صفحه اصلی دوره بازکردن همه

۲۰- همه چیز درمورد دوست یابی نوجوان، ‌قسمت اول

متن

بسم‌الله الرحمن الرحیم

کارشناس: استاد طالبی

عنوان: همه چیز درمورد دوست یابی نوجوان، ‌قسمت اول

مجری:

سن شروع دوست‌یابی برای بچه‌ها باید از چه زمانی باشد؟

کارشناس:

واقعیت این است که عین تمام مراحل رشد، سنی وجود ندارد. یعنی اینکه به طور کامل ما مثلاً بگوییم بچه‌ای که دوسالگی حرف زد درست است. بچه‌ای که دو سال و سه ماه شد باید نزد روان‌شناس برود … اصولاً در رشد سن وجود ندارد. چرا؟ چون تفاوت‌های فردی وجود دارد. یعنی یک بچه‌ای ممکن است در چهارسالگی حتی به حرف‌زدن بیفتد و کاملاً از لحاظ فیزیولوژیک کامل باشد. سن شروع دوست‌یابی هم دقیقاً همین‌طور است. با اینکه یک مهارت اجتماعی است و فیزیولوژیک نیست؛ اما دقیقاً همین‌طور است و شامل سن نمی‌شود. خیلی از اوقات مادرها می‌گویند: فرزند ما سه سال سن دارد. مهمانی که می‌رویم اسباب‌بازی‌هایی را برمی‌دارد و یک گوشه می‌نشیند و بازی می‌کند. آیا این طبیعی است؟ بله طبیعی است. اینکه بچه‌ها در چه سنی دوست‌یابی را شروع کنند مربوط به تفاوت‌های فردی آنهاست. اما یک حدودی را همیشه ما در نظر می‌گیریم. حدود سه‌سالگی سنی است که فرزند از تعامل با بچه‌های دیگر لذت می‌برد؛ بنابراین اولین نکته این شد که سنی وجود ندارد که ما به طور کامل بگوییم. دوم اینکه تفاوت‌های فردی را در نظر بگیریم. شاید یک بچه‌ای در پنج‌سالگی دوست داشته باشد، یک بچه‌ای از دوسالگی این کار را انجام بدهد و وارد پارک که می‌شود شروع به سلام‌کردن به این‌وآن می‌کند.

سن شروع را حدود سه‌سالگی در نظر می‌گیریم باتوجه‌به تفاوت‌های فردی …

مجری:

یک سری از والدین سؤال می‌کنند که اصلاً فواید دوست‌داشتن چیست؟ چقدر لازم است؟ شاید بچه‌های ما به این واسطه گمراه بشوند آیا لازم است؟

کارشناس:

واقعیت این است که بدون دوست رشد سالم اتفاق نمی‌افتد! یعنی دنبال این نباشید که فرزند را در یک محیط ایزوله‌ای رشد بدهید؛ اما رشد سالم اتفاق بیفتد.

اصلاً بیایید این‌طور نگاه کنید. به تفاوت نسل‌ها نگاه کنید. خیلی در کلینیک می‌گویند: خب، خانم مشاور بعد از ما سه چهارتا بچه آمد چرا ما این‌طور نشدیم؟ مادر و پدرهای ما خیلی ما را دعوا می‌کردند چرا حالمان بَد نمی‌شد؟ ما هم بچه بودیم داداشمان ما را می‌زد چرا این‌قدر حالمان بَد نشد؟

اگر بخواهیم اصلی‌ترین علت را بگوییم و بزرگ‌ترین کمبود بچه‌های الآن را بگوییم، موضوع دوست است. بچه‌های ما با بزرگ‌ترها بزرگ می‌شوند، و این یعنی ناقص بزرگ می‌شوند و رشد در آنها اتفاق نمی‌افتد. یعنی چه؟

ما ممکن بود که مادر و پدرهایمان دعوا کنند. (نسل‌های قدیم منظور است) بعد اتفاقی که می‌افتاد این بود که ما برون‌ریزی داشتیم. برون‌ریزی؛ یعنی دوست و بازی …

یکی از پیشنهادهایی که می‌شود بازی‌درمانی کودک محور است. شما فرزند را برمی‌دارید و کلینیک روان‌شناسی می‌برید و کلی هزینه می‌کنید، چه‌کار می‌کنند؟ بازی‌درمانی کودک محور یعنی چه می‌کنند؟

سعی می‌کنند همان چیزهایی که در زندگی فرزند اتفاق افتاده را در اتاق بازی بازسازی کنند و بچه یک دور دیگر این‌ها را بازی کند. یک دور دیگر این را زندگی کند و آن‌وقت حل مسئله رخ می‌دهد. ما چه‌کار می‌کردیم؟

ما در کودکی خودبه‌خود این را داشتیم. نه نیازی به روان‌شناس و اتاق بازی بود. خودبه‌خود با دوستانمان این مسئله را حل می‌کردیم. خاله‌بازی بهترین و درمانی ترین بازی برای بچه‌هاست. ما در روابطمان برون‌ریزی داشتیم.

الآن چه اتفاقی افتد؟ بچه‌ها اندازه یک دنیا ورودی اطلاعات دارند درحالی‌که ما نصف آنها هم ورودی اطلاعات نداشتیم. ورودی اطلاعات از کارتون‌ها دارند، از اینترنت دارند، از حرف‌زدن مامان و باباها دارند و… اما برون‌ریزی آنها صفر است و در نتیجه حل مسئله اتفاق نمی‌افتد. یعنی این بچه‌ای که بزرگ می‌شود در سی‌سالگی هم به مادرش زنگ می‌زند و می‌گوید: چه‌کار کنم. چرا؟ چون حل مسئله‌ای اتفاق نیفتاده است. بازی؛ یعنی حل مسئله …

فهمیدن موقعیت اجتماعی فقط با بازی و دوست امکان‌پذیر است. آن هم نه اسباب‌بازی … اسباب‌بازی بدون هم‌بازی هیچ ارزشی ندارد. تأکید می‌کنیم که هیچ ارزشی ندارد. یعنی اینکه وقتی شما با یک دوست در ارتباط هستید، موقعیت اجتماعی را می‌فهمید، معنای قدرت را می‌فهمید، معنای مخالف را می‌فهمید، معنای موافقت را می‌فهمید، به خودشناسی می‌رسید و…

اساسی‌ترین کمبود بچه‌های امروز دوست است. خیلی چیزها را برایشان فراهم کردیم؛ اما می‌بینیم باز هم کمبود دارند. مثلاً پدر می‌گوید خود من آرزو داشتم که یک دوچرخه داشته باشم، برای فرزندم خریدم که داشته باشد؛ اما به چشمش نمی‌آید. چرا؟ چون این دوچرخه تنهایی می‌آورد. با آن هم‌بازی وجود ندارد؛ بنابراین لذت و دوستی وجود ندارد.

یکی دیگر از کارهایی که دوست انجام می‌دهد و حیاتی است تنظیم هیجان است. چقدر بچه‌ها تنظیم هیجان پایینی دارند؟ فرق بین عصبانیت و ناراحتی را نمی‌دانند. یعنی وقتی ناراحت می‌شوند عصبانی هستند. فرق بین خوشحالی و اذیت‌کردن دیگران را نمی‌دانند. چون تنظیم هیجان اتفاق نیفتاده است. چرا؟ چون دوستی نبوده است که در این میان تنظیم هیجان ایجاد بشود.

بالا برید، پایین بیایید، هر خرجی که می‌خواهید برای بچه‌ها بکنید، هر کاری که می‌خواهید بکنید، هر زمانی که می‌خواهید بگذارید، اگر ساعات بچه‌ها خالی از دوست باشد همه چیز ناقص اتفاق می‌افتد. فرزند رشد می‌کند؛ اما کامل نه یک سری نواقصی وجود خواهد داشت که اصل کار است.

ما موظف هستیم که برای بچه‌هایمان جامعه‌سازی کنیم. نمی‌شود بگوییم جامعه خراب است، سمت هنر نرو!

فرزند هوش موسیقیایی دارد به او می‌گوییم: فضای موسیقی خراب است سمت این رشته نرو!

یعنی دائم فرزند را ایزوله و محروم می‌کنیم به‌خاطر اینکه نمی‌دانیم در جامعه چه خبر است. وظیفه یک پدر و مادر جامعه‌سازی کردن است.

