دسته بندی :اجنبی

1 مقاله

کابوس رؤیاشده

کابوس رؤیاشده

کابوس رؤیاشده طهورا حیدری این‌همه وقت است که چشم نگذاشته‌ام روی هم. روزها که پر شوند از بی‌قراری و خشم، شب می‌شوند اشک و خون و می‌ریزند به دل. چشم نگذاشته‌ام روی هم این همه وقت. اصلاً کی می‌تواند چشم روی هم بگذارد یا چشم ببندد روی این همه بدبختی،

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا