از گنهکار ناامید نباشید

از گنهكار نااميد نباشيد

انسان‌هاى خوب که خوبند، انسان‌هاى پاک که پاکند، ما در کنار آن‌ها کارى و زحمتى نداریم، باید دل براى گناهکاران سوزاند که خود‌پرست و هوا‌پرست هستند، باید براى اینها گریه کرد و باید براى آنها طبیبانه اقدام کرد و اصرار داشت. ناامید نباشید.

در این فرصت بر آن هستیم تا در رابطه با پاکى همه جانبه اى که براى هر انسانى تحصیلش میسر است مصداقى را بیان کنیم، این مصداق که هم در قرآن کریم با نشانه هایى که آیات بیان می کند و هم در روایات و هم در گفتار اهل دل، اهل حال، اهل دانش و اهل بینش مطرح است، وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیه السلام) است.خدا در دیدگاه على (ع)

فعل حضرت حق درباره وجود مقدس حضرت حقّ البته در جهت فعل حقّ که شیاطین بیشترین انحراف را در طول تاریخ در اندیشه ها ایجاد کردند وجود مقدس او این نظر را داشت، (در حالى که خودش گرفتار انواع حوادث و بلاها و مشقّت ها بود ببینید چه نظر پاکى نسبت به فعل حقّ داشت: (ارْتَفَعَ عَنْ ظُلْمِ عِبادِه .)«۱» خدا را این گونه دید و درست دید، نظرى که درباره خدا و فعل خدا داشت، صحیح ترین و پاک ترین نظر بود، چون قرآن مجید اعلام کرد غیر از مخلَصین هر کس درباره خدا نظر بدهد و حرف بزند نظر کاملى نیست و سخن جامعى نیست، اما صریحاً قرآن کریم نظر مخلصین را در رابطه با پروردگار امضا کرد.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) مى فرماید: او وجود مبارکى است که نسبت به بندگانش کمترین ستمى روا نمى دارد، نه در دنیا و نه در آخرت، کمبودها، نقص ها و عیب ها هم در هر شکلى که در زندگى مردم رخ نشان مى دهد کارخانه تولیدش را خود مردم مى دانند: (إِنَّ اللَّهَ لَا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْا وَ لَکِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ .) «۲» خداوند متعال به کمترین چیزى به بندگانش ستم روا نمى دارد، این مردم هستند که خودشان زمینه ستمکارى بر خودشان را فراهم مى کنند.امیرالمؤمنین (علیه السلام) اعتقادش این است که عیب هاى زندگى، نقص هاى زندگى، کمبودهاى زندگى، مشکلات زندگى و دردهاى زندگى را با عادل شدن معالجه کنید، و الا تا در جامعه ستم هست طبعات ستم هم خواهد بود، آثار ستم هم خواهد بود.
رهایى از آثار ستم به این است که همه تصمیم بگیرند آدم هاى پاکى بشوند، انسان هاى عادلى بشوند، انسان هاى با انصافى بشوند.
نهایتاً حرف اسلام این است که کلید حل مشکلات متخلق شدن همه، به اخلاق پروردگار است. اگر یک نفر ستمکار هم بین مردم باشد باز کشتى حیات عیب پیدا خواهد کرد، و خیمه حیات دچار تنگنا خواهد شد. در قیامت هم همین طور، با این که (مَلِکِ یَوْمِ الدّینِ ) است قدرت واحد و تمام مهار قیامت به تنهایى به دست اوست.
در قرآن مجید مى فرماید: به اندازه رشته نازک وسط هسته خرما که به زحمت هم به چشم مى آید، یا در آیات دیگر مى فرماید: به اندازه سوراخ ریز میان هسته خرما به احدى ستم روا نخواهم داشت.این طور نیست که در بازار قیامت بگویم این طرفم فرعون است، این نمرود است، این شمر است، این یزید است و با این اوضاعى که در دنیا داشتند بیش از حد جرمشان توى سرشان بزنم، نه، جریمه به اندازه جرم است، خداوند ستم نمی کند. «۳»
 

انسان از دیدگاه على (ع)