یک سری دوست پیداکردن آن هم در یک قوانینی، نه اینکه بیاییم و به فرزند بگوییم: بیا و این دوست خوب، با این‌ها رفت‌وآمد کن … بچه خودش احساس کند که اختیار داشته است. دوست‌شدن با دوستان فرزند و رفت‌وآمد با خانواده‌ها هم کمک‌کننده است. فرزند نباید احساس خلأ کند. یعنی چه؟

مشاورین تغذیه را دیدید که به افراد چاق می‌گویند وقتی گرسنه هستید به سوپری و رستوران نروید. وقتی که سیر هستید رستوران بروید. چون فرد چاق وقتی که گرسنه است دائم احساس می‌کند که به قند و چربی نیاز دارد و به این فکر نمی‌کند که این غذا خوب است یا بَد و از قسمت سلامت خودش غافل می‌شود. دقیقاً ما هم در مورد کودک همین را می‌گوییم. در نوجوانی فرزند گرسنه را سمت خیابان می‌فرستید، بعد این به‌قدری دوست لازم است که دست روی هرکسی می‌گذارد شما ایراد می‌گیرید. این فرزند گرسنه است و دوست نیاز دارد. بعد چه اتفاقی می‌افتد؟ جنگ قدرت رخ می‌دهد.

جامعه‌سازی کنید. فرزندتان را از وجود آدم‌هایی که ممکن است به او آسیب بزند خالی کنید؛ ولی اینکه صرفاً ما بیاییم و دور بچه را خالی کنیم از وجود آدم‌هایی که قرار است آسیب بزنند و این دور را خالی بگذاریم؟ قرار است جامعه‌سازی کنیم. با دوست خوب پر کنیم. صرف اینکه بیاییم و تحریک‌پذیر باشیم و بگوییم: این خوب نیست، اون خوب نیست … غلط است. باید یک سری جایگزین‌های دوستی به فرزند بدهیم.

هرچقدر عواطف فرزند سالم‌تر باشد متوجه می‌شویم که با دوستان خوبی در ارتباط است. هرچقدر تنظیم هیجان بیشتری داشته باشد متوجه می‌شویم که با دوست بیشتر در ارتباط بوده است و هرچقدر این خلأها زیادتر باشد متوجه می‌شویم که ارتباط با دوست نداشته یا کمتر داشته است.

مجری:

در خانواده‌هایی که چند فرزند هستند این اختلال و مشکل کمتر از خانواده‌هایی است که تک‌فرزند هستند. آیا این نظر درست است؟ و آیا او جایگزین دوست را برای فرزند پر می‌کند؟

کارشناس:

به‌طورکلی نه اینکه ما در ایران الآن دغدغه فرزندآوری داریم. بلکه به‌طورکلی در علم روان‌شناسی کودک چند فرزندی بسیار بهتر از تک‌فرزندی است. هیچ روان‌شناسی که این علم را خوانده باشد، کسی که علم روان‌شناسی کودک را داشته باشد نمی‌گوید که تک‌فرزندی بهتر از چند فرزندی است. این کاملاً یک موضوع علمی و ثابت شده است.

اما اینکه بچه خواهر و برادر جای دوست را می‌گیرند، نمی‌تواند کامل پر کند. رشد را کامل می‌کند. حتی رشد فیزیولوژیکی که یک رشد راحت است و همه می‌توانند ببینند.

در بحث صحبت‌کردن، بچه دوم زودتر از بچه اول به صحبت‌کردن می‌افتد و همین‌طور بچه سوم … یعنی همین‌طور در حرف‌زدن بچه‌ها، هوش کلامی بچه‌های دیگر بالاتر از بچه اول است. در تحقیقات یک این‌چنین چیزی ثابت شده است. در رشد بسیار کمک می‌کند. در مهارت دوست‌یابی چند فرزندی به‌شدت کمک‌کننده است.

مجری:

یک سری قوانینی برای دوست پیداکردن نیاز است. خود فرزند باید این قوانین را بداند و اعمال کند؟ یا اینکه والدین باید این کار را انجام بدهند؟

کارشناس:

اساساً دوست‌یابی آموزش نمی‌خواهد؛ یعنی اینکه ما فکر کنیم باید یک کاری کنیم که فرزند ما باید یک دوست‌های بهتری پیدا کند. اساساً دوست‌یابی آموزش نمی‌خواهد.

به نظر ما کلمه فرزندپروری غلط است. اینکه ما بخواهیم دائم آن موجودی را که به دنیا آوردیم پرورش بدهیم اشتباه است. بچه‌ها در وجود خودشان پرورش یافته هستند؛ بنابراین ما باید چه‌کار کنیم؟ ما صرفاً باید محیط را هموار کنیم. محیطی را هموار کنیم که دوست‌های خوبی را پیدا کند. ساعاتی را فراهم کنیم که بچه‌ها بتوانند دوست پیدا کنند.

