کلیپ
پادکست
متن
بسمالله الرحمن الرحیم
کارشناس: استاد طالبی
عنوان: همه چیز درمورد دوست یابی نوجوان، قسمت دوم
مجری:
چه مقدار تعداد دوست برای فرزندان لازم است؟ در چه سنینی؟
کارشناس:
این موضوع کاملاً بستگی به شخصیت کودک دارد. یک موقعی میبینیم پدر و مادر خیلی ناراحت هستند و میگویند: فرزند ما دوست پیدا نمیکند. اصلاً ببینید خود این کودک از تنهاییاش راضی است. یعنی پذیرش شخصیت کودک را در نظر بگیرید.
مادر و پدر میآیند و میگویند: فرزند ما خجالتی است. اصلاً دوست ندارد در جمع شرکت کند. خیلی سخت با آدمها در ارتباط است.
فرزند میآید داخل اتاق بازی و ما هیچکدام از این علائم را نمیبینیم.
پدر و مادر را مورد بررسی قرار میدهیم و مشخص میشود که یک فرزند درونگرا، درگیر یک پدر و مادر برونگرا شده است. اینجا فرزند برچسب خجالتی میخورد. برعکس این هم هست.
بنابراین، اولین موضوعی که در نظر میگیریم شخصیت کودک است. یک موقعی است که فرزند عطش دوست را دارد و به دوست جدید نه نمیگوید. خب، هرچه دوست بیشتر، رشد کاملتر … هر چه تعداد دوست بچهها بیشتر باشد رشد کاملتری اتفاق میافتد.
مجری:
اگر فرزند ما با دوست سنین بالاتر از خودش یا پایینتر از خودش ارتباط برقرار کند، آیا این دوستی سالم است یا خیر؟
کارشناس:
در اینجا سن حرف اصلی را میزند. در حدود زیر ۱۰ سال هم سن بودن خیلی مهم است. فرد سیساله بهراحتی با یک فرد چهل سال دوست میشود. اما یک کودک دوساله یا چهارساله را در نظر بگیرد که چقدر تفاوت وجود دارد. هرچقدر سن بالاتر برود این تفاوت سنی اهمیت خودش را پایینتر میآورد. هرچقدر هم که سن بچهها پایینتر باشد این تفاوت سنی خیلی مهم است.
در سن حدود ۶-۵-۴ سالگی که کنجکاویهای جسمی وجود دارد اگر یک بچه هشتساله با یک بچه پنجساله دوست بشود؛ چون اینجا کنجکاویهای جسمی برای فرزند هشتساله کامل شده و اتفاق افتاده به فرزند پنجساله ضرر میرساند. چون هنوز سن او به این کنجکاویها نرسیده است. زود دچار این مشکل میشود.
هر چیزی مانند این کنجکاوی جسمی قسمت طبیعی رشد است و باید اتفاق بیفتد. ولی دیر یا زود اتفاقافتادنش ضرر دارد.
بنابراین، زیر ۱۰ سال هم سن بودن و هم جنس بودن خیلی مهم است. بالاتر از آن اهمیت خودش را پایینتر میآورد.
مجری:
برای پیداکردن دوست برای بچهها چه نکاتی را بهعنوان والدین باید در نظر بگیریم؟
کارشناس:
یکی از موارد خیلی مهم نداشتن مواضع تربیتی است. یعنی من بهعنوان پدر و مادر موضع تربیتی ندارم. یعنی نمیدانم آخر کار چه میخواهد بشود! مثلاً از پدر و مادر بپرسیم میگویند: میخواهم بچه خوبی بشود، انسان باشد، سرباز امام زمان باشد. خب، اینها یعنی چه؟ چه راههایی برای رسیدن به اینها در نظر دارید؟ مواضع تربیتی درستی ندارید. مثل این است که سوار تاکسی بشوید و بگویید آقای راننده میشود من را یک جای خوب ببرید!
ما نیاز به پنل داریم. ما باید چه میخواهد بشود. قدم بعدی چه میشود. اگر نداشته باشیم چه اتفاقی میافتد؟
مثلاً ما یک بچهای داریم که خیلی خوب حرف میزند. متوسط است. بعد یک دوستی پیدا میکند که خیلی قشنگ سلام میکند. بعد همان موقع چون ما پنل تربیتی نداریم سریع دلمان میخواهد که فرزند ما هم اینطور میشد. شروع به تغییر مواضع تربیتیمان میکنیم. یعنی فرزند ما روی یک ویبرهای قرار دارد که ما یک سری چیزهای جدید و پنلهای جدید به او میدهیم که باید اینگونه باشد.
