اسلام جهان بینی روشنی درباره هستی و آفرینش دارد . با دید ویژهای به حیات و زندگی انسان مینگرد . از جمله اصول جهان بینی اسلامی اینست که هیچگونه ثنویتی در هستی نیست ، آفرینش از نظر بینش توحیدی اسلام به دو بخش باید و نباید تقسیم نمیشود یعنی چنین نیست که برخی موجودات خیر و زیبا هستند و میبایست آفریده شوند ولی برخی دیگر شر و نازیبا هستند و نمیبایست آفریده شوند و آفریده شدند . در جهانبینی اسلامی این چنین منطقی کفر و منافی با اصل توحید است . از نظر اسلام همه چیز بر اساس خیر و حکمت و حسن و غایت آفریده شده است « الذی احسن کل شیء خلقه»:در آفرینش خدای هستی بخش هیچ گونه تفاوت و اختلاف نمی بینی» (سوره سجده آیه ۷ ) «ما تری فی خلق الرحمان من تفاوت »: همان خدایی که همه چیز را نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد»( سوره ملک آیه . ۳).
جهان بینی اسلامی که بر توحید خالص بنا شده است ، بر روی توحید در فاعلیت تکیه فراوان کرده است ، شریکی در ملک خدا قائل نیست . این چنین جهان بینی نمیتواند بدبینانه باشد . از نظر جهان بینی توحیدی اسلامی، جهان یک آفریده است و با عنایت و مشیت الهی نگهداری میشود. اگر لحظه ای عنایت الهی از جهان گرفته بشود نیست و نابود میگردد. جهان به باطل و بازی و عبث آفریده نشده است، هدفهای حکیمانه در خلقت جهان و انسان در کار است، هیچ چیزی نابجا و خالی از حکمت و فایده آفریده نشده است. نظام موجود، نظام احسن و اکمل است. جهان به عدل و به حق برپاست. نظام عالم براساس اسباب و مسببات برقرار شده است و هر نتیجه ای را از مقدمه و سبب مخصوص خودش باید جستجو کرد. از هر نتیجه و سبب، تنها نتیجه و مسبب مخصوص خود آن را باید انتظار داشت.
قضا و قدر الهی ، وجود هر موجودی را تنها از مجرای علت خاص خودش به وجود میآورد. قضا و تقدیر الهی یک شیء، عین قضا و تقدیر سلسله علل اوست .درسوره آل عمران آیه ۱۹۰و۱۹۱در مورد هدفمندی خلقت آسمان ها می گوید:« ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب* الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانک فقنا عذاب النار»؛ همانا در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و رفت شب و روز نشانه های روشنی برای خردمندان است. همانانی که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند یاد می کنند و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند و می گویند: بارالها اینها را بیهوده نیافریدی، منزهی تو، ما را از عذاب آتش نگه دار.
زندگی این جهان نشان می دهد که نمی تواند هدف نهایی آفرینش انسان این باشد که چند روزی بیاید، در میان انبوه مشکلات زندگی کند و بعد همه چیز پایان گیرد و در عالم نیستی فرو رود. اگر معادی در کار نبود حیات دنیا عبث و بیهوده به نظر می رسد.چرا که این همه مشکلات از بهره چه ؟ همچنین عدل الهی ایجاب می کند که نیکوکاران و بدکاران که غالباً در این جهان در یک صف قرار می گیرند و گاه بدکاران جلوترند، از هم جدا شوند و هر کدام به سزای اعمالشان برسند.مثلا آن فردی که در دنیا باعث مرگ هزاران نفر میشود ،زمانی بخواهند در این دنیا محاکمه اش کنند، فقط یک بار میتوانند اورا بکشند. پس جزای دیگر جنایتهای که کرده چه میشود؟ از طرف دیگر رحمت الهی ایجاب می کند که فیض و نعمت او با مرگ از انسان قطع نشود و تکامل افراد مستعد و شایسته همچنان ادامه یابد. اینها دلیل بر این است که معادی وجود خواهد داشت و جهان دیگری و هدف از آفرینش جهان بیهوده و عبث نخواهد بود.