از مادر می‌پرسیم فرزند چند ساعت به پارک می‌رود و می‌گوید: دو ساعت! این خیلی کم است. برای بچه تک‌فرزندی که از صبح پای تلویزیون بوده و با پدر و مادر بوده روزی دو ساعت آیا می‌تواند جوابگوی دوست‌یابی باشد. محیط را فراهم نکردیم بعد انتظار دوست‌یابی سالم داریم. اصلاً امکان‌پذیر نیست.

بنابراین، هموارکردن محیط مهم است. اینکه به فرزند بگوییم: این دوست خوب است، آن دوست بَد، کاملاً اشتباه و غلط است. حتی اگر فرزند ما یک دوست بَدی را پیدا کرد.

تفکر انتقادی خوب است؛ اما خیلی از اوقات در مهارت‌های اجتماعی منزوی شدن را می‌آورد. دو نفر را فرض کنید که فیلم نگاه می‌کنند. اولی یک تیکه از فیلم را می‌گوید که خیلی قشنگ بود. سریع نفر دوم برمی‌گردد و می‌گوید تصویربرداری‌اش کج بود! فلان … فلان … این‌ها پدر و مادرهای عیب‌جویی داشتند. یعنی دائم در هر روش بچه حتی در دوست‌یابی شروع به بیان نکات منفی کردند.

فرزند اگر دوست بَدی پیدا کرد به‌جای اینکه بگوییم: اینجا غلط است، این کار اشتباه را می‌کند بگوییم: به نظرت چه‌کار کنیم که او را کمک کنیم؟ احساس می‌کنم که دوستت خیلی ساکت است؟ یا خیلی شیطون است؟ به نظرت بی‌گدار به آب نمی‌زند؟ فرزندم تو به‌عنوان دوست وظیفه داری که او را کمک کنی … مسئولیت داری …

این‌طوری هم انتقاد کردیم و هم باعث شدیم فرزند فکر نکند که ما نمی‌فهمیم.

یکی از مواردی که می‌گوییم آموزش نمی‌خواهد؛ یعنی چه؟ رشد خودبه‌خود اتفاق می‌افتد. ما فقط باید محیط رشدی را فراهم کنیم. یعنی دو و نیم سالگی سنی است که فرزند شروع به زدن می‌کند. یعنی می‌رود پارک نگاه می کندو دیگری را هل می‌دهد. مادر چه می‌کند؟ دخالت می‌کند و می‌گوید: مامان، ما که حیوان نیستیم، آدم‌های دیگر را بزنیم … برو او را بوس کن …

بچه انجام نمی‌دهد و او را از پارک محروم می‌کند و در خانه حبس می‌کند. این بچه در دوره رشدی‌اش یک وقفه‌ای ایجاد شد. آن سنی که باید زدن و قدرت و گرفتن و جایگاهش را انتخاب می‌کرد دچار مشکل شد. احساساتش دچار مشکل شد. این بچه مدرسه می‌رود و دیگر نمی‌تواند از خودش دفاع کند. بعد می آیند و می گویند که این فرزند کتک خور است، نمی تواند از خودش دفاع کند و دائم باج می دهد که یکی با او دوست بشود. بعد دوباره شروع می کنند و به او می گویند: قوی باش، شجاع باش و برو حق خودت را بگیر و برو بزن! دقیقا همان چیزی را که در بچگی به او می گفت نکن را الآن می گوید انجام بده…

علتش چیست؟ علت این است که ما در فرآیندهای رشدی دخالت می کنیم. دائم در حال ناخن کشیدن در رشد بجه هستیم. یک قسمتی از رشد را دچار خلل می کنیم.

بیان شد که باید محیط فراهم بشود. بیشتر پارک ببرید، ساعات بیشتری را با دوستانش باشد و در خانه هم محیط را طوری برقرار کنید که بچه بتواند با دوستانش در تعامل باشد.

از موارد دیگری که میتوانیم استفاده کنیم، استفاده از کتاب است. استفاده از خاله بازی و نمایش بازی است. به طور مستقیم به بچه نگویید: الآن تو دوستت را زدی، خیلی کار بدی کردی! باید طی یک نمایش بازی خود شما همان کار را انجام بدهید به عنوان یک بچه لوس. کاملا بوسیله نمایش تأثیر بیشتری دارد تا اینکه شما بخواهید با جملات فرزند را تربیت کنید.

پیمایش به بالا