دستشان برمیآید، انجام دهند.
اگر کودکتان از آن دسته کودکانی هست که اصلا تمایلی به تلاش کردن نشان نمیدهد، به او بگویید: «الان ده سالهای و به زودی از بزرگسالان خواهی شد.
اگر حالا نمیخواهی حرکتی کنی، در آینده نزدیک چه کار خواهی کرد؟ آیا باز هم بیتفاوت میمانی؟ شما میتوانید با برخی جملات آنها را تحریک و تشویق کنید».
متمرکزشان کنید: کودکان نیز همانند بزرگسالان دوست دارند که به سمت یک هدف مشخص حرکت کنند.
شرکت کردن در رقابتها و بالا بردن حس رقابتجویی سالم در آنها، روش مناسبی برای متمرکز شدن روی یک هدف و تلاش برای رسیدن به آن است.
کودکان نیز همانند بزرگترها باید تلاش کنند تا چیزی که میخواهند را به دست بیاورند.
آن را تبدیل به یک برنامه خانوادگی کنید: برای کودکانی که نیاز به تمرین بیشتر دارند، شاید بهترین راه و راحتترین فضا، شرکت در رقابتهای سالم با سایر کودکان است.
میتوانید این تمرینها را از خانه و خانواده شروع کنید.
شبها که تمام افراد خانواده در منزل هستند، زمان خوبی برای این تمرین است.
برخی از بازیها را امتحان کنید و موقعیتهای رقابتی ایجاد نمایید.
در جستجوی تعادل باشید: برنده شدن و اول شدن، همه چیز نیست و اندیشیدن زیادی به آن باعث ایجاد فشار زیاد روی کودک میشود.
داشتن یک حس سالم، مستلزم آن است که ابتدا درک درست و منطقی از هدف اصلی ایجاد آن داشته باشیم. قرار نیست که ما همیشه در هر کاری خوب و حتی بهترین باشیم.
کودک شما در X موفق است و در Y چندان موفق نبوده است. تا زمانی که تلاش میکنند که به پیروزی برسند، حتی اگر هم در آن کار کاملا موفق نباشند، در واقع پیروز شدهاند.
بهتر است که ابتدا دیدگاه خودمان را درست کنیم. قرار نیست که برای رسیدن به پیروزی بار سنگین اضطراب و استرس زیاد را روی دوش آنها بگذاریم.
آنها باید گاهی طعم شکست را هم بچشند تا به تعادل برسند. وقتی که هم شکست و هم پیروزی را تجربه میکنند، میتوانند لذت واقعی آن را درک کنند.
کودکانی که وارد رقابتهای سالم میشوند، معمولا:
* تمایل بیشتری به ادامه یافتن و شرکت دوباره در رقابت را دارند.
* هم در زمان موفقیت و هم در زمان شکست، راضی هستند.
* مهارتهای تازه به دست میآورند و میخواهند خودشان را ارتقا دهند.
* از رشد و بالندگی و عزتنفسشان لذت میبرند.
چگونه در کودکی، فرزندمان را با روحیه رقابتی سالم، بار آوریم؟
* حقیقت شکست را نیز بپذیریم. هدف نهایی فقط موفقیت نیست.
* هدف باید روی رشد و پیشرفت متمرکز باشد. اگر هدفتان رشد و پیشرفت کودک است، پس دیگر نگران چه چیزی هستید؟ او باید به خاطر این پیشرفت به خودش افتخار کند.
* برای او یک نمونه یا الگوی خوب باشیم و یا حداقل از یک الگوی خوب کمک بگیریم.
* در مورد توقعات و انتظارات خودتان با او صحبت کنید و مرتبا ارزشها را به او خاطرنشان کنید.
* دیگران را به رخ او نکشید و دائما او را نقد نکنید. نیازی نیست با بیان مداوم تواناییهای دیگران، آنها را تحقیر کنیم و زحمات آنها را نادیده بگیریم.
* هرگز مقایسه نکنیم. مخصوصا در فضای خانه و در روابط خانوادگی با سایر خواهر و برادرها این کار را انجام ندهیم.
به دنبال رقابت سالم باشیم و نه هدف دیگر. رقابت همواره در زندگی او وجود خواهد داشت و حالا بهترین زمان برای فهماندن و درک هدف اصلی آن است.