منظور از پنل تربیتی، روش تربیتی است که شما انتخاب میکنید. این که ما میخواهیم فرزند چه بشود و برای این چه برنامهای ریختیم. چه اخلاقیاتی را قرار است در خودمان اصلاح کنیم تا مورد پذیرش فرزند واقع بشویم.
اصلاً تربیت یعنی چه؟ یعنی انتقال ارزشهایمان به بچهها … حالا این ارزشها انسانی یا دینی است.
یکی از نکاتی که باید در نظر بگیریم تفاوت است. تفاوت رشد میآورد. این که ما بگوییم فلانی قلدر است و بچه ما ساکت، نباید با هم دوست بشوند کاملاً غلط است. رشد در تفاوتها اتفاق میافتد. الآن در مدارس شناختی که میخواهند کلاسبندی کنند از این روش استفاده میکنند. در یک کلاس بچههای شیطون و ساکت را کنار هم قرار میدهند تا رشد اتفاق بیفتد. رشد زمانی اتفاق میافتد که تفاوتها در بچهها زیاد باشد. بچهها بتوانند خودشان را با هم بالانس کنند.
یکی از موارد خیلی مهم دخالتنکردن در انتخاب دوست است. اینکه یک بچه مظلوم و ساکت سراغ منبع قدرت کلاس میرود، جلوی او را نگیریم و اگر این کار را بکنیم ایجاد محدودیت کردیم. دخالت بیجا است.
مجری:
خود بچهها چطور باید دوست پیدا کنند؟
کارشناس:
واقعیت این است که ما اصلاً نباید در این موضوع دخالتی کنیم. وظیفه ما فقط فراهمکردن محیط دوستیابی است بهاضافه یک نکته مهم: این که محیط را کنترل کنیم. بچه را کنترل نکنیم.
در دوستیابی به دو نکته خیلی توجه کنید: خود بچهها آنالیز دوستیابی را دارند. همانطور که بچه میتواند غذا بخورد و حرف بزند این مهارت شناختی ایجاد میشود در مورد دوستیابی و نقش ما بهعنوان والدین ایجاد محیط است. یعنی ساعات زیادی را فراهم کنیم تا فرزند ما با دیگر بچهها در ارتباط باشد و دوم اینکه محیط را کنترل کنیم. کودک را کنترل نکنیم.
مجری:
والدین گاهی میگویند: فرزند ما علیرغم اینکه خیلی تلاش میکند نمیتواند دوست پیدا کند. دلیلش چیست؟
کارشناس:
یکی از عوامل مهم این امر عدم تنظیم هیجان است. یعنی این بچه، فرزندی بوده که تا یک سن خیلی زیادی با بزرگترها بزرگ شده است. مثلاً تا پنجسالگی با هیچ بچهای در ارتباط نبوده است. با بزرگترها بزرگ شده است. این بچه قاعدتاً در دوستیابی در پیشدبستانی دچار مشکل میشود. باز هم این چیزی نیست که بگوییم باید به روانشناس مراجعه کند یا والدین دخالت کنند. باز هم مهارت دوستیابی در این فرزند اتفاق میافتد؛ اما دیرتر! با کمک بیشتر اتفاق میافتد؛ بنابراین یکی از عوامل تنظیم هیجان شد. بهخاطر این که این فرزند تا یک سنی با کسی نبوده است و با بزرگترها بزرگ شده است.
مثلاً ما بهعنوان بزرگتر و والد با فرزند بازی میکنیم هیچوقت آن دعواهایی که بین کودکان است بین ما رخ نمیدهد و اینها آسیب است و زمانی که کودک وارد دبستان و پیشدبستانی میشود فرق اینها را متوجه میشود. اینجاست که میگوییم دوست و هم سن بودن دوست باعث رشد میشود. عدم رشد یعنی اینکه بچه خیلی از چیزها را در سنی که نباید متوجه بشود. در سنی که نباید قدرت داشته باشد. این حجم قدرت همان است که بچه ظرفیت باخت را ندارد و تحمل نمیکند. بهخاطر اینکه با بچهها بازی نکرده است.
مجری:
اگر بخواهید یک جمله نهایی دررابطهبا دوست و دوستیابی بگویید چه میگویید؟
کارشناس:
اگر نتوانستید در زندگی خیلی چیزها را برای فرزندتان فراهم کنید، اگر فکر میکنید که حسرت خیلی چیزها به دل فرزندتان است یا اینها در کودکی خودتان برایتان حسرت بوده و الآن نمیتوانید برای فرزندتان فراهم کنید جایگزینی که میتوانید برای بچههایتان بدون هزینهکردن زیاد انجام بدهید و خیلی از اختلالات و مشکلات را برای بچههایتان رفع کنید، جامعهسازی و ایجاد محیط دوستیابی برای بچههایتان است.