و اما نظرشان در رابطه با انسان، خیلى نظر شگفت انگیزى است.
یک گروهى در زمان خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) در اوج هواپرستى و خودپرستى و جهالت که خطرناکترین بیمارى ها و کاملا بر ضد خدا قرار گرفتن است چنان با شخصیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) درگیر شدند که نهایتاً حکم کفر بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) جارى کردند.
در چنین موقعیتى نظر ایشان راجع به انسان چه بود؟ وقتى که به او میگفتند با این گروه هواپرست و خودپرست جاهل که شما را تا پستى کفر به باور مردم دادند چه باید کرد؟ شما بودید چه نظرى داشتید؟ آنقدر براى انسان احترام قائل بود که درباره این گروه وقتى که از او مى پرسیدند چکار باید کرد؟ میفرمود: از گنهکار نا امید نباشید، کریمانه با او برخورد بکنید، معالجه اش بکنید. میفرمود: انسان هاى خوب که خوبند، انسان هاى پاک که پاکند، ما در کنار آنها کارى و زحمتى نداریم، یک کاروان پاکى هستند که به جانب لقاء خدا حرکت مى کنند، باید به داد اینها رسید، باید دل براى اینها سوزانید، باید براى اینها گریه کرد و باید براى آنها طبیبانه اقدام کرد. و اصرار داشت ناامید نباشید.
 

حرمت انسان

براى حریم انسان، جان انسان، وجود انسان آنقدر احترام قائل بود که میگفت: دشمن ترین دشمنان من بیمارند، باید علاجشان کرد. علاج. او غیر حکومت هایى بود که اگر یک نفر بر اثر درد بگوید: بالاى چشمتان ابروست، مأمور در خانه اش بیایند و دعوتنامه بفرستند و او را به انواع مراکز اطلاعاتى بکشند و به خاک سیاه بنشانند. او می گفت: اولا اینها انسان هستند و بعد هم عارضه بیمارى به آنها خورده، باید معالجه شان کرد، ناامید هم نباشید.
 

هدایت انسان ها

او نسبت به انسان ها فقط دغدغه هدایت داشت. به خدا قسم در سه جنگ جمل و صفین و نهروان تا جایى که در توان امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود جنگ واقع نشود کوشید اما نشد و دشمن جنگ را به او تحمیل کرد. نوشته اند در جنگ جمل بعد از این که حضرت (علیه السلام) پیروز شد به جاى این که بگوید شهرها را چراغان بکنید، نقل و شیرینى پخش بکنید و پرچم هاى رنگارنگ بزنید، آمد وسط میدان جمل، کنار کشته هاى دشمن، عین مادر داغ دیده اشک ریخت و گفت: اینها دلم را سوزاندند، و سوز دل من به این است که همه باید بهشت مى رفتند، اما خودشان راهشان را به سوى جهنم کج کردند. کدام فرمانده نظامى براى کشته هاى دشمن اشک ریخته است؟! سراغ دارید؟ فرماندهان پیروز، همیشه غرور نشان مى دهند و مارش پیروزى میزنند و چراغانى مى کنند، درجه میگیرند، اما امیرالمؤمنین (علیه السلام) آنقدر براى انسان دغدغه داشت که مى آمد کنار کشته دشمن اشک مى ریخت که چرا جهنم رفتید؟ چه درسهایى امیرالمؤمنین (علیه السلام) از پاکى به ما مى دهد!
 

سفارش به استاندار

در عهدنامه مالک اشتر نوشت: مالک! کارى کن که در خیمه حیات از حداقل زندگى خوب تمام مردم برخوردار باشند، چه این که مردم هم دین تو باشند یا هم دین تو نباشند، براى تو فرقى نکند. یک وقت نگویى چون اینها مؤمن هستند به اینها بیشتر برسم، ولى اینها چون یهودى، مسیحى یا زرتشتى اند از تدارکات کشور چیزى به آنها ندهم. «۴»

پی نوشت:
(۱). نهج البلاغه: خطبه ۱۸۵
(۲). یونس: ۴۴.
(۳). نساء: ۱۲۴. «وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّلِحَتِ مِن ذَکَر أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَلَا یُظْلَمُونَ نَقِیرًا»
(۴). نهج البلاغه: نامه ۵۳.
مَوْعِظَه لِمَنِ اتَّعَظَ بِها، مَسْجِدُ أَحِبّاءاللّهِ وَ مُصَلّى مَلائِکَهِ اللّهِ وَ مَهْبَطُ وَحْىِ اللّهِ وَ مَتْجَرُ اوْلیاءَاللّه اکْتَسَبُوا فیها الرَحْمَه وَ رَبِحُوا فیها الْجَنَه ). «۱» شما در تمام مکتب ها بگردید اگر نمونه این نظر را راجع به دنیا دیدید؟
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا