سیاستمدار بر جسته ای ، وقتی نامزد اداره مهم شهرداری بود ، به سه سیاه پوست آفریقایی رسید و گفت که او به کسی که بهترین دلیل را برای جمهوری خواه شدن ارائه کند یک بوقلمون چاق می دهد . نفر اول گفت : « من جمهوری خواه را کسی می دانم که به ما سیاهان آزادی می دهد.»
سیاستمدار گفت : « بسیار خوب، پیتر . بیل، حالا می خواهم دلیل تو را بشنوم .» بیل گفت : « خوب ، من جمهوری خواه را کسی می دانم که برای ما احترام قائل است .» سیاستمدار فریاد کشید : « بسیار خوب ، حالا سام ، تو چه داری بگویی ؟»سام در حالی که داشت سرش را می خاراند و این پا و آن پا می کرد ،گفت : « آقای رئیس ، من جمهوری خواهم به خاطر این که آن بو قلمون را می خواهم !»نکته : بسیاری از انسانها از روی ترس یا طمع عقاید خودشان را ابراز می کنند ، نه از روی آگاهی یا عشق .
سه سیاه پوست
- آبان ۲۹, ۱۳۹۲
- ۰۰:۰۰
- No Comments
- تعداد بازدید 140 نفر
- برچسب ها : داستان ها و حکمت ها, سیاست, سیاه پوست, شهرداری, عاشقانه و عالمانه